آلخاندرو با بازی بنیسیو دل تورو، گروهی از مهاجران را در فیلم سیکاریو بازجویی می‌کند. عکس از Impuls Pictures AG
آلخاندرو با بازی بنیسیو دل تورو، گروهی از مهاجران را در فیلم سیکاریو بازجویی می‌کند. عکس از Impuls Pictures AG

زندگی دوم «سیکاریو»

چه ارتباطی بین یک تریلر محصول ۲۰۱۵ درباره هرج‌ومرج در مرز و واشنگتن امروزی وجود دارد؟

از یک دیدگاه، فیلم‌های سیکاریو نوشته‌شده توسط تیلور شریدان صرفاً برای پاسخ به این پرسش وجود دارند که «بنیسیو دل تورو در نقش یک قاتل بی‌رحم، فوق‌العاده خشن و بسیار ماهر چه شکلی خواهد بود؟» (پاسخ این است: وحشتناک، اما اگر بتوانید به خود یادآوری کنید که صرفاً یک فیلم است، عالی). با این حال، می‌توان از زاویه‌ای دیگر نیز به این فیلم‌ها نگاه کرد: چگونه دولت ایالات متحده می‌تواند از هرج‌ومرج در مرز برای منافع شوم سوءاستفاده کند؟

در سال‌های اخیر، اگر بتوان پست‌های وبلاگ از داخل کمربند واشنگتن را باور کرد، احساس رو به رشدی در میان محافظه‌کاران جنگ‌طلب وجود دارد که راه دستیابی به اهداف ایالات متحده این است که «همانند سیکاریو عمل کنیم». دور از انتظار نیست که پیشنهاد کنم رئیس‌جمهور دونالد ترامپ ایده‌های خود را از تریلرهای جنایی با فیلمنامه‌های پیچیده و فیلم‌برداری با فضای سنگین می‌گیرد. (آیا شواهدی وجود دارد که نشان دهد او توانایی تمرکز بر روی چیزی طولانی‌تر از یک قسمت از برنامه شاگرد (The Apprentice) را دارد؟) اما تفکر درباره ابزارسازی سیاست مهاجرتی مبهم فعلی دولت – که منجر به پرونده‌های خبرساز کیلمار آبرگو گارسیا و محمود خلیل شد – خطی از مت گریور (جاش برولین)، مامور بی‌رحم سیا در سیکاریو را به یاد می‌آورد، زمانی که از او درباره اهداف واقعی‌اش سوال می‌شود: «درخت را تکان بده و هرج‌ومرج ایجاد کن

مردی با تجهیزات پلیس و تفنگ بزرگ به طور هدفمند از ردیف ماشین‌ها در جاده خاکی بیرون می‌آید.
جاش برولین در نقش مت گریور، برای هرج‌ومرج در سیکاریو آماده می‌شود.

فیلم سیکاریو (واژه‌ای اسپانیایی به معنای «آدم‌کش») اولین بار در جشنواره معتبر فیلم کن در سال ۲۰۱۵ به نمایش درآمد و اولین پروژه دنیس ویلنوو، کارگردان کبکی، بود که در بخش اصلی رقابت می‌کرد. اگرچه او دو سال پیش از آن با اولین فیلم انگلیسی‌زبان خود، تریلر جنایی زندانیان (Prisoners)، به موفقیت دست یافته بود، اما سیکاریوی شوم بود که او را به جایگاه نخبگان در میان سینمادوستان که برای دقت فنی و فرمالیسم هدفمند ارزش قائل هستند، رساند. (این راهی مودبانه برای گفتن «بروبچ فیلم‌باز» است.) دومین نمای فیلم سیکاریو گرد و غباری است که به طور تصادفی در پرتو نوری به پرواز درآمده است، تصویری تکرارشونده که احتمالاً معنای نمادینی دارد، اما ممکن است صرفاً به این دلیل نیز وجود داشته باشد که جالب به نظر می‌رسد.

