هنگامی که دانشمندان چینی در سال ۱۹۶۵ اولین مدار مجتمع خود را ساختند، صنعت نوپای تراشه این کشور تنها حدود پنج سال از ایالات متحده عقب بود. با این حال، تنها یک دهه بعد، بخش تراشه چین بسیار عقبتر از سیلیکون ولی (Silicon Valley) قرار گرفت - و حتی از همسایگان آسیایی خود نیز عقب افتاد، همانطور که کریس میلر در کتاب خود در سال ۲۰۲۲ با عنوان جنگهای تراشه (Chip Wars) اشاره کرده است. در اواسط دهه ۱۹۷۰، اینتل (Intel) ریزپردازندهها را اختراع کرده بود، ژاپن بر بازار جهانی حافظه مسلط بود و صنعت تراشه در کره جنوبی، سنگاپور و تایوان کشاورزان را از مزارع بیرون میکشید. با این حال، یک مقام حزب کمونیست در آن زمان گلایه کرد که از هر هزار نیمههادی تولید شده در چین، "تنها یکی مطابق با استاندارد است."
آنچه در آن دهه میانی اتفاق افتاده بود، انقلاب فرهنگی بود، زمانی که مائو زدونگ عملاً علیه نخبگان تحصیلکرده چین اعلام جنگ کرد. رئیس حزب کمونیست استدلال میکرد که تخصص منبع امتیازی است که برابری سوسیالیستی را تضعیف میکند. هزاران دانشمند و متخصص برای کار به عنوان کشاورز به روستاهای فقیر فرستاده شدند؛ بسیاری دیگر به سادگی کشته شدند.

کاهش بودجه
مقایسه حمله دولت ترامپ به دانشگاههای آمریکا با انقلاب فرهنگی چین اغراقآمیز خواهد بود، حتی اگر جی.دی. ونس، نماینده کنگره در آن زمان، با سخنرانیای به سبک مائوئیستی در سال ۲۰۲۱ با عنوان "دانشگاهها دشمن هستند" پیشدرآمدی بر آن بود. هیچ دانشمند آمریکایی برای کار در شالیزارها فرستاده نمیشود.
بسیاری از معتبرترین مدارس آمریکا شاهد کاهش ناگهانی و بدون توضیح بودجه خود بودهاند - در برخی موارد، در میان تهدید به مالیات بر موقوفاتشان - که آینده برنامههای علمی را زیر سوال برده است. حقوق اقامت یا ویزای دانشگاهیان و دانشجویان بینالمللی مورد پرسش قرار گرفته یا لغو و سپس دوباره اعطا شده است؛ به دیگران از ورود ممانعت شده است.
بر اساس گزارشهای غیررسمی، دانشگاههای اروپایی میگویند که با درخواستهای بیشماری از دانشگاهیان مستقر در ایالات متحده مواجه شدهاند و برخی مؤسسات به طور مستقیم به آمریکاییهای نگران پیشنهاد میدهند. روز دوشنبه، اورزولا فون در لاین، رئیس کمیسیون اروپا، "اروپا را برای علم انتخاب کنید" (Choose Europe for Science)، طرحی ۵۰۰ میلیارد یورویی (۵۶۹ میلیارد دلار) برای جذب پژوهشگران خارجی را رونمایی کرد. او در کنفرانسی که این صندوق را اعلام میکرد، با اشارهای معنادار اظهار داشت: "علم گذرنامه، جنسیت، قومیت یا حزب سیاسی ندارد." در همان مراسم، امانوئل ماکرون، رئیس جمهور فرانسه، ۱۰۰ میلیون یورو دیگر به طرح "فرانسه ۲۰۳۰" اختصاص داد، که هدف آن جذب پژوهشگران و تبدیل فرانسه به "پناهگاه امن" علمی است. دانشگاههای کانادا نیز تلاشهای مشابهی انجام میدهند.
دانشمندان به این موضوع توجه دارند: در نظرسنجیای که در ماه مارس در مجله علمی نیچر (Nature) منتشر شد، سه چهارم از بیش از ۱۶۰۰ دانشمند مستقر در ایالات متحده گفتند که به دنبال شغل در جای دیگری هستند.
