اگر کاخ سفید میخواهد کتابدار کنگره را اخراج کند، میتواند. اما تجربه اخیر ملاقات با این فرد پویا و فداکار و احساس غرور فراوان بابت اینکه او کتابدار کنگره ماست، سپس خواندن منطق آشفته و بچگانه کاخ سفید برای اخراج او، احساس درونی عمیقی از بیمارگونه بودن این دولت به من داد.
من در سال ۲۰۲۳ دریافتکننده جایزه داستان آمریکایی کتابخانه کنگره بودم. در آن زمان، دکتر کارلا هیدن به نظرم پرانرژی، درگیر و کاملاً متعهد به کار کتابخانه آمد. یکی از مسائلی که من و دکتر هیدن در مورد آن همعقیده بودیم، این ایده بود که دانش قدرت است و در یک دموکراسی، هرچه بیشتر بدانیم، بهتر خواهیم بود.
کاخ سفید، در پرتاب مزخرفات از جعبه محدود دفاعهای خودکار دستراستی تکراریاش، روز جمعه ادعا کرد که دکتر هیدن "در پیگیری D.E.I." مرتکب "کارهای کاملاً نگرانکنندهای" شده است. آیا نام آن کارها را ذکر کرد؟ نکرد. نمیتوانست بکند. گذشته از حماقت پایهای در مخالفت با آن موضع ("چی، شما برای تنوع ارزش قائلید؟ فکر میکنید اوضاع باید عادلانه باشد؟ و همه باید مشمول شوند؟"), اعضای دولت اکنون از "D.E.I." به عنوان نوعی صفت تحقیرآمیز کلی استفاده میکنند و عمداً (به صورت استراتژیک) معنای دقیق آن را مبهم میگذارند. D.E.I. سرواژههای مفاهیم Diversity (تنوع)، Equity (برابری) و Inclusion (شمول) است.
آنچه به نظر میرسد برای آنها معنی میدهد این است: فرد متهم کسی است که آگاه است گروههای خاصی تجربه متفاوتی از زندگی آمریکایی داشتهاند و احساس میکند بخشی از مسئولیت فکری (و لذت) ما این است که با آن تاریخ درگیر شویم تا دموکراسیمان را بهبود بخشیم (همان قضیه "اتحادیه کاملتر"). دولت این را نه کنجکاوی فکری سالم، بلکه تلقین خطرناک میبیند. تلقین به چه چیزی؟ حقیقت، تاریخ، تعامل واقعگرایانه با گذشته، گمان میکنم.
کاخ سفید همچنین با بیدقتیای که اگر آنقدر تهوعآور نبود خندهدار بود، بیان کرد که دکتر هیدن "کتابهای نامناسبی برای کودکان در کتابخانه قرار داده است." کتابدار کنگره کتابی در کتابخانه قرار نمیدهد. و احتمالاً، مردم آمریکا از دسترسی به وسیعترین مجموعه ممکن از کتابها سود میبرند. حتی آن دسته از مردم آمریکا که کودک هستند، که به هر حال والدینشان تصمیم میگیرند چه چیزی نامناسب است.
در دنیای واقعی، دنیای علت و معلول، وقتی بهترینهای ما را سرنگون میکنیم و دلایل جعلی برای چرایی آن ارائه میدهیم، واقعیت سرانجام به سراغ ما خواهد آمد. رفتار شرافتمندانه مستلزم آن است که با حقیقت در تماس باشیم، قادر باشیم پاسخهای صادقانه به سؤالات ساده بدهیم. اگر کاخ سفید میخواست با دکتر هیدن قطع همکاری کند، چرا نتوانست بدون توهین بیاساس به او، این کار را انجام دهد و سپس (صادقانه) دلیلش را بگوید؟ جای تعجب دارد.
اخراج دکتر هیدن و دروغپردازی بیمعنایی که در پی آن آمد، نوعی پدیده دیابولیک روز برعکس را نشان میدهد: یک فرد استثنایی به طور احمقانه کنار گذاشته میشود، و برای ارائه توضیح، دولت به سراغ مولد دلیلهای دروغین تصادفی ثبت شدهاش میرود.
وقتی کشتی در حال غرق شدن است، دانستن سرعت غرق شدن و فریاد زدن آن ارزشمند است. وقتی کشوری خود تخریبی میکند، نیز همینطور. بنابراین اجازه دهید فقط بگویم: شرم بر کاخ سفید. شرم بر کسانی که باید این سقوط به سمت خودکامگی را متوقف کنند و نمیکنند. (به شما نگاه میکنم، جان ثون، مایک جانسون و مارکو روبیو.) شرم بر همه ما اگر اجازه دهیم این مبلغان نادان بیرحمی، این چیز زیبایی را که در طول صدها سال ساختهایم، به یک نسخه توخالی، پرسر و صدا و ضد خودش تبدیل کنند.
جورج ساندرز نویسنده کتابهای متعددی از جمله، آخرین اثرش، "Liberation Day" است.
روزنامه تایمز متعهد به انتشار نامههای متنوعی به سردبیر است. دوست داریم نظرات شما را در مورد این مقاله یا هر یک از مقالات دیگر بشنویم. در اینجا چند نکته آورده شده است. و این هم آدرس ایمیل ما: [email protected].