ایلان ماسک، مدیرعامل تسلا، در جلسه هیئت دولت کاخ سفید، واشنگتن دی‌سی، مارس ۲۰۲۵
ایلان ماسک، مدیرعامل تسلا، در جلسه هیئت دولت کاخ سفید، واشنگتن دی‌سی، مارس ۲۰۲۵

پارادوکس تکنوپلار

تلفیق هولناک قدرت فناوری و قدرت دولت

در فوریه ۲۰۲۲، در حالی که نیروهای روسی به سمت کی‌یف پیشروی می‌کردند، دولت اوکراین با یک نقطه ضعف حیاتی روبرو شد: با حمله به شبکه‌های اینترنت و ارتباطات این کشور، نیروها و رهبرانش به زودی در تاریکی فرو می‌رفتند. ایلان ماسک – مدیر عامل اصلی تسلا، اسپیس‌اکس، ایکس (توییتر سابق)، اکس‌ای‌آی، بورینگ کامپانی و نورالینک – پا به میدان گذاشت. طی چند روز، اسپیس‌اکس هزاران ترمینال استارلینک را به اوکراین اعزام کرد و خدمات اینترنت ماهواره‌ای را بدون هزینه فعال ساخت. ماسک که کشور را آنلاین نگه داشته بود، به عنوان یک قهرمان مورد ستایش قرار گرفت.

اما دخالت شخصی این میلیاردر صدبرابر و وابستگی کی‌یف به آن با خطراتی همراه بود. ماه‌ها بعد، اوکراین از اسپیس‌اکس خواست تا پوشش استارلینک را به کریمه تحت اشغال روسیه گسترش دهد تا امکان حمله پهپادی زیردریایی را که کی‌یف قصد داشت علیه دارایی‌های دریایی روسیه انجام دهد، فراهم کند. ماسک این درخواست را رد کرد – او گفت که نگران است این اقدام باعث تشدید بزرگ جنگ شود. حتی درخواست‌های پنتاگون به نمایندگی از اوکراین نیز نتوانست او را متقاعد کند. یک شهروند خصوصی، غیرمنتخب و غیرپاسخگو به طور یکجانبه یک عملیات نظامی را در منطقه جنگی فعال خنثی کرد، در حالی که این واقعیت را برملا ساخت که دولت‌ها کنترل بسیار کمی بر تصمیمات حیاتی تأثیرگذار بر شهروندان و امنیت ملی خود دارند.

این "تکنوپلاریته" در عمل بود: یک رهبر فناوری نه تنها بازده بازار سهام را هدایت می‌کند، بلکه جنبه‌هایی از جامعه مدنی، سیاست و امور بین‌الملل را نیز کنترل می‌کند که به طور سنتی منحصراً در اختیار دولت‌ها بوده است. در طول دهه گذشته، ظهور چنین افرادی و شرکت‌های تحت کنترل آنها نظم جهانی را متحول کرده است، نظمی که از زمان صلح وستفالی و تثبیت دولت‌ها به عنوان بلوک‌های سازنده ژئوپلیتیک تقریباً ۴۰۰ سال پیش، توسط دولت‌ها تعریف شده بود. بیشتر این مدت، ساختار آن نظم بسته به نحوه توزیع قدرت بین کشورها، به عنوان تک‌قطبی، دوقطبی یا چندقطبی توصیف می‌شد. با این حال، جهان از آن زمان وارد "لحظه تکنوپلار" شده است، اصطلاحی که من در سال ۲۰۲۱ در نشریه فارن افرز برای توصیف یک نظم نوظهور به کار بردم که در آن "تعداد انگشت‌شماری از شرکت‌های بزرگ فناوری با [دولت‌ها] برای نفوذ ژئوپلیتیکی رقابت می‌کنند". شرکت‌های بزرگ فناوری به بازیگران قدرتمند ژئوپلیتیکی تبدیل شده‌اند که نوعی حاکمیت بر فضای دیجیتال و به طور فزاینده بر جهان فیزیکی اعمال می‌کنند که پتانسیل رقابت با حاکمیت دولت‌ها را دارد.

