تصویرسازی توسط ریکاردو توماس؛ عکس‌های منبع از گتی‌ایمیجز
تصویرسازی توسط ریکاردو توماس؛ عکس‌های منبع از گتی‌ایمیجز

تعرفه‌ها چه بر سر یک کسب‌وکار کوچک نوپا آورده‌اند

لی نیکولز، که سی سال پیش به ایالات متحده آمد، در مراحل اولیه راه‌اندازی شرکت چای خود بود. سپس هزینه‌های محصولاتش سر به فلک کشید.

این هفته، داستان‌های بخش "پایه" در نشریه نیویورکر به زندگی‌هایی اختصاص دارد که در صد روز اول دوره دوم ریاست جمهوری دونالد ترامپ دستخوش تغییرات اساسی شده‌اند.

در سال ۱۹۶۵، کمی پس از تولد لی نیکولز در شهر شی‌آن چین، والدینش او را برای زندگی نزد پدربزرگ، مادربزرگ و جدش به روستای کوچکی در کوهستان فرستادند. آنجا برق نبود و تنها یک چاه برای آب وجود داشت. از کوه، جایی که ساکنان برای پیدا کردن قارچ به آنجا می‌رفتند، می‌توانستید اقیانوس را ببینید. در تابستان، مادربزرگ نیکولز گیاهان باغچه‌اش را در قابلمه‌ای بزرگ می‌جوشاند تا داروی گیاهی بسازد. شهر پزشک نداشت، و این تنها راه درمان بیماری‌های مختلف بود. هرچه جد نیکولز پیرتر می‌شد، تقریباً هر روز از این سوپ دارویی می‌نوشید. او بیش از صد سال عمر کرد. اواخر عمرش، طولانی بودن عمرش باعث خجالتش شده بود. نیکولز به یاد می‌آورد: «می‌گفت: فقط الاغ‌ها اینقدر عمر می‌کنند.»

نیکولز دوازده ساله بود که به شی‌آن بازگشت. در آنجا به کالج رفت و ادبیات خواند. در مجلات منطقه‌ای شعر چاپ می‌کرد و با هنرمندان دیگر آشنا شد. بعدها، در یک روزنامه مشغول به کار شد. مسئولیت نوشتن درباره دانشجویان خارجی در کالج شهر به او سپرده شد، و با یکی از آمریکایی‌هایی که با او صحبت کرده بود، قرار ملاقات گذاشت. آنها در نهایت با هم ازدواج کردند؛ در سال ۱۹۹۵، به ماساچوست نقل مکان کردند، جایی که پس از چند سال، نیکولز صاحب دو دختر شد. او زبان انگلیسی را یاد گرفت و در یک مغازه عتیقه‌فروشی کار پیدا کرد. ده سال پس از نقل مکان، نیکولز و همسرش از هم جدا شدند، و او به عنوان معلم زبان چینی در یک مدرسه کاتولیک محلی مشغول به کار شد. خانه‌ی کوچکی در نورث اتلبورو خرید که آن را به رنگ سبز روشن رنگ‌آمیزی کرد و دور آن حصار سفید کشید. آن را «خانه رویای آمریکایی‌ام» می‌نامید. روزی، نوعی از داروی مادربزرگش را که با گل داوودی درست شده بود و اغلب هنگام بیماری به دخترانش می‌داد (آن را سوپ «بو-بو» می‌نامید)، برای دانش‌آموزانش آورد. با ملاقه از قابلمه‌ای بزرگ در فنجان‌ها ریخت؛ دانش‌آموزان آن را دوست داشتند و او را تشویق به فروش آن کردند. نیکولز به پیشنهاد آن‌ها عمل کرد و شروع به عرضه آن به فروشگاه‌های محلی کرد. در سال ۲۰۱۵، شرکتی به نام «ویس ماوث» (Wise Mouth) تأسیس کرد.

نیکولز به کار تدریس ادامه داد، اما زمان بیشتری را صرف کسب‌وکار نوپای خود می‌کرد. دستورالعمل‌هایش را بهبود بخشید، هر بار یک ساعت رانندگی می‌کرد تا در یک آشپزخانه صنعتی کوچک در رود آیلند، هر دسته از محصولاتش را آماده کند. در آنجا میوه‌ها را با دست خرد می‌کرد، با برگ‌های خشک مخلوط می‌کرد و دیگ‌های بزرگی از چای می‌پخت. فروشگاه‌های نزدیک «استاپ اند شاپ» (Stop & Shop) را متقاعد کرد تا چای او را در قفسه‌هایشان قرار دهند. بیشتر مواد اولیه او از چین وارد می‌شد. در زمستان ۲۰۲۰، پس از اینکه هر دو دخترش از خانه رفتند، نیکولز خانه‌اش را فروخت. کسب‌وکارش به دلیل همه‌گیری کووید-۱۹ دچار مشکل شد و او برای گذران زندگی، شب‌ها در یک فروشگاه لباس کار می‌کرد. او همچنین طعم‌های جدیدی توسعه داد و آن‌ها را به عنوان داروهای جایگزین تبلیغ کرد: گل داوودی-میوه اژدها-رز برای درمان افسردگی و پیری؛ گل داوودی-گلابی-جین‌سینگ برای درمان ضعف بینایی و مشکلات پوستی؛ پرتقال-زنجبیل برای سوءهاضمه.

