بهترین سریال تلویزیونی دهه گذشته کدام است؟
تعداد قابل توجهی از مردم، سریال Succession را نام میبرند؛ درام شبکه HBO که به طور گستردهای به عنوان برداشتی از خانواده مرداک تلقی میشد و در طول چهار فصل خود 19 جایزه امی ساعات پربیننده را کسب کرد. اکنون جسی آرمسترانگ، خالق این سریال، بازگشته است؛ این بار علاوه بر نویسندگی، کارگردانی نیز میکند و لنز او به جای دینامیکهای خانوادگی، بر پویاییهای برادران تکنولوژی متمرکز است.
فیلم Mountainhead که از 31 می در پلتفرم Max و از 1 ژوئن در Sky و Now در بریتانیا و ایرلند در دسترس خواهد بود، گروهی از غولهای فناوری خیالی اما کاملاً قابل تشخیص را دنبال میکند که برای یک آخر هفته پوکر گرد هم میآیند. فضا در ابتدا دوستانه شروع میشود (البته به شکلی ساختگی و تهدیدآمیز) تا اینکه شرایط پیشبینی نشدهای همه چیز را... بسیار تاریک میکند. با جسی صحبت کردم تا درباره الهامات و اولین تجربه کارگردانیاش بشنوم. قول میدهم هیچ اسپویلی نخواهم کرد.
این مصاحبه برای رعایت اختصار و وضوح ویرایش شده است.
جسی، بسیاری از ما منتظر بودیم ببینیم بعد از Succession چه خواهید کرد. پس چرا این موضوع خاص، یعنی تایتانهای فناوری، و چرا اکنون؟
بعد از شروع مطالعه در این زمینه، نمیتوانستم دست از فکر کردن به آنها بردارم. قصد داشتم کار دیگری انجام دهم و سعی میکردم فیلمنامه یا نثری بنویسم. اما بعد از نوشتن یک نقد کتاب در این حوزه، به عنوان یک شهروند نگران، بیشتر مطالعه کردم و به پادکستها گوش دادم؛ این افراد به راحتی در دسترس هستند.
آنها با افرادی مثل شما صحبت میکنند، اما زیاد هم با یکدیگر حرف میزنند. و آن لحن صدا، که میتوانید احساس کنید مفروضات چگونه فشار میآورند یا شکل میگیرند، حس آنها از دنیا. دسترسی به این حجم از لحن و واژگان بسیار غیرعادی به نظر میرسد.
پس به نظر میرسید تقریباً فرصتی غیرقابل از دست دادن است تا چیزی بنویسم و به سرعت آن را منتشر کنم، زیرا محیط بسیار سریع حرکت میکند.
آیا بلافاصله بعد از انتخابات آمریکا بود؟ میدانم که این طرح را در پایان سال 2024 ارائه کردید، و من تعجب کردم که آیا ایلان ماسک را در کنار دونالد ترامپ دیدید و حسی از این قدرت که بسیار فراتر از فناوری حرکت میکند، داشتید؟
نه، انگیزه این نبود. وقتی طرح کلی داستان به ذهنم رسید، قبل از انتخابات بود. من در دسامبر طرح را ارائه کردم و در ژانویه نوشتم، بنابراین قبل از مراسم تحلیف بود. سپس منظره تعداد زیادی از افراد فناوری در مراسم تحلیف، که قابل توجه بود، دیده شد. و DOGE (دوج کوین) در طول عمر پروژه، از لحاظ فرهنگی، بالا آمد و تقریباً دوباره محو شد.
بنابراین اگرچه مرتبط به نظر میرسد، اما فکر میکنم وقتی مردم فیلم را ببینند، در واقع درباره گروهی از افراد است که نسبتاً از دولت جدا هستند.
"من فقط فکر میکنم جالب است که چه بر سر افرادی میآید که سعی میکنند غرور خود را با انگیزههای اخلاقیشان پیوند بزنند، و در این مورد با مقدار باورنکردنی از پول."
