در سیل ۱٤۵ فرمان اجرایی صادر شده توسط رئیسجمهور دونالد ترامپ (با موضوعات مختلفی مانند «بازیابی رقابتپذیری غذاهای دریایی آمریکا» و «حفظ فشار آب قابل قبول در سردوشها») تمایز قائل شدن میان دستوراتی که واقعاً تأثیرگذار هستند میتواند دشوار باشد. اما یکی از این فرامین که در ۲۳ آوریل با عنوان ملایم «بازیابی برابری فرصت و شایستهسالاری» امضا شد، با هدف بازسازی قانون حقوق مدنی صورت گرفته است. کسانی که تمایل دارند به ترامپ در چنین مسائلی بیاعتماد باشند، ممکن است از شنیدن اینکه هدف رئیسجمهور نه تنها مهم، بلکه به خوبی انتخاب شده است، شگفتزده شوند.
دستور کاخ سفید با هدف خنثی کردن مفهوم حقوقی «تأثیر نامتناسب» (disparate impact) است؛ این ایده که سیاستهایی بدون نیت تبعیضآمیز نیز میتوانند قوانین حقوق مدنی را نقض کنند، اگر نتایج نامتناسبی بر اساس نژاد و جنسیت ایجاد کنند. پس از تصویب قوانین مهمی مانند قانون حقوق مدنی سال ۱۹۶۴، نظریه تأثیر نامتناسب به طور پیوسته در فقه قضایی آمریکا رشد کرد. این ایده بیشترین تأیید خود را در پرونده دیوان عالی کشور با نام Griggs v Duke Power Co. که در سال ۱۹۷۱ رأی داد، دریافت کرد؛ در این پرونده، حکم داده شد که یک نیروگاه در کارولینای شمالی با الزام متقاضیان کار بدون مدرک به شرکت در آزمونهای IQ، قانون را نقض کرده است؛ آزمونهایی که متقاضیان سفیدپوست تقریباً ده برابر بیشتر از متقاضیان سیاهپوست در آن موفق میشدند.
در رأی متفقالقول خود، قضات نوشتند که این موضوع به طور مستقیم قابل ردیابی به نژاد است، به ویژه آموزش ضعیفی که در مدارس تفکیک شده ارائه میشد، و بنابراین قانون حقوق مدنی را نقض کرده است که «نه تنها تبعیض آشکار را ممنوع میکند، بلکه اقدامات و روالهایی را نیز که در ظاهر عادلانه هستند، اما در عمل تبعیضآمیز عمل میکنند، منع مینماید.»
این ایده که تبعیض میتواند بدون نیت عمدی رخ دهد، انقلابی بود. دولت فدرال اصلیترین آزمون خدمات دولتی خود را به دلیل شکایتهای مربوط به تبعیض لغو کرد. کمیسیون فرصتهای شغلی برابر، نهادی که برای نظارت بر تبعیض تأسیس شده بود، یک «قاعده چهار پنجم» را ترویج داد که میگفت رویههایی که منجر به «نرخ گزینش برای هر نژاد، جنسیت یا گروه قومی» کمتر از ۸۰ درصد گروه با بالاترین عملکرد میشود، به عنوان «تأثیر نامطلوب» (adverse impact) در نظر گرفته خواهد شد. از آنجایی که این قوانین نیازمند نظارت و اجرای خصوصی بودند، رشد بخشهای حرفهای منابع انسانی (HR) را تشویق کردند.
اختلاف را نادیده نگیرید
تأثیر نامتناسب سیاست فدرال را در چندین زمینه محدود کرده است. باراک اوباما مدارس را تحت فشار قرار داد تا سیاستهای انضباطی خود را بازسازی کنند، زیرا دانشآموزان سیاهپوست با نرخهای بیشتری نسبت به دانشآموزان سفیدپوست تعلیق و اخراج میشدند. ارائهدهندگان مسکن عمومی از درخواست سوابق کیفری متقاضیان بالقوه منع شدهاند. تحت رهبری جو بایدن، کمیسیون ارتباطات فدرال تبعیض دیجیتال را شامل اقداماتی تعریف کرد «که دسترسی مصرفکنندگان به خدمات اینترنت پهنباند را بر اساس سطح درآمد، نژاد، قومیت و رنگ پوست آنها به صورت متفاوتی تحت تأثیر قرار میدهد.»