در سال ۲۰۲۱، به نظر می‌رسید که قدرت این شرکت‌ها رو به رشد است و در طول سه سال گذشته نیز چنین بوده است. من استدلال کردم که دولت‌ها بدون مبارزه عقب‌نشینی نخواهند کرد، و از آن زمان، مبارزه آنها برای کنترل فضای دیجیتال تشدید شده است. اما موازنه قدرت بین شرکت‌های فناوری و دولت‌ها به شیوه‌های شگفت‌انگیزی تغییر کرده است. آنچه در نتیجه این رقابت در حال ظهور است، دقیقاً هیچ یک از سناریوهایی نیست که من در ابتدا تصور می‌کردم – نه یک نظم دیجیتال جهانی شده که در آن شرکت‌های فناوری کنترل فضای دیجیتال را از دولت می‌گیرند، نه یک جنگ سرد فناوری بین ایالات متحده و چین که در آن دولت‌ها حاکمیت خود را بر قلمرو دیجیتال دوباره تثبیت می‌کنند، و نه یک جهان کاملاً تکنوپلار که در آن تسلط دولت وستفالیایی جای خود را به نظم جدیدی تحت رهبری شرکت‌های فناوری می‌دهد.

به جای پیروزی قاطع دولت‌ها بر شرکت‌ها یا بالعکس، آینده شکلی ترکیبی‌تر به خود می‌گیرد – یک سیستم دوقطبی که ایالات متحده‌ای تکنوپلار، که در آن بازیگران خصوصی فناوری به طور فزاینده سیاست ملی را شکل می‌دهند، در برابر چینی دولتی، که دولت آن کنترل کامل بر فضای دیجیتال خود را اعمال کرده است، قرار می‌دهد. بیشتر بقیه جهان تحت فشار قرار دارند که ناخواسته با یک قطب یا دیگری همسو شوند، اما از آنجایی که هر دو مدل راهکار کمی در زمینه پاسخگویی دموکراتیک و آزادی فردی ارائه می‌دهند، انتخاب کمتر سخت‌گیرانه به نظر می‌رسد. همانطور که قدرت فناوری و قدرت دولت در همه جا با هم ترکیب می‌شوند، سوال دیگر این نیست که آیا شرکت‌های فناوری با دولت‌ها برای نفوذ ژئوپلیتیکی رقابت خواهند کرد؛ سوال این است که آیا جوامع باز می‌توانند از این چالش جان سالم به در ببرند.

تثبیت تکنوپلار

در اواخر سال ۲۰۲۱، صنعت فناوری در اوج بود. شرکت‌هایی که پلتفرم‌های فناوری اصلی را کنترل می‌کردند، در اوج قدرت خود قرار داشتند. مارک زاکربرگ، بنیانگذار فیس‌بوک، قول داد یک "متاورس" کاملاً غوطه‌ور و موازی ایجاد کند که عاری از محدودیت‌های دنیای واقعی و دولت باشد، و ارزهای دیجیتال مانند بیت‌کوین و اتریوم شروع به جریان اصلی شدن کردند و جایگزینی غیرمتمرکز و قابل دوام برای حاکمیت دولت‌ها بر سیستم‌های مالی و پرداخت را نوید دادند. همه‌گیری کووید-۱۹ مردم را مجبور کرد بیش از هر زمان دیگری وقت خود را آنلاین بگذرانند و نفوذ فناوری را تثبیت کرد، چرا که پلتفرم‌های دیجیتال برای کار، آموزش، سرگرمی و ارتباطات بین فردی ضروری شدند.

