دونالد ترامپ پس از دیداری با مقامات اتحادیه اروپا در مقر اتحادیه اروپا، در حاشیه نشست ناتو در بروکسل در تاریخ ۲۵ مه ۲۰۱۷، محل را ترک می‌کند.
دونالد ترامپ پس از دیداری با مقامات اتحادیه اروپا در مقر اتحادیه اروپا، در حاشیه نشست ناتو در بروکسل در تاریخ ۲۵ مه ۲۰۱۷، محل را ترک می‌کند.

اروپا چگونه باید با ترامپ کنار بیاید؟

وقت آن رسیده که سیاست قدرت‌های بزرگ جدی گرفته شود.

اروپا در یک دوراهی قرار دارد. اوج همکاری امنیتی دو سوی آتلانتیک پشت سر گذاشته شده و دولت ترامپ به بیشتر اروپا با ترکیبی از تحقیر، بی‌اعتنایی و یا خصومت آشکار می‌نگرد. حداقل کاری که رهبران اروپا باید انجام دهند این است که دیگر حمایت و حفاظت ایالات متحده را بدیهی ندانند. آن‌ها می‌توانند به بهترین‌ها امیدوار باشند، اما باید برای بدترین‌ها برنامه‌ریزی کنند. و این به معنای ترسیم مسیری مستقل در سیاست جهانی است.

منصفانه بگویم، این وضعیت به طور کامل تقصیر پرزیدنت دونالد ترامپ نیست. حتی اگر او هرگز انتخاب نمی‌شد، تعادل مجدد اساسی در روابط دو سوی آتلانتیک مدتها پیش باید صورت می‌گرفت. یک نگاه به کره زمین دلیل آن را می‌گوید: ایالات متحده یک قدرت اروپایی نیست، و تعهد نظامی دائمی ایالات متحده در آنجا یک ناهنجاری تاریخی و ژئوپلیتیکی است. یک تعهد پرهزینه از این نوع فقط با ضرورت استراتژیک روشن قابل توجیه است، مانند تمایل به جلوگیری از تسلط یک قدرت واحد بر کل منطقه. این هدف استراتژیک دلیل اصلی ورود ایالات متحده به جنگ جهانی اول و دوم و دلیل حفظ نیروهای قابل توجه در اروپا در طول جنگ سرد بود.

این سیاست‌ها در آن زمان منطقی بودند، اما جنگ سرد بیش از ۳۰ سال پیش به پایان رسید و دوران تک‌قطبی نیز چند سال پیش تمام شد. چین اکنون رقیب اصلی قدرت بزرگ آمریکا و یک هژمون بالقوه منطقه‌ای است، و ایالات متحده باید منابع و انرژی محدود خود را بر جلوگیری از هژمونی چین در آسیا متمرکز کند. خبر خوب این است که امروز هیچ کشوری به اندازه کافی قدرتمند نیست که بر اروپا تسلط یابد – حتی روسیه – که به این معنی است که ایالات متحده دیگر نیازی به تحمل این بار ندارد. جمعیت اروپا بیش از سه برابر جمعیت روسیه است، تولید ناخالص داخلی آن نه برابر روسیه است، و اعضای اروپایی ناتو نیز بیشتر از روسیه برای دفاع هزینه می‌کنند، اگرچه این پول را خیلی کارآمد خرج نمی‌کنند. اگر قدرت نهفته بیشتر اروپا به درستی بسیج شود، اروپا می‌تواند یک چالش مستقیم روسیه را بدون نیاز به کمک مستقیم زیادی از سوی عموسام (لقب ایالات متحده) مهار یا شکست دهد.

در حالت ایده‌آل، ایالات متحده باید با اروپا برای مذاکره در مورد تقسیم کار جدید همکاری کند تا این انتقال تا حد امکان هموار و کارآمد باشد. اجلاس سران ناتو که در ماه ژوئن برگزار خواهد شد فرصت ایده‌آلی برای تسریع این روند خواهد بود، به خصوص اگر ایالات متحده تصمیم به ایفای نقش سازنده داشته باشد.