هزینه‌های جانبی زمانی که در مقیاس کوچک کار می‌کنید، می‌توانند غیرقابل تحمل شوند. بنابراین در سال ۲۰۲۴، نیکولز یک دوره شش ماهه را با اداره کسب‌وکارهای کوچک (SBA) گذراند و برنامه توسعه سه ساله‌ای را تدوین کرد: او آشپزخانه خودش را خواهد داشت، بازاریابی را در مقیاس بزرگ‌تر انجام خواهد داد، مشاور استخدام خواهد کرد، با توزیع‌کنندگان بزرگ‌تر کار خواهد کرد و فروش را در سال دوم شش برابر افزایش خواهد داد؛ در سال سوم، شروع به فروش بین‌المللی خواهد کرد. او با کمک SBA یک وام تضمین‌شده پنجاه هزار دلاری از بانک M&T دریافت کرد، و در فوریه گذشته، شروع به اجاره مکانی برای کسب‌وکار در یک کارخانه نساجی قدیمی در فال ریور کرد. در همان ماه، دولت ترامپ تعرفه ده درصدی بر تمام واردات چینی وضع کرد. در پایان ماه، تعرفه‌های برنامه‌ریزی شده به بیست درصد افزایش یافتند. و وعده داده شد که همچنان افزایش خواهند یافت.

خیلی پیش از آغاز دور دوم ریاست جمهوری او، دونالد ترامپ تعرفه‌ها را به عنوان ابزاری برای بازگرداندن تولید و ساخت به ایالات متحده تبلیغ کرده بود. در سخنرانی تحلیف خود، متعهد شد که «کشورهای خارجی را تعرفه و مالیات ببندد تا شهروندان ما را ثروتمند کند.» از آن زمان، او تعرفه‌هایی بر واردات از کشورهای متعددی از جمله مکزیک، کانادا، کره جنوبی، ژاپن، کشورهای عضو اتحادیه اروپا و هر کشوری که نفت از ونزوئلا وارد می‌کند، صادر کرده است. بسیاری از این اعلامیه‌ها به سرعت با لغو یا تعلیق‌های موقت دنبال شدند، مانند یک سری عقب‌نشینی در یک بازی تاکتیکی مبهم. اما، در میان این هیاهو، دولت موضعی به‌خصوص تهاجمی در قبال چین اتخاذ کرد. در ۹ آوریل، پس از توقف تعرفه‌های متقابل بر سایر کشورها، ترامپ تعرفه‌های پایه بر واردات چینی را بلافاصله تا ۱۴۵ درصد افزایش داد. در بحبوحه این ماجرا، دولت چین تعرفه‌ای ۱۲۵ درصدی بر واردات آمریکایی وضع کرد. اسکات بسنت، وزیر خزانه‌داری در آن زمان گفت: «من آن را جنگ تجاری نمی‌نامم، اما می‌گویم که چین تشدید کرده است.»

هنگامی که نیکولز در مورد تعرفه‌های اولیه خواند، در حال سفارش بیست و شش هزار بطری شیشه‌ای از یک تامین‌کننده در شیکاگو بود. قیمت معمول برای هر بطری سی و هشت سنت بود؛ حالا باید پنجاه و چهار سنت پرداخت می‌کرد. عدم اطمینان پیرامون هزینه‌های واردات قبلاً زنجیره تامین جهانی را جابجا کرده بود، و بازار سهام به شدت افت کرده بود. او بیشتر صورتحساب را در ماه مارس با پول SBA پرداخت کرد و بقیه را به صورت وام گرفت. با پیش‌بینی افزایش مداوم قیمت‌ها، سعی کرد مواد اولیه را انبار کند. او هشت جعبه بزرگ برگ چای و شش جعبه دیگر شکر کریستالی از عمده‌فروش خود در چین خریداری کرد – هر کدام بسیار گران‌تر از حد معمول – و یک جعبه گل داوودی، که هزینه‌اش از دویست و هشتاد و پنج دلار به تقریباً چهارصد دلار افزایش یافته بود.

