امروز، بنیاد گیتس بیست و پنجمین سالگرد تأسیس خود را با اعلام برنامههای خود برای پایان دادن به فعالیتهایش جشن میگیرد.
این بنیاد که در سال ۲۰۰۰ تأسیس شد — زمانی که ملیندا فرنچ گیتس تنها ۳۵ سال داشت و بیل گیتس ۴۴ ساله و ثروتمندترین مرد جهان بود — به سرعت به یکی از تأثیرگذارترین سازمانهای نیکوکاری در تاریخ جهان تبدیل شد و چشمانداز بهداشت عمومی جهانی را به طور کلی تغییر داد. این بنیاد بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار به طرحهایی که با کمبود منابع مواجه بودند تزریق کرد و به نجات جان دهها میلیون نفر کمک کرد.
علیرغم تمام کارهای عملی و ریشهای خود در حوزه بهداشت عمومی، بنیاد همچنین به عنوان نوعی تجسم افتخارآمیز – نمادی از «قانون طلایی» به گفته بیل گیتس – و چهره دورانی که به طور فزایندهای آن را میتوان دوره خوشبینی نخبگان نامید، خدمت کرده است.
گیتس میگوید: «ممکن است بگویید این اعلامیه خیلی به موقع نیست»، اما جدول زمانی آن کوتاه نیست: او بنیاد را متعهد به ۲۰ سال دیگر کمک سخاوتمندانه، در مجموع بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار، با تمرکز بر سلامت و توسعه انسانی میکند. این تعهد با اعتماد به نفس آشنای بشردوستانه همراه است، زیرا گیتس و تیمش اکنون معتقدند که اهداف اصلی آنها در مدت زمان بسیار کوتاهتری قابل دستیابی است. اما این اعلامیه همچنین به طرز نگرانکنندهای قاطع است: بنیاد در تاریخ ۳۱ دسامبر ۲۰۴۵، حداقل چند دهه زودتر از آنچه در ابتدا در نظر گرفته شده بود، به طور دائمی تعطیل خواهد شد. در این بین، داراییهای خود و تقریباً تمام ثروت شخصی باقیمانده گیتس را خرج خواهد کرد.
این خبر در زمانی منتشر میشود که بسیاری آن را خطرناک میدانند، با توجه به حمله اخیر دولت ترامپ به کمکهای خارجی و در واقع به ایده سخاوت جهانی. مطالعهای در مجله لنست اخیراً محاسبه کرده است که کاهش بودجه آمریکا برای PEPFAR (برنامه امداد HIV و AIDS در خارج از کشور) میتواند تا سال ۲۰۳۰ منجر به مرگ ۵۰۰ هزار کودک شود. مجله نیچر پیشنهاد کرد که توقف کلی بودجه کمکهای آمریکا میتواند منجر به حدود ۲۵ میلیون مرگ اضافی طی ۱۵ سال شود.
دونالد ترامپ چهره این کاهشها است، اما بیرحمی دولت او تنها داستان نیست. پس از جهش صعودی در دهه ۲۰۰۰، کمکهای جهانی برای سلامت در دهه ۲۰۱۰ بسیار کند رشد کرد. فرهنگ نیکوکاری نیز تا حدی تغییر کرده است، با عصر پیمان بخشش (Giving Pledge) – که در آن صدها نفر از ثروتمندترین افراد جهان قول دادند بیش از نیمی از ثروت عظیم خود را به امور خیریه اهدا کنند – که ابتدا جای خود را به جنبش نوپای اثربخشی گرایی (Effective Altruism) و سپس به عصر جدیدی از ثروت افراطی داد که کمتر با نوعدوستی و بیشتر با خودبزرگبینی تعریف میشود. پس از طلاق گیتسها در سال ۲۰۲۱، ملیندا سرانجام بنیاد را ترک کرد تا بنیاد نیکوکاری خود را تأسیس کند؛ وارن بافت، یکی از حامیان دیرینه، اخیراً برنامههای خود را اعلام کرد که بیشتر ثروت باقیمانده خود را در دست یک تراست خیریه قرار دهد که فرزندانش آن را اداره خواهند کرد و پس از مرگش هیچ پول اضافی به بنیاد گیتس ندهد. پس از چند سال کاهش کند پس از کووید، امسال سالی بوده است که کمکهای خارجی – همانطور که مارک سوزمان، مدیر عامل بنیاد گیتس، اخیراً در اکونومیست نوشت – «از پرتگاه سقوط کرده است.»
