پارامونت
پارامونت

سنگینی غیرقابل تحمل «مأموریت غیرممکن»

آنچه به عنوان ماجراهای یک جاسوس نابغه آغاز شد، به اسطوره‌شناسی یک انسان نمونه تبدیل گشت.

اتان هانت، ماندگارترین نقش تام کروز، به ندرت چیزی بیشتر از یک نام بود. ماهیت او در همین است؛ او به عنوان مأمور مخفی خارق‌العاده‌ی فرانچایز مأموریت غیرممکن، می‌تواند وانمود کند که هر کسی است، تقریباً از پس هر کار فیزیکی برآید، و با مهارت از راز توطئه‌ها پرده بردارد. او ترکیبی از جیمز باند و یک هنرمند وودویل (تئاتر کمدی) است. اما شخصیت‌پردازی بخشی از این بسته نبود و پیشینه‌ی داستانی کاملاً اضافه به نظر می‌رسید. پس از اینکه فیلم سوم مأموریت سعی کرد برای هانت همسر و خانواده‌ای در حال رشد بسازد، دنباله‌ی بعدی این خرده‌پلات را رد کرد و در عوض تأکید کرد که برای او، تجربه‌ی یک زندگی عادی غیرممکن است.

بنابراین، با کمال تعجب (شاید تعجب احمقانه من)، مطلع شدم که مأموریت غیرممکن: تسویه حساب نهایی، جدیدترین (و طبق شایعات آخرین) فیلم این مجموعه، تقریباً یک ادای احترام سه‌ساعته به هانت است. این یک چرخش قابل توجه و پر از اطلاعات جدید درباره‌ی گذشته هانت است که با آنچه در دو دهه‌ی گذشته درباره‌ی قهرمانمان باور داشتیم، تفاوت دارد. با گذشت زمان، او از یک چهره‌ی مبهم به یک انسان، از یک نمایش‌دهنده‌ی عالی در هنر جاسوسی به الگوی مرد ایده‌آل تبدیل شده است. اما این حس خودبزرگ‌بینی، حسی نیست که این مجموعه بتواند آن را کاملاً حفظ کند.

تسویه حساب نهایی، که چهارمین کارگردانی کریستوفر مک‌کوئری در این مجموعه را رقم می‌زند، تمام عناصر لازم برای یک فیلم موفق مأموریت غیرممکن را دارد. این فیلم شامل صحنه‌های فیلمبرداری در نقاط مختلف جهان، بدلکاری‌های اکشن وحشیانه و معجزه‌آسا، و گروهی قابل اعتماد از بازیگران شخصیت‌محور در کنار کروز است – که در اوایل دهه ۶۰ زندگی‌اش، انرژی جوان‌پسند خود را حفظ کرده، با وجود اینکه سرانجام چند چروک بر صورتش نشسته است. اما فیلم همچنین تلاشی گاهی وظیفه‌شناسانه می‌کند تا به مجموعه‌ی مأموریت‌های دهه‌ها‌ی هانت انسجام بخشد. فلش‌بک‌هایی به فیلم اول، محصول سال ۱۹۹۶، فاش می‌کنند که شخصیت‌های جدید با کسانی که در قسمت اصلی جان باختند، نسبت دارند؛ مونولوگ پشت مونولوگ از قهرمانان و شروران به تفصیل بیان می‌کند که هانت به چه چهره‌ای منحصر به فرد و خاص تبدیل شده است.

بخوانید: صداقت و پوچی بهترین فرانچایز اکشن هالیوود

به عنوان یک پایان‌بندی بزرگ برای یک خط داستانی طولانی، این خودارجاعی تا حدی منطقی است. اما باعث می‌شود فیلم کمی بیش از حد سنگین به نظر برسد. اگر فیلم مجبور باشد مدام سرعتش را کم کند تا توضیح دهد همه چیز چقدر مهم است – بخشی به این دلیل که بسیار مصمم است جزئیات تصفیه حساب: بخش اول، ورودی قبلی، را برای مخاطب بازگو کند – زمان کمتری برای صحنه‌های بدلکاری باله‌مانند وجود دارد. اما حتی زمانی که داستان شتاب بیشتری می‌گیرد، تسویه حساب نهایی هرگز به طور کامل در حال و هوای شاد و کمی احمقانه که این مجموعه را به اوج خود رساند، جای نمی‌گیرد.

سنگینی تمرکز بر هانت ناشی از تصمیم خلاقانه‌ای است که در واقع مدت‌ها پیش مأموریت غیرممکن را نجات داد: نویسندگان تصمیم گرفتند پیامدهای ماندگار برای اعمال قهرمان داستان ایجاد کنند. فیلم اول مأموریت غیرممکن، به کارگردانی برایان دی پالما، یک داستان پرپیچ‌وخم و پوچ است؛ گروهی را در اطراف هانت معرفی می‌کند و بلافاصله بیشتر آن‌ها را می‌کشد، و بدین ترتیب او را در حال فرار قرار می‌دهد و او را در هزارتویی از خیانت‌های سه‌گانه جذاب درگیر می‌کند. دنباله‌ی آن، به کارگردانی جان وو، بر اساس زیبایی‌شناسی آن کارگردان ساخته شده بود: طولانی، اپرایی، و متأسفانه کمی فاقد شوخ‌طبعی. برای فیلم سوم، کروز (که به عنوان تهیه‌کننده اصلی فعالیت می‌کند و همیشه نقش مهمی در انتخاب کارگردانان داشته است) جی. جی. آبرامز، استاد تلویزیون، را آورد، که داستان را بر نامزدی هانت و تلاش برای حفظ تعادل بین کار و زندگی متمرکز کرد. مأموریت غیرممکن ۳ کمی کمتر از حد انتظار عمل کرد؛ همراه با بررسی شدید رسانه‌های زرد که کروز در اواسط دهه ۲۰۰۰ با آن روبرو شد، به نظر می‌رسید که کل این پروژه ممکن است به پایان برسد.

