در پاییز ۱۹۴۳، بیانکا گیدتی سرا (Bianca Guidetti Serra)، یک چریک جوان ضد فاشیست، مقامات ایتالیایی را به چالش کشید تا اولین «ژورنالینو» (giornalino) یا روزنامه کوچک دو رویه خود را برای محلهاش در شهر تورین (Turin) منتشر کند. در آن زمان، چاپ کردن یک عمل خطرناک بود. چند ماهی از اشغال ایتالیا توسط آلمان میگذشت و یکی از اولین فرمانهای نازیها، توسط یک فرمانده در فلورانس (Florence) در تاریخ ۳ اکتبر ۱۹۴۳، اعلام کرد: «هر کس که در تهیه، چاپ، توزیع و پخش تبلیغات ضد آلمانی کشف شود، بلافاصله با جوخه اعدام مجازات خواهد شد.»
سرا مجبور بود مخفی بماند. دستگاههای چاپ بزرگ و پر سر و صدا بودند، بنابراین تیمهایی که آنها را اداره میکردند دائماً در حال جابجایی بودند تا شناسایی نشوند. سرا برای مدت کوتاهی از پشت یک مغازه پاستافروشی استفاده کرد – رفت و آمدهای مکرر زنان خریدار با کیسههای سنگین، پوششی عالی برای تیم زنانش بود تا با انبوهی از روزنامهها خارج شوند، و صدای بلند چاقو زدن دستگاه برش پاستا، پوششی برای خود چاپگر بود.
هر وجب از روزنامه سرا، "ایل پرولتاریو" (Il Proletario)، پر بود از درخواستها برای پیوستن به مقاومت و اخبار از خط مقدم جنگ که روزنامههای تحت نظارت دولت عموماً به نفع تبلیغات محور نادیده میگرفتند. این روزنامه مستقل غیرقانونی، نمونهای از ۵۸۱ نشریه (طبق یک آمار رسمی) بود که در ایتالیای تحت اشغال نازیها منتشر میشد.
ایتالیاییهایی که این نشریات را تولید میکردند، جان خود را برای انتشار اطلاعاتی که معتقد بودند برای مقاومت حیاتی است، به خطر میانداختند. صرف داشتن یک نشریه غیرقانونی میتوانست دلیل دستگیری و حتی شکنجه باشد – و این سانسور شدید تنها بر اهمیت مطبوعات زیرزمینی تأکید میکرد.
اکثریت این ایتالیاییهای شجاع زنانی بودند که میتوانستند با سوءظن کمتری برای جمعآوری و پخش اطلاعات حرکت کنند. کار آنها نه تنها مسئول اطلاعرسانی بلکه برانگیختن یک ارتش خودجوش و حامیان آن پس از بیش از ۲۰ سال ظلم فاشیستی بود. امروزه، این قهرمانان اغلب گمنام جنبش ضد فاشیست، یادآوری مهمی از قدرت مطبوعات مستقل در تعریف و متحد کردن یک جنبش هستند.


پس از حمله آلمان به ایتالیا در سپتامبر ۱۹۴۳، بسیاری از مردان جوان ایتالیایی که تحت جمهوری سالو (Republic of Salò) – که به صورت محاوره ای به عنوان دولت دستنشانده آلمان شناخته میشد – به ارتش فراخوانده شده بودند، مخفی شدند و اغلب در اردوگاههای کوهستانی یا انبارهای متروکه پناه گرفتند. در پاییز همان سال، یک ارتش مقاومت بداههکارانه در میان این گروهها تشکیل شد، که مردان و زنان در آن نقشهای مبارزان مسلح، خرابکاران، پیکها و موارد دیگر را ایفا میکردند. یک دولت موقت جدید به هدایت آنها کمک میکرد. این ائتلاف متشکل از شش حزب ضد فاشیست بود و در ابتدا در رم مستقر بود، با رهبریهای منطقه ای در سراسر ایتالیای تحت اشغال نازیها.
با تمام این تلاشها، نیاز به ارتباطات به وجود آمد و مطبوعات جریان اصلی گزینه ای نبودند. تا اواسط دهه ۱۹۲۰، رسانههای ایتالیایی تحت دیکتاتوری بنیتو موسولینی (Benito Mussolini) به یک ابزار دولتی تبدیل شده بودند. نازیها، زمانی که در سال ۱۹۴۳ وارد شدند، و متحدان فاشیست ایتالیایی آنها، از این روزنامهها برای انتشار تبلیغات خود و گزارشهای جانبدارانه از جنگ استفاده میکردند. ایجاد منبع خبری خود، تنها گزینه برای مقاومت بود.
