سربازان در حال رژه در مرکز مسکو در ۱ می در تمرینات رژه سالانه پیروزی روسیه در ۹ می.
سربازان در حال رژه در مرکز مسکو در ۱ می در تمرینات رژه سالانه پیروزی روسیه در ۹ می.

برای صلح، اوکراین باید چه چیزی را واگذار کند؟

همانطور که پوتین به سال ۱۹۴۵ نگاه می‌کند، توافقی که از دست رفتن کریمه را رسمی کند، می‌تواند قدرت روسیه را به قلب اروپا بکشاند.

در می ۱۹۴۵، پایان جنگ جهانی دوم در اروپا قدرت شوروی را تا خیابان‌های برلین گسترش داد. ارتش سرخ به عنوان بخشی از تلاش گسترده‌تر متفقین برای شکست آلمان نازی به آنجا راه یافته بود. اکنون، ۸۰ سال بعد، پایان جنگ روسیه و اوکراین می‌تواند مسکو را قادر سازد تا بار دیگر قدرت خود را به سمت غرب بکشاند.

این اتفاق چگونه رخ خواهد داد؟ از طریق نوعی توافق صلح بین اوکراین و روسیه - که تحت فشار آمریکا سازماندهی شود - که خصومت‌ها را در کوتاه‌مدت پایان دهد اما به تجاوز روسیه پاداش داده و امکان درگیری مجدد را پس از بازسازی نیروهای مسکو، باز بگذارد.

در حالی که احتمال حرکت تانک‌های روسی به سمت غرب (احتمالاً) محدود است، مسکو هم‌اکنون در حال انجام ترورهای فرامرزی، مداخلات سایبری، خرابکاری و سایر اقدامات خشونت‌آمیز کوتاه‌تر از حمله نظامی تمام‌عیار است. این اقدامات احتمالاً شدت خواهند یافت و شانس تشدید تنش را افزایش می‌دهند. بدتر اینکه، هرگونه حرکت بعدی روسیه به سمت غرب در مواجهه، نه در اتحاد، با دموکراسی‌های اروپای غربی و در زمینه خطرناک انزواطلبی آمریکا از اروپا صورت خواهد گرفت.

در این شرایط، جزئیات دقیق هر توافقی برای پایان دادن به خصومت‌ها - چه آتش‌بس و چه توافق صلح - اهمیت زیادی دارد. متاسفانه، بهترین شرایط برای اوکراین از قبل از روی میز برداشته شده است: عضویت در ناتو یک رویای دوردست باقی مانده و جایگزین آماده‌ای برای تضمین‌های امنیتی که چنین عضویتی ارائه می‌داد، وجود ندارد.

اما هنوز حداقل یک "بدترین حالت خوب" در دسترس است، یعنی حالتی که حداقل از به رسمیت شناختن رسمی تغییرات روسیه در مرزهای اوکراین اجتناب کند. بسیاری از مسائل بستگی به این دارد که دولت ترامپ این سناریو را انتخاب کند - یا سناریویی با پیامدهای بسیار بدتر برای اروپایی‌ها و نظم جهانی.

کلاژی از تصاویر شامل عکس‌های سیاه و سفید از سربازان و یک تانک، به علاوه یک مدال نظامی و یک برش کاغذی از یک فرشته، همگی روی نقشه‌ای قدیمی از جایی در روسیه
<span></span><span>© لری تاول</span>
© لری تاول

سالگرد به عنوان یک کاتالیزور

با توجه به اینکه بیش از سه سال از تهاجم تمام‌عیار می‌گذرد، ممکن است مشخص نباشد که چرا این موضوع ناگهان حیاتی شده است. دلیل این امر این است که دونالد ترامپ اخیراً مجدداً بر ضرورت نوعی آتش‌بس یا توافق صلح به زودی اصرار ورزیده است، در یک مورد خواستار وقوع این امر تا پایان هفته اول ماه مه شده بود.

