میانجی عمانی مذاکرات هستهای اعلام کرد که پنجمین دور مذاکرات هستهای میان وزیر امور خارجه ایران، عباس عراقچی، و فرستاده ویژه آمریکا، استیو ویتکاف، هفته گذشته در رم با پیشرفتهایی "اندک اما نه قطعی" به پایان رسید.
نقطه اصلی اختلاف همچنان ظرفیت غنیسازی ایران است. ایران مدتهاست که بر حق قانونی خود برای غنیسازی اورانیوم تحت معاهده عدم اشاعه (NPT) تأکید کرده، ادعایی که ایالات متحده پیوسته آن را رد کرده است. طبق تفسیر واشنگتن، NPT حق صریحی برای غنیسازی قائل نیست. ایالات متحده اکنون خواستار توقف کامل برنامه غنیسازی ایران است، اما این یک خواسته حداکثری است که ایران آن را نخواهد پذیرفت.
عراقچی، که رهبری مذاکرات ایران با ایالات متحده را بر عهده دارد، اخیراً موضع کشورش را دوباره تأیید کرد و گفت که در حالی که دستیابی به توافقی برای اطمینان از عدم دستیابی ایران به سلاح هستهای "در دسترس" است، غنیسازی "با توافق یا بدون توافق ادامه خواهد یافت." آیتالله علی خامنهای – رهبر معظم ایران – در 20 مه در مورد خواستههای آمریکا گفت: "هیچکس در ایران منتظر اجازه آنها نیست. جمهوری اسلامی سیاستها و مسیر خود را دارد – و به آنها پایبند خواهد ماند."
در طرف آمریکایی دو جناح وجود دارد، اما هر دو در عدم اجازه به ایران برای داشتن ظرفیت غنیسازی داخلی متحد هستند. ویتکاف، که پیش از این اشاره کرده بود که واشنگتن میتواند ظرفیت غنیسازی محدود را بپذیرد، در 18 مه موضع خود را تغییر داد و گفت که ایالات متحده "حتی یک درصد از قابلیت غنیسازی را نمیتواند اجازه دهد."
مقامات دولت ترامپ پیشنهاد کردهاند که واشنگتن میتواند برنامه هستهای غیرنظامی در ایران را بپذیرد – به شرطی که هیچ غنیسازی در کار نباشد. مارکو روبیو، وزیر امور خارجه، در ماه آوریل گفت که "اگر ایران یک برنامه هستهای غیرنظامی میخواهد، میتواند مانند بسیاری از کشورهای دیگر جهان آن را داشته باشد" – برنامهای که در آن "مواد غنیشده را وارد کنند."
اما حتی با وجود اینکه این موضع یک تغییر آشکار از دهه 1990 است، زمانی که مقامات آمریکایی هرگونه برنامه هستهای در ایران – حتی برای اهداف غیرنظامی – را رد میکردند، باز هم به توافقی که هر دو طرف میخواهند منجر نخواهد شد. این به دلیل این است که موضع ایران در مورد داشتن چرخه کامل سوخت هستهای پیش از جمهوری اسلامی وجود داشته است. در واقع، همین نکته است که منجر به بنبست پایدار بین ایران و ایالات متحده شده است.
در دهه 1970، شاه ایران – که آن زمان متحد نزدیک آمریکا بود – درآمدهای عظیم نفتی تهران را صرف یک برنامه هستهای جاهطلبانه کرد. در ژوئن 1974، ایران قراردادی 4 میلیارد دلاری با فرانسه برای ساخت پنج راکتور هستهای 1000 مگاواتی امضا کرد که قرار بود تا سال 1985 تکمیل شوند. در نوامبر همان سال، ایران قراردادی با شرکت آلمانی Kraftwerk Union برای ساخت دو راکتور آب سبک 1200 مگاواتی (ایران 1 و ایران 2) در بوشهر امضا کرد. شرایط این توافق مقرر میکرد که پس از تکمیل راکتورها، ایران – با مشورت آلمان غربی – تأسیسات بازفرآوری سوخت را بسازد.
در حالی که ایرانیها به خرید راکتور از ایالات متحده نیز علاقه نشان دادند، مذاکرات با واشنگتن بسیار دشوارتر بود. پس از "انفجار هستهای صلحآمیز" هند در مه 1974، واشنگتن کنترلها را بر صادرات فناوریهای حساس به کشورهای در حال توسعه، از جمله ایران، تشدید کرد. به طعنه، هند آزمایش خود را زمانی انجام داد که دیکسی لی ری، رئیس کمیسیون انرژی اتمی آمریکا، در تهران برای بحث درباره همکاری هستهای و آموزش دانشمندان ایرانی حضور داشت.
