اعتبار: تصویر ترکیبی توسط الکس مرتو
اعتبار: تصویر ترکیبی توسط الکس مرتو

آیا آمریکا دست از یادگیری کودکان شسته است؟

سیاستمداران زمانی به میزان یادگیری دانش‌آموزان اهمیت می‌دادند. اکنون، برای یافتن دفاعی از برتری آموزشی، باید فراتر از سیاست را جستجو کنیم.

چه بلایی بر سر یادگیری به عنوان یک اولویت ملی آمده است؟

برای دهه‌ها، هم جمهوری‌خواهان و هم دموکرات‌ها تلاش می‌کردند قهرمان پیشرفت تحصیلی دانش‌آموزان دیده شوند. سیاستمداران معتقد بودند که پافشاری برای مهارت‌های قوی‌تر خواندن و ریاضی نه تنها یک مسئولیت، بلکه به طور بالقوه یک استراتژی انتخاباتی پیروزمندانه است.

اما در حال حاضر، به نظر می‌رسد هیچ کدام از این دو حزب، و حتی هیچ شخصیت سیاسی برجسته‌ای، در حال رقابت برای ادعای این جایگاه نیستند.

رئیس‌جمهور ترامپ در دوره دوم ریاست خود بر تحمیل تبعیت ایدئولوژیک بر مدارس متمرکز شده است.

او در جریان مبارزات انتخاباتی خود قول داد که "فرزندان ما را از مارکسیست‌های دیوانه و منحرفی که سیستم آموزشی ما را آلوده کرده‌اند، آزاد کند." او از زمان روی کار آمدن، این هدف را با انرژی شگفت‌انگیزی دنبال کرده است - با حمله به آموزش عالی و در پیش گرفتن استراتژی بی‌توجهی نسبت به نقش سنتی دولت فدرال در مدارس ابتدایی و متوسطه. او امتحانات فدرال را که پیشرفت تحصیلی دانش‌آموزان را می‌سنجند، لغو کرده و به تلاش‌ها برای به اشتراک گذاشتن دانش با مدارس در مورد اینکه کدام استراتژی‌های تدریس منجر به بهترین نتایج می‌شود، پایان داده است. سخنگوی دولت ترامپ گفت که نمرات پایین آزمون‌ها، کاهش هزینه‌های فدرال را توجیه می‌کند. او گفت: "آنچه در حال حاضر با آموزش انجام می‌دهیم به وضوح کارآمد نیست."

آقای ترامپ تحقیقات متعددی را در مورد نحوه برخورد مدارس با مسائل نژادی و تراجنسیتی آغاز کرده و خواستار شده است که برنامه درسی "میهن‌پرستانه" باشد - اولویتی که او قدرت اجرای آن را ندارد، زیرا برنامه درسی توسط ایالت‌ها و مناطق آموزش و پرورش تعیین می‌شود.

هیچ یک از اینها به یک دستور کار در مورد یادگیری منجر نمی‌شود.

A photo shows a row of desks in a library with one person sitting at a desk partway down.
چهل درصد از دانشجویانی که وارد دانشگاه می‌شوند، فارغ‌التحصیل نمی‌شوند و اغلب با بدهی و مهارت‌های عملی اندک، دانشگاه را ترک می‌کنند. اعتبار: آلیشا یوسفیک برای نیویورک تایمز
آلیشا یوسفیک برای نیویورک تایمز

دموکرات‌ها نیز به نوبه خود، اغلب از وضع موجودی دفاع می‌کنند که به نظر می‌رسد هیچ کس را راضی نمی‌کند. فرمانداران و رهبران کنگره در حال دفاع از وزارت آموزش و پرورش هستند در حالی که آقای ترامپ تهدید به انحلال آن کرده است. گروه‌های لیبرال برای جلوگیری از کاهش بودجه شکایت می‌کنند. هنگامی که کامالا هریس سال گذشته نامزد ریاست‌جمهوری بود، در مورد بخشش وام دانشجویی و مقاومت در برابر ممنوعیت کتاب‌های جناح راست صحبت کرد. اما هیچ یک از اینها نیز به یک دستور کار در مورد یادگیری نمی‌انجامد.