شاید تصادفی نباشد که این زمان مصادف با جشن گرفتن هشتادمین سالگرد پیروزی جنگ جهانی دوم بر نازی‌ها در مسکو است. ولادیمیر پوتین ریاست یک رژه نظامی را بر عهده خواهد داشت که مهمانانی از جمله لوئیز ایناسیو لولا داسیلوا، رئیس جمهور برزیل، روبرت فیتسو، نخست وزیر اسلواکی، و مهمتر از همه، شی جین پینگ، رئیس جمهور چین، در کنار او حضور خواهند داشت. تمایل شی برای گذراندن آنچه پوتین آن را "تعطیلات مقدس" می‌نامد در روسیه، تأیید بسیار قابل توجهی از حمایت مستمر او از مسکو است.

این گونه رژه‌ها هر ساله برگزار می‌شوند و نشان‌دهنده اهمیتی هستند که شکست آلمان نازی همچنان بخش اصلی درک روسیه از خود به عنوان یک قدرت بزرگ را تشکیل می‌دهد. اما ترکیب هشتادمین سالگرد، امضای اخیر یک توافقنامه معدنی بین کی‌یف و واشنگتن، و حضور شی به رویداد امسال اهمیت ویژه‌ای می‌بخشد.

در پاسخ به درخواست‌های ترامپ برای نوعی پایان دادن به خونریزی در اوکراین، پوتین پیشتر اعلام کرده است که در طول رویدادهای یادبود، دستور آتش‌بسی موقت را خواهد داد. به نظر می‌رسد انگیزه پوتین نه چندان برای در امان نگه داشتن اوکراینی‌ها، بلکه برای مدیریت مجموعه‌ای از مشکلات مرتبط به طور همزمان است. این اعلامیه او را در برابر ترامپ پاسخگو نشان می‌دهد و به رهبر روسیه اجازه می‌دهد ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین را، در نقش تهدید کننده یک تعطیلات مقدس در صورت وقوع نقض‌ها، قرار دهد.

این اقدام همچنین خطر مورد حمله قرار گرفتن مهمانان بلندپایه را کاهش می‌دهد. همانطور که یکی از مفسران اوکراینی اشاره کرد، در طول رژه پوتین می‌خواهد از "پنهان کردن شی و سایر مهمانان محترم در مقبره لنین از پهپادهای اوکراینی" که توانسته‌اند اهدافی را در عمق مرزهای روسیه هدف قرار دهند، اجتناب کند.

زلنسکی به نوبه خود بارها به آتش‌بس ابراز علاقه کرده است، نه فقط برای پایان دادن به تلفات غم‌انگیز غیرنظامیان ناشی از حملات موشکی روسیه. اما نوع توافقی که پوتین و زلنسکی ممکن است با اصرار ترامپ منعقد کنند، پیامدهای گسترده‌ای خواهد داشت. با توجه به همسویی عوامل برای پایان احتمالی خصومت‌ها، شایسته است نگاه دقیق‌تری به سه مورد از بحث‌برانگیزترین پرسش‌هایی بیندازیم که هرگونه توافق صلح را دربر خواهند گرفت: به رسمیت شناختن دستاوردهای ارضی روسیه، به ویژه کریمه؛ پیامدهای آن برای ناتو؛ و آینده نظم ژئوپلیتیکی.

اوکراین کوچک‌شده؟

طبقه‌بندی وضعیت مناطق اشغالی اوکراین پس از درگیری – بالاتر از همه، کریمه و بندر دریایی مهم آن، سواستوپول – یک تلاش دشوار خواهد بود. به نظر می‌رسد دولت ترامپ می‌خواهد در هر آتش‌بس دائمی یا توافق صلح احتمالی، با کریمه متفاوت از سایر مناطق اشغالی اوکراین برخورد کند، بنابراین ارزش دارد برای درک آنچه در معرض خطر است، تاریخ را مرور کنیم.

اوکراین از طریق یک همه‌پرسی در ۱ دسامبر ۱۹۹۱ از مسکو مستقل شد که توسط ناظران بین‌المللی آزاد و عادلانه تشخیص داده شد. در آن انتخابات، استقلال اوکراین اکثریت مطلق حمایت را در تمام مناطق – از جمله کریمه – کسب کرد. در کل اوکراین، بیش از ۹۰ درصد رای دهندگان از جدا شدن حمایت کردند. رهبران جهان – از جمله بوریس یلتسین، رئیس جمهور وقت روسیه – به سرعت مرزهای ۱۹۹۱ اوکراین، شامل کریمه، را به عنوان قلمرو مستقل کی‌یف به رسمیت شناختند.

