اعتبار عکس: نانا هایتمن برای نیویورک تایمز
اعتبار عکس: نانا هایتمن برای نیویورک تایمز

درس‌هایی از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از جنگ جهانی سوم

یادداشت مهمان

روز پنج‌شنبه هشتادمین سالگرد پایان جنگ جهانی دوم در اروپا است. ما به عنوان رهبران کشورهایی که در طول جنگ و پس از آن به شدت آسیب دیدند، اهمیت زیادی به این تاریخ می‌دهیم. ما والدین، پدربزرگ‌ها، مادربزرگ‌ها و دیگر بستگان از دست رفته خود را به یاد می‌آوریم که از آزادی ما در برابر دو استبداد قرن گذشته دفاع کردند. همه کسانی را که کشته شدند، از جمله حداقل شش میلیون یهودی که در هولوکاست توسط نازی‌ها و همدستانشان به قتل رسیدند، به یاد می‌آوریم. ما میلیون‌ها قربانی سرکوب‌های شوروی را که در آن سوی پرده آهنین در حالی که اروپا پس از جنگ در حال اتحاد و بازسازی خود بود، بدون وقفه ادامه داشتند، به یاد می‌آوریم.

معنای یادبود این است که درس‌های لازم را بگیریم و از تکرار اشتباهات جلوگیری کنیم. درس‌های جنگ جهانی دوم – ما پنج درس را برای به اشتراک گذاشتن داریم – برای درک چگونگی بازگرداندن و حفظ صلح و امنیت پایدار و عادلانه در اروپای امروز، زمانی که دوباره در معرض خطر هستند، حیاتی هستند.

درست مانند جنگ‌های بزرگ گذشته، تجاوز تمام‌عیار روسیه علیه اوکراین که از ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ آغاز شد، قرن بیست و یکم را به قبل و بعد تقسیم کرد. اوکراین با وجود مشکلات فراوان، موفق شده است حمله را دفع کند و بیش از نیمی از قلمرو تازه اشغال شده را آزاد کند. اما حتی پس از کشته و زخمی شدن بیش از ۹۵۰,۰۰۰ سرباز روسی در عملیات، روسیه از برنامه‌های تجاوزکارانه خود دست برنداشته است.

رئیس‌جمهور ولادیمیر پوتین از روسیه امیدوار است از وضعیت ژئوپلیتیکی فعلی به نفع خود استفاده کند و از اوکراین و شرکای آن امتیاز بگیرد. مسکو به طور فزاینده‌ای رژیم‌های سرکش دیگر مانند ایران و کره شمالی را در جنگ درگیر می‌کند و امنیت نه تنها قاره اروپا، بلکه منطقه اقیانوس هند و آرام و خاورمیانه را نیز تهدید می‌کند.

درس گرفتن از گذشته امروز حیاتی است، در حالی که اوکراین، اتحادیه اروپا و ایالات متحده برای دستیابی به صلح تلاش می‌کنند. جنگ تجاوزکارانه روسیه ساختار امنیتی پس از جنگ جهانی دوم و نظام بین‌المللی مبتنی بر منشور ملل متحد و توافق‌نامه‌های هلسینکی را در هم شکسته است. نتیجه آن مبنای ساختار جدیدی را تشکیل خواهد داد. ما درس‌های جنگ جهانی دوم را که باید در نظر گرفته شوند تا بتوانیم صلح پایداری در اوکراین ایجاد کنیم، نه یک وقفه قبل از درگیری جهانی بالقوه فاجعه‌بار بعدی، ارائه می‌دهیم.

مماشات با متجاوز منجر به تجاوز بیشتر می‌شود، نه صلح. امتیازدهی در مورد ادعاهای غیرقانونی ارضی یک اشتباه فاجعه‌بار است. تقسیم چکسلواکی در سال ۱۹۳۸ تنها اشتهای آلمان نازی را بیشتر کرد و منجر به جنگ جهانی شد. اوکراین با درس گرفتن از این تجربه، هرگز مشروعیت اشغال و الحاق هیچ بخشی از قلمرو خود توسط روسیه را نخواهد پذیرفت. احترام به تمامیت ارضی یک اصل اساسی حقوق بین‌الملل است. صلح و امنیت پایدار به قیمت مردم، استقلال، حاکمیت یا تمامیت ارضی اوکراین به دست نخواهد آمد.