تمام اینها درست است، با وجود اینکه نمرات خواندن پس از دهه‌ها در پایین‌ترین سطح خود قرار دارند، آن هم بعد از پاندمی‌ای که با تعطیل کردن مدارس و سوق دادن کودکان به دنیای صفحه نمایش‌ها و رسانه‌های اجتماعی، ویرانی بزرگی برای آنها به بار آورد. و جای تعجب نیست که آمریکایی‌ها نسبت به آموزش عالی روزبه‌روز بدبین‌تر می‌شوند. چهل درصد از دانشجویانی که وارد دانشگاه می‌شوند، فارغ‌التحصیل نمی‌شوند و اغلب با بدهی و مهارت‌های عملی اندک، دانشگاه را ترک می‌کنند.

آرن دانکن، که پس از اداره سیستم مدارس دولتی شیکاگو، اولین وزیر آموزش دولت باراک اوباما بود، گفت: "در حال حاضر، هیچ هدف آموزشی برای کشور وجود ندارد." "هیچ معیاری برای سنجش اهداف، هیچ استراتژی‌ای برای دستیابی به آن اهداف و هیچ شفافیت عمومی‌ای وجود ندارد."

مایکل پتریلی، رئیس اندیشکده توماس بی. فوردهام (یک اندیشکده میانه-راست) و مقام سابق آموزش در دولت جورج دبلیو. بوش، با این نظر موافق بود. او گفت: "هیچ بحثی در مورد شکاف‌های پیشرفت تحصیلی وجود ندارد، و حتی کمتر در مورد تحرک صعودی یا فرصت."

بحث‌های پرخاشجویانه در مورد نظریه انتقادی نژاد (critical race theory) و DEI (تنوع، برابری، و شمول) آموزش و پرورش را در مرکز سیاست ما قرار داده است. و با این حال، این گفتگوها اغلب نسبت به داده‌هایی که نشان می‌دهد در مورد یادگیری آکادمیک و توسعه اجتماعی رشد اجتماعی، تعداد زیادی از کودکان و نوجوانان در حال رنج کشیدن هستند، بی‌تفاوتند.

اما علیرغم عدم وجود جهت‌گیری ملی، گروه پرانرژی‌ای از معلمان، والدین و محققان در حال پیشبرد یک دستور کار جاه‌طلبانه برای یادگیری هستند. این دستور کار حول یک ایده بزرگ متمرکز است: گستره، عمق و کیفیت برنامه درسی اهمیت دارد.

چگونه اصلاحات آموزشی از بین رفت

بسیاری از آمریکایی‌ها به یاد دارند که صبح روز ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، رئیس‌جمهور بوش در یک کلاس دوم دبستان بود و با لبخندی بی‌رمق به کودکانی که کتابی با عنوان "بز خانگی من" را می‌خواندند، نگاه می‌کرد.

شاید چیزی که به یاد نمی‌آورند این باشد که چرا آقای بوش در آن صبح در مدرسه ابتدایی اما ای. بوکر در ساراسوتا، فلوریدا حضور داشت. بوکر یک مدرسه دولتی عادی بود – و هنوز هم هست – که عمدتاً به کودکان سیاه‌پوست از خانواده‌های کم‌درآمد خدمات می‌داد. رئیس‌جمهور در حال ترویج قانون "هیچ کودکی جا نماند" (No Child Left Behind) بود، قانونی که برای تصویب آن در کنگره تلاش می‌کرد. این قانون سرانجام با حمایت هر دو حزب تصویب شد و یک برنامه ملی از آزمون‌های استاندارد سالانه در خواندن و ریاضی را به اجرا گذاشت.

در حالی که آقای اوباما نحوه اجرای N.C.L.B را نقد می‌کرد، با چشم‌انداز اصلی آن موافق بود و آن را پیش برد. ایالت‌ها تشویق شدند تا استانداردهای مشترک (Common Core)، مجموعه‌ای از استانداردهای برنامه درسی مشترک را بپذیرند، که تغییراتی مانند تکالیف نوشتاری پایان‌نامه‌محور بیشتر و تأکید بیشتر بر درک مفهومی در ریاضیات را به همراه داشت.