بخش عمده ای از اطلاعات در این ژورنالینوها از یک شبکه پیچیده از پیکها، به نام «استافته» (staffette)، به دست میآمد که در مورد انتقامجوییهای وحشتناکی که اعضای مقاومت با آن روبرو بودند گزارش میدادند و اخبار دیگری را از گروههای متعدد پارتیزانهای پنهان شده در سراسر ایتالیای اشغالی جمع آوری میکردند. این نشریات همچنین شامل مقالاتی بودند که به خوانندگان در مورد تاریخ و سیاست آموزش میدادند، اطلاعاتی که در برنامههای درسی مدارس تحت موسولینی حذف شده بود. با سازمانیافتهتر شدن مقاومت، این روزنامهها شامل اطلاعاتی در مورد اعتصابات برنامهریزی شده، تشویق به کند کردن کار در کارخانهها، و پیشنهاداتی برای خرابکاری در تولید خودرو و مهمات میشدند.
برخی گروهها، که بر اساس حرفهها مانند شیمیدانان و پزشکان سازماندهی شده بودند، نشریات خود را ایجاد کردند. برخی دیگر تحت احزاب سیاسی، اتحادیههای کارگری، یا مکان جغرافیایی متحد شدند، مانند «ایتالیای دانشجویان» (L’Italia degli Studenti)، که توسط دانشجویان دانشگاه رم ایجاد شد.
اکثر نشریات به سادگی بر روی یک ورق کاغذ استاندارد، با جوهر آبی که تمایل داشت در زمستان یخ بزند و باید قبل از پخش بر روی توری که کلمات را در هنگام عبور کاغذ از روی یک استوانه سنگین چاپ میکرد، روی اجاق گاز گرم میشدند.
در حالی که سرا به یک پاستافروشی روی آورد، دیگر چاپخانهها در سردابهای شراب و زیرزمینهای کارخانهها برپا شدند. برخی از این روزنامهها تنها چند شماره منتشر کردند، در حالی که برخی دیگر به طور منظمتری چاپ میشدند. برخی، مانند «ریسکوتا ایتالیانا» (La Riscossa Italiana)، حتی توانستند با کمک ارتباطات همدلانه در چاپخانههای حرفهای که چاپ را بین نوبتهای روزنامههای دولتی قاچاق میکردند، بر روی کاغذهایی به اندازه روزنامههای استاندارد چاپ شوند.
البته، این تنها در ایتالیا اتفاق نمیافتاد. روزنامههای مستقل غیرقانونی در سراسر اروپای تحت اشغال نازیها، به ویژه در فرانسه، رواج پیدا کردند که بسیاری از آنها اهداف مشابهی در به اشتراک گذاشتن اخبار دقیقتر از جنگ و تشویق دیگران برای پیوستن یا حمایت از مقاومت داشتند.
اما آنچه روزنامههای ایتالیایی را منحصر به فرد – و حیاتی – میساخت، نقشی بود که آنها نه تنها در ارتباطات و جذب نیرو، بلکه در شکلدهی به چشمانداز جمعی آنها از ایتالیای پس از جنگ ایفا کردند. برخلاف فرانسه، بلژیک و جاهای دیگر، مقاومت در ایتالیا برای بازگشت به زندگی قبل از جنگ مبارزه نمیکرد. همانطور که فرانک روزنگارتن (Frank Rosengarten) در کتاب «مطبوعات ضد فاشیست ایتالیا زیرزمینی، ۱۹۴۳-۱۹۴۵» (The Italian Anti-Fascist Underground Press, 1943–1945) توضیح میدهد، آنها مبارزه میکردند تا از گذشته فاشیستی خود درس بگیرند و چشمانداز مشترکی را برای آیندهای دموکراتیکتر و عادلانهتر ایجاد کنند. مطبوعات زیرزمینی ایتالیا در این بحث ملی که منجر به تولد دموکراسی این کشور در سال ۱۹۴۶ شد، نقش تعیینکنندهای داشتند.
امروزه، در عصر اطلاعات نادرست و ناسیونالیسم اقتدارگرایانه که در سراسر جهان در حال رشد است، درسهای این روزنامههای مخفی که توسط زنانی مانند سرا منتشر میشدند، هرگز به این اندازه مرتبط نبودهاند. مطبوعات مستقل، در حالی که اغلب تضعیف میشوند، همچنان حیاتیترین نهادها برای حفظ دموکراسی هستند و برای حفظ حقیقت در عصر اطلاعات نادرست و جهتگیری اشتباه ضروری هستند. همانطور که تاریخ مطبوعات زیرزمینی ایتالیا نشان میدهد، مطبوعات آزاد و عادلانه برای متحد کردن مردم با هدف مشترک یک آینده دموکراتیک ضروری هستند و نقشی حیاتی در جلوگیری از بازگشت فاشیسم دارند.