حوزه‌های نفوذ هرگز صلح و ثبات به ارمغان نمی‌آورند، بلکه سرکوب می‌آورند. جنگ جهانی دوم زمانی آغاز شد که آلمان نازی در ۱ سپتامبر ۱۹۳۹ به لهستان حمله کرد، یک هفته پس از امضای پیمان مولوتوف-ریبنتروپ و پروتکل‌های محرمانه آن بین اتحاد جماهیر شوروی و رایش سوم که توافق کردند لهستان، کشورهای بالتیک و بقیه اروپا را تقسیم کنند. به همین ترتیب، فاتحان در جلسه‌ای در شهر یالتا در کریمه در سال ۱۹۴۵ به دنبال ایجاد و تحکیم حوزه‌های نفوذ خود بودند. آتش‌بس در اروپا در ۸ مه ۱۹۴۵ برای بسیاری از ملت‌های اروپایی آزادی به ارمغان نیاورد. آن‌ها تحت اشغال و کنترل شوروی باقی ماندند و دهه‌ها از جنایات بین‌المللی، سرکوب و فقدان آزادی رنج بردند. برای بسیاری از دولت‌ها و مردم ما، این کابوس تنها پنج دهه بعد، با بازتأسیس حاکمیت و استقلال ما از سال ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۱ پایان یافت.

امروز آقای پوتین در مورد یالتای دیگری خیال‌پردازی می‌کند، جایی که بتواند مرزها را بر روی نقشه اروپا رسم کند، بار دیگر حقوق بین‌الملل و حق ملت‌های همسایه روسیه برای انتخاب و تصمیم‌گیری خود را تضعیف کند. ما هرگز نباید اجازه این کار را بدهیم. موضع اصولی ما این است که هیچ کشور ثالثی حق وتو بر انتخاب اتحادیه‌ها و ائتلاف‌های اوکراین یا هر ملت دیگری را ندارد. اوکراین قبلاً انتخاب خود را انجام داده است – انتخاب اتحادیه اروپا و ناتو – و کرملین حق ندارد این انتخاب را زیر سوال ببرد.

فقدان مسئولیت‌پذیری باعث افزایش فجایع آینده می‌شود. جنایات نازی‌ها به طور گسترده‌ای افشا، محکوم، تحقیق و تحت پیگرد قانونی قرار گرفتند، برخلاف جنایات شوروی. بسیار مهم است که هر دو ایدئولوژی توتالیتر - نازیسم و شوروی - در اروپا به درستی ارزیابی شوند. باید نور بیشتری بر جنایات رژیم شوروی تابانده شود، از جمله اخراج‌ها و اعدام زندانیان سیاسی در کشورهای ما، تخریب مرکز شهر کی‌یف و سد نیروگاه برق‌آبی دنیپر در طول عقب‌نشینی شوروی در سال ۱۹۴۱، اخراج گسترده مردم ما به سیبری، سرکوب خشونت‌آمیز اعضای جنبش‌های ضد شوروی و نسل‌کشی تاتارهای کریمه از طریق اخراج از سرزمین مادریشان در سال ۱۹۴۴، تنها چند نمونه هستند. صدها هزار نفر به زور از خانه‌هایشان خارج شدند، بسیاری در واگن‌های حمل دام جمع‌آوری شدند و تنها از کشورهای بالتیک به مناطق دورافتاده سیبری فرستاده شدند. جنایت نسل‌کشی هولودومور، به ویژه، که میلیون‌ها اوکراینی در آن از گرسنگی مردند، باید جایگاه برجسته‌تری در فهم تاریخی اروپا داشته باشد.

