نگاهی به سمت فرانسه از ابوت کلیف در نزدیکی دوور، در سواحل جنوبی بریتانیا.
نگاهی به سمت فرانسه از ابوت کلیف در نزدیکی دوور، در سواحل جنوبی بریتانیا.

بریتانیا و اروپا در حال عبور از برگزیت هستند؛ اکنون زمان بده‌بستان‌های واقعی است

توافق "بازنشانی" هفته گذشته بازگشتی خوشایند به عمل‌گرایی است. اما هر دو طرف باید در مواجهه با نظم نوین جهانی فراتر از این بروند.

نگاهی به سمت فرانسه از ابوت کلیف در نزدیکی دوور، در سواحل جنوبی بریتانیا.
نگاهی به سمت فرانسه از ابوت کلیف در نزدیکی دوور، در سواحل جنوبی بریتانیا. عکس برای فایننشال تایمز از هری میچل
هری میچل

همه چیز درست مثل قدیم بود. شب‌زنده‌داری‌ها، چانه‌زنی‌های لحظه آخری (درباره ماهی)، اتهامات خیانت، تسلیم، پیوستن به ارتش اروپا؛ و حتی، برای تکمیل، اشاره‌ای به توافق چکرز ترزا می. برگزیت، که مدت‌ها بر زندگی بریتانیایی‌ها سایه افکنده بود، بازگشته بود.

آنچه کاملاً مثل قدیم نبود، محتوا بود. نخست‌وزیر و همتایانش در اتحادیه اروپا، پس از پایان بحث‌های خود در لنکستر هاوس لندن، فهرستی از زمینه‌هایی را که در آن‌ها قصد همکاری نزدیک‌تر دارند، برشمردند. از زمان رفراندوم سال ۲۰۱۶ (و با نگاهی به دوران نخست‌وزیری دیوید کامرون، حتی شاید پیش از آن) چنین تلاشی برای تقویت رابطه بریتانیا و اتحادیه اروپا وجود نداشته بود.

چنین تقویتی از سوی هر دو طرف ضروری تلقی می‌شد، با توجه به چالش‌های اقتصادی و سیاسی قابل توجهی که بریتانیا در داخل با آن روبروست و آشفتگی در خارج. مورد اخیر مشکلات خاصی را برای کشوری ایجاد می‌کند که تصمیم گرفت از بلوک به اندازه قاره‌ای که بخشی از آن بود، خارج شود. برگزیت نه تنها هزینه تجارت با نزدیک‌ترین و بزرگترین شریک تجاری بریتانیا را افزایش داده است، بلکه بریتانیا را در معرض ناامنی جهانی بیشتری قرار داده است، به ویژه با جدا کردن آن از تلاش‌های مشترک اتحادیه اروپا برای تقویت هزینه‌های دفاعی اروپا. جنگ جاری در اوکراین، غیرقابل اعتماد بودن دولت ترامپ و زوال آهسته تجارت آزاد جهانی، همگی مشکلات خاصی را برای بریتانیای پسابرگزیت ایجاد می‌کنند.

اما، مثل همیشه در مورد برگزیت، هر تصمیمی برای همکاری نزدیک‌تر شامل بده‌بستان‌هایی است. اقداماتی که به بهبود رشد کمک می‌کنند و مستلزم همسویی با اتحادیه اروپا هستند، نیازمند فداکاری‌هایی در زمینه "حاکمیت" هستند. در زمینه امنیت، این اتحادیه اروپا است که باید تصمیم بگیرد آیا خودکفایی را بر اثربخشی بیشتری که همکاری با بریتانیا فراهم می‌کند، اولویت می‌دهد یا خیر. و نشانه‌هایی وجود دارد که این بده‌بستان‌ها، سرانجام، به صراحت مورد توجه قرار می‌گیرند.

کیر استارمر و اورزولا فون در لاین در نشست بریتانیا و اتحادیه اروپا در لنکستر هاوس، لندن، روز دوشنبه
کیر استارمر و اورزولا فون در لاین در نشست بریتانیا و اتحادیه اروپا در لنکستر هاوس، لندن، روز دوشنبه © Carl Court/PA Wire
Carl Court/PA Wire

چندین نکته در نشست لندن آشکار شد. اول، عدم توازن قدرت بین دو طرف. این موضوع باید برای هر کسی که به مذاکرات قبلی برگزیت توجه داشت، روشن می‌بود، چرا که بریتانیا به سرعت در بحث‌های مربوط به پول و توالی مذاکرات تسلیم شد (آنچه دیوید دیویس، وزیر وقت برگزیت، "جنجال تابستان" پیش‌بینی کرده بود، هرگز محقق نشد).

هرگز آسان نبود که ادعا کنیم برگزیت بریتانیا را مرفه تر خواهد کرد، اما اکنون داده‌هایی وجود دارد که نشان می‌دهد اینگونه نبوده است.

