کریستی برینکلی در بیرون خانه‌اش در سگ هاربر، نیویورک، در ماه مارس. عکس از: SAILOR BRINKLEY COOK
کریستی برینکلی در بیرون خانه‌اش در سگ هاربر، نیویورک، در ماه مارس. عکس از: SAILOR BRINKLEY COOK

کریستی برینکلی از ضربه‌های دوران کودکی جان سالم به در برد تا سوپرمدل مجله اسپورتس ایلاستریتد شود

نویسنده کتاب خاطرات «دختر اعیانی» درباره ضربه دوران کودکی، نقل مکان به پاریس و شکار خانه با بیلی جوئل

کریستی برینکلی، ۷۱ ساله، بازیگر، کارآفرین و مدلی است که روی سه شماره پیاپی از مجله اسپورتس ایلاستریتد (Sports Illustrated) نسخه لباس شنا ظاهر شده است. او مالک خط تولید لباس TWRHLL و نویسنده کتاب خاطرات «دختر اعیانی» (Uptown Girl) (هارپر اینفلوئنس) است که امروز منتشر شده است. او با مارک مایرز گفتگو کرده است.
عکس سیاه و سفید از کریستی برینکلی در کودکی
برینکلی در یک عکس استودیویی در سن ۳ یا ۴ سالگی. عکس از: کریستی برینکلی
کریستی برینکلی

تنبیه بدنی در زمان رشد من نسبتاً رایج بود، اما پدر اصلی من، هرب، فراتر از حد پذیرفته شده عمل می‌کرد.

او علاوه بر اینکه مرتباً مرا با کمربند کتک می‌زد و دهانم را با خشونت با صابون می‌شست، اغلب تهدید می‌کرد که مرا به یتیم‌خانه می‌فرستد.

با وجود اینکه آن سال‌های اولیه چقدر ضربه‌زننده بودند، زندگی من بدون باور به اینکه چیزهای خوب در پی خواهند آمد، اینگونه نمی‌شد.

شش ماه پس از تولد من در مونرو، میشیگان، والدینم به خانه‌ای زرد کم‌رنگ در یک قطعه نبش در کانوگا پارک، لس آنجلس، نقل مکان کردند. این جابه‌جایی به کالیفرنیا به شغل هرب به عنوان شیرفروش مربوط می‌شد.

برادر بزرگترم، گرگ، نیز از آزار هرب رنج می‌برد. او در نهایت از استرس دچار میگرن شد. من از سن ۵ سالگی به هنر پناه بردم. از روی کتاب، اسب می‌کشیدم و نقاشی‌هایم در مدرسه محبوب بودند.

مامانم، مارجوری، آثار هنری‌ام را روی یخچال می‌چسباند که باعث می‌شد احساس اعتماد به نفس کنم. او همچنین به خانه‌داری‌اش افتخار می‌کرد. ما زیاد پول نداشتیم، اما همه چیز مرتب و تمیز بود.

وقتی ۷ ساله بودم، مامان و هرب از هم جدا شدند. او شغلی به عنوان اپراتور تلفن پیدا کرد و ما به یک آپارتمان کوچک در طبقه همکف در کوچه‌ای کنار یک سوله زباله نقل مکان کردیم که تبدیل به قلعه من شد.

کریستی برینکلی در سن ۵ سالگی با مادرش
برینکلی، در سن ۵ سالگی، با مادرش، مارجوری، در خانه‌شان در کانوگا پارک، کالیفرنیا.
کریستی برینکلی در مالیبو در اواخر دهه ۱۹۶۰
برینکلی در مالیبو در اواخر دهه ۱۹۶۰.
کریستی برینکلی در مالیبو در اواخر دهه ۱۹۶۰
برینکلی در مالیبو در اواخر دهه ۱۹۶۰.
کریستی برینکلی در اتاقش در مالیبو با پوسترهای بیتلز
برینکلی در اتاقش در خانه در مالیبو با پوسترهای پرتره بیتلز که توسط عکاس ریچارد آودون گرفته شده است.

برینکلی، در سن ۵ سالگی، با مادرش، مارجوری، در خانه‌شان در کانوگا پارک، کالیفرنیا؛ در مالیبو در اواخر دهه ۱۹۶۰؛ و در اتاقش در خانه در مالیبو با پوسترهای پرتره بیتلز که توسط عکاس ریچارد آودون گرفته شده است. عکس‌ها از: کریستی برینکلی

یک روز مادرم مجبور شد چیزی را برای رئیسش تحویل دهد و مرا هم با خود برد. در ساختمان اداری - که شبیه یک متل دو طبقه با راهروهای بیرونی بود - اجازه داد پاکت را طبقه بالا به واحد ۷B ببرم. مامان از داخل ماشین تماشا می‌کرد.

به هر دلیلی، در اشتباهی را زدم. مردی که در را باز کرد، مرا به در صحیح راهنمایی کرد اما پرسید والدینم کجا هستند. سپس او مادر مرا که گردنش را پایین خم کرده بود دید.

آن مرد، دان، و من پاکت را با هم تحویل دادیم و سپس او مرا پایین پیش مادرم برد. خلاصه، مادرم با دان برینکلی، یک نویسنده برجسته تلویزیونی، قرار ملاقات گذاشت و او یک خانه ییلاقی کوچک در نزدیکی آپارتمانش در مالیبو برای ما اجاره کرد.