این فیلم همچنین اولین فیلمنامه‌ای بود که توسط شریدان، که آن زمان ۴۵ سال داشت و بازیگری با موفقیت متوسط بود، نوشته شد. او اکنون با سریال یلواستون (Yellowstone) و اسپین‌آف‌های متعدد آن، به یکی از بزرگترین نویسندگان و تهیه‌کنندگان هالیوود تبدیل شده است. شریدان همچنین در صنعت سرگرمی برای فاصله گرفتن از نکات معمول بحث لیبرال‌ها غیرعادی است. (نگاهی بیندازید به بازدید او از پادکست جو روگن برای گله کردن از مرگ مردانگی.) اگرچه او هرگز به طور کامل از ترامپ حمایت نکرده است، اما در سال ۲۰۲۲ در صحبت با مطبوعات از اظهار نظر خود در سال ۲۰۱۷ مبنی بر حمایت از استیضاح ترامپ عقب‌نشینی کرد. در حالی که مجله کامنتری (Commentary) او را به عنوان یک «پادشاه ضد بیداری» ستایش کرده است، منتقدان دقیق‌تر به این نتیجه رسیده‌اند که سیاست‌های سریال اصلی او عمداً آشفته به نظر می‌رسند.

اگر از همه اینها احساس «انرژی مردانه» به شما دست می‌دهد، ممکن است تعجب کنید که بدانید شخصیت اصلی سیکاریو یک زن است. از طریق چشم‌ها و گوش‌های مامور اف‌بی‌آی، کیت میسر (امیلی بلانت)، ما به آرامی به تدریج از نقشه‌های بی‌رحمانه عملیات سیا که به نظر می‌رسد تا بالاترین سطوح تایید شده است، پرده برمی‌داریم.

ما با میسر، که تمرکزش بر پیدا کردن افراد گمشده است، در حالی آشنا می‌شویم که او و تیمش به خانه امنی در آریزونا که توسط کارتل سونورا اداره می‌شود، حمله می‌کنند. به وحشتناک‌ترین شکل ممکن، او مجموعه‌ای از اجساد را که در داخل دیوارها بسته‌بندی شده‌اند، کشف می‌کند. (محل نیز برای افزایش دلهره تله‌گذاری شده است.)

زنی با اسلحه در دست در حال گشت‌زنی در داخل یک تونل است.
امیلی بلانت در نقش مامور اف‌بی‌آی کیت میسر وارد تونلی به سمت سونورا، مکزیک، در فیلم سیکاریو می‌شود.

اگرچه هویت دقیق اجساد کمی مبهم باقی می‌ماند، اما تیترهای سی‌ان‌ان درباره یک «خانه وحشت» برای برانگیختن یک جلسه پرتنش در اتاق ضد صدا با حضور مردان بسیاری با چهره‌های عبوس کافی است. علاوه بر رئیس میسر که او را تایید می‌کند، گریور با بازی برولین نیز حضور دارد، مردی دمدمی‌مزاج و کاریزماتیک که آشکارا به ندرت حقیقت را می‌گوید.

روی کاغذ، گریور از وزارت دفاع است و می‌خواهد میسر به یک گروه ضربت بین‌سازمانی بپیوندد که به نظر می‌رسد به هیچ کس پاسخگو نیست اما بودجه نامحدودی دارد. بعداً خواهیم فهمید که او طبیعتاً از سیا است، اما برای گرفتن تایید عملیات در این سمت از مرز آمریکا و مکزیک، به کسی از اف‌بی‌آی در تیم نیاز دارد. این به نظر یک ترفند فیلمنامه‌نویسی است، اما بسیاری از آثار کلاسیک سینما سرشار از آنها هستند. فکر می‌کنید نازی‌ها واقعاً به «نامه‌های عبور» که توسط شارل دو گل برای خروج افراد از کازابلانکا امضا شده بود، اهمیت می‌دادند؟ (راجر ایبرت سال‌ها پیش در توضیحی بر فیلم کازابلانکا با علاقه طولانی درباره این موضوع گلایه کرد.)