متأسفانه، دولت ترامپ اروپا را یک شریک اقتصادی ارزشمند یا یک متحد استراتژیک مفید نمی‌داند. با خطر اغراق، اروپا را مجموعه‌ای از ایالت‌های فاسد، متفرق و رو به زوال می‌بیند که به ارزش‌های لیبرالی متعهد هستند که ترامپ و جنبش ماگا (MAGA) آن‌ها را رد می‌کنند. ترامپ با دیکتاتورهایی مانند ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، یا ویکتور اوربان، نخست‌وزیر مجارستان، راحت‌تر است تا با سیاستمداران اصلی اروپایی، و دولت او نسبت به گروه‌های راست افراطی مانند حزب «آلترناتیو برای آلمان» (AfD) در آلمان یا حزب «اجتماع ملی» (National Rally) مارین لوپن در فرانسه همدلی بیشتری دارد. ترامپ از برگزیت حمایت کرد، معتقد است اتحادیه اروپا برای "ضربه زدن به ایالات متحده" تشکیل شده است، و ترجیح می‌دهد به صورت تک به تک با کشورهای اروپایی معامله کند تا با مقامات اتحادیه اروپا که نماینده اروپا به عنوان یک کل هستند. او هنجارها یا قوانینی را که ممکن است در رؤیاهای او برای الحاق گرینلند یا تبدیل کانادا به بخشی از ایالات متحده دخالت کنند، رد می‌کند. و با گنجاندن اروپا در جنگ تعرفه‌ای خود، دستیابی اروپا به اهداف هزینه دفاعی را که ترامپ ظاهراً می‌خواهد، سخت‌تر می‌کند.

همه این‌ها از دیدگاه اروپایی به اندازه کافی نگران‌کننده است، اما رهبران اروپا همچنین باید با بی‌کفایتی ذاتی دولت ترامپ کنار بیایند. جنگ تجاری آشفته واضح‌ترین نمونه این مشکل است، اما فراموش نکنیم انتصاب‌های بدون صلاحیت این دولت، افتضاح شرم‌آور سیگنال‌گیت، حملات مداوم به نهاد علمی و دانشگاه‌ها، مذاکرات آماتوری با روسیه و ایران، و آشفتگی‌های مکرر ناشی از دفتر وزیر دفاع. اگر رهبران اروپایی عادت دارند از رهبری آمریکا پیروی کنند چون فکر می‌کنند آمریکایی‌ها می‌دانند چه می‌کنند، وقت آن است که دوباره فکر کنند.

پس چه باید بکنند؟

اروپایی‌ها البته آزادند توصیه من را نادیده بگیرند، اما اگر من در جایگاه آن‌ها بودم، با قرار دادن مسئولیت مشکلات فعلی به طور کامل بر دوش واشنگتن شروع می‌کردم. آن‌ها باید تأکید کنند که هیچ تمایلی به نزاع با ایالات متحده ندارند و خوشحال خواهند شد که در روحیه همکاری، ترتیبات امنیتی و اقتصادی جدیدی مذاکره کنند. اما اگر واشنگتن بر شروع درگیری اصرار دارد، آن‌ها باید واضح کنند که آماده‌اند تا برای محافظت از منافع اروپا تا پایان ایستادگی کنند.

دوم اینکه، اگر اروپایی‌ها باید با دولتی غیردوست در ایالات متحده مقابله کنند، بهتر است که با یک صدا سخن بگویند و در برابر تلاش‌های ایالات متحده برای تفرقه میان آن‌ها مقاومت کنند. اروپا باید بیشتر اصلاحات اقتصادی توصیه شده در گزارش اخیر دراگی را پیاده‌سازی کند و حق وتوی که به کشورهای عضو مخالف اجازه می‌دهد اقدامات ضروری را مسدود کنند، حذف کند. اگر این کار باعث شود کشورهای سرکش مانند مجارستان از اتحادیه خارج شوند، ممکن است وضعیت برای کشورهای باقی‌مانده بهتر شود.

سوم اینکه، سیاست قدرت‌های بزرگ بازگشته است و اروپا به قدرت سخت بیشتری نیاز دارد. مسئله بیشتر افزایش بودجه دفاعی نیست (اگرچه برخی کشورهای اروپایی نیاز به هزینه بیشتری دارند) بلکه مسئله نحوه هزینه کردن یوروها به صورت مؤثر و ایجاد ظرفیت پایدار نبرد است که به کمک زیاد ایالات متحده وابسته نباشد. هدف وزیر دفاع سابق جیمز ماتیس از "چهار سی" (Four Thirties) (۳۰ گردان، ۳۰ اسکادران هوایی، ۳۰ کشتی، که در ۳۰ روز آماده باشند) نقطه شروع خوبی است، اما یک نیروی اروپایی معتبر که به کمک زیاد ایالات متحده وابسته نباشد به چیزی بیش از این نیاز دارد. و همانطور که بری پوزن اخیراً در فارین اَفِرز هشدار داد، اروپا باید از کشیده شدن به نقش هزینه‌بر حفظ صلح در اوکراین پس از جنگ خودداری کند و در عوض بر توسعه یک قابلیت ترکیبی مستحکم تمرکز کند که بتواند هر کجا که لازم باشد مداخله کند.

