تقریباً هر رئیسجمهوری برای دستیابی به هدفی خاص، مرزهای قدرت اجرایی را جابهجا کرده است. و تعداد انگشتشماری از رؤسای جمهور که در طول یک بحران واقعی ملی، مانند جنگ داخلی یا اوج رکود بزرگ، به قدرت رسیدند، به سرعت مجموعهای از اقدامات جسورانه از نظر قانونی را برای مقابله با چالشهای پیش روی کشور انجام دادند.
اما حجم و شدت بیسابقه اقداماتی که پرزیدنت ترامپ در ۱۰۰ روز اول دوره دوم ریاست جمهوری خود برای قبضه قدرت انجام داده است – حملهای به محدودیتهای قانونی که بیارتباط با هر فاجعه مشابهی است – با هیچ چیز دیگری که ایالات متحده تجربه کرده، قابل مقایسه نیست.
جک گلداسمیت، استاد حقوق در دانشکده حقوق هاروارد و مقام ارشد وزارت دادگستری در دولت جورج دبلیو بوش، میگوید: «آنها در تلاش برای یک "پرتاب به ماه" در زمینه قدرت اجرایی هستند.»
حاکمیت قانون در ایالات متحده به طور سنادی بر اساس نظارت و توازن (checks and balances) درک شده است تا از تمرکز بیش از حد قدرت اجرایی خودسرانه جلوگیری کند. اما آبشار اقدامات حداکثری در روزهای اولیه دوره دوم ترامپ، ساختارهای بنیادین دموکراسی آمریکا را به گونهای بیسابده به چالش کشیده است.
آقای ترامپ، با دنبال کردن سبک تهاجمی در سیاست ریاست جمهوری، حملهای را علیه موازنههای اقتدار خود آغاز کرده است: حمله به قضات، به حاشیه راندن نقش کنگره در تصمیمگیریهای مربوط به مالیات و هزینهها، زیر پا گذاشتن محدودیتهای داخلی در شاخه اجرایی و استفاده از اهرمهای دولت برای وادار کردن مراکز قدرت خارجی مانند مؤسسات حقوقی و دانشگاهها به تسلیم در برابر خواست خود.
اخیل رید عمار، استاد دانشکده حقوق ییل، گفت که تصویر کلی یک دولت "با افتخار خارج از قانون و ضد قانون" است. او افزود: "خطر اینجاست که ترامپ قدرتمندترین فرد در جهان است و به نظر نمیرسد در مهار خود خیلی خوب عمل کند و جوانتر هم نمیشود."
در مصاحبهای اخیر با مجله تایم، آقای ترامپ بارها در مورد تلاشهایش برای افزایش قدرت ریاست جمهوری تحت فشار قرار گرفت. در حالی که پاسخهای او عمدتاً از موضوع منحرف میشد، او انکار کرد که در حال گسترش اختیارات اجرایی است، گفت که قدرت را همانطور که باید استفاده میکند و ادعا کرد که اقداماتش دارای یک "مأموریت انتخاباتی" هستند.
او گفت: «فکر میکنم دارم آن را به درستی استفاده میکنم و همچنین آن را مطابق با انتخابم به کار میبرم.»
با این حال، آقای ترامپ بیاحترامی خود را نسبت به سایر شاخههای دولت به نمایش گذاشته است. در مورد دادگاهها، او قضاتی را که علیه او رأی دادهاند، محکوم کرده و خواستار استیضاح آنها شده است، در حالی که دولت او از نقاط ضعف قانونی سوءاستفاده کرده و از رعایت برخی از احکام قضایی خودداری کرده است.
او و رئیسجمهور السالوادور عملاً و آشکارا حکم دادگاه عالی برای تسهیل بازگشت مردی را که علیرغم دستور یک قاضی مهاجرت مبنی بر عدم فرستادن او به زندان، به السالوادور تبعید شده بود، به تمسخر گرفتند و طوری رفتار کردند که گویی بازگرداندن او غیرممکن است. منصوبان آقای ترامپ یک دادستان را اخراج کردند زیرا او به طور صادقانه با قاضی در مورد آن اشتباه صحبت کرده بود.