به این ایده علاقهمندم که واژگان شما را جذب کرده است. من اخیراً طعم صحبتهای تایتانهای فناوری را چشیدهام، وقتی با ایلان ماسک مصاحبه کردم و او مرا یک NPC (شخصیت غیرقابل بازی) نامید.
بله.
و اینکه من در درخت دیالوگ یک روزنامهنگار سنتی گیر افتاده بودم.
[جسی میخندد.]
و شما آن زبان را در شیوه صحبت کردن گروه برادران فناوریتان وارد کردهاید.
بله. حتی از واژه NPC استفاده نکردم، چون این واژه بازتاب مستقیمی از نحوه نگاه برخی از آن افراد به جهان است؛ اینکه فکر کنند شخصیتهای غیرقابل بازی وجود دارند و شما یکی از آنها هستید. احتمالاً من هم همینطور. تقریباً همه، احتمالاً. به جز گمان کنم سم آلتمن و دونالد ترامپ. نمیدانم چند نفر در حالت "شخصیت قابل بازی" قرار میگیرند.
با توجه به دشمنی ایلان ماسک با سم آلتمن، او ممکن است بگوید حتی آلتمن هم یک NPC است.
[جسی میخندد.] بله. آن صدا، راه ورود من بود. بخشی از آن اصطلاحات است، بخشی از آن رویکرد فلسفی پشت آن است، و بخشی هم خود شخصیتها هستند.
اجازه بدهید رو راست باشیم، شما بعد از Succession وقت زیادی را با افرادی گذراندید که به شما میگفتند "این آشکارا خانواده مرداک است." اما این گروه از افراد: یکی از آنها به عنوان ثروتمندترین مرد جهان توصیف میشود. کاملاً واضح به نظر میرسد که یکی از آنها بر اساس ایلان ماسک الگوبرداری شده است. دیگری احتمالاً سم آلتمن است، و یکی هم احتمالاً پیتر تیل؟ همان که او را "پاپا بِیر" صدا میکنند.
تیل است؟
بله.
یعنی ببینید، یکی از آنها ثروتمندترین مرد جهان است و ایلان هم ثروتمندترین مرد جهان است. افراد دیگر احساس کردهاند که او بیشتر مارک زاکربرگ است. و به نظر شما سم آلتمن کیست؟
جف. شخصیت رامی یوسف. او سم آلتمن است چون با ثروتمندترین مرد جهان اختلاف پیدا کرده است.
خب، گوش کنید، من در مورد دینامیکهای داستان از همه جا الهام میگیرم و با اینکه شباهتهای ایدئولوژیکی زیادی وجود دارد، رقابتهای شخصی بسیار تلخی نیز هست که برای داستاننویسی خوب است.
آنها واقعاً ترکیبی از چندین شخصیت مختلف هستند. من این بازی را با افراد دیگر انجام دادهام و از آن بدم نمیآید، اما Succession واقعاً خانواده مرداک نبود. و اگر فکر میکردید که بود، شخصیت کندال با بازی جرمی استرانگ و شخصیت رومن با بازی کیران کالکین دقیقاً بر روی فرزندان روپرت مرداک منطبق نبودند.
آیا این افراد الگو هستند؟ بله. آیا این یک لحظه فناوری است؟ آیا اینها چهرههای برجسته هستند؟ بله. اما اگر احساس میکردم که دارم نسخهای از ماسک یا تیل را مینویسم، به خودم اینقدر آزادی نمیدادم که آنچه را نوشتم، بنویسم.
شما دوباره درباره دنیای فوقثروتمندان مینویسید.
ببخشید. [میخندد]
من تعجب کردم چرا؟ آیا به دلیل شیفتگی شما به ثروت است؟ شاید همه ما تا حدی به آن دنیا شیفته باشیم—
بله.