چهارم اینکه، چون چتر هسته‌ای آمریکا به طور فزاینده‌ای غیرقابل اتکا به نظر می‌رسد، وقت آن رسیده است که اروپایی‌ها بحثی جدی و مستمر در مورد نقش سلاح‌های هسته‌ای در امنیت منطقه‌ای داشته باشند. نحوه پاسخگویی اروپایی‌ها به این سؤال به خودشان بستگی دارد، البته، اما دیگر نمی‌توان آن را نادیده گرفت. دیدگاه شخصی من این است که یک بازدارندگی هسته‌ای معتبر اروپایی نیازی به هم‌سطح بودن با زرادخانه‌های آمریکا یا روسیه ندارد، زیرا هدف اصلی آن منصرف کردن از یک حمله گسترده به استقلال کشورهای کلیدی اروپایی است، و تنها چیزی که لازم است یک قابلیت ضربه دوم قابل بقا است. خبر خوب این است که مقامات و کارشناسان استراتژیک اروپایی در حال شروع بحث در مورد این مسائل هستند، که این کاملاً مثبت است.

پنجم اینکه، کشورهای اروپایی باید به واشنگتن یادآوری کنند که گزینه‌های دیگری نیز دارند و در صورت ادامه خصومت یا غیرقابل اتکا بودن ایالات متحده، با دیگران – از جمله چین – همکاری خواهند کرد. اگرچه اتحادیه اروپا نگرانی‌های خود را در مورد تجارت با چین دارد، حفظ و احتمالاً گسترش روابط اقتصادی با پکن ممکن است در صورت اصرار ترامپ بر افزایش دیوارهای تعرفه‌ای در ایالات متحده ضروری باشد. به همین دلیل، منطقی است که رهبران اتحادیه اروپا در ماه ژوئیه از پکن بازدید کنند، اگر فقط برای یادآوری به واشنگتن که آن‌ها را بدیهی نپندارد.

کشورهای اروپایی پیش از این مایل بوده‌اند در زمینه‌های حیاتی فناوری پیشرفته از رهبری ایالات متحده پیروی کنند، حتی زمانی که این کار مستلزم هزینه‌های قابل توجهی بود. به عنوان مثال، هلند با منع شرکت ASML (یک شرکت هلندی) از فروش ماشین‌های لیتوگرافی پیشرفته به چین، با دولت بایدن همراهی کرد، و تعدادی از کشورهای اتحادیه اروپا تصمیم گرفتند فناوری 5G هواوی را ممنوع کنند، حتی با وجود اینکه ارزان‌تر و بهتر از جایگزین‌ها بود. با این حال، اگر دولت ترامپ بر سخت‌گیری با اروپا در مسائل دیگر اصرار کند، اروپا باید کمتر پذیرای درخواست‌های مشابه در آینده باشد.

نهایتاً، در بلندمدت، کشورهای اروپایی باید راه‌هایی برای کاهش تنش با روسیه را بررسی کنند. این کار آسان نخواهد بود، به خصوص اگر پوتین هنوز در روسیه حکومت کند، اما وضعیت فعلی سوءظن عمیق متقابل، رویارویی و اختلال به نفع اروپا نیست. با افزایش قدرت سخت و بهبود امنیت خود، کشورهای اروپا باید برای اقدامات اعتمادسازی که با هدف رفع نگرانی‌های امنیتی مشروع هر دو طرف انجام می‌شود، باز بمانند. ابتکارات گذشته مانند روند هلسینکی و سازمان امنیت و همکاری در اروپا به ما یادآوری می‌کنند که حتی میان رقبا نیز تنش‌زدایی ممکن است، و رهبران آینده اروپا باید نسبت به این امکان گشوده باشند.

این یک دستور کار جاه‌طلبانه است و با موانع سیاسی قابل توجهی روبرو خواهد شد. تلاش‌های گذشته برای ارتقای استقلال استراتژیک بیشتر اروپا همواره به نتیجه نرسیده‌اند، اما امروز اروپا با وضعیت بسیار متفاوتی روبروست. همانطور که دانشگاه‌ها و شرکت‌های حقوقی در ایالات متحده آموخته‌اند، تلاش برای مماشات با دولت ترامپ صرفاً به درخواست‌های بیشتر منجر می‌شود؛ در مقابل، ایستادگی در برابر آن دیگران را تشویق به پیروی می‌کند و گاهی باعث می‌شود کاخ سفید در موضع خود تجدید نظر کند. امیدواریم که اکنون نیز اینگونه باشد. در هر صورت، اگر اروپا می‌خواهد استقلال خود را حفظ کرده و آسیب‌پذیری‌های خود را به حداقل برساند، چاره‌ای جز آماده شدن برای جهانی ندارد که در آن ایالات متحده دیگر شریک قابل اتکایی نیست. به بهترین‌ها امیدوار باشید؛ برای بدترین‌ها برنامه‌ریزی کنید.