چند هفته پیش، شرکت OpenAI یکی از بزرگترین کمپینهای تبلیغاتی شرکتی در خاطرات اخیر را به اجرا گذاشت. در حالی که راهاندازی اولیه ChatGPT در سال ۲۰۲۲ به گفته سم آلتمن (Sam Altman)، مدیرعامل، "یکی از دیوانهوارترین لحظات ویروسیای بود که تا به حال دیدهام"، واکنش به بهروزرسانی جدید، به گفته او، "کتاب مقدسوار" بود: آلتمن گزارش داد که گویا ۱ میلیون کاربر تنها در یک ساعت برای استفاده از این چتبات ثبتنام کردند، و این موفقیت به دلیل قابلیت جدید و آسانتر تولید تصویر بود که میتوانست سبکهای استودیوها و طراحان مختلف را تقلید کند. آلتمن این قابلیت را "نقطه عطفی جدید برای ما در امکانپذیر ساختن آزادی خلاقانه" نامید.
تقریباً بلافاصله، تصاویر زیادی اینترنت را فرا گرفتند. محبوبترین سبک، با اختلاف زیاد، سبک استودیو جیبلی (Studio Ghibli)، استودیوی انیمیشن ژاپنی بود که توسط هایائو میازاکی (Hayao Miyazaki) تأسیس شد و به خاطر فیلمهایی مانند شهر اشباح (Spirited Away) و پرنسس مونونوکه (Princess Mononoke) به شدت محبوب است. سبک جیبلی برای پرترههای خانوادگی، وقایع تاریخی از جمله ۱۱ سپتامبر و هر چیز دیگری که مردم میخواستند، به کار گرفته شد. حتی آلتمن اواتار (Avatar) حساب کاربری ایکس (X) خود را به نسخهای تبدیل کرد که به نظر میرسید سبک جیبلی بر روی آن اعمال شده، و یک شوخی در مورد محبوبیت ناگهانی این سبک که از کارهای قبلی و ظاهراً مهمتر او پیشی گرفته بود، منتشر کرد.
پدیده هوش مصنوعی جیبلی اغلب به عنوان یک پدیده طبیعی و ناشی از الهامگیری کاربران ChatGPT به تصویر کشیده میشود. در شبکه ایکس، شخصی که به خاطر آغاز این روند شناخته شده، اشاره کرد که OpenAI "فوقالعاده خوششانس" بوده که "حال و هوای مثبت جیبلی اولین استفاده ویروسی از مدل آنها بوده و نه چیزی وحشتناک مانند دیپفیک (deepfake)". اما آلتمن به نظر نمیرسید که آن را شانس بداند. او پاسخ داد: "باور کنید یا نه، ما برای مثالهای اولیهای که هنگام معرفی فناوری جدید نشان میدهیم، فکر زیادی میکنیم." او شخصاً چندین تصویر به سبک جیبلی را علاوه بر تصویر پروفایل خود که بالای هر پستش ظاهر میشود، بازنشر کرده است؛ تصویری که کمتر از ۲۴ ساعت پس از محبوبیت بصریهای شبیه جیبلی اضافه کرد. گرگ براکمن (Greg Brockman)، رئیس OpenAI، نیز این تصاویر را بازنشر و تحسین کرده است.
بخوانید: هوش مصنوعی مولد یک قانون ۲۳۴ ساله را به چالش میکشد
این موضوع با روندهای دیگر اشتراکگذاری تصویر شامل میمها (memes) یا گیفها (GIFs) متفاوت است. این فناوری به کاربران ChatGPT کنترل زبانهای بصری را داده است که هنرمندان در طول حرفه خود روی آنها کار کردهاند، و این امر به طور بالقوه ارزش سبک آن هنرمندان را کاهش داده و توانایی آنها برای کسب درآمد از کارشان را از بین میبرد. قوانین موجود صریحاً به هوش مصنوعی مولد (generative AI) نمیپردازند، اما استدلالهای قابل قبولی وجود دارد که نشان میدهد OpenAI اشتباه کرده و میتواند مسئول میلیونها دلار خسارت باشد—برخی از این استدلالها اکنون در پروندهای علیه یک شرکت دیگر سازنده هوش مصنوعی تولید تصویر، یعنی Midjourney، در حال بررسی هستند.
