لیز گلدوین، نویسنده خبرنامه ساباستک با عنوان «Starf*cker» و فیلمساز، میگوید: «مردم فکر میکنند من یک زن بدجنس بورلی هیلزی هستم، اما در واقع من یک جادوگر بورلی هیلزیام.» او در حال بازنگری در زندگی خود به عنوان یک بومی لسآنجلس با نام خانوادگی مشهور بود، نگاهی که اکنون با فاصله گرفته شده است.
خانم گلدوین ۴۸ ساله، سال گذشته به هاوایی نقل مکان کرد، زیرا به گفته خودش «من یک هیپی هستم که میخواهد پابرهنه باشد، با دوچرخه سواری کند و از صخرهها بالا برود.» او برای یک هفته به خانه بازگشته تا تصمیم بگیرد که چه مقدار از زندگی سابق خود را میخواهد حفظ کند.
در این هفته، او بخشی از مجموعه عظیم لباسهای وینتیجی را که از نوجوانی شروع به جمعآوری آنها کرده بود، میفروشد. این لباسها در حال حاضر در یک واحد انبار کنترلشده با آب و هوا نگهداری میشوند که به دقت با بخشهایی از جمله «پالتوهای وینتیج، دهههای ۱۹۲۰ تا ۲۰۱۰» سازماندهی شده است.
در ۲۲ می، پیشنمایشی از این فروش در آرکید وینتیج در لسآنجلس برای ۱۰ هزار مشترک ساباستک او برگزار خواهد شد. روز بعد، قطعات برای عموم به صورت حضوری و آنلاین به فروش گذاشته میشوند.
شنبه قبل از فروش، خانم گلدوین در رستوران پولو لانژ هتل بورلی هیلز، کمی پایینتر از خانهای که در آن بزرگ شده بود و اکنون در تور نقشههای هالیوود به سوی ستارگان قرار دارد و متعلق به تیلور سویفت است، سالادی خردشده میخورد.

پدرش، ساموئل گلدوین جونیور، تهیهکننده (پدربزرگش ساموئل گلدوین است و یکی از پنج خواهر و برادرش، تونی گلدوین، بازیگر است)، علاقهمند به لباس بود و کفشهای John Lobb و کت و شلوارهای سفارشی میپوشید. مادرش، پگی الیوت گلدوین، گاهی اوقات شنل میپوشید اما عضو هیئت مدیره Planned Parenthood بود.
خانم گلدوین گفت: «او آنقدر فمینیست بود که خرید لباس برای مدرسه چالشبرانگیز بود. او میگفت 'این چیز رنگ زنگاری قشنگ چطور است؟'»
در دوران کودکی، خانم گلدوین در آخر هفتهها برای صبحانه با پدرش به کافیشاپ هتل میرفت. او همچنین هر هفته در هتل موهایش را کوتاه میکرد و مانیکور میگرفت، و همانجا بود که به خاطر دزدیدن یک شماره مجله پلیبوی با عکس مدونا روی جلدش، به دردسر افتاد.
سالهای شورشانگیزتری به دنبال آن آمد. او درباره یک مدرسه شبانهروزی محلی گفت: «از وستلیک اخراج شدم، مثلاً به خاطر سیگار کشیدن، ماریجوانا کشیدن، و آزمایش کردن انواع مواد مخدر.» پس از فارغالتحصیلی از آکادمی کنکورد در ماساچوست، برای تحصیل عکاسی در مدرسه هنرهای تجسمی به نیویورک نقل مکان کرد.
در آنجا، او وارد حلقه مد شد، برای مدیر هنری Fabien Baron کارآموزی کرد، در Sotheby’s و به عنوان دبیر نسخه نیویورک مجله French Vogue کار کرد.
دوستان خانم گلدوین شامل کلوئی سهوینی، دیتا ون تیس و ناتاشا لیون بودند، در میان گروهی از زنانی که اغلب «دختر محبوب» (It girl) محسوب میشدند، اگرچه او هرگز خودش را اینطور نمیدید. یا حتی یک الهامبخش (muse)، با وجود اینکه طراحانی مانند نیکولا گسکیر دوستانی بودند که برای او طراحی میکردند.
او خودش را چگونه معرفی میکند؟ با خنده پاسخ داد: «زلیگ (Zelig)».
او مستند «Pretty Things» را کارگردانی و کتابی با عنوان «Pretty Things: The Last Generation of American Burlesque Queens» درباره بورلسک نوشت. او رمانی با عنوان «Sporting Guide» نوشت و پلتفرم آنلاین سلامت و آموزش جنسی TheSexEd.com را راهاندازی کرد.