در کوتاهمدت، "انقلاب فرهنگی لایت" ترامپ بعید است که رهبری فناوری ایالات متحده را که منبع عملکرد اقتصادی برتر این کشور در دهههای اخیر بوده، تحت تأثیر قرار دهد. در واقع، برخی استدلال میکنند که مؤلفههای این استثناگرایی آمریکا چنان عمیقاً ریشه دواندهاند که رشد اقتصادی قوی مداوم را تضمین میکند، صرف نظر از تأثیر سیاستهای ترامپ بر اقتصاد جهانی.
نوریل روبینی، استاد اقتصاد در دانشکده استرن دانشگاه نیویورک که به پیشبینی بحران وام مسکن کم اعتبار در سال ۲۰۰۸ شهرت دارد، انتظار دارد که رشد ایالات متحده با بهرهوری ناشی از هوش مصنوعی و رباتیک، تا پایان دهه به بالای ۳ درصد در سال و حتی تا ۴ درصد برسد. از نظر او، "فناوری بر تعرفهها غلبه میکند."
اما انقلاب فرهنگی چین تنها شدیدترین هشدار از تاریخ در مورد آسیبهای طولانیمدتی است که میتواند با عدم پرورش اکوسیستمهای آموزشی و تخصص، بر بهرهوری و ظرفیت نوآوری یک کشور وارد شود.
اصطلاح "فرار مغزها" اولین بار توسط انجمن سلطنتی (Royal Society) در سال ۱۹۶۳ در مقالهای در مورد مهاجرت دانشمندان از بریتانیای پس از جنگ به کار برده شد، پدیدهای که به طور گستردهای عاملی در بهرهوری ناامیدکننده و فقدان نوآوری در این کشور تلقی میشد. این گزارش نشان داد که حدود ۶۰ درصد از کارکنان دانشگاههای بریتانیا هر سال مهاجرت میکردند، نرخی که طی دهه قبل سه برابر شده بود. در میان دارندگان دکترای تازه، این نرخ ۱۴۰ مهاجرت در سال بود، یا ۱۲ درصد از کل فارغالتحصیلان.
اخیراً، خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، "فرار مغزها" خاص خود را آغاز کرده است. مقالهای که سال گذشته منتشر شد در مجله بینالمللی آموزش عالی (International Journal of Higher Education) نشان داد که از زمان برگزیت در سال ۲۰۱۶، بریتانیا به طور متوسط دانشمندانی با کیفیت پایینتر - با استفاده از حقوق به عنوان معیار تقریبی - جذب کرده و برای حفظ بهترین استعدادها با مشکل مواجه شده است. آلمان، فرانسه و هلند شاهد شدیدترین کاهش در تعداد دانشگاهیانی بودند که به بریتانیا میرفتند، که احتمالاً بازتاب هزینههای بالاتر ویزا و همچنین خروج بریتانیا از هورایزن (Horizon)، برنامه تأمین مالی علمی اتحادیه اروپا که سال گذشته دوباره به آن پیوست، است. در همین حال، کاهش شدید تعداد دانشجویان اروپایی در دانشگاههای بریتانیا، بحران مالی در این مدارس را تشدید کرده و نگرانیهای جدیدی را در مورد چشمانداز بلندمدت پایگاه تحقیقاتی این کشور افزایش داده است.

نوآوری چینی
ایالات متحده برای دههها از "جذب مغزها" (brain gain) جهانی عظیمی بهرهمند بوده است که با ورود پناهندگان از دانشگاههای آلمان با رهبری پژوهشی در دهه ۱۹۳۰ آغاز شد. خروج بالقوه پژوهشگران خارجی از ایالات متحده، همراه با کاهش بودجه علمی، احتمالاً پیامدهای اقتصادی بلندمدتی خواهد داشت.
