
آنچه هیچکس به ربکا ویاسانا-اسپینوزا درباره مادرشدن نگفته بود، این بود که چگونه میتواند پیش پا افتادهترین مسائل زندگی روزمره را به هیولاهایی تبدیل کند، و تهدیدات جدیدی را که در راهروهای سوپرمارکت یا اشتباهی در مطب متخصص اطفال پنهان شدهاند، پدید آورد. داشتن نوزاد، مثل کاشتن کلونیای از اضطرابهای جدید در ذهنش بود. آیا فرزندش را درست تغذیه میکرد، از لوسیونهای بدون مواد شیمیایی مناسب استفاده میکرد، و سؤالات درستی از پزشک خود میپرسید؟
رسانههای اجتماعی و پیامهای متنی درباره واکسنگریزی، این اضطراب را تشدید کردند. خانم ویاسانا-اسپینوزا، ۲۹ ساله، که در منطقه آتلانتا زندگی میکند و دختری یک ساله دارد، فکر نمیکرد که همزمان با رشد بیسابقه پزشکیگریزی در اطرافش، مادر شود.
خانم ویاسانا-اسپینوزا اخیراً در یک مهمانی شام کلیسا بود؛ رویدادی هفتگی که در آن خانوادهها با پرداخت ۵ دلار و آوردن فرزندانشان، برای صرف وعدههای غذایی پرپیمان پاستا یا سالاد تاکو گرد هم میآیند. مادری بر سر میز شام نشست و بطری شیشهای شیر خام خود را بیرون آورد. خانم ویاسانا-اسپینوزا که در منطقه روستایی بزرگ شده بود و چندین بار از نوشیدن شیر خام بیمار شده بود، شگفتزده شد. کلیسای او گرایش محافظهکارانه دارد، اما اعضایش دیدگاههای نسبتاً متعارفی درباره سلامتی دارند. شیر خام به نظر او مانند یک نشانه مخفی برای «آمریکا را دوباره سالم کنیم» (Make America Healthy Again) بود – شعار و تفکری که اکنون یک کمیسیون ریاستجمهوری نیز به رهبری وزیر بهداشت، رابرت اف. کندی جونیور، دارد.
در راه بازگشت به خانه، خانم ویاسانا-اسپینوزا و همسرش درباره لحظه شیر خام و احتمال واکسینه بودن آن خانواده صحبت کردند.
خانم ویاسانا-اسپینوزا به یاد میآورد که گفت: «تقاطع وِن افرادی که شیر خام مینوشند و افرادی که واکسن را برای سلامتی مضر میدانند، تقریباً یک دایره کامل است.»
مادرشدن در حال حاضر به معنای رویارویی با مجموعهای از صداها – روی صفحه تلفن و در ردیت، و همچنین در زمان تحویل گرفتن کودکان از مدرسه و کلیسا – است که منتقد نظام پزشکی هستند، از جمله افرادی که نسبت به واکسنها شکاکاند و به نوشیدن شیر خام تعصب دارند. پزشکان میگویند که در طول همهگیری کووید-۱۹، گروههای بزرگی از مردم، بهویژه والدین، اعتماد خود را به متخصصان از دست دادند و شروع به تحقیق درباره روشهای غیرمتعارف و بیاعتبار مراقبت از خود کردند.
بسیاری از آنها با حمایت آقای کندی، که مدتهاست نسبت به واکسنها شکاک است، جسورتر شدهاند. با کاهش نرخ واکسیناسیون در میان کودکان مهدکودکی آمریکایی، آقای کندی به والدین جدید توصیه کرد که پیش از واکسیناسیون نوزادان «تحقیقات خود را انجام دهند». او اعلام کرد که نامزد مورد نظرش برای سمت جراح کل، دکتر کیسی مینز است؛ کسی که پس از آموزش پزشکی، به یک اینفلوئنسر و منتقد نهادهای پزشکی تبدیل شد. ارتقای او، از نظر بسیاری، نوعی از پزشکیگریزی را مشروعیت بخشید که زندگی را برای مادرانی مانند خانم ویاسانا-اسپینوزا بسیار پیچیده میکرد.
چیزی که برای برخی مادران جدید به ویژه گیجکننده است، این است که بسیاری از صداهایی که به سنتهای پزشکی شک میکنند، نزدیک به آنها هستند، در گروههای «مامانهای محلی» در فیسبوک و حتی در پیامهای متنی از دوستان نزدیک. فاصله گرفتن از نظریههای مشکوک سلامت، مسئله لغو عضویت از پادکستها یا کانالهای یوتیوب نیست. بلکه موضوع اختلاف نظر با مادران در زمین بازی است. این بدان معناست که تجربه والدین جدید، با دلایل جدیدی برای خودباوریشکنی و انزوا همراه شده است.

«همگام شدن با برنامه واکسیناسیون جونزها»
در یک لحظه سیاسی که از قبل هم قطبیشده بود، بسیاری متوجه شدهاند که جنبش MAHA وضعیت را لغزندهتر میکند. مانند تقسیمات حزبی، دیدگاههای متضاد درباره سلامت به خودی خود منبعی از تنش اجتماعی شدهاند. زنی ناگهان کشف میکند که دیدگاههای همسایهاش در مورد سلامت از واقعیت دور است؛ کسی که در رسانههای اجتماعی میگردد، ناگهان میبیند که یک دوست نزدیک، نظریهای را ترویج میکند که نه تنها از نظر او ناپسند، بلکه برای سلامت کل مهدکودک خطرناک است.