در صحنه عمل نیز، پیشرفت با مشکلاتی همراه بوده است، به ویژه پس از وضعیت اضطراری پاندمی، زمانی که بسیاری از برنامههای واکسیناسیون معمول متوقف شدند و فقیرترین کشورهای جهان به طور گسترده وارد وضعیت بدهی شدید شدند. سهم جمعیت جهان که در فقر مطلق زندگی میکنند بین سالهای ۱۹۹۰ و ۲۰۱۴ نزدیک به سه چهارم کاهش یافت، اما از آن زمان تاکنون به سختی کاهش یافته است.
از زبان گیتس و تیمش، این زمان فرصتی برای «همه در یکجا» کردن است - با توجه به شکافهای عظیمی که توسط مشکلات پس از پاندمی و حمله ترامپ ایجاد شده است، و با توجه به نوید ابزارهای زیستپزشکی و دیگر نوآوریهای نجاتبخش در حال توسعه، و با توجه به هوش مصنوعی، موضوعی که گیتس بارها و بارها به آن بازمیگردد. آنها حتی با هیجان درباره جهانی صحبت میکنند که در آن بنیاد گیتس خود را غیرضروری کرده است. این جهان بسیار جذاب به نظر میرسد. اما - با توجه به موانع - آیا میتوان آن را ساخت؟
طی دو روز در اواخر آوریل، با گیتس درباره وضعیت و میراث تلاشهای نیکوکارانه او، دستاوردها و ناامیدیهایش تا به امروز و آنچه در پیش روست صحبت کردم. آنچه در ادامه میآید نسخهای ویرایش شده و فشرده از این مکالمات است که در آن او شاد، با جزئیات و با اعتماد به نفس صحبت میکرد، گاهی اوقات تا حد قطعیت تند، که دهههای آینده بهبودهای رادیکالتری در توسعه جهانی نسبت به آنچه او با نگاه به گذشته «دوره معجزه آسای ما» نامید، به همراه خواهد داشت.

اول. «میلیونها مرگ اضافی کودکان»
بیایید درباره وضعیت بسیار فعلی صحبت کنیم، با دولت ترامپ که به طور کامل از کمکهای خارجی روی برگردانده و نه تنها میلیونها نفر بلکه بیشتر نهادهای جهانی را در بحران رها کرده است. وضعیت چقدر وخیم است؟
ممکن است بگویید این اعلامیه خیلی به موقع نیست. طی ۲۵ سال گذشته، ما بسیار بیشتر از آنچه من – یا فکر میکنم هر کس دیگری – انتظار داشتیم، دست یافتیم. جهان ابزارهای جدیدی اختراع کرد، آنها را ارزان کرد، و آنها را به دست مردم رساند. ما از ۱۰ میلیون مرگ کودکان به پنج میلیون رسیدیم. آیا در ۲۰ سال آینده میتوان این عدد را دوباره نصف کرد؟ پاسخ این است: قطعاً.
اما بعد این اتفاق عجیب رخ میدهد: در چهار سال آینده – یا هشت سال، نمیدانم – پول واقعی که صرف این اهداف میشود کاهش مییابد، و کاهش آن بسیار فراتر از چیزی است که من انتظار داشتم. در مورد مرگومیر کودکان، که در چند سال آینده باید از پنج میلیون به چهار میلیون کاهش مییافت – اکنون، مگر اینکه تغییر بزرگی رخ دهد، احتمالاً از پنج میلیون به شش میلیون خواهیم رسید.
یک میلیون کودک دیگر که هر سال میمیرند.
حالا، این به این معنی نیست که عدد دوباره به ۱۰ میلیون باز خواهد گشت. و در سال ۲۰۰۰، زمانی که این عدد ۱۰ میلیون بود، آیا مردم میدانستند چقدر باید احساس بدی داشته باشند؟ نه به اندازهای که آرزو میکنم میدانستند.
باید به آفریقا بروید و یک بخش مالاریا را در اوج فصل مالاریا ببینید. یا کودکانی را ببینید که رشدشان متوقف شده است. و به طرز عجیبی، موفقیت باورنکردنی ۲۵ سال گذشته برای مردم آنقدر که باید قابل مشاهده نیست.