لازم به ذکر است که OpenAI و استودیو جیبلی ممکن است معاملهای برای این تبلیغ داشته باشند، مشابه معاملاتی که شرکت فناوری با بسیاری از ناشران رسانهای، از جمله آتلانتیک، منعقد کرده است. اما با توجه به ترجیح آشکار میازاکی برای کارهای طراحی شده با دست و انزجار او از حداقل "انواع خاصی" از تصاویر تولید شده توسط کامپیوتر، این موضوع بعید به نظر میرسد. هیچ یک از دو شرکت به سؤالات من در مورد اینکه آیا چنین معاملهای انجام شده است یا خیر، پاسخ ندادند، و نه میازاکی و نه استودیو جیبلی هیچ اظهارنظر عمومی در مورد این وضعیت نکردهاند.
آثار هنری فردی تحت حمایت "حق کپیرایت" (copyright) هستند، اما "سبکهای" بصری، مانند سبک استودیو جیبلی، تحت حمایت کپیرایت قرار ندارند. منطق قانونی در اینجا این است که سبکها باید اجازه داشته باشند از طریق تأثیر و بازتفسیر توسط هنرمندان دیگر تکامل یابند. این فرایند خلاقانه و اجتماعی است که منجر به ون گوگ به پیکاسو و اسپنسر به شکسپیر شد. اما سیل عظیمی از مردم که سبک جیبلی را مانند یک فیلتر اینستاگرام اعمال میکنند، بدون افزودن هیچ ارزش خلاقانه واقعی، یک تلاش جمعی برای پیشبرد فرهنگ بصری ما نیست. این تصاویر همچنین نتیجه مستقیم یک شرکت خصوصی است که یک محصول فناوری را، تا حدی از طریق رسانههای اجتماعی مدیرانش، تبلیغ میکند و قابلیت تولید تصاویر با سبکی خاص را دارد. در پاسخ به درخواست کلیتر برای اظهار نظر، سخنگوی OpenAI به من گفت: "ما همچنان از تولید تصاویر به سبک هنرمندان زنده فردی جلوگیری میکنیم، اما سبکهای استودیوهای گستردهتر را مجاز میدانیم."
با این حال، این قضیه بوی معامله تبلیغاتی میدهد، مانند معاملاتی که نایک با لبرون جیمز و پپسی با بیانسه انجام دادهاند: "از ChatGPT استفاده کنید؛ هنر استودیو جیبلی بسازید!" این گونه تبلیغات معمولاً میلیونها دلار هزینه دارند. در نظر بگیرید که در سال ۱۹۸۵ چه اتفاقی افتاد، زمانی که شرکت فورد موتورز (Ford Motor Company) میخواست یکی از خودروهای خود را با یک کمپین تبلیغاتی شامل خوانندگان محبوب تبلیغ کند. آژانس تبلیغاتی فورد، یانگ و روبیکام (Young & Rubicam)، از بت میدلر (Bette Midler) خواستند تا آهنگ موفق او "Do You Want to Dance?" را ضبط کند، اما او نپذیرفت. آنها بدون اینکه منصرف شوند، به یکی از خوانندگان پسزمینه میدلر مراجعه کردند و از او خواستند آهنگ را به سبک میدلر اجرا کند. او پذیرفت و تا آنجا که میتوانست از میدلر تقلید کرد. تبلیغ پخش شد. میدلر شکایت کرد.