این دوره پذیرش ابزارهای دیجیتال را تسریع بخشید و شرکت‌های فناوری را حتی بیشتر در زندگی خصوصی، اجتماعی، اقتصادی و مدنی محوری کرد. همانطور که جهان بیش از پیش به اتصال دیجیتال وابسته شد، تصمیمات گرفته شده در هیئت مدیره شرکت‌ها – در مورد اینکه چه محصولاتی را عرضه کنند، الگوریتم‌ها چگونه کار کنند، و چه قوانین و مقرراتی را اعمال کنند – بخش عمده‌ای از آنچه میلیاردها نفر دیدند و شنیدند را تعیین کرد، فرصت‌های آن‌ها را شکل داد و حتی الگوهای فکری آن‌ها را بازسازی کرد.

اما شرکت‌های بزرگ فناوری فقط اربابان خودمختار باغ‌های محصور مجازی خود نشدند. آن‌ها نفوذ خود را در قلمرو فیزیکی نیز گسترش دادند و محصولات و خدماتشان به زیرساخت‌های حیاتی تبدیل شدند. مراکز داده، سیستم‌های رایانش ابری، شبکه‌های ماهواره‌ای، نیمه‌هادی‌ها و ابزارهای امنیت سایبری به طور فزاینده زیربنای عملکرد اقتصادهای ملی، ارتش‌ها و دولت‌ها شدند.

این تغییر در روزهای اولیه حمله روسیه به اوکراین در سال ۲۰۲۲ به وضوح نمایان بود. اگر شرکت‌های آمریکایی مانند اسپیس‌اکس، مایکروسافت و پالانتیر برای دفاع از اوکراین وارد عمل نشده بودند – با فعال کردن ارتباطات، دفع حملات سایبری، تجزیه و تحلیل اطلاعات و قدرت بخشیدن به پهپادها – روسیه می‌توانست کشور را آفلاین کند، ساختار فرماندهی آن را از بین ببرد و پایتخت را تصرف کند. اوکراین ممکن بود ظرف چند روز جنگ را از دست بدهد.

تکنو-آرمان‌گرایان دیگر به فراتر رفتن از دولت بسنده نمی‌کنند، اکنون به دنبال تسخیر آن هستند.

اما طولی نکشید که دولت‌ها متوجه شدند آنچه فناوران می‌دهند را به راحتی می‌توانند پس بگیرند. ماجرای استارلینک-کریمه – و کمبودهای عرضه در دوران همه‌گیری قبل از آن – شکنندگی ایجاد شده توسط وابستگی به تعداد کمی شرکت مسلط برای خدمات و تدارکات کلیدی را آشکار کرد. یک نقطه شکست واحد، یا تصمیم یک مدیرعامل واحد، می‌تواند عواقب فاجعه‌باری داشته باشد.

در مواجهه با این خطرات، دولت‌ها حمله متقابل کردند. در سال ۲۰۲۲، موجی از قوانین و اقدامات نظارتی شرکت‌های بزرگ فناوری را در موضوعاتی مانند قدرت بازار، تعدیل محتوا، حفاظت از کاربران و حریم خصوصی داده‌ها هدف قرار داد. اتحادیه اروپا قانون خدمات دیجیتال و قانون بازارهای دیجیتال را تصویب کرد که از جاه‌طلبانه‌ترین تلاش‌ها برای محدود کردن قدرت فناوری در هر کجا بودند. ایالات متحده پرونده‌های آنتی‌تراست با پروفایل بالا، تلاش‌های نظارتی کنگره و قوانین حریم خصوصی در سطح ایالتی را پیش برد. هند، آفریقای جنوبی و سایرین نیز از این الگو پیروی کردند، در حالی که اتحادیه اروپا، بریتانیا، برزیل و دیگران اقدامات اجرایی تهاجمی‌تری علیه پلتفرم‌های بزرگ انجام دادند. اما این اقدامات دفاعی نتوانستند کنترل شرکت‌های بزرگ فناوری بر فضای دیجیتال را که در آن – نه دولت‌ها – همچنان به عنوان معماران، بازیگران و مجریان اصلی عمل می‌کردند، خدشه‌دار کنند.