در آن سال‌ها، واشنگتن به دنبال این بود که معلمان را برای افزایش نمرات دانش‌آموزان در آزمون‌های مرتبط با استانداردهای جدید پاسخگو نگه دارد. مدارس می‌توانستند "شکست‌خورده" برچسب بخورند. معلمان با نمرات ارزیابی پایین حتی ممکن بود حمایت‌های شغلی خود را از دست بدهند.

این رویکرد، حداقل برای مدتی، مؤثر بود. پیشرفت تحصیلی در خواندن و ریاضی افزایش یافت، به‌ویژه در میان دانش‌آموزانی با عملکرد ضعیف‌تر. اما گره زدن مجازات‌ها به نمرات آزمون منجر به یک نتیجه قابل پیش‌بینی شد: برنامه‌ای درسی که در بسیاری از مدارس، بر آمادگی برای آزمون متمرکز بود. دانش‌آموزان بارها و بارها خواندن قطعات کوتاه و پاسخ به سوالات چندگزینه‌ای در مورد آن قطعات را تمرین می‌کردند. و با تمرکز مدیران بر افزایش نمرات در خواندن و ریاضی، زمان اختصاص داده شده به مطالعات اجتماعی و علوم کاهش یافت.

همه اینها به شکل‌گیری یک جنبش ضد اصلاحات آموزشی قدرتمند کمک کرد که توسط معلمان و والدین رهبری می‌شد. در جناح راست، مقاومت خشمگینانه‌ای در برابر هرگونه الزام فدرال بر مدارس محلی وجود داشت. در جناح چپ، گروهی از والدین با صدای بلند شروع به امتناع از آزمون‌های استاندارد کردند؛ در سال ۲۰۱۵، ۲۰ درصد از دانش‌آموزان در نیویورک از شرکت در آزمون‌های ایالتی خودداری کردند.

A photo shows Barack Obama seated at a table surrounded by people who are clapping.
هنگامی که رئیس‌جمهور اوباما قانون "هر دانش‌آموز موفق می‌شود" (Every Student Succeeds Act) را در سال ۲۰۱۵ در کاخ سفید امضا کرد، این اقدام نشان‌دهنده پایان اصلاحات آموزشی دوحزبی بود. اعتبار: داگ میلز/نیویورک تایمز
داگ میلز/نیویورک تایمز

سیاست‌های پاسخگویی از بالا به پایین در مدارس غیرقابل دفاع شده بود. بعداً در همان سال، آقای اوباما قانون "هر دانش‌آموز موفق می‌شود" را امضا کرد که عمدتاً برنامه آموزشی خودش را خنثی کرد. اصلاحات مدرسه‌ای دوحزبی مرده بود.

از آن زمان، جمهوری‌خواهان چشم‌انداز بازار آزاد حقوق والدین را پذیرفته‌اند، که در آن هر چه بیشتر از دلارهای مالیاتی برای کمک به والدین برای پرداخت شهریه مدارس خصوصی، آموزش در خانه و مدارس مجازی انتفاعی آزاد می‌شود. این جنبش در طول همه‌گیری کووید-۱۹ سرعت گرفت، زمانی که والدین محافظه‌کار برای مقاومت در برابر تعطیلی مدارس، ماسک اجباری و ایده‌های مترقی در مورد نژاد و جنسیت در برنامه درسی سازماندهی شدند و از برخی میانه‌روها و لیبرال‌ها نیز حمایت کسب کردند.

در پنج سال گذشته، تعداد دانش‌آموزانی که از نوعی کوپن مدرسه خصوصی استفاده می‌کنند دو برابر شده و به بیش از ۱ میلیون نفر رسیده است. انتظار می‌رود این تعداد به سرعت به رشد خود ادامه دهد.

حامیان کوپن زمانی استدلال می‌کردند که انتخاب مدرسه، کودکان را به مدارس آکادمیک برتر منتقل می‌کند، که با نمرات آزمون سنجیده می‌شود. دیگر اینطور نیست. اکنون، بالاترین ارزش‌ها برای آنها کنترل و رضایت والدین است.