جنایات شوروی، از جمله جنایات ارتکابی در طول اشغال اروپا توسط شوروی پس از جنگ جهانی دوم، باید به درستی محکوم شوند. عدم محکومیت صحیح استالینیسم توسط روسیه و عدم جبران خسارات اشغالگری و حس کلی معافیت از مجازات آن منجر به انتقام‌جویی و تجاوز علیه گرجستان و اوکراین شد. این مورد اهمیت مسئولیت‌پذیری روسیه برای جنایات فعلی آن، از جمله پس از سقوط آینده رژیم آقای پوتین را برجسته می‌کند.

تحریف تاریخ باید اصلاح شود. همانطور که روسیه به جنگ خود علیه اوکراین ادامه می‌دهد و اقدامات خصمانه خود را نسبت به کشورهای دموکراتیک اروپایی تشدید می‌کند، نیاز به ترویج روایت‌های مشترک اروپایی از یادبود در سراسر قاره و فراتر از آن بیش از هر زمان دیگری مبرم است. ارزیابی صادقانه و درک عمیق تاریخ مبنای تاب‌آوری دموکراتیک یک جامعه را تشکیل می‌دهد. همه ما آماده‌ایم تا با فعالیت‌های اطلاعات نادرست روسیه و تلاش‌های روسیه برای بازنویسی تاریخ اروپا مقابله کنیم.

روسیه حق انحصار پیروزی بر نازیسم را ندارد، پیروزی‌ای که توسط ملت‌ها و مردم متعدد به دست آمد. حتی ارتش سرخ نیز چندملیتی بود، با حداقل شش میلیون اوکراینی که در صفوف آن می‌جنگیدند. رژیم آقای پوتین به جای یادبود قربانیان جنگ جهانی دوم، یک آیین زشت پیروزی را خلق کرده است، با استفاده از پیروزی جمعی بر نازی‌ها برای توجیه تجاوز و جنایات فعلی خود علیه اوکراینی‌ها. رژه پیش رو در ۹ مه، که روسیه هر ساله پیروزی شوروی بر آلمان نازی را جشن می‌گیرد، به عنوان تجلیل از این آیین طراحی شده است. آقای پوتین از آن برای بسیج بیشتر روس‌ها به خطوط مقدم، تحکیم رژیم خود و ایجاد این تصور که انزوای بین‌المللی او در حال کم‌رنگ شدن است، استفاده خواهد کرد. این برنامه‌ها باید شکست بخورند.

همانطور که رئیس‌جمهور ولودیمیر زلنسکی از اوکراین گفته است، 'آزادی باید بهتر از استبداد مسلح شود.' در کمبود شدید امنیتی فعلی، قابلیت‌های دفاعی کافی یک ضرورت است. Si vis pacem, para bellum. (اگر صلح می‌خواهی، برای جنگ آماده شو.) اوکراین هرگز هیچ محدودیتی را بر نیروهای مسلح، قابلیت‌های دفاعی یا کمک‌های دفاعی خود نخواهد پذیرفت. در عوض، کی‌یف برای گسترش تولیدات صنعتی دفاعی و دستیابی به خودکفایی دفاعی تلاش می‌کند.

یادگیری این درس‌های ساده اما مهم جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از وقوع جنگ جهانی سوم و بازسازی یک نظام بین‌المللی عادلانه با تضمین‌های امنیتی واقعی برای دولت‌های دموکراتیک صلح‌جو که مسئولیت‌پذیری برای متجاوزان و بازدارندگی در برابر آن‌ها را فراهم می‌کند، حیاتی است. ما باید از تکرار اشتباهاتی که منجر به جنگ جهانی دوم و نظام متعاقب یالتا شد، اجتناب کنیم. ما اطمینان داریم که با اراده کافی، می‌توانیم بهتر عمل کنیم، از اصول خود دفاع کنیم و اروپایی آزاد، متحد و امن را تضمین کنیم. ما به همکاری برای دستیابی به این هدف ادامه خواهیم داد. هرگز دوباره. این هشدار مشترک کشورهایی است که تحت تأثیر پیمان مونیخ، پیمان مولوتوف-ریبنتروپ و توافق یالتا قرار گرفتند.