بخوانید: ابعاد باورنکردنی مشکل کتابهای دزدی هوش مصنوعی
در دادگاه، قاضی مسئله اصلی را "تصاحب ویژگیهای هویت یک فرد" توصیف کرد و از پرونده قبلی که سابقه ایجاد کرده بود، نقل قول کرد. یانگ و روبیکام میدلر را انتخاب کرده بودند نه به این دلیل که هر خواننده خوب دیگری را میخواستند، بلکه به این دلیل که میخواستند برند خود را با احساساتی که صدای خاص و قابل تشخیص میدلر برمیانگیخت، مرتبط کنند. دادگاه نوشت: "وقتی صدای متمایز یک خواننده حرفهای به طور گستردهای شناخته شده و عمداً برای فروش یک محصول تقلید میشود، فروشندگان چیزی را که مال آنها نیست، تصاحب کردهاند." یانگ و روبیکام "حق شهرت" (right of publicity) میدلر را، به زبان قانون، نقض کرده بودند. میدلر حکم ۴۰۰,۰۰۰ دلاری دریافت کرد (معادل تقریباً ۱ میلیون دلار امروزی).
OpenAI سال گذشته در خطر شکایت مشابهی قرار گرفت، زمانی که از صدایی استفاده کرد که بسیاری آن را شبیه صدای اسکارلت جوهانسون (Scarlett Johansson) میدانستند، برای تبلیغ محصول دستیار صوتی خود. جوهانسون، مانند میدلر، از او خواسته شده بود شرکت کند و نپذیرفته بود. کارشناسان معتقد بودند که او پرونده حق شهرت قابل قبولی علیه OpenAI دارد. وکلای جوهانسون نامههایی به OpenAI ارسال کردند اما شکایت رسمی قانونی ثبت نکردند. (OpenAI منکر شد که صدا بر اساس صدای جوهانسون مدلسازی شده بود، اما آن را حذف کرد و از بازیگر عذرخواهی نمود).
فرد عادی که سیلی از تصاویر به سبک استودیو جیبلی را با زیرنویسهایی که از ChatGPT تمجید میکنند میبیند، ممکن است به طور معقول نتیجه بگیرد که خود میازاکی از OpenAI حمایت میکند یا با آن مرتبط است، با توجه به اینکه او مشهورترین هنرمند این استودیو است و کارگردانی تعداد بیشتری از فیلمهای آن را نسبت به هر فرد دیگری بر عهده داشته است. اینکه مردم تمایل دارند زیباییشناسی این سبک را "جیبلی" بنامند، این واقعیت را تغییر نمیدهد که این سبک به طور قابل تشخیص "میازاکی" است و حتی در کارهای اولیه او، مانند فیلم لوپن سوم: قلعه کاگلیوسترو (Lupin III: The Castle of Cagliostro) محصول سال ۱۹۷۹ که شش سال قبل از تأسیس جیبلی ساخته شد، حضور دارد. قطعاً بسیاری از مردم فیلم شهر اشباح را به عنوان کار میازاکی میشناسند و هرگز نام استودیو جیبلی را نشنیدهاند.
علاوه بر شکایت حق شهرت، گزینه قانونی دیگر ممکن است ثبت شکایت برای "تبلیغات دروغین" (false endorsement) یا "نقض لباس تجاری" (trade-dress infringement) باشد، همانطور که هنرمندان دیگر اخیراً علیه شرکتهای هوش مصنوعی انجام دادهاند. تبلیغات دروغین با هدف جلوگیری از سردرگمی مصرفکننده در مورد اینکه آیا یک شخص یا شرکت یک محصول یا خدمات را تأیید میکند، انجام میشود. قانون لباس تجاری از نشانههای بصری منحصر به فردی که منبع یک محصول را نشان میدهد و آن را از دیگران متمایز میکند، حمایت میکند. شکل کلاسیک بطری کوکاکولا تحت حمایت لباس تجاری است. اپل همچنین برای شکل کلی مستطیلی با گوشههای گرد آیفون محافظت لباس تجاری به دست آورده است—طراحیای که احتمالاً کمتر متمایز (و بنابراین کمتر قابل محافظت) از سبک جیبلی است.