بعد از اینکه مامان و هرب وقتی من ۸ ساله بودم طلاق گرفتند، دان و مادرم ازدواج کردند. هرب با واگذاری حقوق ملاقات موافقت کرد. دان دوست‌داشتنی و با دقت بود و گرگ و من را به فرزندی قبول کرد. من او را پدرم صدا می‌کردم.

کریستی برینکلی و برادرش گرگ در مالیبو
برینکلی و برادرش، گرگ، در مالیبو در اوایل دهه ۱۹۶۰.
کریستی برینکلی
کریستی برینکلی و برادرش گرگ در سال ۲۰۰۸
بر ینکلی و برادرش، گرگ، در سال ۲۰۰۸.
بیتا گرجستان/گتی ایمیجز

دان برای برنامه‌هایی مانند «دنیای شگفت‌انگیز رنگی دیزنی» (Disney’s Wonderful World of Color) نویسندگی می‌کرد. در خانه، او به من یاد داد که چگونه یک داستان را بسازم، نه فقط یک طرح. من در مدرسه دو زبانه فرانسوی در پسیفیک پلسیدز، کالیفرنیا، تحصیل کردم و زمانی که دبیرستان را تمام کردم، برای حضور در مدرسه هنر به پاریس نقل مکان کردم.

در اواخر سال ۱۹۷۳، در یک اداره پست در پاریس، یک عکاس آمریکایی به نام اروین پین مرا دید و از من عکس گرفت. من فکر می‌کردم او می‌خواست مرا به عنوان مدل برای کتاب خود، «دنیای مد» (World of Fashion)، مدل کند. اما او مرا به شرکت مدلینگ بهار و تابستان معرفی کرد. من کار را شروع کردم و به زودی روی جلد مجلات فرانسوی ظاهر شدم.

بعد از چند ماه، نماینده‌ام در پاریس گفت فورد مدلز (Ford Models) در نیویورک می‌خواهند با من کار کنند. به نیویورک رفتم، فورد با من قرارداد بست و به لس آنجلس پرواز کردم تا برای کاتالوگ جوراب شلواری و لباس زیر مدلینگ کنم.

در کالیفرنیا، جان کاسابلانکاس از الیت مدل مدیریت مرا برعهده گرفت. او با شرکت آرایشی CoverGirl تماس گرفت. من برای آن‌ها تست زدم و با آنها قراردادی ۲۰ ساله امضا کردم.

در سال ۱۹۷۸، روی جلد مجله اسپورتس ایلاستریتد (Sports Illustrated) نسخه لباس شنا ظاهر شدم. عکس با یک فلامینگو صورتی، آفتاب و ساحل، همه کلیشه‌هایی که باید در یک تصویر باشند، بود. این عکس من را در سراسر آمریکا معروف کرد.

در سال ۱۹۸۱، من اولین مدلی بودم که روی سه شماره پیاپی از مجله اسپورتس ایلاستریتد نسخه لباس شنا ظاهر شدم.

در سال ۱۹۸۲، من روی جلد اولین شماره «اسپورتس ایلاستریتد برای بچه‌ها» (Sports Illustrated For Kids) با بازیکن بسکتبال وقت بوستون سلتیکس، لری برد، ظاهر شدم. و روی جلد یک تقویم اسپورتس ایلاستریتد در سال ۱۹۸۳ در کنار یک بیلی جوئل بسیار خوش‌قیافه ظاهر شدم.

من و بیلی در سنت بارت در وست ایندیز فرانسه با هم آشنا شدیم. ما در یک بار پیانو یکدیگر را دیدیم و با هم شروع به خواندن و نواختن کردیم. صدای او زیبا بود و من عاشق پیانوی او شدم.

ما در سال ۱۹۸۵ در یک خانه کوچک در رود آیلند ازدواج کردیم. او آواز «دختر اعیانی» (Uptown Girl) را برای من نوشته بود و من به آن افتخار می‌کردم.

در سال ۱۹۹۲، ما در یک خانه بزرگ از هم جدا شدیم. در سال ۱۹۹۴، طلاق ما نهایی شد. ما خانه‌های زیادی با هم خریده بودیم. یکی از آن‌ها خانه‌ای در سگ هاربر، نیویورک، بود که در سال ۱۹۹۲ با هم آن را دیدیم.

کریستی برینکلی روی جلد مجله اسپورتس ایلاستریتد نسخه لباس شنا
برینکلی در سال ۱۹۷۹ روی جلد مجله اسپورتس ایلاستریتد نسخه لباس شنا، اولین از سه جلد پیاپی او.
مجله اسپورتس ایلاستریتد

با سه فرزند بالغ، من وقتم را بین خانه اصلی‌ام در سگ هاربر و خانه‌ام در جزیره پروانت کی (Parrot Cay) در تورکس و کایکوس تقسیم می‌کنم. خانه سگ هاربر من در زمینی با درختان قدیمی است. خانه‌ام در تورکس و کایکوس مشرف به اقیانوس است و همیشه احساس می‌کنم در تعطیلات هستم.

این دو خانه، دو سبک زندگی بسیار متفاوت را ارائه می‌دهند و من از هر دو لذت می‌برم.