قطعاً تصاویر بصری فوقالعادهای از آن به دست میآورید، درست است؟ در Mountainhead، آنها بالای یک کوه در این خانه خارقالعاده اما وحشتناک پر از سطوح سخت هستند.
من حاضرم یک سؤال پیگیری را قبول کنم که در آن واکنش یا توجیه اولیه من را باور ندارید، اما من معتقدم که این کار را انجام میدهم چون به قدرت علاقهمندم، نه به پول. بنابراین امیدوارم کاملاً توسط گشت و گذار در خانههای زیبا فریب نخورده باشم.
اگرچه، همانطور که اشاره کردید، آنها در واقع مکانهای خاصی برای بودن نیستند. آنها شبیه هتلهای لوکس هستند، بسیار بژ، بسیار اُتمیل، اغلب به طرز ناشیانهای تمام شده، و اغلب به عنوان دارایی ساخته و فروخته میشوند.

تصاویر بصری به درام کمک میکنند، اینطور نیست؟ آنها آنجا، بر فراز جهان. حس کوه المپ به این چهار مرد که گرد هم آمدهاند، وجود دارد. البته این یک دنیای کاملاً مردانه است. آنها از بالا، به معنای واقعی کلمه از بالا، به ماشینهایی که منتظرشان هستند، و به کارکنانشان نگاه میکنند.
بله، و به عنوان یک کارگردان — این اولین چیزی است که کارگردانی کردهام — آیا داشتن چشمانداز یوتا از پنجرهها خوب است؟ بله. از لحاظ بصری یک مزیت قابل توجه است، زیرا این فیلم در شرایط فیزیکی محدود اتفاق میافتد. نمیتوانم بگویم که هلیکوپترها وقتی از هلیکوپتر دیگر یا پهپاد فیلمبرداری میشوند خوب به نظر نمیرسند، من فکر میکنم مردم به آن واکنش نشان میدهند. ما همیشه سعی میکردیم به خودمان یادآوری کنیم که چیزی را به کسی نمیفروشیم.
آیا در دنیایی هستید که برای شما پیشنهادهایی میآید، زیرا شرکتها میخواهند محصولاتشان را در کار شما ببینند؟
ما در برابر تبلیغات محصول مقاومت کردهایم.
از رابطهتان با شخصیتها بگویید. شما درباره شخصیتهای Succession صحبت کردهاید و گفتهاید که در لحظه نوشتن، تا حدی باید آنها را دوست داشته باشید، یا حداقل قضاوت درباره آنها را به تعلیق درآورید.
بله، فکر میکنم درست است. این اثر لحن کمی متفاوت دارد. من علاقهمندم بدانم شما موافق هستید یا نه، اما فکر میکنم این اثر بیشتر یک کمدی سیاه است تا Succession.
اوضاع جهان و رابطه فناوری با آن، برای من واقعاً نگرانکننده به نظر میرسد. با این حال، وقتی تاریخ جهان را مینویسیم، شاید ایلان ماسک آن را با کارهایی که با تسلا کرده است نجات داده باشد. شاید استارلینک کارهای خارقالعادهای انجام دهد.
دستاوردهای این افراد قابل توجه و واقعی است. و من از آن دسته افرادی نیستیم که فکر میکنند ماسک فقط نام خود را بر روی همه چیز میچسباند و اعتبار را به نام خود میکند. فکر میکنم او استعدادهای خارقالعادهای دارد. او به نظر میرسد در مورد سیاستهایش بسیار بدبینانه شده است.
من نگران تمام بخشهای فناوری هستم که همه دیگران نیز نگران آنند، به خصوص هوش مصنوعی. اما نمیخواهم این مسئله باعث کمرنگ شدن این حس شود که این افراد – شاید کلیشهای به نظر برسد، اما آنها شخصیتهای بسیار مهم و بسیار با استعدادی هستند. من فقط فکر میکنم جالب است که چه بر سر افرادی میآید که سعی میکنند غرور خود را با انگیزههای اخلاقیشان پیوند بزنند، و در این مورد با مقدار باورنکردنی از پول.