اما کروز و پارامونت، استودیوی پشت این فرانچایز، پس از پنج سال وقفه، موفق شدند اوضاع را تغییر دهند. برای فیلم چهارم، پروتکل شبح، کارگردان برد برد (که قبلاً فقط در انیمیشن کار کرده بود) در تولید حماسی‌ترین بدلکاری‌هایی که این مجموعه تا آن زمان دیده بود، کمک کرد و آن‌ها را با دوربین‌های IMAX فیلمبرداری کرد، که در آن زمان هنوز یک چیز جدید بود. برنامه‌های اولیه برای در نظر گرفتن آن فصل به عنوان نوعی انتقال مشعل – با بازنشستگی کروز و احتمالاً سپردن نقش اصلی به هم‌بازی‌اش جرمی رنر – نیز کنار گذاشته شد. فیلمنامه‌نویس کریستوفر مک‌کوئری دیرتر در مرحله پیش‌تولید برای کمک به بازنویسی وارد شد و گفته می‌شود این ایده را مسخره کرده است؛ هانت نمی‌توانست صرفاً بازنشسته شود و با نامزد سابق خود به سوی غروب خورشید برود. کار زندگی او انجام شاهکارهای باورنکردنی جاسوسی بود. تغییر تمرکز دوباره به سمت قهرمان ثابت‌قدم و دور شدن از شاگرد احتمالی او، یک حرکت داستانی درخشان بود، که شهرت عمومی بازیگر برای شدت فوق‌العاده را به اعتیاد فزاینده هانت به رفتار مرگ‌بار گره می‌زد.

بخوانید: آنچه مأموریت غیرممکن درباره تام کروز می‌فهمد

سپس کروز مک‌کوئری را برای کارگردانی فیلم بعدی، ملت سرکش، آورد و او از آن زمان در این نقش باقی مانده است. زیر نظر او، مأموریت غیرممکن علاقه کروز به فراتر رفتن از محدودیت‌های معقول بدنش را به خط مقدم آورد: او برای ملت سرکش خود را به هواپیما گره می‌زد، برای فال‌اوت از هواپیما از بالای ابرها می‌پرید، و در تصفیه حساب: بخش اول در حالی که موتورسواری می‌کرد، از کوه پایین می‌پرید. زیر این جنون سرگیجه‌آور، مک‌کوئری یک اسطوره‌شناسی پیچیده‌تر معرفی کرد، قسمت‌ها را به شیوه‌های باورپذیر و غیرباورپذیر به هم می‌بافت، و هانت را از جاسوس تأثیرگذار به یک نیروی اساسی‌تر گسترش داد. مدیر سازمان سیا، با بازی الک بالدوین، در ملت سرکش با صدای خش‌دار فریاد می‌زند: «او تجلی زنده‌ی سرنوشت است»؛ تا تصفیه حساب: بخش اول، هانت به تنها مانع احتمالی در برابر نابودی جهان توسط یک سیستم هوش مصنوعی به نام "نهاد" تبدیل شده است.

این انتخاب شرور یک انتخاب به روز بود – ترس از هوش مصنوعی در اخبار تنها در حال افزایش است. اما "نهاد" همچنین به تکرار این نکته کمک کرد که هانت چقدر برای برند مأموریت غیرممکن مهم شده است. به هر حال، حتی اگر وضعیت غیرقابل حل به نظر برسد – چه در حال خنثی کردن یک قاتل باشد یا یک ماشین فوق‌هوشمند – هانت می‌داند که می‌تواند راهی برای موفقیت پیدا کند. بنابراین در تسویه حساب نهایی، خدایی او تقریباً در دسترس است. در مبارزه با "نهاد"، او در واقع از بقیه بشریت دفاع می‌کند؛ اما به عنوان تنها کسی که جهان می‌تواند برای انجام این کار به او اعتماد کند، او همچنین به عنوان تواناترین آن‌ها معرفی می‌شود.

من فیلم‌های مأموریت غیرممکن را دوست دارم، و حتی با وجود شروع کندتر و تکیه دادن آن به توضیحات خسته‌کننده، باز هم تسویه حساب نهایی مرا مجذوب خود کرد. سکانسی که هانت به یک زیردریایی متروکه شیرجه می‌زند، یکی از ترسناک‌ترین و جوی‌ترین صحنه‌های این مجموعه است؛ دیگری، جایی که او در نبرد با دشمن اصلی دیگر از هواپیمایی به هواپیمای دیگر می‌پرد، یکی از تماشایی‌ترین صحنه‌هاست. اما پیروزی فیلم در مورد هانت به عنوان یک انسان، مرا، با کمال تعجب، کمی بی‌احساس کرد. آنچه در مأموریت غیرممکن بیشتر سرگرم‌کننده بود، هرگز طرح کلی داستان نبود؛ قهرمانی هانت بیشتر یک نمایش خیره‌کننده از یکی از آخرین ستارگان هالیوود بود تا نتیجه‌ی یک پیشینه داستانی معنی‌دار. تسویه حساب نهایی به او به اندازه کافی لحظات پایانی درخشان می‌دهد که موفقیت این پایان‌بندی را تضمین کند، اما با سیل پیوسته‌ی تشویق پرصدا، تقریباً این تلاش را غرق می‌کند.