اما این همچنین به این معنی است که وقتی مردم این چیزها را قطع میکنند، آیا متوجه خواهند شد؟ آنها پول استان غزه در موزامبیک را قطع کردند. این واقعاً برای داروها است، برای اینکه مادران نوزادان خود را به HIV مبتلا نکنند. اما کسانی که این کار را میکنند از نظر جغرافیایی آنقدر بیسواد هستند که فکر میکنند غزه و کاندوم است. آیا با آن نوزادانی که به دلیل قطع شدن آن پول به HIV مبتلا شدند، ملاقات خواهند کرد؟ احتمالاً نه.
و بنابراین شما میگویید، باشد، این میلیونها نفر خواهند بود –
منظورتان میلیونها مرگ اضافی است؟
به دلیل این کاهشها، میلیونها مرگ اضافی از کودکان.
آیا از این بیرحمی غافلگیر شدید؟
کاهش بودجه USAID شگفتآور است. من فکر میکردم مثلاً ۲۰ درصد کاهش خواهد یافت. در عوض، در حال حاضر، حدود ۸۰ درصد کاهش یافته است. و بله، من این را انتظار نداشتم. فکر نمیکنم کسی این را انتظار داشت. هیچکس انتظار نداشت که قوه مجریه بودجه PEPFAR یا پول ریشهکنی فلج اطفال را بدون دخالت کنگره قطع کند. آنچه در مورد تحقیقات HIV و شبکههای آزمایشی در حال وقوع است، آن را هم انتظار نداشتم. ما تمام تلاش خود را خواهیم کرد تا این موارد را تغییر دهیم. من یک مدافع خواهم بود. اما اینها موانع واقعی هستند.
و کنگره چه خواهد کرد؟ سابقه من با کنگره این است که آنها بسیار حامی هستند. در دوران اولین ریاستجمهوری ترامپ، مواردی داشتیم که او و راس ووت در دفتر مدیریت و بودجه گفتند، ما PEPFAR را قطع خواهیم کرد. و کنگره به آن اهمیتی نداد. اما این زمانها متفاوت است. و کاهشها آنقدر چشمگیر است که حتی اگر بخشی از آنها را بازگردانیم، زمان سختی خواهیم داشت.
فکر نمیکنم دولتی پس از دولت دیگر بیاید و این موارد را قطع و قطع و قطع کند. من این را یک وقفه چهار تا شش ساله میبینم. و اگر نگاهی وسیعتر بیندازیم و به ۲۰ سال آینده فکر کنیم – من فکر میکنم با وجود همه اینها، مرگومیر کودکان را کاهش خواهیم داد، زیرا قانون طلایی لغو نشده است.
دوم. «اشاره به اینکه این کار به پایان رسیده است، بسیار خطرناک است»
مطمئن هستید؟ من نگران این هستم که انگیزه بشردوستانه کمرنگ شود و جای آن را خودخواهی سودجویانه بگیرد.
خوشبینی من تکان نخورده است. شاید بگویید این فقط مربوط به چهار ماه گذشته نیست. قطعاً مربوط به دوران پس از پاندمی است. و جنبش ما چه زمانی به اوج خود رسید – ۲۰۰۸؟ ۲۰۱۵؟ اما فکر نمیکنم این ذاتی باشد. فقط این است که برخی افراد بر روی چیزهای دیگر تمرکز کردهاند. اگر این موضوع به آنها ارائه شود، اگر بتوانند آن را ببینند، مردم واقعاً به مرگومیر کودکان اهمیت میدهند.
و علم – خدا را شکر که علم به عقب برنمیگردد همانطور که ما این ابزارها را اختراع میکنیم. این یک تغییر دائمی است: کودکانی که دچار سوءتغذیه نمیشوند یا زنانی که به دلیل خونریزی شدید نمیمیرند یا دخترانی که به HIV مبتلا نمیشوند. و موضوع اصلی در اینجا این است: آیا نوآوری در دنیای ثروتمند که توسط هوش مصنوعی هدایت میشود، به کاهش برخی از این هزینههای سلامت کمک خواهد کرد تا کمی از کمیابی کاسته شود و سخاوت اصلی مردم دوباره به پیشزمینه بازگردد؟
ریاضیات اخلاقی قابل بحث نیست.