هنگامی که منتقدان آقای ترامپ را به استفاده بیش از حد جسورانه از قدرت اجرایی متهم میکنند، تیم او از پاسخ به این سؤال که آیا او در حال سوءاستفاده از اختیار خود است یا خیر، طفره میرود و صرفاً بیان میکند که این قدرت به صورت قانونی وجود دارد. اما دولت همچنین در تلاش است تا درکهای جریان اصلی را تغییر دهد تا اختیارات موجود برای او را گسترش دهد.
به عنوان مثال، آقای ترامپ بارها قدرت شاخه قانونگذاری را به چالش کشیده است. او به طور یکجانبه نهادهایی را که کنگره اعلام کرده است باید به موجب قانون وجود داشته باشند، منحل کرده است. و کارمندان خدمات کشوری، بازرسان کل، و رؤسای نهادهای مستقل را بر خلاف حمایتهای شغلی که قانونگذاران در اساسنامهها نوشتهاند، اخراج کرده است.
هدف او به نظر میرسد این است که اکثریت محافظهکار دادگاه عالی را وادار کند تا آن اساسنامهها را لغو کرده و نظریه به اصطلاح "ریاست اجرایی واحد" را در قانون تثبیت کند. این نظریه که توسط تیم حقوقی دولت ریگان توسعه یافته است، تفسیری تجدیدنظرطلبانه از قانون اساسی است. این نظریه قدرت کنگره برای ساختاردهی به دولت را تضعیف کرده و قدرت ریاست جمهوری را گسترش میدهد، و بدین ترتیب شاخه اجرایی را به طور جامعتر تحت اراده آقای ترامپ قرار میدهد.
آقای ترامپ همچنین برخی از کنترلهای سنتی قانون اساسی که به قانونگذاران در مورد تصمیمگیریهای مربوط به هزینههای دولت و مالیات تفویض شده است را به عهده گرفته است. او صرف هزینههایی را که کنگره تخصیص داده بود، مسدود کرد، و به طور یکجانبه بر روی تقریباً تمام کالاهای وارداتی از سراسر جهان تعرفه وضع کرد.
آقای ترامپ با استناد به قانون اختیارات اضطراری سال ۱۹۷۷، که به او اجازه میدهد برای مقابله با "تهدید غیرمعمول و فوقالعاده" از خارج، تحریمهای اقتصادی اعمال کند، ادعای اختیار وضع این تعرفههای گسترده را کرد. آن قانون به تعرفهها اشارهای ندارد و هرگز قبلاً به این شکل استفاده نشده است.


دانشمندان متخصص در زمینه قدرت ریاست جمهوری میتوانند ریشههای برخی از اقدامات آقای ترامپ را در سوابق تعیین شده توسط رؤسای جمهور گذشته شناسایی کنند، اما آنها از تعداد اقدامات قابل بحثی که او آغاز کرده و استفاده جسورانهای که از آنها کرده، ابراز شوک کردند. به گفته آنها، بسیاری از فرمانهای اجرایی او دشوار است که با درکهای جریان اصلی از قانون ارتباط برقرار کنند.
مایکل دبلیو. مککانل، استاد حقوق استنفورد و قاضی سابق دادگاه استیناف فدرال که توسط آقای بوش منصوب شده بود، گفت: "ما مدتهاست که به سمت قدرت اجرایی بیشتر و کنگرههای بیاثرتر در حرکت بودهایم - هم جمهوریخواهان و هم دموکراتها، اما به نظر میرسد چند چیز در اینجا متفاوت است."
او گفت: "یکی فقط حجم است - این یک فوران باورنکردنی فعالیت در انواع جبهههای مختلف است، و در نقطهای حجم شروع به داشتن یک حس کیفی میکند." او افزود: "دوم اینکه به نظر من بخش زیادی از آن با دقت قانونی بسیار کمتری انجام میشود. هر رئیسجمهوری اشتباه میکند، اما بیدقتی بسیار بیشتری وجود داشته و من به سادگی نمیتوانم باور کنم که آنها میتوانستند توسط دفتر مشاوره حقوقی (Office of Legal Counsel) تأیید شده باشند."
این دفتر، بخشی از وزارت دادگستری، به طور سنادی مرکز حقوقدانی شاخه اجرایی بوده و به عنوان یک کنترل داخلی بر ریاست جمهوری عمل میکرده است. این دفتر تصمیم میگیرد کدام اقدامات پیشنهادی قانونی خواهند بود یا از حد فراتر میروند، از جمله بررسی ادعاهای قانونی و واقعی در پیشنویس فرمانهای اجرایی قبل از تأیید آنها. اما آقای ترامپ تا حد زیادی آن را به حاشیه رانده است.