قدرت شرکت‌های بزرگ فناوری در اواخر سال ۲۰۲۲ با عرضه مدل‌های زبان بزرگ و انفجار متعاقب هوش مصنوعی – یک فناوری پیشگامانه که برتری صنعت فناوری را بر دولت‌ها تثبیت کرده است – بیشتر شد. توسعه و استقرار سیستم‌های پیشرفته هوش مصنوعی نیازمند قدرت محاسباتی عظیم، انبارهای داده گسترده و استعداد مهندسی تخصصی است – منابعی که در تعداد انگشت‌شماری از شرکت‌ها متمرکز شده‌اند. این نهادها به تنهایی تعیین می‌کنند و درک می‌کنند (بیشتر) آنچه مدل‌هایشان می‌توانند انجام دهند، و چگونه، کجا و توسط چه کسی استفاده می‌شوند. حتی اگر رگولاتورها بتوانند رژیم‌های حاکمیتی کافی برای مهار فناوری در شکل کنونی آن طراحی کنند، سرعت نمایی پیشرفت هوش مصنوعی به سرعت آن‌ها را منسوخ می‌کند.

همانطور که هوش مصنوعی قدرتمندتر و برای رقابت اقتصادی، نظامی و ژئوپلیتیکی محوری‌تر می‌شود، شرکت‌های فناوری که آن را کنترل می‌کنند، حتی نفوذ ژئوپلیتیکی بیشتری خواهند یافت.

انتقام دولت-ملت

اما همزمان با گسترش نفوذ شرکت‌های فناوری، ژئوپلیتیک سنتی با قدرت بازگشت. افزایش حمایت‌گرایی ناشی از واکنش پوپولیستی به جهانی شدن، فشار پس از همه‌گیری برای امنیت اقتصادی تقویت‌شده توسط شوک حمله روسیه به اوکراین، و مهمتر از همه، رقابت راهبردی فزاینده ایالات متحده و چین، توهم یک اکوسیستم جهانی فناوری را در هم شکست.

در واشنگتن، تلاشی برای محدود کردن توسعه فناوری چین با کنترل‌های هدفمند صادرات و سرمایه‌گذاری بر مجموعه‌ای محدود از فناوری‌های پیشرفته حساس راهبردی آغاز شد – رویکرد "حیاط کوچک، حصار بلند"، همانطور که دولت بایدن آن را چارچوب‌بندی کرد. اما این کمپین به زودی به حوزه‌ای دائماً در حال گسترش از محدودیت‌ها بر مجموعه‌ای وسیع از کالاها که می‌توانستند دوگانه مصرف محسوب شوند، گسترش یافت. حتی داده‌های پیش پا افتاده نیز به یک نگرانی امنیت ملی تبدیل شدند، همچنین برنامه‌ها و دستگاه‌هایی که آن‌ها را تولید می‌کنند. همه چیز از رسانه‌های اجتماعی گرفته تا وسایل نقلیه الکتریکی و ردیاب‌های تناسب اندام به گرداب "کاهش ریسک" کشیده شد، زیرا سیاستگذاران آمریکایی در تلاش برای محدود کردن دسترسی چین به هر چیزی که می‌تواند به پکن در رقابت فناوری برتری دهد، دست و پا می‌زدند. منافع اقتصادی و امنیتی غیرقابل تشخیص شدند و تجزیه فناوری – اگر نه جدایی کامل از چین – به هنجار تبدیل شد.