حداقل در آن زمان، اتحادیه اروپا علاقه‌مند بود که از نتیجه "بدون توافق" جلوگیری کند. عدم وجود یک گزینه پیش‌فرض (وضع موجود) به هر دو طرف انگیزه مذاکره می‌داد. اما اکنون، اتحادیه اروپا نسبتاً از وضعیت اقتصادی موجود که از توافق تجارت و همکاری دسامبر ۲۰۲۰ بوریس جانسون به ارث رسیده، راضی است. از این رو، در آستانه این نشست، گزینه پیش‌فرض - عدم توافق - را کاملاً قابل قبول می‌دانست. و بنابراین، مذاکره‌کنندگان اتحادیه اروپا توانستند لندن را به خاطر تمایلش به توافق در زمینه کشاورزی، با اصرار بر تمدید ۱۲ ساله سهمیه‌های ماهیگیری فعلی، تحت فشار قرار دهند. هیچ‌یک از دو خواسته اصلی بریتانیا - دسترسی به طرح‌های تدارکات دفاعی اتحادیه اروپا یا توافق در زمینه تجارت کشاورزی - به طور رسمی امضا نشد.

با این حال، هر دو طرف نگران پیامدهای عدم دستیابی به توافق نیز بودند. ژئوپلیتیک، سرانجام، موضوع مهمی در مذاکرات دوجانبه بود (بسیاری از مفسران معتقد بودند که این موضوع باید در مذاکرات اولیه به میزان بیشتری مورد توجه قرار می‌گرفت). عدم دستیابی به توافق امنیتی به دلیل اختلاف بر سر ماهیگیری، وجهه خوبی نداشت.

و این عزم جدید برای دستیابی به نتایج عملی، بیش از هر جای دیگر، در سمت بریتانیا آشکار بود. پس از سال‌ها ژست‌گیری، ادعاهای مضحک مبنی بر اینکه "عدم توافق بهتر از توافق بد است"، عمل‌گرایی محض دولت بریتانیا تا حدودی شوک‌آور بود. این دولت، با آگاهی کامل از انگیزه‌های سیاسی برای تعیین محدودیت‌های روشن ("خطوط قرمز") برای جاه‌طلبی‌های خود، با این حال، به خوبی از نیاز به کاهش اصطکاک تجاری و تأمین یک شراکت امنیتی نزدیک‌تر آگاه بود.

نتایج محکم و معقول بودند، هرچند خیره‌کننده نبودند: از نظر مسائل تحت پوشش گسترده‌تر از حد انتظار، اما از نظر آنچه واقعاً مورد توافق قرار گرفت، محدودتر. بسیاری از آنچه مورد بحث قرار گرفت هنوز نیاز به مذاکره جزئی دارد. با این حال، توافقی برای همکاری بیشتر در زمینه امنیت (به طور گسترده تعریف شده) وجود دارد.

دو طرف همچنین متعهد به دستیابی به توافق بر روی اقداماتی هستند که ضمن حفظ توافق تجارت و همکاری، برخی از جنبه‌های ناهموار آن را برطرف کنند. به طور خاص، بریتانیا موافقت کرده است که در زمینه کشاورزی و انرژی "همسویی پویا" را مذاکره کند - به این معنی که به طور خودکار مقررات اتحادیه اروپا را پذیرفته و تابع اختیارات نهایی مقامات قانونی اتحادیه اروپا خواهد بود.

همه اینها تنها باعث شد که هیاهوی رسانه‌های سنتی قابل توجه‌تر شود. مظنونین همیشگی حاضر بودند: "مثل ماهی کیلر دست‌وپا بسته شده" (سان)؛ "تسلیم استارمر" (دیلی میل)؛ "خداحافظ برگزیت" (دیلی تلگراف). دیدن کسانی که توافق برگزیت بوریس جانسون را به شدت تشویق می‌کردند، اکنون تمدید سهمیه‌های ماهیگیری را که خود او مذاکره کرده بود، "خیانت" می‌نامند، خارق‌العاده است. اما آنچه واقعاً قابل توجه بود، چقدر قدیمی به نظر رسیدن "بحث برگزیت" بود. چالش‌های واقعی که بریتانیا با آن‌ها روبروست، چیزی فراتر از فوران‌های طنزآلود درباره خیانت یا تسلیم را می‌طلبد.