دیگر عضو کلیدی تیم، آلخاندرو با بازی بنیسیو دل تورو است، مردی کم‌حرف که مانند سایه حرکت می‌کند و آشکارا توسط شیاطین تسخیر شده است. (هنگام چرت زدن در هواپیمای شخصی، دچار انقباض می‌شود.) چیزی که خواهیم فهمید این است که وقتی اوضاع حتی برای گریور یا نیروهای دلتای او نیز بیش از حد خطرناک می‌شود، آلخاندرو وارد عمل می‌شود، یا برای اعدام‌ها یا «استخراج اطلاعات». (اینکه او قبل از ورود به اتاق بازجویی با نور شدید، آهنگ «درود بر فرمانده» (Hail to the Chief) را سوت می‌زند، ظریف‌ترین لحظه فیلم نیست.) اینکه او کیست و از کجا آمده، یکی از رازهای اصلی فیلم است.

پس این تیم چه کاری انجام می‌دهد؟ سیکاریو در آشکار کردن هدف واقعی خود کند عمل می‌کند و مشتاق است بر نمایش اغراق‌آمیز سلاح‌های پرقدرت و تصاویر نظارتی پهپادها تمرکز کند. (نماهای بسیاری از «زمین از بالا» وجود دارد که از چشم‌انداز مکزیک لذت می‌برند.) کارتل مرد نفوذی خود، مانوئل، را جایی در ایالات متحده دارد و میسر (و ما) به این باور سوق داده می‌شویم که با استخراج برادر مانوئل، گیِرمو، از مکزیک و بازگرداندن او به ایالات متحده، محل او مشخص خواهد شد و این شاید ما را به رئیس بزرگ کارتل برساند.

ویلنوو، با همکاری فیلمبردار راجر دیکینز، تدوینگر جو واکر، و آهنگساز یوهان یوهانسون، تنش را در مرحله اول عملیات بالا می‌برند و به کل سکانس حس «سقوط به ورطه» می‌دهند. من اولین منتقد نخواهم بود که اولین نفوذ به جنوب مرز را با فیلم اینک آخرالزمان (Apocalypse Now) مقایسه می‌کنم، اگرچه به جای رودخانه‌ای در جنگل، این یک جاده پر دست‌انداز در میان ویرانی شهری است که با اجساد آویزان کسانی که جرأت نافرمانی از کارتل را داشتند، تزئین شده است. شهردار سیوداد خوارز، جایی که بخش زیادی از اکشن در آن اتفاق می‌افتد، به طور قابل درکی از این تولید ناراضی بود؛ او خواستار تحریم شد و به دلیل افترا، طرح دعوی قضایی را بررسی کرد.

با در دست داشتن برادر کارتل توسط ایالات متحده – و با استفاده از روش‌های آلخاندرو – ما درباره پلیس فاسد در هر دو سوی مرز و یک تونل قاچاق بین سونورا و آریزونا مطلع می‌شویم. (تونل‌هایی مشابه این در واقعیت نیز کشف شده‌اند، بنابراین این صرفاً پارانویای راست‌گرا نیست.) در نهایت، حقیقت درباره آلخاندرو را می‌فهمیم. او زمانی یک دادستان ایده‌آلیست در مکزیک بود که همسر و دخترش توسط کارتل‌ها کشته شدند. او قلب خود را سخت کرده و خشم خود را به سمت تبدیل شدن به یک ماشین کشتار بی‌رحم هدایت کرده است، که تنها به انتقام اهمیت می‌دهد. و چه کسی او را آزاد کرده است؟ نه فقط سیا، بلکه کارتل مدلین (Medellín) در کلمبیا.