در ماه آگوست، یک قاضی موافقت کرد که ادعاهای تبلیغات دروغین و لباس تجاری علیه Midjourney به اندازه کافی قابل طرح در دادگاه هستند، و به این نتیجه رسید که این ادعا که Midjourney و ابزارهای مشابه هوش مصنوعی از جزئیاتی استفاده میکنند که به عنوان "پایگاه داده لباس تجاری" عمل میکند، قابل قبول است.
بخوانید: دیگر هیچ شکی نیست که نوشتن هالیوودی نیروی محرکه هوش مصنوعی است
صرف نظر از اینکه دادگاهها چه تصمیمی میگیرند یا استودیو جیبلی چه اقدامی انجام میدهد، پیامدهای منفی بالقوه روشن هستند. همانطور که گرگ روتکوفسکی (Greg Rutkowski)، یکی از هنرمندان درگیر در پرونده علیه Midjourney، مشاهده کرده است، تصاویر تولید شده توسط هوش مصنوعی به سبک او، با زیرنویس نام او، ممکن است به زودی آثار هنری واقعی او را در فضای آنلاین تحتالشعاع قرار دهند و باعث "سردرگمی برای افرادی که آثار من را کشف میکنند" شوند. و همانطور که دانا رائو (Dana Rao)، مشاور حقوقی سابق ادوبی (Adobe)، سال گذشته به ورج (The Verge) اظهار داشت: "مردم به دلیل تصاحب سبک بخشی از معیشت اقتصادی خود را از دست خواهند داد." رائو پیشنهاد کرد که قوانین فعلی ممکن است برای مقابله با هوش مصنوعی مولد کافی نباشند: "احتمالاً در اینجا به حق جدیدی برای محافظت از افراد نیاز خواهیم داشت." این فقط به این دلیل نیست که هنرمندان نیاز به کسب درآمد دارند، بلکه به این دلیل است که ما نیاز داریم زیباییشناسی بصری ما تکامل یابد. هنرمندان مانند میازاکی با صرف عمر خود برای توجه به جهان و پرورش سبکی که طنینانداز میشود، فرهنگ را به جلو میبرند. هوش مصنوعی مولد تنها میتواند سبکهای گذشته را تقلید کند و بدین ترتیب انگیزه انسانها را برای خلق سبکهای جدید به حداقل برساند. حتی اگر جیبلی با OpenAI معاملهای داشته باشد، ChatGPT به کاربران این امکان را میدهد که تعداد بیشماری از سبکهای استودیوهای متمایز را تقلید کنند: انیمیشن دریمورکس (DreamWorks Animation)، پیکسار (Pixar)، مدهاوس (Madhouse)، سانرایز (Sunrise) و غیره. همانطور که یک طراح اخیراً پست کرد: "هیچکس دیگر هرگز طی دهها سال به یک زیباییشناسی خاص نمیپردازد، و بازاری برای حمایت از کسانی که تلاش میکنند، وجود نخواهد داشت."
سالها بعد، با نگاه به این رونق هوش مصنوعی، ممکن است OpenAI نه به خاطر فناوریاش، بلکه به خاطر ایفای نقش یک تحریککننده اهمیت کمتری پیدا کند. این شرکت با محصولات هوشمندانه خود، به سرعت موارد استفاده جدیدی را برای تولید تصویر و متن تشویق کرده و در حال آزمایش آن چیزی است که جامعه از نظر قانونی، اخلاقی و اجتماعی میپذیرد. اخیراً شکایتهایی توسط بسیاری از ناشران که برندهایشان به مقالاتی که توسط چتباتها اختراع یا اصلاح شدهاند، متصل میشوند (که نوع دیگری از تبلیغات گمراهکننده است) ثبت شده است. این ناشران، که یکی از آنها آتلانتیک است، در حال شکایت از شرکتهای مختلف هوش مصنوعی برای رقیق کردن علامت تجاری (trademark dilution) و نقض علامت تجاری (trademark infringement)، در کنار موارد دیگر هستند. در همین حال، تا به امروز، آلتمن همچنان با اواتار مصنوعی و خندان خود پست میگذارد.