در همین حال، سیاست صنعتی بازگشتی دوباره داشت زیرا دولت‌های غربی میلیاردها دلار را به برنامه‌های یارانه برای ایجاد قابلیت‌های راهبردی در داخل اختصاص دادند. این هویج‌ها، با این حال، با چماق همراه بودند: در داخل بسازید و چین را ترک کنید، یا از سخاوت دولت ایالات متحده بی‌نصیب بمانید. در حالی که واشنگتن محدودیت‌هایی را بر نیمه‌هادی‌ها و ابزارهای هوش مصنوعی اعمال کرد و پکن کنترل خود را بر مواد معدنی حیاتی تشدید کرد، زنجیره‌های تأمین تجزیه شدند و جریان داده‌های فرامرزی کند شد.

این فروپاشی جهانی شدن دیجیتال و فیزیکی از آن زمان مدل کسب‌وکار جهانی شرکت‌هایی مانند اپل و تسلا را که بر بازارهای باز و زنجیره‌های تأمین یکپارچه برای به حداکثر رساندن سود جهانی خود متکی بودند، تضعیف کرده است. حتی قبل از بازگشت ترامپ به دفتر، بسیاری از این شرکت‌ها شروع به "دوست‌یابی" برخی از عملیات خود کرده بودند و آن‌ها را از چین به کشورهایی مانند هند، مکزیک و ویتنام منتقل کردند تا در برابر افزایش ریسک ژئوپلیتیکی خود را بیمه کنند. با این حال، ماه گذشته، ترامپ تعرفه‌های عظیمی را اعلام کرد که هم متحدان و هم دشمنان را هدف قرار خواهد داد. این اقدام نشان‌دهنده عقب‌نشینی واشنگتن از جهانی شدن و ضربه‌ای به پارادایم جهانی‌گرا بود. در مقابل، به اصطلاح قهرمانان ملی مانند مایکروسافت و پالانتیر، اکنون خود را در یک ساعت طلایی جدید می‌بینند که می‌توانند از همسویی دیرینه خود با دولت ایالات متحده برای شکوفایی در محیطی متشتت و پساجهانی‌سازی بهره ببرند.

گرایش دولتی واشنگتن شگفت‌آورتر اما به مراتب کمتر کامل از گرایش پکن بوده است. از سال ۲۰۲۰، زمانی که حزب کمونیست چین (CCP) علیه جک ما، مدیرعامل علی‌بابا، که مقامات معتقد بودند بیش از حد قدرتمند و مستقل شده بود، سرکوب کرد، پکن کنترل کامل بر بخش فناوری خود را دوباره اعمال کرده است. امروز، حتی بزرگترین شرکت‌های فناوری چین – صرف نظر از ساختار مالکیت رسمی آن‌ها – به میل و اراده رئیس‌جمهور شی جین‌پینگ خدمت می‌کنند، و به این سوال که چه کسی آینده دیجیتال چین را کنترل می‌کند، قاطعانه پاسخ داده شده است: دولت.

دونالد ترامپ در مراسم تحلیف ریاست جمهوری خود، واشنگتن دی‌سی، ژانویه ۲۰۲۵
دونالد ترامپ در مراسم تحلیف ریاست جمهوری خود، واشنگتن دی‌سی، ژانویه ۲۰۲۵
جاناتان ارنست / رویترز

پارادوکس دوقطبی

رقابت فزاینده ایالات متحده و چین جهان را به دو قطب تقسیم می‌کند که هر کدام مجموعه ابزارها، زنجیره‌های تأمین، شبکه‌های ارتباطی، سیستم‌های پرداخت، ارزها، هویت‌های دیجیتال و به‌زودی مدل‌های هوش مصنوعی خود را دارند. حتی متحدان و شرکای ایالات متحده، که نمی‌توانند انتخاب کنند اما به دنبال همسویی با واشنگتن هستند، نگران تأثیر این رقابت بر رفاه اقتصادی خود هستند، به خصوص در شرایطی که ایالات متحده تعهد کمتری به بازارها و نهادهای جهانی نشان می‌دهد. مدل تکنوپلار آمریکایی وعده می‌دهد که یک اکوسیستم فناوری پویاتر و نوآورانه‌تر را پرورش دهد، اما ریسک‌های جدی برای جامعه باز به همراه دارد. در حالی که دولت چین بر بخش فناوری مسلط است، در ایالات متحده، بخش فناوری شروع به تسلط بر دولت کرده است. تکنو-آرمان‌گرایان که زمانی به فراتر رفتن از دولت‌ها بسنده می‌کردند، اکنون به دنبال تسخیر دولت هستند.