چی؟ خب، این پیچش داستانی سیکاریو است. ایالات متحده فکر می‌کند بهتر است کارتل‌های مکزیک را یکی یکی از بین ببرد، سپس با یک گروه واحد کار کند که می‌تواند کل جریان مواد مخدر را کنترل کند. شاید کلمبیایی‌ها درصد بهتری از معامله را ارائه می‌دهند؛ این جنبه به تخیل واگذار شده است. کیت میسر، که نماینده مخاطب است، سرش را تکان می‌دهد اما در نهایت شانه‌هایش را بالا می‌اندازد، گویی می‌گوید: کار کثیفی است، اما شاید برای بهتر شدن باشد؟

انفجاری که دود را بر فراز ردیفی از ماشین‌ها در خیابانی شهری پخش می‌کند.
انفجاری از صحنه‌ای در فیلم سیکاریو: روز سرباز (Sicario: Day of the Soldado).
مردی با اسلحه در دست در پشت ماشین در جاده خاکی گشت‌زنی می‌کند.
جاش برولین به عنوان مت گریور در فیلم سیکاریو: روز سرباز.

این جنبه‌ای از فیلم‌هاست که امروز بیشترین طنین را دارد. هرج‌ومرج در مرز، یا در سطح جهان، به نفع منافع ایالات متحده است.

سیکاریو: روز سرباز (Sicario: Day of the Soldado)، دنباله‌ای که سه سال بعد در سال ۲۰۱۸ منتشر شد، دقیقاً همان چیزی است که نامش نشان می‌دهد: یک روز دیگر در زندگی یک سرباز، با کمی از شخصیت‌های اصلی. این فیلم یک ماجراجویی کاملاً متفاوت است و کمتر دلهره‌آور و بیشتر شبیه به یک وسترن مدرن است. (ویلیام دافو به عنوان دستیار میسر به فیلم قبلی رنگ و بوی وسترن می‌داد.) در این فیلم، میسر غایب است و گریور و آلخاندرو، که اکنون به جای سیا، توسط «کمیته مخفی جنگ» به ظاهر غیررسمی وزارت دفاع استخدام شده‌اند، وظیفه دارند با ایجاد درگیری بین کارتل‌ها با قاچاق غیرقانونی مردم به داخل ایالات متحده مقابله کنند.

نکته قابل توجه این است که در روز سرباز، عملیات عمداً برای هرج‌ومرج طراحی شده است. هدف این است که کارتل‌ها را به کشتن یکدیگر سوق دهند. این جنبه‌ای از فیلم‌هاست که امروز بیشترین طنین را دارد. هرج‌ومرج در مرز، یا در سطح جهان، به نفع منافع ایالات متحده است. همانطور که گریور به مانوئل می‌گوید: «شما از مردم برای قاچاق چیزهای دیگر استفاده می‌کنید... اگر هرج‌ومرج کافی وجود داشته باشد، آن‌ها پنهان خواهند شد.»

این نظریه ساده‌لوحانه‌ای است. هرج‌ومرج در مرز ایالات متحده و مکزیک به نفع هیچ کس نیست، نه شهروندان کشورهای آمریکای لاتین که به دنبال زندگی بهتر هستند، نه مهاجران، نه آمریکایی‌هایی که در جوامع مرزی زندگی می‌کنند. حتی کارتل‌ها نیز در نهایت از آن رنج می‌برند، زیرا رقابت بیشتر منجر به خشونت بیشتر می‌شود و دستمزدهای بالاتری را برای قاچاقچیان تضمین می‌کند. (فیلم با حمله انتحاری در فروشگاهی در کانزاس سیتی آغاز می‌شود، که به نوعی به کارتل‌ها مرتبط است، اما این ارتباط بسیار سست است.)

مردی با اسلحه در دست، چشمانش به طور جدی به سمت چپ کادر نگاه می‌کند.
بنیسیو دل تورو در نقش آلخاندرو گیلیک، آماده کشتن در فیلم سیکاریو: روز سرباز.