با وجود این به رسمیت شناختن توسط روسیه و معاهده روسیه-اوکراین در سال ۱۹۹۷ که هر دو کشور را به عدم تعرض به مرزهای موجود متعهد می‌کرد، پوتین در سال ۲۰۱۴ کریمه را پس گرفت. او الحاق آن را پس از ورود نیروهای روسی به قلمرو و برگزاری سریع یک همه‌پرسی دیگر اعلام کرد. برخلاف انتخابات ۱۹۹۱، این رأی‌گیری سال ۲۰۱۴ مورد شناسایی بین‌المللی قرار نگرفت، زیرا تحت یک اشغال نظامی عملاً انجام شد. تعداد کمی از کشورها این الحاق را به طور رسمی به رسمیت نشناختند.

احتمال بالایی وجود دارد که اوکراین مجبور شود برای یک دوره نامعلوم با از دست دادن کریمه (و سایر بخش‌های اشغالی قلمرو ۱۹۹۱ خود) زندگی کند، نه فقط به این دلیل که تا پایان دولت بایدن مشخص شده بود که زمان برای پایان تحویل کمک‌های نظامی آمریکا رو به اتمام است. با این تحویل‌ها، کی‌یف شانس بازپس‌گیری قلمروهای اشغالی را داشت؛ بدون آن‌ها، این شانس به شدت کاهش می‌یابد. و اروپایی‌ها در حال حاضر قادر به جبران کسری‌ها نیستند، اگرچه در تلاش برای تغییر این وضعیت هستند.

اما نحوه classifies (طبقه‌بندی) این اشغال در هرگونه توافق صلح احتمالی، در مقابل، بسیار کمتر مشخص است. به نظر می‌رسد آمریکا مایل است – یا به عنوان بخشی از نوعی توافق صلح، یا موازی با آن – کریمه را، حداقل، به طور رسمی به عنوان بخشی از روسیه به رسمیت بشناسد. نتیجه یک "اوکراین کوچک‌شده" خواهد بود که به طور غیرارادی بخشی کلیدی از قلمرو ۱۹۹۱ خود را از دست داده است. نتیجه بهتر این خواهد بود که به کی‌یف اجازه داده شود عناصر حیاتی از تاریخ بالتیک و آلمان غربی در دوران جنگ سرد را تقلید کند.

اگرچه کشورهای حوزه بالتیک پس از جنگ جهانی اول مستقل شده بودند، مسکو آن‌ها را اشغال کرد و در طول جنگ جهانی دوم بخشی از اتحاد جماهیر شوروی قرار داد. با این حال، واشنگتن هرگز این اشغال را به رسمیت نشناخت. به طور مشابه، اگرچه آلمان پس از جنگ جهانی دوم بیش از ۴۰ سال تقسیم شده بود، نه آمریکایی‌ها و نه آلمان‌های غربی به طور رسمی آلمان شرقی را به رسمیت نشناختند. در عوض، در یک سابقه دیگر با ارتباط بالقوه برای اوکراین، آن‌ها در مجموعه‌ای از معاهدات اعلام کردند که یک ملت آلمانی متحد همچنان وجود دارد – فقط به طور موقت به دو ایالت تقسیم شده است.

به لحاظ عملی، این معاهدات به دو آلمان اجازه دادند تا روابط دیپلماتیک برقرار کنند. اما آلمان غربی همواره تأکید می‌کرد که این روابط، روابط inner-German (درون آلمانی) هستند، نه foreign (خارجی)، و با هر آلمانی شرقی که به غرب فرار می‌کرد از لحظه فرارشان به عنوان هموطن برخورد می‌کرد. چنین مانورهای هنرمندانه‌ای در را برای روزهای بهتر در آینده باز نگه داشت که در دهه ۱۹۸۰ با روی کار آمدن میخائیل گورباچف به عنوان رهبر شوروی فرا رسید. اوکراین نیز باید اجازه داشته باشد به آینده‌ای بهتر امیدوار باشد.