مقامات آمریکایی به طور فزایندهای از آنچه ممکن است در صورت جانشینی یک رژیم متخاصم به جای شاه رخ دهد، نگران بودند. یک یادداشت در ژوئن 1974 به جیمز شلسینگر، وزیر دفاع، هشدار داد که "اگر ایران به دنبال قابلیت تسلیحات هستهای باشد... تولید سالانه پلوتونیوم از برنامه نیروگاه هستهای 20000 مگاواتی برنامهریزی شده ایران معادل 600-700 کلاهک خواهد بود."
آمریکاییها همچنین نگران نیات واقعی شاه بودند. در اکتبر 1977، جرولد پست، روانپزشک سیا، در یک یادداشت فوق سری – که توسط نگارنده بررسی شده است – هشدار داد که آژانس در مورد تعهدات شاه در خصوص سلاحهای هستهای اطمینان ندارد. تا سال 1978، ارتش ایران، تحت نظارت یک ژنرال، به طور محرمانه تحقیقات مرتبط با سلاحهای هستهای را دنبال میکرد.
اختلاف اصلی بین تهران و واشنگتن بر سر بازفرآوری پلوتونیوم متمرکز بود – استخراج شیمیایی پلوتونیوم از سوخت هستهای مصرف شده که سپس میتواند در توسعه سلاحهای هستهای استفاده شود. ایالات متحده به متحد نزدیک خود، شاه، فشار آورد تا با رها کردن برنامههای بازفرآوری ملی و پذیرش وتوی آمریکا بر نحوه مدیریت سوخت مصرف شده راکتورهای تامین شده توسط آمریکا، "دولتمردی" خود را در صحنه جهانی به نمایش بگذارد.
این درخواست یک معضل قابل توجه برای تهران ایجاد کرد. همانطور که اکبر اعتماد – رئیس هستهای شاه و پدر برنامه هستهای ایران – سالها بعد در یک مصاحبه استدلال کرد: "ما نمیتوانستیم با آمریکاییها کار کنیم زیرا آنها به ما گفتند که اگر سوخت را از ما بخرید... باید به آنچه با سوخت مصرف شده میکنید، رضایت دهیم." این شرط، که به عنوان "حق رضایت قبلی" شناخته میشد، ایران را از بازفرآوری حتی سوخت مصرف شده خود – صرف نظر از اینکه از راکتور ساخت آمریکا بوده باشد – محدود میکرد. از دید ایرانیان، چنین محدودیتهایی حاکمیت ملی کشورشان را نقض میکرد و باید در برابر آنها مقاومت میشد.
مقامات ایرانی، از جمله اعتماد و خود شاه، مسئله بازفرآوری ملی را هم یک حق قانونی و هم یک مسئله حاکمیت ملی دانستند. در مذاکرات خود با ایالات متحده، مقامات ایرانی تأکید کردند که NPT دسترسی به طیف کامل فناوری هستهای صلحآمیز، "از جمله بازفرآوری" را تضمین میکند – موضعی که ایالات متحده آن را رد کرد.
ناسیونالیسم هستهای نیز در سرسختی تهران در مذاکرات هستهای نقش داشت. اعتماد به طور خلاصه این موضوع را زمانی بیان کرد که به طور عمومی گفت: "هیچ کشوری نباید فکر کند که حق دیکته کردن سیاست هستهای به دیگری را دارد." شاه نیز به همان اندازه صریح بود: او به مقامات آمریکایی گلایه کرده بود: "شما از ما تضمینهایی میخواهید که با حاکمیت ما ناسازگار است."
با وجود اختلافات بر سر خرید راکتورها، که مقامات آمریکایی گفته بودند به "یک مایه تحریک جدی" در روابط دوجانبه تبدیل شده بود، واشنگتن – حساس به دیدگاههای شاه – تلاش کرد تا نگرانیهای او را در مورد نگرش تبعیضآمیز کاهش دهد. در تلگرامی در نوامبر 1975، هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه، به ریچارد هلمز، سفیر وقت آمریکا در ایران، دستور داد تا به ایرانیها ابلاغ کند که ایالات متحده "به هیچ وجه ایران را برای رفتار خاص و نامطلوب جدا نمیکند." حتی زمانی که دولت فورد پیشنهاد داد زبان را ملایمتر کند – جایگزینی درخواست "حق وتو" با درخواست یک برنامه "با نظارت دقیق" – ایران همچنان مخالفت کرد.
تهران همچنین پیشنهاد آمریکا برای ایجاد یک مرکز بازفرآوری چندملیتی در ایران را به دلیل روابط نامناسب با کشورهای همسایه رد کرد. گفتنی است، کیسینجر بعدها نظر خود را در مورد ایده مراکز بازفرآوری چندملیتی تغییر داد و آن را "یک کلاهبرداری" خواند. دولت فورد در نهایت نتوانست به دلیل مخالفت شدید تهران با خواستههای آمریکا، به توافقی با ایران دست یابد.