فکر میکنم منطقی در حل مشکل سل وجود دارد. منظورم این است که حل نکردن سل جرم است. حل نکردن HIV جرم است. ریشهکن نکردن مالاریا جرم است.
اما همه اینها پیش از تأسیس بنیاد گیتس هم درست بود، و مردم در آن زمان کمتر در این باره فعالیت میکردند، درست است؟
بله، اما کشورهای فقیری که از این بیماریها رنج میبرند، منابع یا توانایی سازماندهی آن تلاش تحقیق و توسعه را نداشتند. این یک شکست بزرگ بازار است. ما وارد صحنه شدیم و گفتیم، بله، ما این پول را خواهیم گرفت و برای این هدف سرمایهگذاری خواهیم کرد. و تا حدودی، شرکایی را پیدا کردیم که به ما بپیوندند، اما نمیبینم که این موضوع از بین برود.
برای مدت طولانی، جهان میتوانست به شما و ملیندا و بنیاد به عنوان نمادهایی از یک مجموعه خاص از ارزشها و الگویی برای چگونگی استفاده از ثروت زیاد نگاه کند. سپس ما با اثربخشیگرایی مواجه شدیم که حتی در استفاده حداکثری از هر دلار برای تأثیر بشردوستانه تهاجمیتر بود، اگرچه بسیاری از شخصیتهای آن بعدها درگیر مجموعههای متفاوتی از مسائل شدند، مانند رفاه مرغهای روی سیاره یا انسانهای چندسیارهای قرن ۲۳. حالا اینگونه است که: ثروتمندترین مرد جهان کیست؟ ایلان ماسک. و او چیز زیادی، یا اصلاً چیزی، به نیازهای فقیرترین افراد جهان نمیبخشد.
خب، او همان کسی است که بودجه USAID را قطع کرد. او آن را به دستگاه خردکن انداخت، چون آخر هفته به مهمانی نرفت.
از نظر فنی او هنوز به پیمان بخشش (Giving Pledge) متعهد است، اما من شواهدی ندیدهام که او واقعاً به آن متعهد باشد.
پیمان بخشش – یکی از جنبههای غیرمعمول آن این است که میتوانید تا زمان مرگتان صبر کنید و همچنان آن را انجام دهید. بنابراین، کی میداند؟ شاید او در آینده یک نیکوکار بزرگ شود. در این میان، ثروتمندترین مرد جهان در مرگ فقیرترین کودکان جهان نقش داشته است.
یکی از چیزهایی که مرا نگران میکند این است که این موضوع فقط در اینجا اتفاق نمیافتد. ایالات متحده سهم بسیار بزرگی در کمکهای بشردوستانه جهانی داشته است و بنابراین کاهشهای ترامپ ویرانگر است. اما تقریباً در همه جای جهان عقبنشینی صورت گرفته است.
بله، در بریتانیا، بودجه کمکهای آنها در گذشته ۰.۷ درصد تولید ناخالص داخلی (GDP) بود، سپس تحت رهبری محافظهکاران به ۰.۵ درصد کاهش یافت و اکنون – به طرز شگفتآوری، به عنوان بخشی از سفر برای دیدار با رئیسجمهور ترامپ – به ۰.۳ درصد کاهش یافته است. آلمان پیشنهاد کاهش بودجه کمکهای خود را داده است. فرانسه مشکلات بزرگ بودجهای دارد. بنابراین کمکها تحت فشار قرار گرفتهاند.