بیلبورد کنار جاده‌ای با شعار روسی و پرچم سبک‌شده روسیه. کارخانه‌ها در پس‌زمینه دیده می‌شوند
<span>یک بیلبورد با نوشته 'با روسیه — رفراندوم ۱۶ مارس' در جاده خارج از سیمفروپول در سال ۲۰۱۴ پس از الحاق کریمه به روسیه</span><span> © Sergey Ponomarev/New York Times/Redux/Eyevine</span>
© Sergey Ponomarev/New York Times/Redux/Eyevine

پیامدهای بزرگتر

اگرچه آمریکا در طول جنگ سرد به اشغال شوروی در کشورهای حوزه بالتیک و تقسیم آلمان پایان نداد، واشنگتن حداقل به طور رسمی به این تغییرات مرزی ایجاد شده با زور، رسمیت نبخشید. این رویکرد نشان داد که آمریکا به نظم مبتنی بر قوانین اهمیت می‌دهد و تجاوز را پاداش نمی‌دهد. این پیام به مسکو ارسال شد که هرچند fait accompliهای سرزمینی را در کوتاه‌مدت می‌پذیرد، اما آینده همیشه باز است.

نظم جهانی پس از جنگ سرد تا حد زیادی بر این ایده بنا شده بود که مرزها نباید با زور تغییر کنند. به همین دلیل، کشورهای سراسر جهان به طور کلی از اوکراین حمایت کرده‌اند. با این حال، اگر به روسیه اجازه داده شود به طور رسمی کریمه و سایر مناطق اشغالی را حفظ کند، این سابقه می‌تواند نظم جهانی را برای همه تضعیف کند.

علاوه بر این، اگر آمریکا اوکراین را مجبور به پذیرش رسمی از دست دادن سرزمین خود کند، این کار خطرات را برای همسایگان روسیه، به ویژه کشورهای حوزه بالتیک، افزایش خواهد داد. در سال‌های اخیر، روسیه به طور فزاینده‌ای در مورد اینکه این کشورها در گذشته بخشی از امپراتوری روسیه یا اتحاد جماهیر شوروی بوده‌اند، پرخاشگرانه صحبت کرده است. به رسمیت شناختن رسمی دستاوردهای روسیه، آمادگی مسکو برای اقدامات خارج از مرزهای خود را تشدید می‌کند.

این موضوع در مورد ناتو هم پیامدهایی دارد. اگر آمریکا، که همواره نقش اصلی را در ناتو ایفا کرده است، آشکارا از اوکراین می‌خواهد بخشی از قلمرو خود را واگذار کند، این نشان می‌دهد که تضمین‌های امنیتی آمریکا به وضوح مشروط هستند. اگر واشنگتن با اوکراین اینطور رفتار می‌کند، چه کسی تضمین می‌کند که با کشورهای حوزه بالتیک نیز در مواجهه با پرخاشگری آینده روسیه همینطور رفتار نخواهد کرد؟

در زمان حمله روسیه در سال ۲۰۲۲، بسیاری از کارشناسان استدلال می‌کردند که اوکراین باید سرزمین خود را به روسیه واگذار کند تا جنگ متوقف شود. زلنسکی و اوکراینی‌ها قاطعانه این ایده را رد کردند و حق خود برای تعیین سرنوشت ملی را تأیید کردند.

هر توافق صلحی که اکنون منعقد شود، بسیار بدتر از توافقی است که در مراحل اولیه جنگ ممکن بود منعقد شود، زیرا روسیه مناطق بیشتری را اشغال کرده است. با این حال، آمریکا نباید اوکراین را مجبور کند رسماً دستاوردهای سرزمینی روسیه را به رسمیت بشناسد. این کار درستی نیست که انجام شود. این کار نظم بین‌المللی را تضعیف می‌کند و به روسیه به خاطر تجاوزش پاداش می‌دهد. این کار از نظر اخلاقی اشتباه است و به طور کلی قانون جنگل را ترویج می‌دهد.