پرچم بریتانیا در مقابل ترمینال دوور در حال اهتزاز
پرچم بریتانیا در نزدیکی ترمینال کشتی دوور در حال اهتزاز © Harry Mitchell
Harry Mitchell

تمام این‌ها، البته، در دنیایی رخ می‌دهد که از زمان رأی به خروج به شدت تغییر کرده است. شاید دیدگاه بریتانیای پسابرگزیت به عنوان یک ملت تجاری بی‌پروا در سال ۲۰۱۶ منطقی به نظر می‌رسید (اگرچه توافقات تجاری هرگز نمی‌توانستند تأثیر اقتصادی خروج از اتحادیه اروپا را جبران کنند). شاید در سال ۲۰۲۰ هم هنوز منطقی بود، زمانی که جانسون در گرینویچ ایستاد و از تمایل بریتانیا برای "بیرون رفتن به جهان؟...? پس از دهه‌ها انزوا به عنوان مبارز تجارت آزاد جهانی" صحبت کرد.

با این حال، با این حال، جهان سال ۲۰۲۴ یا ۲۰۲۵ با دنیای سال ۲۰۱۶ یا ۲۰۲۰ تفاوت زیادی دارد. نظم تجارت جهانی که بریتانیا امیدوار بود از آن بهره ببرد، در حال فروپاشی است. پس از دهه‌ها همگرایی، اقتصاد جهانی در حال تکه‌تکه شدن است. سیاست صنعتی بازگشته است، و یارانه عمومی به حوزه‌هایی که دولت‌ها آن‌ها را حیاتی برای امنیت ملی می‌دانند، به امری عادی تبدیل شده است. در چنین دنیایی، مفهوم "بیرون رفتن به جهان" برای انجام تجارت آزاد، تقریباً بی‌معنی به نظر می‌رسد.

این تغییرات در محیط خارجی است که بریتانیا و اتحادیه اروپا را به هم نزدیک‌تر کرده است. از زمان خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، چالش‌های ژئوپلیتیکی مشترک آن‌ها به‌طور فزاینده‌ای آشکار شده است. این کشورها با تهدید مشترک از سوی روسیه، بی‌ثباتی در خاورمیانه، پیامدهای گسترده تغییرات آب و هوایی و مهاجرت دست و پنجه نرم می‌کنند. هر دو طرف با چینِ در حال ظهور به عنوان یک قدرت بزرگ و ایالات متحده‌ای که تمایلش به ایفای نقش تاریخی خود به عنوان ضامن نظم جهانی فزاینده در معرض تردید است، روبرو هستند.

این چالش‌های مشترک بود که نشست اخیر را برانگیخت. توافقنامه تجارت و همکاری، هرچند برای جلوگیری از فروپاشی کامل رابطه کافی بود، اما در مورد همکاری‌های امنیتی سکوت اختیار کرده بود. این یک نقطه ضعف واضح بود، به خصوص با توجه به تهدید فزاینده از سوی روسیه. هر دو طرف به سرعت در حال افزایش همکاری‌های امنیتی خود هستند و توافق بر روی زمینه‌های گسترده‌ای برای همکاری در این نشست گامی منطقی بود.

دو رزمناو نیروی دریایی سلطنتی در امتداد رودخانه تیمز در لندن در حال حرکت هستند
دو رزمناو نیروی دریایی سلطنتی در امتداد رودخانه تیمز در لندن در حال حرکت هستند. © Wiktor Szymanowicz/Anadolu Agency/Getty Images
Wiktor Szymanowicz/Anadolu Agency/Getty Images

البته، این حرکت به سمت عمل‌گرایی در سیاست بریتانیا در مورد اروپا، از زمانی که ریشی سوناک، توافق چارچوب ویندزور را برای حل مسئله ایرلند شمالی امضا کرد، در جریان بوده است. اما این نشست گامی مهم در پذیرش واقعیت روابط بریتانیا و اتحادیه اروپا بود. هر دو طرف بالاخره به نظر می‌رسد از "برگزیت" عبور کرده‌اند. آن‌ها در حال درک این موضوع هستند که روابطشان بر اساس منافع مشترک (و اغلب متفاوت) بنا شده است و باید در چارچوب دنیایی که امروز با آن روبرو هستند، مدیریت شود.

این بازگشت به عمل‌گرایی و درک شرایط ژئوپلیتیکی، خبر خوبی است. با این حال، هنوز باید دید آیا این واقع‌بینی به سطح بده‌بستان‌های واقعی خواهد رسید یا خیر. اگر بریتانیا واقعاً به دنبال رشد اقتصادی است، نیاز به کاهش اصطکاک با اتحادیه اروپا دارد، که این امر مستلزم پذیرش برخی از هنجارهای اتحادیه اروپا خواهد بود. اگر اتحادیه اروپا واقعاً به دنبال امنیت بیشتر در مرزهای شرقی خود است، نیاز به همکاری نزدیک‌تر با بریتانیا دارد، که این امر مستلزم کنار گذاشتن برخی از جاه‌طلبی‌ها برای خودمختاری استراتژیک خواهد بود. این بده‌بستان‌ها دشوار خواهند بود، اما لازم هستند.