چه برداشتی از این دارید؟ چرا این اتفاق میافتد؟
این اتفاق نمیافتد چون مردم این مناطق را هدف قرار دادهاند و میگویند، ما به این مناطق اهمیت نمیدهیم. تقریباً آرزو میکنم که اینطور بود، چون آن وقت میتوانستیم بحث مستقیمی درباره مرگومیر کودکان و قانون طلایی داشته باشیم. اما در اروپا، آنها همیشه با معضل بودجهای روبرو بودهاند: در جامعهای که جمعیت آن پیر میشود، هزینههای بازنشستگی و سلامت شما بالا میرود و تمایل شما برای افزایش مالیات اندک است، بنابراین شما به سمت یک مشکل بزرگ پیش میروید. و سپس بر روی آن هزینههای دفاعی جدید به دلیل اوکراین اضافه میشود…
کایر استارمر را در نظر بگیرید. یک روز قبل از اینکه قرار است پرواز کند و ترامپ را ببیند، میگوید: «اوه خدای من، باید نشان دهم که در مورد هزینههای دفاعی جدی هستیم.» او در برخی جلسات میگوید: «خب، چگونه میتوانم هزینههای دفاعی را از ۲.۱ درصد به ۲.۳ درصد افزایش دهم؟» و کسی میگوید: «میتوانیم بودجه کمکها را از ۰.۵ درصد به ۰.۳ درصد کاهش دهیم.» هیچکس نمیگوید: «هی، آن کودکانی که واکسن دریافت نخواهند کرد چه میشوند؟»
و این یک دولت چپمیانه است. و این در بریتانیاست، جایی که جامعه مدنی در این مسائل قویتر از هر جای دیگری در جهان است. حزب کارگر شایسته اعتبار زیادی برای ساختن دوران اوج این جنبش است. بنابراین این یکی به طور خاص شگفتآور و کمی ناامیدکننده بود.
و شما حق دارید که یک بازیگر واحد که میگوید، هی، ما نمیخواهیم کمک کنیم – به صورت جمعی، اراده دیگران برای کمک را کاهش میدهد. وقتی هر کشوری تصمیم میگیرد، باشد، من فقط به فکر خودم خواهم بود، دیگر کشورها را به فکر کردن در این باره وادار میکند. بنابراین از دیدن افزایش بودجههای دفاعی غمگینم، زیرا این پولی است که صرف رفاه انسانی، چه در داخل و چه برای کمک به فقیرترین افراد جهان، نمیشود. این یک اتفاق غمانگیز است.
سال گذشته، در گزارش سالانه بنیاد، نوشتید: «رونق سلامت جهانی به پایان رسیده است. اما تا چه زمانی؟»
زمانی که در سخنرانیهای تد درباره پاندمی بعدی هشدار میدادم، میگفتم، خب، یک پاندمی بعدی چیز وحشتناکی خواهد بود، اما حداقل مردم خواهند گفت، وای، این واکسنها شگفتانگیزند! آنها خواهند گفت، ما نیاز به نظارت بر بیماریها داریم، و باید سازمان جهانی بهداشت را تقویت کنیم. هرگز انتظار نداشتم که پس از آنکه واکسنها به وضوح جان دهها میلیون نفر را نجات دادند، شهرت واکسنها و تعهد به نظارت بر سلامت کمتر از پیش از پاندمی شود.
چه برداشتی از این دارید؟ در آمریکا، ما داستانی برای خودمان میگوییم – درباره واکنش منفی به علم، از یک طرف، یا افراط لیبرالها، از طرف دیگر. اما این فقط یک پدیده آمریکایی نیست. به عنوان مثال، شیوع سرخک در کانادا حتی بزرگتر از کشور ما است؛ در اروپا، تعداد موارد از ۱۲۷ در سال ۲۰۲۲ به بیش از ۳۵ هزار در سال ۲۰۲۴ افزایش یافته است. نرخ واکسیناسیون معمولاً تقریباً در همه جا کاهش یافته است. چه اتفاقی میافتد؟
نمیدانم. در ایالات متحده، این پاندمی، در نهایت، حدود ۱.۴ میلیون مرگ را به همراه داشت. و این هم یک عدد بزرگ است و هم یک عدد کوچک. و وقتی به سراغ مردم میروید و میگویید، همه چیز را رها کنید – خب، کی میداند؟ و خطر برای جوانان که مشکلات پزشکی غیرمعمول نداشتند، بسیار پایین بود، به ویژه زمانی که سیستم بهداشتی بیش از حد شلوغ نبود.
آیا این فقط یک داستان آمریکایی است، یا دیدگاه شما در مورد چگونگی پیشرفت امور در سطح جهانی نیز همین است؟
در جاهای دیگر به این شدت نیست. وضعیت آمریکا واقعا حاد است، از نظر اینکه، من نمیخواهم در مورد پاندمی بشنوم. قطعاً این موضوع ما را به هم نزدیک نکرد. و انواع اشتباهات و چیزهایی وجود داشت که مردم نمیدانستند.
اما به طرز غمانگیزی، سلامت جهانی سودی نبرد. پاندمی به آن آسیب زد. بدهی دولتها نیز از پاندمی آسیب دید.