در همین دوره زمانی، دموکرات‌ها به متحدان سنتی خود، اتحادیه‌های معلمان، نزدیک‌تر شدند. در دهه‌های ۱۹۹۰ و اوایل ۲۰۰۰، این حزب درگیر بحث داخلی سازنده‌ای در مورد گسترش تعداد مدارس چارتر (public charter schools) بود، ایده‌ای که آقای اوباما از آن حمایت می‌کرد. بسیاری از مدارس چارتر بر اساس این باور ساخته شده بودند که کودکان فقیر سزاوار آموزش آکادمیک سخت‌گیرانه‌ای هستند - اما این مدارس عمدتاً فاقد اتحادیه بودند. رئیس‌جمهور جو بایدن، که متحد سرسخت کارگری است، بخش مدارس چارتر را به حاشیه راند، با وجود اینکه این بخش هزاران مدرسه دولتی با کیفیت ایجاد کرده است.

در عوض، دموکرات‌ها بر سرمایه‌گذاری در حقوق معلمان و بهبود ساختمان مدارس تمرکز کردند. مترقی‌ها مکرراً درباره مدارس به عنوان مراکز اجتماعی پر از مشاور و کلینیک‌های بهداشتی صحبت می‌کردند، و کمتر درباره درک مطلب یا جبر.

حمایت‌های بهداشتی و اجتماعی - حتی ساختمان‌های بهتر - واقعاً به یادگیری کودکان کمک می‌کنند. اما همانطور که دموکرات‌ها سعی در حل فقر و نابرابری داشتند، گاهی اوقات کارکردهای اصلی مدارس یعنی یادگیری، اجتماعی شدن و مراقبت از کودک در حالی که والدین کار می‌کنند را به حداقل رساندند. این تمایل به بی‌عملی حزب در برابر فشار اتحادیه‌ها برای ادامه یادگیری از راه دور به شدت کمک کرد.

برنت جونز، مدیر مدارس دولتی سیاتل، که سیستم آموزش او برای ۱۸ ماه تعطیل بود، آن دوره را اساساً یک پیروزی توصیف کرده است.

او گفت: "من آن را فرصتی اجباری برای عقب‌نشینی دیدم." "فرانسه از ما خواسته شد تا مأموریت خود را گسترش دهیم و شامل موارد بسیاری دیگر: تغذیه، اجتماعی، عاطفی، سلامت روان شود. ندای کمک بود. مدارس این شکاف را پر کردند."

به حداکثر رساندن یادگیری

در یک کلاس درس، در شمال شرقی لوئیزیانا، می‌توانید چندین ایده را ببینید که بسیار دور از کانون توجه سیاست‌های ملی ظهور کرده‌اند.

بعدازظهر اخیر در مدرسه ابتدایی هایلند، جایی که ۷۰ درصد دانش‌آموزان واجد شرایط ناهار رایگان یا با قیمت کاهش‌یافته هستند، گروه متنوعی از دانش‌آموزان کلاس پنجم، مسحور، نشسته‌اند در حالی که معلمشان، لورن کاسچیو، یک نکته کلیدی را معرفی می‌کند: اینکه رنسانس، انقلاب علمی و اصلاحات پروتستانی (Reformation) همگی در یک دوره زمانی از تاریخ بشر رخ داده‌اند.

خانم کاسچیو کلماتی را که دانش‌آموزان به آن نیاز داشتند مرور کرد: بدعت‌گذار (heretic)، عقلانی (rational)، شک‌گرایی (skepticism)، مرکزیت خورشید (heliocentric). سپس، در طول یک ساعت، کودکان ۱۰ و ۱۱ ساله به گروه‌هایی تقسیم شدند تا در مورد اینکه چرا لئوناردو داوینچی به آناتومی انسان علاقه‌مند بود، بحث کنند. آنها در مورد اینکه ایده‌های کوپرنیک و گالیله چگونه با ایده‌های یونانیان باستان تفاوت داشت، نوشتند.

برخلاف بسیاری از کلاس‌های ابتدایی، دانش‌آموزان کامپیوتر یا تبلت روی میزهایشان نداشتند. آنها کتاب‌های باز داشتند که با خودکار و مدادهای رنگی با جدیت آنها را علامت‌گذاری می‌کردند.