بر اساس مطالعهای برای دفتر ملی تحقیقات اقتصادی (National Bureau for Economic Research)، مهاجران مسئول ۲۳ درصد از کل ثبت اختراعات ایالات متحده بین سالهای ۱۹۹۰ و ۲۰۱۶ بودهاند. این سهم با احتساب همکاری بین مهاجران و مخترعان بومی در پروندههای ثبت اختراع به ۳۶ درصد افزایش مییابد.
دولت ترامپ همچنین در حال کاهش بودجه برای علم آمریکا است در حالی که چین در چندین فناوری برتری آن را به چالش میکشد. چین هماکنون بر بسیاری از فناوریهای کلیدی آینده، به ویژه در انرژی پاک، تسلط دارد و این کشور در سال جاری جریان ثابتی از نوآوریها در خودروهای برقی، باتریها، رباتیک و حتی بیوتکنولوژی را رونمایی کرده است. از زمان "لحظه دیپسیک" (DeepSeek moment) در ماه ژانویه - زمانی که یک استارتاپ هوش مصنوعی چینی بازار را با یک ربات چت که عملکرد مدلهای آمریکایی را مطابقت میداد، علیرغم آموزش با کسری از هزینه، متحیر کرد - مشخص شده است که چین در هوش مصنوعی نیز در حال رسیدن به ایالات متحده است.
طعنه ماجرا، البته، این است که چین بخش عمدهای از این انفجار قابل توجه نوآوری را مدیون آمریکاست.
این فقط به این دلیل نیست که، همانطور که ترامپ معمولاً اشاره میکند، چین در دهههای پس از انقلاب فرهنگی و با باز شدن اقتصاد خود به روی شرکتهای غربی، اسرار فناوری ایالات متحده را "دزدید" (اگرچه این قطعاً نقشی داشته است). همچنین به این دلیل است که بسیاری از افرادی که رهبری رنسانس فناوری چین را بر عهده داشتهاند، در ایالات متحده آموزش دیدهاند. به عنوان مثال، ژانگ روژینگ، یکی از معماران صنعت مدرن تراشه چین پس از فاجعه سالهای مائو، دههها را در آمریکا به تحصیل و سپس کار برای شرکت تگزاس اینسترومنتس (Texas Instruments) گذراند، پیش از اینکه شرکت اسامآیسی (SMIC) را تأسیس کند، که امروز پیشروترین تولیدکننده نیمهرسانا در چین است.
شاید مهمتر از همه، چین امروز از "فرار معکوس مغزها" (reverse brain drain) بهرهمند است که شاهد بازگشت تعداد بیسابقهای از دانشمندان آموزشدیده در ایالات متحده به چین بوده است. این تا حدی منعکسکننده عوامل "فشاری" است، به ویژه طرح چین (China Initiative) در سال ۲۰۱۸ در دوره اول ترامپ، که دانشمندان چینی را به ترک ایالات متحده تشویق کرد و دریافت کمکهای مالی فدرال را برای آنها دشوارتر ساخت. اما همچنین منعکسکننده عوامل "جذبی" است. سرمایهگذاری قابل توجه چین در علم، دانشگاههای این کشور را در رتبهبندی جهانی بالا برده است: دو دانشگاه در میان ۲۰ دانشگاه برتر و هفت دانشگاه در میان ۱۰۰ دانشگاه برتر قرار دارند، که این تعداد در سال ۲۰۱۸ تنها دو دانشگاه بود. به طور خاص در هوش مصنوعی، دانشگاه پکینگ (Peking University) رتبه ۱ و دانشگاه تسینگهوا (Tsinghua University) رتبه ۳ را از نظر تحقیقات منتشر شده دارند، بر اساس AIRankings.
در واقع، خطر ناشی از جنگ دولت ترامپ علیه دشمنان دانشگاهی خود در ایالات متحده این نیست که برخی از دانشگاهیان آمریکایی را به جستجوی شغل در جای دیگری سوق دهد، بلکه این است که نسل بعدی باهوشترین دانشجویان جهان را تشویق میکند تا تحصیلات خود را در چین ادامه دهند. تاریخ نشان میدهد که انقلابها، پس از شروع، به سختی متوقف میشوند.