در نوامبر ۲۰۲۰، او به هاوایی رفت تا روی نسخه اولیه کتابی با عنوان «Sex, Health and Consciousness: How to Reclaim Your Pleasure Potential» کار کند، که منجر به نقل مکان دائمی او شد.
تاریخچه شخصی متنوع خانم گلدوین، از جمله جدایی از یک شریک خیانتکار از طریق ونمو (Venmo)، با جزئیات جذاب در خبرنامه او شرح داده شده است. همچنین مصاحبه با ستارگان فیلمهای بزرگسالان، نظرات درباره وضعیت سیاسی فعلی، زمانی که او را متقاعد کردند در تست بازیگری «The Real Housewives» شرکت کند و نکاتی برای زندگی خوب، در این خبرنامه وجود دارد.
به عنوان مثال: «یک دوست خانوادگی در دهه هشتاد زندگیاش که صمیمیترین دوست تنسی ویلیامز و الهامبخش شخصیت مگی گربه در نمایشنامه 'Cat on a Hot Tin Roof' (که به طور مشهور توسط زیبایی بزرگ، الیزابت تیلور، بازی شد) بود، همیشه به من میگفت که برای حفظ زیباییات باید هر روز چرت بزنی، و این چرت حساب نمیشود مگر اینکه کاملاً برهنه باشی و زیر پتو بروی.»
روز بعد، خانم گلدوین در مرکز شهر در آرکید بود، جایی که در کنار رگالی از لباسهایی که برای فروش انتخاب کرده بود ایستاده بود. او لباسهایی را که دوستانش ساخته بودند پوشیده بود: یک تیشرت از بنیاد اندی آیرونز، شلواری کارگو از Rocket Ahuna که از پارچههای استتار ساخته شده از گیاهان بومی هاوایی بود، و کفشهای نوکتیز از Le Monde Béryl. روی یکی از انگشتانش، انگشتری زمردی از دکمه سرآستین پدربزرگش انداخته بود.
او گفت که در هاوایی بیشتر بیکینی، پارهئو و بیرکنستاک میپوشد، اما تردید و حتی عذاب او در مورد خلاص شدن از هر چیزی در مجموعه خود، آشکار بود.




او در حالی که لباسی با نقاشیهای خطی از مردان با کلاه بولر از Sorelle Fontana، یک خانه مد ایتالیایی که توسط سه خواهر تاسیس شده و لباس فیلمهای «La Dolce Vita» و «Roman Holiday» را نیز ساخته بودند، نشان میداد، اعلام کرد: «نمیخواهم این را بفروشم. ساختار آن خیلی زیباست، اما هرگز آن را نپوشیدهام.»
ساعتگرد از بالا سمت چپ: لباسی از Sorelle Fontana با نقاشیهای خطی چاپ شده؛ یک پالتوی جیر دهه ۱۹۳۰ با دکمههای باکلایت و یقه خز میمون؛ یک لباس Ungaro دستنقاشی شده؛ و یک پالتو از Saint Laurent. عکسها توسط الیزابت واینبرگ برای نیویورک تایمز
همچنین روی رگالها یک پالتوی جیر سبز و سیاه مربوط به دهه ۱۹۳۰ با دکمههایی از جنس باکلایت و یقه و سرآستینهایی از خز میمون، و یک نسخه فوشیا از پالتویی که توسط ایو سن لوران طراحی شده بود و کاترین دِنو در فیلم «Belle de Jour» پوشیده بود، وجود داشت.
بسیاری از اقلام خاطرات زندهای را تداعی میکردند. خانم گلدوین با دیدن یک جفت شلوار جین دمپا گشاد Levi’s که برای زمانی که یک گروه موسیقی به نام Hot Lunch داشت، سفارشی دوخته شده بود، به یاد آورد که آنها را با یک مایو و یک شنل خز پوشیده بود. یک لباس بافتنی کرمرنگ از Patrick Kelly با یک قلب ساخته شده از دکمهها که روی جلوی آن دوخته شده بود، او را به یاد زمانی انداخت که درباره کار او برای French Vogue نوشت. او یک لباس Ungaro دستنقاشی شده را بیرون کشید.
او گفت: «عکس من در پاریس روی یک اسکیتبورد با این لباس و پوشیدن کفشهای پاشنهبلند بالنسیاگا وجود دارد.»
چند قطعه برای فروش الگوهای ترومپ لوی (trompe l’oeil) داشتند، از جمله یک لباس مشکی Moschino با مهرههایی که طوری گلدوزی شده بودند که شبیه یک لباس پیراهنی به نظر برسد و یک لباس Bob Mackie با یک کمربند عریض اپلیکهدوزی شده.
او در حالی که یک لباس مجلسی نقرهای و مشکی از Geoffrey Beene و سپس یک پالتوی بارانی Celine دو رو به رنگ سبز ارتشی و قرمز که زمانی به مادرش تعلق داشت را بیرون میآورد، با حالتی نیمهجدی گفت: «این واقعاً وحشتناک است، از این خیلی بدم میآید.»


خانم گلدوین چند لباس از مجموعههای اولیه مارتین مارژیلا و یک جفت از اولین بوتهای سفید Tabi مارژیلا را میفروخت. او گفت: «آنها را فقط یک بار تا یک خواربارفروشی پوشیدم چون میترسیدم کثیف شوند.»
او روزی که مجموعه (که حدود ۲۰۰ قطعه خواهد بود، با کمی تردید و تجدید نظر) به فروش میرود، عازم لندن خواهد شد و چند ماه در اروپا کار خواهد کرد. او در حال ساخت یک مستند در دنیای موجسواری و تحقیق برای پروژه دیگری است که آن را «یک داستان زندگینامهای متافیزیکی که همچنین به فاشیسم و علوم خفیه میپردازد» نامید.
و با این حال، میل او به جمعآوری ادامه خواهد داشت. او همچنان از سایتهایی مانند RealReal چیزها سفارش خواهد داد که در نهایت منجر به فروشهای بیشتری خواهد شد. فقط نه به این زودی.
او گفت: «هنوز خیلی چیزها دارم. این دامن پفی Comme des Garçons به رنگ صورتی را دارم که کسی از من خواست در حراج بگذارم، و گفتم 'نه، اما وقتی شصت ساله شدم امتحان کنید.'»