آنچه آقای ترامپ قصد دارد انجام دهد، ریشهکن کردن این نوع استدلال «در تمام زمینهها تا حداکثر درجه ممکن» است. برخی مفسران چپگرا استدلال کردهاند که این اقدام در نیت خود تفکیکطلبانه است، اما منتقدان تأثیر نامتناسب، ممنوعیت تبعیض آشکار و مستقیم بر اساس نژاد را زیر سوال نمیبرند. مشکل این است که «تقریباً هر رویهای که میتوانید نام ببرید، تأثیر نامتناسبی بر روی یک گروه یا گروه دیگر دارد، که این بدان معناست که آژانسها میتوانند تقریباً هر چیزی را که میخواهند هدف قرار دهند»، این را آلیسون سامین از بنیاد حقوقی پاسیفیک، یک موسسه حقوقی با گرایش لیبرترین، میگوید.
اگرچه دستور ترامپ میتواند توسط یک رئیسجمهور دموکرات آینده لغو شود، اما اقدام او – علاوه بر کوچکسازی بخشهای حقوق مدنی در وزارتخانههای دادگستری و امنیت داخلی – ممکن است به پایان این ایده منجر شود. آژانسهای فدرال سالها پروندههای مربوط به تأثیر نامتناسب را مطرح نخواهند کرد. ریچارد حنّانیا، مفسر محافظهکار، میگوید احیای این مفهوم ممکن است دشوار باشد، زیرا پروندههای تأثیر نامتناسب و تعادل نژادی که آنها تشویق میکنند، در میان رأیدهندگان چندان محبوب نیستند.
اگرچه تأثیر نامتناسب در برخی از قوانین نوشته شده و رأی دیوان عالی در پرونده Griggs همچنان معتبر است، اما یک پرونده جدید در دیوان عالی ممکن است کل مفهوم را به عنوان مغایر با قانون اساسی لغو کند. در رأیی که قاضی فقید دیوان عالی، آنتونین اسکالیا، در سال ۲۰۰۹ (در مورد پروندهای مربوط به آزمونهای اداره آتشنشانی) ارائه کرد، نوشت که حل و فصل آنها با طفره رفتن از مسائل اصلی قانون اساسی، «فقط روز شوم را که دادگاه باید با این سوال مواجه شود به تعویق میاندازد: آیا و تا چه حد، مفاد مربوط به تأثیر نامتناسب از بخش VII قانون حقوق مدنی سال ۱۹۶۴ با تضمین قانون اساسی مبنی بر حمایت برابر سازگار است؟» آن روز ممکن است فرا رسد – و اگر چنین شود، با توجه به اکثریت فوقالعاده محافظهکار دادگاه، انتظار نمیرود که مسیر مورد امید ترقیخواهان را طی کند.
تأثیر نامتناسب چیزی شبیه به یک کالای صادراتی آمریکایی بوده است. در سال ۱۹۸۵، دیوان عالی کانادا به نفع یک پیرو کلیسای ادونتیست روز هفتم رأی داد که از کار در سیرز اخراج شده بود، زیرا شرکت از همه کارمندان خود خواسته بود در روز شنبه کار کنند، و این را پروندهای از «تبعیض با اثر نامطلوب» نامید. قوانین اروپایی ایده مشابهی را با عنوان «تبعیض غیرمستقیم» (indirect discrimination) به رسمیت میشناسند. این مفهوم در قوانین بریتانیا از طریق قانون برابری سال ۲۰۱۰ (Equality Act of 2010) کدگذاری شد – هرچند ایدههای مشابهی از تبعیض غیرمستقیم در قانون تبعیض جنسیتی سال ۱۹۷۵ (Sex Discrimination Act of 1975) و قانون روابط نژادی سال ۱۹۷۶ (Race Relations Act of 1976) وجود داشت. در سال ۲۰۱۷، دیوان عالی بریتانیا ادعاهای مربوط به تبعیض غیرمستقیم را تأیید کرد (یک پرونده شامل آزمون استاندارد شدهای بود که توسط مأموران مهاجرت متقاضی ترفیع گرفته میشد). این مفهوم ممکن است در آمریکا روزهای پایانی خود را سپری کند، اما در سایر نظامهای حقوقی همچنان به طور ایمن جای گرفته است.