کنترل بر بررسی حقوقی اقدامات آقای ترامپ به داخل کاخ سفید و حلقه نزدیکترین مشاور سیاستگذاری او، استفان میلر، منتقل شده است. آقای میلر که وکیل نیست، نقش کلیدی در تصمیمات مربوط به استخدام حقوقی ایفا کرده و دیدگاهی را ترویج کرده است که چون انتخابات ریاست جمهوری در سطح ملی برگزار میشود، آقای ترامپ مشروعیت دموکراتیک را بسیار بیشتر از قانونگذاران یا قضات در خود مجسم میکند.
آقای میلر در کنفرانس خبری در فوریه به خبرنگاران گفت: «اراده کامل دموکراسی در رئیسجمهور منتخب تجلی یافته است.»

این دیدگاه به لوایح حقوقی نیز سرایت کرده است. یکی از آنها درخواست یک قاضی برای اطلاعات در مورد تصمیم دولت برای اتمام انتقال گروهی از مهاجران ونزوئلایی به زندانی در السالوادور تحت یک قانون زمان جنگ، قانون دشمنان بیگانه (Alien Enemies Act)، علیرغم دستور قاضی برای بازگرداندن هواپیماها را رد کرد. دولت اصرار داشت که قاضی باید عقبنشینی کند و ادعا کرد که آقای ترامپ از "اختیار تام" در این زمینه برخوردار است که از قانون اساسی و "مأموریت رأیدهندگان" نشأت میگیرد.
دولت این ادعا را به عنوان بخشی از یک استناد غیرمعمول جسورانه به امتیاز اسرار دولتی (state secrets privilege) مطرح کرد، اختیاری که شاخه اجرایی میتواند برای جلوگیری از افشای اطلاعات حساس امنیت ملی در دادگاه استفاده کند. به طور معمول، رؤسای جمهور فقط برای اطلاعات طبقهبندی شده از آن استفاده میکردند که به صورت خصوصی به قضات نشان میدادند. هیچ یک از این موارد در درگیری فعلی صدق نمیکند.
به نظر میرسد آقای ترامپ دلیل کمتری برای خودداری نسبت به دوره اول خود میبیند. کنترل او بر حزب جمهوریخواه که به نوبه خود شاخه قانونگذاری را کنترل میکند، فقط سفتتر شده است، به این معنی که او ترسی از استیضاح ندارد. یکی از سناتورهای جمهوریخواه، لیزا مورکوفسکی از آلاسکا، اخیراً اعتراف کرد که "همه ما از آقای ترامپ میترسیم."
او همچنین تا حدی به لطف دادگاه عالی رها شده است، که شش قاضی منصوب شده توسط جمهوریخواهان سال گذشته به رؤسای جمهور مصونیت گستردهای از پیگرد قانونی برای جرایمی که با استفاده از اختیارات رسمی خود مرتکب میشوند، به ویژه در تعاملاتشان با وزارت دادگستری، اعطا کردند.

رئیسجمهور، بسیار بیشتر از دوره اول خود، یک هنجار پس از واترگیت را که کاخ سفید باید از تصمیمات اجرای قانون دور بماند، کنار گذاشته است. پس از سالها متهم کردن بیاساس باراک اوباما و جوزف آر. بایدن به هدایت تحقیقات علیه او، او همان ابزارسازی وزارت دادگستری را که زمانی علیه آن شورش میکرد، به واقعیت تبدیل کرده است.
آقای ترامپ پیش از این به دادستانها دستور داده است تا یک مشاور ارشد امنیت سایبری در دوره اول خود، کریستوفر کربس، را که به دلیل رد تئوریهای توطئه مبنی بر هک شدن دستگاههای رأیگیری برای تقلب در انتخابات ۲۰۲۰ به نفع آقای بایدن از لطف او افتاده بود، تحت بررسی قرار دهند.