از فرمت بگویید، چون من در مورد انتخاب ساخت یک فیلم در مقابل پیشرفت تدریجی که در طول قسمتها و فصلهای متوالی Succession داشتید، کنجکاو بودم. آیا تمرکز انرژی خود بر روی یک فیلم واحد رهاییبخش بود، یا دامنه توسعه بیشتر را از دست دادید؟
نه، احساس میکنم این هدفی بود که سعی کردم به آن برسم، و این یک چیز یکبار مصرف است. اتفاقاتی که در فیلم میافتد نسبتاً افراطی هستند. دشوار خواهد بود – نه کاملاً بیعلاقه، اما دشوار – که از اتفاقات "هفته بعد" دوباره برگردیم. روابط نازکتر هستند، آنها خانواده نیستند، که برای درام عالی است. آنها میتوانند از هم بپاشند. رهاییبخش بود، فقط از نظر انسانی رهاییبخش بود که مجبور نباشم به اداره یک نمایش فکر کنم، که کار بزرگی است.
فکر میکنم این فرم با موضوع مطابقت دارد.
و کارگردانی؟
و کارگردانی... بله، میخواستم چیزی را کارگردانی کنم. فکر میکنم این کار خوبی برای من بود که کارگردانی کنم زیرا میخواستیم آن را واقعاً سریع بسازیم. شش ماه از زمانی که نوشتن آن شروع شد، در تلویزیون است و من واقعاً مشتاق بودم که در همان حباب فرهنگی یا زمانی که مخاطبان آن را تماشا میکنند، ظاهر شود. من با کارگردانان همکاری را دوست دارم، اما زمان میبرد و نیاز به تطبیق دارد تا به یک دیدگاه مشترک برسیم. و نداشتن آن فکر میکنم یک مزیت بود.
آیا فکر کردید که ممکن است این لحظه بگذرد؟ چون احساس میکنم لحظه تایتانهای فناوری... این عصر ماست. فکر میکنم میتوانستید برای آن وقت بگذارید.
بله، نظر شما را قبول دارم، و امیدوارم مردم بتوانند چند سال دیگر آن را تماشا کنند و هنوز هم جذاب باشد. و نه، آنها از بین نمیروند. این فقط یک حس درونی است. یک حس خلاقانه است. و ممکن است کاملاً ابهامآمیز بوده باشد، و شاید تا حدی هم یک چالش برای خودم. من از کارگردانی میترسیدم. [این] دلیلی بود برای اینکه به سمت آن بروم، به جای اینکه همه چیز را درباره کارگردانی بخوانم و تماشا کنم.
و نگران آن باشید.
بله.
آیا آن را دوست داشتید، کارگردانی را؟ کنترل باید عالی باشد.
[میخندد]
آنچه شما میگویید اتفاق میافتد. فیلمنامه خود را به کس دیگری نمیدهید.
من آن را دوست داشتم. چهار بازیگر اصلی فوقالعاده با استعداد، اما همچنین افراد بسیار خوب و دوستداشتنی هستند و بسیار همکاریجو. بنابراین این باعث شد فیلمبرداری بسیار آسان باشد. من خودم را با تعداد زیادی از افرادی که در Succession با آنها کار کرده بودم، احاطه کردم، بنابراین نسبتاً راحت بود.
و برای آینده، آیا احساس میکنید به عنوان یک کارگردان ادامه میدهید، یا فقط به نوشتن باز میگردید؟
من نمیدانم، فکر میکنم که چیزهای دیگر را امتحان میکنم. به نظرم یک تجربه بسیار خوب و آموزنده بود. من واقعاً آن را دوست داشتم.
جسی آرمسترانگ، از شما بسیار سپاسگزارم.
از شما ممنونم.