نیکولز شروع به جستجوی تامین‌کنندگان در کشورهای دیگر کرد. چند نفر در تایوان، هند و تایلند پیدا کرد که مواد اولیه‌ای مشابه آنچه او استفاده می‌کرد، ارائه می‌دادند. اما در خرید از آنها تردید داشت. او به من گفت: «چای گل، بسیار حساس است، چون هر منطقه بوی متفاوتی دارد، طعم متفاوتی. مثل چای سیاه یا چای سبز نیست. باید دقیقاً همان باشد.» او هرجا می‌توانست تغییراتی اعمال کرد: به جای سفارش چهار کتری ۲۱۰ لیتری برای آشپزخانه‌اش، دو کتری ۱۵۰ لیتری سفارش داد. به این فکر کرد که سفارش بطری‌اش را کم کند، اما نمی‌توانست توسعه را برای مدت طولانی به تأخیر بیندازد. اجاره ماهیانه ۲۵۰۰ دلار بود و او قبلاً بیست هزار دلار برای نصب سینک‌ها و مناطق پخت و پز جدید پرداخت کرده بود. برای انجام سفارشات جدید به موجودی آماده نیاز داشت. گفت: «خودم را کنترل می‌کنم، اما وقتی خودم را کنترل می‌کنم باز هم ضرر می‌کنم.»

طی چند هفته گذشته، کسب‌وکارهای کوچک مانند ویس ماوث به دلیل تعرفه‌های ترامپ – چه آنهایی که تعلیق شده‌اند و چه آنهایی که اجرا شده‌اند – به شدت آسیب دیده‌اند، زیرا آنها اغلب به انواع توزیع‌کنندگان متکی هستند که در برابر نوسانات قیمت حمایت کمی ارائه می‌دهند. دو روز پس از اینکه ترامپ تعرفه ۱۴۵ درصدی بر واردات چینی را اعلام کرد، من به همراه دبی هو، که دهه‌ها به عنوان مدیر اجرایی یک سازمان غیرانتفاعی به نام چایناتاون مین استریت با کسب‌وکارهای محلی کار کرده است، در محله چینی‌های بوستون قدم زدم. در طول قدم زدنمان، با زنی آشنا شدم که صاحب یک فروشگاه کالاهای خشک است. او به من گفت که برخی از تامین‌کنندگانش قبلاً قیمت‌هایشان را دو برابر کرده‌اند و او نیز مجبور شده است در پاسخ به این افزایش، قیمت محصولاتش را بالاتر ببرد. گفت: «مشتریان می‌آیند، به قیمت‌ها نگاه می‌کنند و می‌گویند خیلی گران است.»

صاحبان کسب‌وکارهای کوچک دیگر پیام‌هایی را که اخیراً از فروشندگان خود دریافت کرده بودند به من نشان دادند که به آن‌ها اطلاع می‌دادند قیمت‌ها به زودی به دلیل تعرفه‌ها افزایش خواهد یافت. صاحب یک فروشگاه کالاهای ارزان قیمت در والتم به من گفت: «چند درصد؟ این را هنوز نمی‌دانم.» هو گفت: «مردم مضطرب هستند. دائماً در مورد آن صحبت می‌کنند. شبیه این است که 'اگر اینطور شود چه؟' هیچ کس تا وقتی که واقعاً با آن روبرو نشود نمی‌داند.»

نیکولز قصد داشت اوایل ماه مه یک مهمانی افتتاحیه برای مرکز جدیدش برگزار کند، اما آن را به تعویق انداخت. او دو هفته قبل از افزایش تعرفه‌ها یک کارمند نیمه‌وقت استخدام کرده بود و قصد داشت سه نفر دیگر را استخدام کند، اما تصمیم گرفت که از پس هزینه آن‌ها برنمی‌آید. نسبت به شرکت‌های بزرگ نوشیدنی که منابع لازم برای تحمل افزایش قیمت‌ها را دارند، احساس تلخی می‌کرد. کوکا کولا می‌توانست یک نوشیدنی بطری‌شده را با کمتر از یک دلار بفروشد و همچنان سود کسب کند. کمترین قیمت خرده‌فروشی که نیکولز توانست برای نوشیدنی‌هایش تعیین کند پنج دلار بود و حتی با این قیمت نیز متوجه شد که شرکت را با ضرر اداره می‌کند. یک هفته پس از بزرگترین افزایش تعرفه‌ها به من گفت: «جنگ دو کشور طبیعی است، اما وقتی این کار را می‌کنید باید از ما محافظت کنید.» و «نگرانم که این تغییر فقط ثروتمندان را ثروتمندتر کند و فقرا همه چیزشان را از دست بدهند.» گفت که به فکر رها کردن کار است.