کار در لوئیزیانا توسط کمپین "دانش مهم است" (Knowledge Matters Campaign) مورد تحسین قرار گرفته است، تلاشی که توسط باربارا دیویدسون، یک وکیل سیاست‌گذاری و کهنه‌کار وزارت آموزش در دوران روسای جمهور رونالد ریگان و جورج اچ. دبلیو. بوش رهبری می‌شود. خانم دیویدسون از اهداف قانون "هیچ کودکی جا نماند" حمایت می‌کرد. به همین دلیل است که اکنون احساس مسئولیت می‌کند که افراط‌گری‌های آن دوره را اصلاح کند. "دانش مهم است" سعی در جلب توجه به مدارسی دارد که نتایج قوی در خواندن نشان می‌دهند، اغلب از طریق تدریس یک برنامه درسی به طرز قابل توجهی دقیق و تاریخ‌محور به دانش‌آموزان ابتدایی.

خانم دیویدسون برای تقویت ایده‌های شبکه‌ای از معلمان، نویسندگان برنامه درسی، والدین و سیاستمداران محلی که رویکردهای ایدئولوژیک به آموزش را رد می‌کنند و در عوض بر چگونگی به حداکثر رساندن یادگیری تمرکز دارند، تلاش کرده است.

A photo shows a group of children sitting on the floor holding papers with the word “quest” on them.
دانش‌آموزان در مدرسه ابتدایی پنتر ولی در نسکهونینگ، پنسیلوانیا، آواشناسی (phonics) را تمرین می‌کنند. اعتبار: هانا یون برای نیویورک تایمز
هانا یون برای نیویورک تایمز

این با خواندن آغاز می‌شود. یکی از تحولات مثبت دهه گذشته، تغییر به سمت تمرکز مبتنی بر تحقیق بر آواشناسی ساختاریافته (structured phonics) در سال‌های اولیه مدرسه بوده است – با اثرگذاری موفق. اما اکنون، بخشی از توجه به جنبه‌های اضافی آموزش سوادآموزی معطوف شده است که توسط علوم شناختی حمایت می‌شوند و برای تبدیل خوانندگان مبتدی به خوانندگان ماهر حیاتی هستند؛ یعنی، این یافته که برای تبدیل شدن به یک خواننده خوب، و در نتیجه یک کارگر و شهروند باسواد، کودکان به دایره لغات قوی و دانش درباره جهان نیاز دارند. موضوعاتی که بهترین راه برای ساخت دایره لغات و دانش هستند، مطالعات اجتماعی و علوم هستند – دقیقاً همان موضوعاتی که اصلاحات بوش-اوباما اغلب از روز مدرسه حذف کردند.

اما دانش‌آموزان با چالش اضافی روبرو هستند که در طول نظرات آموزشی دهه ۲۰۰۰ وجود نداشت: صفحات نمایشگر در همه جا. کودکان نمی‌توانند یاد بگیرند توجه خود را بر کتاب‌ها یا هر چیز دیگری متمرکز کنند اگر دائماً با فناوری‌های اعتیادآور حواسشان پرت شود. فشار برای ممنوعیت تلفن در مدارس فراتر از حزب‌گرایی است و فعالیت والدین به بیش از دوازده ای الت و منطقه منجر به تغییر سیاست شده است.

کودکان همچنین در طول همه‌گیری عادت به دریافت مطالب آموزشی خود به صورت آنلاین پیدا کردند، اما در بسیاری از موارد، محتوای آنلاین با کیفیت پایین‌تر از مطالب چاپی است، مانند تکالیف خواندنی که فاقد عمق و غنای متن چاپی هستند.

این یک چالش بزرگ خواهد بود. اما در خارج از حوزه سیاست ملی، در حال حاضر گروهی از معلمان، والدین و محققان در حال تلاش برای ارتقاء برنامه درسی با کیفیت بالا هستند. آنها با تمرکز بر آواشناسی ساختاریافته و اهمیت دانش عمومی در خواندن، و با احیای علاقه به آموزش فنی و حرفه‌ای، تلاش می‌کنند کودکان و نوجوانان را به یادگیری واقعی بازگردانند. آنها یک هدف ساده برای پیشبرد دارند: اینکه مدارس باید قبل از هر چیز در مورد یادگیری باشند.