با این حال، در فوریه 1977، ایران در نهایت موافقت کرد که خواستههای خود را در مورد بازفرآوری کاهش دهد، در ازای آنکه ایالات متحده به آن وضعیت "کشور مورد علاقه" اعطا کند – تضمین میکند که ایران در همکاری هستهای با دیگر شرکای آمریکا از رفتار برابر برخوردار شود. اگرچه توافقی در ژوئیه 1978 برای فروش راکتورهای هستهای امضا شد، اما به دلیل آشفتگیهای سیاسی که به سرنگونی شاه در فوریه 1979 انجامید، هرگز اجرا نشد.
آنچه در پی آمد، پایان جاهطلبیهای هستهای ایران نبود، بلکه تحول آنها بود – که تحت یک رژیم جدید با اهدافی مشابه و با چاشنی ضد امپریالیسم بازتعریف شد.
هنگامی که جمهوری اسلامی برنامه هستهای شاه را به ارث برد، ابتدا فعالیتهای آن را متوقف و محدود کرد. اما مدت زیادی نگذشت که در سال 1982 این تلاشها را از سر گرفت – و در نهایت مسیری را دنبال کرد که جاهطلبیهای سلف خود را بازتاب میداد. برخلاف انتظارات بسیاری، ایران تا تابستان 1999 به ظرفیت غنیسازی اورانیوم دست یافت و از آن زمان تاکنون به طور پیوسته آن را گسترش داده است. این کشور تلاش کرده تا از برنامه هستهای خود به عنوان ابزاری برای چانهزنی و کسب امتیازات اقتصادی و تجاری از غرب استفاده کند.
مدت زمان زیادی طول کشید تا ایالات متحده تشخیص دهد که آنچه از ایران میخواهد، امکانپذیر نیست. دولت کلینتون به طور قاطع هرگونه برنامه هستهای در ایران را رد کرد، و وارن کریستوفر، وزیر امور خارجه، در مه 1995 اظهار داشت که "ما فکر میکنیم کل برنامه هستهای [ایران] باید به پایان برسد."
بعدتر، کاندولیزا رایس، مشاور امنیت ملی رئیسجمهور جورج دبلیو بوش، اذعان کرد که ایالات متحده باید به برنامهای هستهای در این کشور، هرچند با غنیسازی صفر، تن در دهد. تنها زمانی که رئیسجمهور باراک اوباما تشخیص داد که ایالات متحده نمیتواند غنیسازی صفر، چه رسد به برنامه هستهای صفر، را مطالبه کند، راه حلی دیپلماتیک سرانجام پیدا شد.
با این حال، برخی از چهرههای تندرو در واشنگتن دیسی، از جمله مایک والتز، مشاور امنیت ملی که اخیراً برکنار شده، و سناتور لیندسی گراهام، همچنان بر درخواستها برای انحلال کامل برنامه هستهای ایران – موسوم به "مدل لیبی" – پافشاری میکنند و خواستههای بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، را تکرار میکنند. از دیدگاه تهران، موافقت با چنین شرایطی چیزی کمتر از تسلیم بیقید و شرط نیست و تقریباً به طور قطع رد خواهد شد.
خامنهای، رهبر معظم ایران، مدتهاست که از مورد معمر قذافی، رهبر سابق لیبی – که برنامه هستهای خود را در ازای لغو تحریمها کنار گذاشت – به عنوان یک درس عبرت یاد کرده است. خامنهای در یک خطبه در سال 2011 گفت: "قذافی تمام تجهیزات هستهای خود را در پی تهدیدات پوچ جمعآوری کرد، آن را بر روی کشتی بار زد و به غربیها تحویل داد و به آنها گفت: 'بگیرید.' سپس آنها تصمیم گرفتند به لیبی حمله کرده و نفت آن را ببرند."
از نظر رهبری ایران، چنین خواستههایی منعکس کننده یک استراتژی گستردهتر با هدف تغییر رژیم است، نه عدم اشاعه واقعی. در داخل کشور نیز، علیرغم حمایت مردمی از یک توافق، موافقت با چنین شرایطی هزینههای سیاسی بسیار زیادی برای رژیمی خواهد داشت که مدتهاست برنامه هستهای خود را به عنوان یک حق ملی – حتی مهمتر از ملی شدن صنعت نفت در سال 1951 – تصویر کرده است.
همانند رژیم پادشاهی پیش از خود، جمهوری اسلامی نیز تمایل کمی به تسلیم در مورد اصل دسترسی به چرخه کامل سوخت هستهای از خود نشان داده است. برنامه هستهای و ظرفیت تکنولوژیک ایران واقعیتهای موجود هستند. اگر هدف دولت ترامپ جلوگیری از عبور تهران از آستانه سلاحهای هستهای است، پس استراتژی هوشمندانه، نه تقاضاهای تسلیم، بلکه دیپلماسی مبتنی بر راستیآزمایی و سازش متقابل است.
ایران آمادگی خود را برای پذیرش محدودیتهایی بر غنیسازی در ازای لغو معنادار تحریمها اعلام کرده است. این اساس یک توافق پایدار است – نه یک تسلیم بیقید و شرط یکجانبه.