اما تئوری هرج‌ومرج سودمند است، زیرا برای کسانی که به آن اعتقاد دارند، خود هرج‌ومرج هدف است. (این به نظر من ساده‌ترین راه برای درک رویکرد غیرمنسجم ترامپ به سیاست در هر زمینه‌ای، از جمله سیاست خارجی، است.)

در روز سرباز، ماموریت گریور و آلخاندرو به سرعت خراب می‌شود و آنها خود را در صحرا با یک دختر نوجوان تگزاسی که کارتل قصد داشت او را از پدرش (یک وکیل مکزیکی) بدزدد، گرفتار می‌یابند. (چند داستان فرعی دیگر شامل یک نوجوان آمریکایی می‌شود که به یک «سیکاریو» تبدیل می‌شود، اگرچه نه از نوع آدم‌کش. این داستان فرعی باعث می‌شود که فکر کنید شریدان می‌خواسته چندین فیلم مختلف را به طور همزمان بنویسد.)

در نهایت، در یکی از نامحتمل‌ترین صحنه‌های فیلم که به طرز عجیبی در میانه فیلم رخ می‌دهد، آلخاندرو در حال قاچاق دختر نوجوان از مرز است که مورد تیراندازی قرار می‌گیرد و به نظر می‌رسد مرده است. (پایان فیلم به طور مبهمی نشان می‌دهد که او زنده می‌ماند.)

دختر جوانی در صحرا در حال گشت‌زنی کنار مردی است.
ایزابلا مونر در نقش ایزابلا ریس در فیلم سیکاریو: روز سرباز، همراه با بنیسیو دل تورو.

در مجموع، هر دو فیلم با صحنه‌هایی که حس بی‌ثباتی را القا می‌کنند، به پایان می‌رسند. در سیکاریو، میسر با اکراه اوراق قانونی را امضا می‌کند که عملیات گریور را تایید می‌کند، در حالی که آلخاندرو آخرین ماموریت خود را انجام می‌دهد (کشتن مردی در خانه‌اش در سونورا). در روز سرباز، آلخاندرو به طور غیرمنتظره‌ای در یک صحنه پس از تیتراژ ظاهر می‌شود تا یک جوان بی‌خانمان را استخدام کند. ما هرگز نمی‌فهمیم که آیا این استخدام به موفقیت منجر می‌شود یا خیر، زیرا فیلم پایان می‌یابد. هرج‌ومرج برتری دارد.

«سیکاریو» واژه اسپانیایی برای آدم‌کش است. در سال‌های اخیر، این کلمه به لطف فیلم‌ها، در لغت‌نامه آمریکایی جای گرفته است. این به اندازه‌ی واژه‌هایی مانند «تاکسی» یا «آمفتامین» که در طول زمان در فرهنگ عامه ظاهر شده‌اند، رایج نیست، اما در مقایسه با، بگذارید بگوییم، واژه «جولیسون» (Juleson) در فیلم «دو نفر در یک جاده» (Two for the Road) محصول ۱۹۶۷، که به سختی کسی آن را به خاطر می‌آورد، قطعاً شناخته‌شده‌تر است.

این واقعیت که «سیکاریو» در فرهنگ عامه آمریکایی جای گرفته است، خود بخشی از هرج‌ومرج است که شریدان در فیلم‌هایش به تصویر می‌کشد. این واژه به معنای واقعی کلمه به مرز جنوبی نفوذ کرده است، جایی که برای دولت ایالات متحده هدف این است که آنقدر هرج‌ومرج ایجاد کند تا کسانی که به دنبال عبور از مرز هستند، به هیچ وجه نتوانند عبور کنند. و در حالی که سیاست مهاجرتی دولت ترامپ در ظاهر به هدف خود نرسیده است – تعداد مهاجران در دوران او کاهش نیافت – به نظر می‌رسد که به یک هدف دیگر دست یافته است. حداقل از نظر برخی، هدف خود هرج‌ومرج است.