ایلان ماسک فقط یک میلیاردر نیست؛ او یک شخصیت سیاسی نیز است، و مداخله او در جنگ اوکراین یک نمونه آشکار بود. ماسک که اکنون مالک و گرداننده پلتفرم اصلی برای گفتمان عمومی در بخش بزرگی از جهان است، به طور فزاینده‌ای سیاست را در ایالات متحده و خارج از آن شکل می‌دهد. نفوذ فزاینده او بر امور جهانی سوالات ناراحت‌کننده‌ای را در مورد چگونگی پاسخگویی بازیگران قدرتمند غیردولتی به شهروندان مطرح می‌کند. این سوال به ویژه در مورد توسعه هوش مصنوعی برجسته است. در دموکراسی‌های غربی، تعداد انگشت‌شماری از مدیران اجرایی دره سیلیکون تصمیماتی می‌گیرند که پیامدهای عمیقی برای آینده بشریت دارد. این در تضاد شدید با چین است که در آن CCP اختیار نهایی در مورد نحوه توسعه و استفاده از هوش مصنوعی را حفظ کرده است. این دو مدل نشان‌دهنده مسیرهای واگرایانه برای حاکمیت هوش مصنوعی هستند که هر کدام چالش‌های پاسخگویی و آزادی خود را دارند.

بیشتر کشورهای جهان، از اروپا تا خاورمیانه و آمریکای لاتین، تمایلی به همسویی با ایالات متحده یا چین ندارند. اما ظهور دو اکوسیستم فناوری مجزا آن‌ها را مجبور به انتخاب می‌کند. برای مثال، اگر یک کشور به زیرساخت‌های ۵G هواوی چین متکی باشد، وابستگی اقتصادی و راهبردی به پکن پیدا می‌کند. اگر به جای آن زیرساخت غربی را انتخاب کند، همان نوع وابستگی به واشنگتن را خواهد داشت. این یک دوراهی است که هر دو گزینه برای جوامع باز نامطلوب هستند. هر دو مدل – تکنوپلار آمریکایی و دولتی چینی – برای پاسخگویی دموکراتیک و آزادی فردی چالش ایجاد می‌کنند.

پارادوکس تکنوپلار این است که در حالی که فناوری پتانسیل گسترش دسترسی به اطلاعات و تقویت جامعه مدنی را دارد، تلفیق آن با قدرت دولت می‌تواند به ابزاری برای کنترل و سرکوب تبدیل شود. در ایالات متحده، قدرت بازیگران خصوصی فناوری ممکن است اراده رأی‌دهندگان و نهادهای دموکراتیک را تضعیف کند. در چین، کنترل دولتی بر فناوری تضمین می‌کند که حزب در قدرت باقی بماند. در بقیه جهان، کشورها در موقعیت دشواری قرار دارند که باید بین دو مدل انتخاب کنند که هیچ‌کدام تعهد قاطعی به ارزش‌های دموکراتیک ندارند.

سوال این نیست که آیا این نظم دوقطبی جدید تثبیت خواهد شد؛ این اتفاق در حال رخ دادن است. سوال این است که آیا دموکراسی‌ها می‌توانند در برابر چالش نفوذ فزاینده فناوری خصوصی و دولتی مقاومت کنند. اگر دولت‌ها نتوانند راه‌های مؤثری برای تنظیم فناوری پیدا کنند و اطمینان حاصل کنند که این فناوری در خدمت خیر عمومی است، پاسخ ممکن است منفی باشد.