حمله شبهنظامیان در منطقه تحت کنترل هند از کشمیر که ماه گذشته منجر به کشته شدن ۲۶ گردشگر شد، اولین حادثه تروریستی بزرگ در منطقه از فوریه ۲۰۱۹ بود؛ زمانی که یک بمبگذاری انتحاری منسوب به گروه جیش محمد مستقر در پاکستان، کاروان پلیس هند را در پولواما هدف قرار داد.
اندکی پس از حمله اخیر در پهلگام، نارندرا مودی، نخستوزیر هند، متعهد شد که شبهنظامیان و حامیانشان را "تا دورترین نقاط زمین" تعقیب کند. اوایل صبح چهارشنبه به وقت محلی، هند رگبار موشکی را به منطقه تحت کنترل پاکستان از کشمیر و استان همجوار آن، پنجاب، شلیک کرد. پاکستان با آتش توپخانه علیه مواضع هند در امتداد خط کنترل، مرز بینالمللی دوفاکتو در کشمیر مورد مناقشه، واکنش نشان داده است.
تردیدی وجود ندارد که پاکستان به این حمله موشکی اولیه هند، که ناشی از چندین عامل است، پاسخ خواهد داد. اولاً، ارتش پاکستان که مدتهاست بر سیاست این کشور تسلط دارد، نمیتواند اجازه دهد حملهای از سوی دشمن اصلیاش بر خاک خودش بیپاسخ بماند. ثانیاً، گرچه پاکستان دولتی منتخب دارد، شهباز شریف، نخستوزیر، مدیون ژنرال عاصم منیر، فرمانده ارتش پاکستان است.
فرمانده نظامی به دلیل موضع جنگطلبانه خود در قبال هند شناخته شده است، که در سخنرانی که تنها یک هفته پیش از حمله پهلگام ایراد کرد، مشهود بود. منیر با تکرار احساسات بنیانگذار پاکستان، محمدعلی جناح، به "تئوری دو ملت" اشاره کرد؛ ایدهای که بر اساس آن هندوها و مسلمانان دو ملت متمایز و اولیه هستند و نمیتوانند با هم همزیستی داشته باشند.
آیا پاسخ احتمالی پاکستان این دو کشور را به سمت یک مارپیچ تشدیدکننده سوق خواهد داد که به استفاده از سلاحهای هستهای منجر شود؟ این ترس مدتهاست استراتژیستهای خارجی را درگیر کرده است، گرچه مقامات هند و پاکستان در مورد چنین خطراتی آرامش خود را حفظ کردهاند. دلایلی برای خوشبینی وجود دارد که هیچ یک از طرفین به سمت تبادل هستهای پیش نخواهند رفت. نه هند و نه پاکستان نمیخواهند به عنوان اولین ناقض تابوی هستهای پس از هیروشیما شناخته شوند. علاوه بر این، استفاده از سلاحهای هستهای منجر به ویرانی بیسابقه در هر دو کشور خواهد شد.
با وجود این استدلالهای به ظاهر منطقی، دلایلی نیز برای ترس از یک مارپیچ درگیری وجود دارد. اولاً، دکترین هستهای پاکستان صریحاً از سیاست عدم استفاده اولیه (No First Use) اجتناب میکند. در صورت مواجهه با آنچه تهدیدی وجودی تلقی میشود، اسلامآباد حق استفاده از سلاحهای هستهای را برای خود محفوظ میدارد. ثانیاً، پاکستان سلاحهای هستهای تاکتیکی کوتاهبرد دارد که به صورت پیشرو مستقر شدهاند و احتمالاً برای مقابله با یک نفوذ متعارف قابل توجه هند در نظر گرفته شدهاند.
در همین حال، گرچه هند مدتها به دکترین عدم استفاده اولیه پایبند بود، در سالهای اخیر به طور غیررسمی از موضع خود عقبنشینی کرده است. ابهام زیادی همچنان بر دکترین عملیاتی هند حاکم است، گرچه برخی پژوهشگران استدلال کردهاند که هند به دنبال قابلیتهای واقعی ضربه اول (first-strike) است.
ایالات متحده نقش کلیدی در مهار و فروکش کردن بحرانهای گذشته هند و پاکستان داشته است، از جمله بحرانهایی که پس از عبور دو کشور از آستانه هستهای در سال ۱۹۹۸ رخ دادند. با این حال، این بار واشنگتن بر مجموعهای از مسائل داخلی و خارجی دیگر متمرکز است؛ ممکن است تمایل یا توانایی لازم را برای اختصاص زمان و منابع به منظور جلوگیری از تشدید بیشتر نداشته باشد.
از زمانی که پرزیدنت دونالد ترامپ در ژانویه روی کار آمد، ایالات متحده سفیری در دهلی نو نداشته و هیچ دستیار وزیر امور خارجه برای جنوب و آسیای مرکزی تأیید نشده است. در نتیجه، بیشتر این مسئولیت بر عهده وزیر امور خارجه، مارکو روبیو، که اکنون مشاور موقت امنیت ملی نیز هست، افتاده است تا تلاش کند هر دو طرف را به خویشتنداری مناسب ترغیب کند. اینکه آیا فراخوان روبیو در هر دو پایتخت مورد توجه قرار خواهد گرفت، پرسشی باز است.
در اقدامی بیسابقه، عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، این هفته برای فروکش کردن تنشها از پاکستان بازدید کرد. اما تلاش او به احتمال زیاد بیهوده خواهد بود: با وجود روابط دیرینه ایران با هند و پاکستان، این کشور فاقد نفوذ دیپلماتیک یا سیاسی لازم برای ایفای نقش به عنوان یک میانجی معتبر است.
در این شرایط، اگر اقدامات تلافیجویانه پاکستان بیپروا باشد و خسارت قابل توجهی به نهادهای نظامی یا غیرنظامی هند وارد کند، ممکن است یک مارپیچ تشدیدکننده رخ دهد. هند، در مواجهه با افکار عمومی خشمگین، احساس خواهد کرد که چارهای جز پیگیری اقدامات تلافیجویانه بیشتر ندارد. چنین پاسخهای متقابل ممکن است منجر به چیزی شود که پژوهشگران امنیتی آن را تشدید ناخواسته مینامند؛ شبحی که مدتها اروپای غربی را در مواجهه با تهدید شوروی درگیر کرده بود و اکنون بر فراز جنوب آسیا نمایان شده است.