بعداً، نیکولز را در مرکز تولیدش در فال ریور ملاقات کردم. ساختمان طولانی و از جنس گرانیت است؛ داخلش پر از گرد و غبار و خالی بود. کلیدش کار نمی‌کرد، بنابراین از یک راه‌پله پشتی بالا رفتیم و برای رسیدن به طبقه دوم از نرده پریدیم. در گوشه دوردست آشپزخانه او بود، پر از جعبه‌های مقوایی: برگ چای، بطری، برچسب، شکر. فضای خالی بزرگی برای کتری‌هایش وجود داشت که در تهیه آن‌ها مشکل داشت. شرکتی سفارش اشتباهی برای او فرستاده بود و او در نظر داشت خودش تا نیویورک رانندگی کند تا دو کتری دست دوم را بردارد. با صدایی مقطع به من گفت: «واقعاً در مضیقه‌ام، پول ندارم. اما هنوز زنده‌ام. این یعنی خوب است.»

نیکولز ریزنقش است، با موهای مشکی کوتاه و چشم‌های تیره. ماه گذشته، فروشش به شدت کاهش یافت. گفت: «سفارشات ناگهان متوقف شدند. باد تغییر کرده است.» فکر می‌کرد شاید برچسب چای‌هایش، که دو اژدها را در مقابل یکدیگر نشان می‌دهد، حالا مردم را دلسرد می‌کند. گفت: «مردم چهره چینی یا لوگوی مرا دوست ندارند.» گفت در نمایش‌های فروشگاه‌ها، گاهی اوقات مردم نسبت به آن محتاط به نظر می‌رسند. گفت: «همه می‌ترسند. زمینه چینی شما را می‌دانند. می‌دانند چین مواد اولیه شما را تولید می‌کند.»

به کلمات قرمز برجسته روی برچسب، درست زیر اژدهاها اشاره کرد: ساخته شده در آمریکا. با این حال، نگران بود که احساسات ضدچینی، که توسط تعرفه‌ها دامن زده شده، در نهایت باعث نابودی شرکتش شود، حتی اگر بتواند مشکلات مالی فعلی‌اش را پشت سر بگذارد. گفت: «فکر می‌کنم آمریکایی هستم. انگلیسی صحبت می‌کنم. بیشتر از زمانی که در چین زندگی می‌کردم اینجا زندگی کرده‌ام. اما فرهنگ چینی را با خود دارم. می‌دانم با چه چیزی بزرگ شده‌ام. اگر آن را حذف کنید، چیزی نمی‌دانم.» گفت که حالا جوانان چینی دیگر به آمریکا با دیده تحسین نگاه نمی‌کنند، که با زمانی که او بزرگ می‌شد بسیار متفاوت است. گفت: «قبلاً رؤیای آمدن به اینجا را داشتند. زندگی‌شان را می‌دادند تا به این کشور بیایند – برای آزادی، برای این آسمان زیبا، حتی برای دین. اما حالا مردم تغییر کرده‌اند. دیگر اینطور به ما نگاه نمی‌کنند. این واقعاً غم‌انگیز است.»

نیکولز در حالی که صحبت می‌کرد به پنجره تکیه داده بود؛ ابرهای کم ارتفاع به سرعت در آسمان پشت سرش حرکت می‌کردند. گفت قصدی برای تعطیل کردن کسب‌وکارش ندارد. قصد دارد به محض اینکه کتری‌هایش را تهیه کند، تولید را آغاز کند – و می‌خواهد تا جایی که می‌تواند افراد بیشتری را به مراسم افتتاحیه خود دعوت کند. اعتقاد دارد که تعرفه‌ها در نهایت برداشته خواهند شد و او قادر خواهد بود فروش بین‌المللی را آغاز کند. با دستانی که در مقابلش حرکت می‌داد گفت: «فکر می‌کنم از یک جنبه، چیزی می‌تواند تغییر کند – منظورم مالیات‌هاست.» احتمالاً تعرفه‌ها برای همیشه ادامه نخواهند داشت. اما نگران کینه‌ای بود که مردم گاهی نسبت به کسانی که با آن‌ها متفاوت هستند احساس می‌کنند، و اینکه نادیده گرفتن آن برای دیگران چقدر آسان است. گفت: «قلبم می‌لرزد. با این حال، دستانم هنوز رؤیای آمریکایی‌ام را نگه داشته‌اند.» ؟