در اوایل دهه ۱۹۹۰، اپل مصمم بود نشان دهد که میتواند به ساخت کامپیوتر در ایالات متحده ادامه دهد، این بخشی از استراتژی آن برای حفظ کنترل دقیق بر تمام جنبههای طراحی و تولید بود. به گفته یکی از زندگینامههای استیو جابز، کامپیوترهای مکینتاش در یکی از کارخانههای اپل "مانند یک توستر هالیدی این که نان تست برشته میکند" از خط تولید خارج میشدند.
اما این شرکت که در سال ۱۹۹۶ با ورشکستگی روبرو بود، کارخانه مک خود در کلرادو را به یک تولیدکننده قراردادی آمریکایی فروخت و مسیری طولانی از برونسپاری تولید را آغاز کرد، ابتدا در ایالات متحده و سپس در آسیا. اکنون تقریباً هر چیزی را که میفروشد در چین میسازد. برونسپاری برای اپل فوقالعاده سودآور بوده و به آن کمک کرده تا به یکی از سه باارزشترین شرکت جهان، بر اساس ارزش بازار، تبدیل شود. اما همچنین اپل را به طور ترسناکی به هوسهای متغیر سیاست چین و اولویتهای شی جین پینگ، رهبر چین، وابسته کرده است.

کتاب اپل در چین: تسخیر بزرگترین شرکت جهان، نوشته پاتریک مکگی، خبرنگار سابق فایننشال تایمز که مدتها اپل را پوشش داده است، داستان این معامله فاوستی را با قلمی جسورانه و زنده روایت میکند. این کتاب خواندنی عالی و راهنمایی آموزنده برای درک چگونگی عملکرد واقعی اپل و چین است – موضوعی که رهبران جهان (و مدیران ارشد سیلیکون ولی) باید به آن توجه کنند.
مکگی مینویسد: "گفتن اینکه اپل امروز بدون چین، اپل نمیبود، امری پیش پا افتاده است. آنچه این کتاب استدلال میکند جذابتر است – اینکه چین امروز بدون اپل، چین نمیبود." این گفته مطمئناً اغراقآمیز است، اما مکگی مورد خود را به شکلی قانعکننده مطرح میکند.
راز موفقیت اپل در برونسپاری، چیزی است که مکگی آن را "فشار اپل" (The Apple Squeeze) مینامد. برای اطمینان از اینکه کارخانههای خارجی میتوانند استانداردهای دقیق اپل را رعایت کنند، اپل مهندسان خود را اعزام میکند تا "شرکای محلی را به طور سختگیرانهای" آموزش دهند که چگونه اقلام فناوری جدید را با قیمتهای پایین و به صورت انبوه تولید کنند، و در این فرآیند "دانش تولید را واگذار میکنند". در مقابل، پیمانکاران قیمتهای پایینی به اپل ارائه میدهند و با حداقل حاشیه سود، یا گاهی بدون هیچ سودی، کار میکنند.


بزرگترین پیمانکار اپل، فاکسکان تایوانی، نمونه بارز این مدل است. بنیانگذار آن، تری گو، در زمان توسعه آیپاد، یک مدل "کارخانه در داخل کارخانه" ایجاد کرد که به اپل اجازه میداد خطوط تولید اختصاصی خود را در داخل فاکسکان داشته باشد و به این ترتیب سطح بیسابقهای از کنترل را اعمال کند. این مدل به اپل کمک کرد تا با دقت و سرعت بینظیری محصولات را تولید کند.
این مدل در چین به بهترین وجه شکوفا شد. در ابتدا، اپل جذب نیروی کار ارزان و فراوان چین و مهارتهای تولیدی در حال توسعه آنجا شد. اما مکگی نشان میدهد که پکن مشوقهای بسیار بیشتری ارائه داد. پکن سرمایهگذاریهای فاکسکان در داخل چین را تسهیل کرد و به سرعت مجوزهای لازم را صادر کرد. این دولت همچنین زیرساختهای لازم برای حمل و نقل سریع کالاها و تامین قطعات را فراهم کرد و در نهایت اطمینان حاصل کرد که فاکسکان میتواند صدها هزار کارگر جوان و آماده کار را استخدام کند.
همکاری اپل با چین در زمان استیو جابز آغاز شد، اما در دوران مدیریت تیم کوک، مدیر عامل فعلی، که مهندس عملیات است و در ایجاد زنجیره تامین چینی اپل نقش کلیدی داشت، به سطح کاملاً جدیدی رسید. کوک توانست زنجیره تامین اپل را به چنان مقیاسی برساند که تولید در چین را برای سایر شرکتها دشوار کند، و به اپل مزیتی رقابتی در بازار موبایل داد. همچنین به اپل امکان داد تا با ساخت محصولات با کیفیت در مقادیر انبوه و هزینه نسبتاً کم، حاشیه سود بالایی را حفظ کند.
این وابستگی به چین هزینهای در بر داشت. مکگی روایتهای وحشتناکی از خودکشی کارگران در فاکسکان در سال ۲۰۱۰ را بازگو میکند که پس از افزایش تولید برای اولین آیپد رخ داد. اپل و فاکسکان سیستمهایی را برای مشاوره کارگران و بهبود شرایط کاری پیادهسازی کردند، اما مشکلات ادامه یافت. در سال ۲۰۲۲، اعتراضات در ژنگژو، محل بزرگترین کارخانه مونتاژ آیفون، به دلیل محدودیتهای سختگیرانه کووید-۱۹ و دستمزدهای عقبافتاده منجر به خشونت شد.
مکگی همچنین چگونگی نفوذ پکن در عملیات اپل را توصیف میکند. مقامات چینی به اپل فشار آوردند تا دادههای کاربران چینی را در سرورهای داخل چین ذخیره کند و یک شرکت دولتی را به عنوان میزبان این دادهها منصوب کند. این امر نگرانیهایی را در مورد دسترسی دولت چین به دادههای کاربران ایجاد کرد.
چین با "تسخیر" زنجیره تامین اپل چه چیزی به دست آورد؟ پکن توانست از اپل برای انتقال دانش تولید پیشرفته به داخل کشور استفاده کند، که به رشد صنایع داخلی چین کمک کرد. این کشور همچنین میلیاردها دلار سرمایهگذاری و شغل ایجاد کرد.
اخیراً، اپل تلاشهایی را برای کاهش وابستگی خود به چین آغاز کرده است، بخشهایی از تولید را به هند و ویتنام منتقل کرده است. با این حال، همانطور که مکگی اشاره میکند، این انتقال آهسته است و بیشتر به معنای گسترش زنجیره تامین به جای جایگزینی کامل چین است. چین همچنان بخش اصلی تولید اپل را بر عهده دارد.
کتاب مکگی به وضوح نشان میدهد که چگونه پیوندهای عمیق اپل با چین، آن را در برابر فشارهای سیاسی و اقتصادی از هر دو طرف آسیبپذیر کرده است. این کتاب برای هر کسی که علاقهمند به درک پیچیدگیهای روابط تجاری جهانی و نفوذ فزاینده چین است، خواندنی ضروری است.