آقای ترامپ دستور بررسی مشابهی را توسط وزارت امنیت میهن در مورد مایلز تیلور، یکی دیگر از مقامات دوره اول که از او انتقاد کرده بود، صادر کرد. و هفته گذشته، آقای ترامپ به وزارت دادگستری دستور داد تا پلتفرم اصلی جمعآوری کمک مالی حزب دموکرات، ActBlue، را بررسی کند.
آقای ترامپ در حال تبدیل وزارتخانه به ابزار شخصی خود به روشهای دیگری نیز هست و وکلای مدافع شخصی خود را به عنوان رهبران آن منصوب میکند. از جمله اقدامات دیگر، آنها پرونده فساد علیه شهردار نیویورک، اریک آدامز، را مختومه کردند که یک دادستان فدرال آن را سوءاستفاده غیراخلاقی از قدرت اجرای قانون برای وادار کردن او به همکاری در اجرای برنامه اخراج مهاجران رئیسجمهور محکوم کرد. این اقدام باعث موجی از استعفاهای دادستانها شد.
یکی از وکلای مدافع شخصی که آقای ترامپ منصوب کرده است، پم باندی است که قبلاً به عنوان دادستان کل فلوریدا خدمت کرده بود. او اکنون به عنوان مقام ارشد وزارت دادگستری بر انتصابات کلیدی نظارت میکند، از جمله استخدام مدیران عامل شرکتهایی مانند بوئینگ، آمازون و اپل. هیچ رئیسجمهوری قبلی وکلای مدافع شخصی خود را در این موقعیتهای حساس در بخش اجرایی قرار نداده است.
پیتر ایمز مککالک، رئیس سابق بخش استیناف جنایی در دفتر دادستانی ایالات متحده در واشینگتن که اکنون در یک شرکت خصوصی مشغول به کار است، گفت: «این بسیار فراتر از هر چیزی است که قبلاً دیدهایم.»
او گفت: «برای یک دولت جدید، انتخاب مقامات ارشد خود امری معمول است.» او افزود: «غیرعادی این است که دولت این کار را به شیوهای سازمانیافته انجام دهد تا مقامات اجرای قانون و ناظران مستقل را که ممکن است به دلایل نامعلوم از رئیسجم جمهور ناراضی باشند، حذف کند. و غیرعادی بودن این مورد با این واقعیت تشدید میشود که آنها این کار را به وکلای مدافع شخصی خود میسپارند.»
انتخابات ۲۰۲۴ میتواند به عنوان یک نقطه عطف در تاریخ قانون اساسی ایالات متحده مورد توجه قرار گیرد. تا چه حد، بستگی به این دارد که دادگاهها چگونه به چالشهای حقوقی علیه اقدامات آقای ترامپ پاسخ دهند. آنها ممکن است به سرعت و قاطعانه برخی یا بسیاری از آنها را رد کنند.
به عنوان مثال، یک قاضی در لوئیزیانا در حال بررسی این مسئله است که آیا آقای ترامپ با انحلال یک نهاد کنگره برای بررسی تغییرات اقلیمی به نام هیئت مدیره برنامه علوم جهانی، از اختیار خود فراتر رفته است یا خیر. دولت او استدلال کرده است که این نهاد غیرضروری بود و آقای ترامپ اختیار داشت آن را از طریق فرمان اجرایی منحل کند – حتی اگر قانون اساسی بیان میکند که اختیارات قانونگذاری "به کنگره ایالات متحده" واگذار شده است.
اما حتی اگر دادگاهها برخی از این اقدامات را رد کنند، پیروزیهای قضایی ممکن است سرعت تحولات کلی را در برابر قدرت اجرایی متوقف نکنند. در طی یک قرن، توازن قدرت به نفع رئیسجمهور تغییر کرده است، تا حدی به این دلیل که رهبران سیاسی در هر دو حزب بهطور فزایندهای مایل به تحمل رفتارهای جسورانه از سوی رئیسجمهوری همحزب خود هستند و فقط زمانی اعتراض میکنند که رئیسجمهور همحزب نباشد.
بعلاوه، زمانی که رؤسای جمهور سابق با موفقیت مرزهای قدرت اجرایی را جابهجا کردهاند، اقدامات آنها به ندرت به عقب برگشته است. در عوض، اقدامات جسورانه آنها به هنجارهای جدید تبدیل شده و به مجموعهای از سوابق اضافه شده است که میتواند توسط جانشینان جسورتر نیز مورد استفاده قرار گیرد.