خانم ویاسانا-اسپینوزا گفت: «بسیاری از این پیامها برای هدف قرار دادن مادران طراحی شدهاند. شما نمیتوانید در راهروی فروشگاه قدم بزنید بدون اینکه فکر کنید: «این محصول غیرتراریخته است، باید از سیلیکون استفاده کنید، در واقع باید از شیشه استفاده کنید.» شما از قبل هم در مورد همه کارهایی که انجام میدهید، بسیار استرسدار هستید. اینجا کسی میگوید: «خب، شما در واقع دارید همه این مواد شیمیایی مضر را وارد بدن فرزندتان میکنید.»
در حال حاضر، مادران به طور قابل توجهی بیشتر از پدران تصمیمگیرندگان پزشکی خانوادههایشان هستند. و بر اساس نظرسنجی دانشگاه میشیگان، ۸۴ درصد از مادران در رسانههای اجتماعی به دنبال توصیههای فرزندپروری هستند. محققان اطفال در آنجا بیش از ۶۰۰ نفر از والدین کودکان زیر ۴ سال را مورد بررسی قرار دادند تا دلیل مراجعه این گروه به رسانههای اجتماعی برای مشاورههای پزشکی را کشف کنند. محققان دریافتند که والدین جدید اغلب برای باور اطلاعاتی که با خرد متعارف و ایدههای از پیش تعیین شده در تضاد است، آمادگی دارند. برخی به طور خاص میخواهند کارها را متفاوت از آنچه والدینشان انجام دادهاند، انجام دهند. در همین حال، صفحات رسانههای اجتماعی تمایل دارند صداهای غیرمتعارف را تقویت کرده و تخصص پزشکی را کماهمیت جلوه دهند.
سارا کلارک، معاون مرکز نظرسنجی ملی بیمارستان کودکان سی. اس. مات در دانشگاه میشیگان، گفت: «تصور کنید یک مادر جوان تا حدی نگران انجام کار درست است. او ممکن است اطلاعات بیشتری به نفع واکسینه نکردن ببیند تا اطلاعاتی به نفع واکسیناسیون.»
دکتر آری براون، متخصص اطفال در آستین و سخنگوی آکادمی اطفال آمریکا، خود را در حال مشورت با دهها مادر جدید دیده است که در دریایی از بیاعتمادی پزشکی پس از همهگیری غرق شدهاند؛ بیاعتمادیای که با تعجب میبینند شامل دوستان و خویشاوندان نزدیکشان نیز میشود. دکتر براون به آنها میگوید: «شما با بیماریهایی که واکسنها از آنها جلوگیری میکنند، آشنا نیستید و این به این دلیل است که واکسنها وظیفه خود را انجام میدهند و بیسر و صدا این بیماریها را از دنیای ما حذف میکنند. مگر اینکه مادربزرگ شما خودش متخصص اطفال باشد، مطمئن نیستم که حرف او را کاملاً بپذیرید.»
وقتی دکتر براون از بیمارانش میپرسد که کدام اینفلوئنسرها در رسانههای اجتماعی آنها را در معرض اطلاعات نادرست قرار میدهند، پاسخها به ندرت دقیق هستند: او گفت: «مردم به دنبال این محتوا نیستند. این محتوا در فید آنها ظاهر میشود.»
«تعامل دوستانه»
هنگامی که کارلی دی، ۳۴ ساله، مادر دو فرزند، به فورت ورث نقل مکان کرد، گروههای مادران در رسانههای اجتماعی برایش حکم یک نجاتبخش را داشتند. در گروههای فیسبوک، میتوانست بپرسد: «چه کسی یک متخصص اطفال محلی خوب است؟» «مردم دخترانشان را برای کلاس رقص کجا میفرستند؟» اما در سالهای اخیر، و به ویژه در ماههای اخیر، او شاهد پستهایی در این گروهها بوده است که انواع ایدههای مشکوک درباره پزشکی را مطرح میکنند. مادرانی هستند که در مورد اینکه کدام متخصصان اطفال برنامه واکسیناسیون را به تعویق میاندازند یا واکسنها را به کلی کنار میگذارند، میپرسند. مادرانی هستند که میپرسند کجا میتوانند شیر خام بخرند.
تنشها در گروههای آنلاین مادران خانم دی، ابتدا در دوران قرنطینههای کووید بالا گرفت. در یک گروه فیسبوک، در پاییز ۲۰۲۰، خانم دی مشاهده کرد که یک مادر محلی به طور فزایندهای از الزامات ماسک در مدرسه عصبانی میشود. این مادر عکسهایی از یکی از اعضای هیئت مدیره مدرسه را در حال بیرون رفتن و حضور در یک بازی فوتبال دالاس کابویها منتشر کرد و به دلیل ایجاد درگیری از گروه حذف شد.
آنچه خانم دی را آزار داده است، حس خودپسندی است که زیربنای برخی از اطلاعات نادرست پزشکی است که او با آن روبرو میشود. گشتوگذار در میان پستهای مادران دیگر درباره روشهای پزشکی که آنها را «کلنگرترین» میدانند، میتواند خانم دی را به این فکر بیندازد که آیا او همه تلاش خود را برای محافظت از فرزندانش انجام میدهد.
خانم دی گفت: «رقابت و تلاش برای همگام شدن با دیگران (keeping up with the Joneses) بسیار زیاد است،» و اضافه کرد که اکنون به نظر میرسد این موضوع به معنای تلاش برای همگام شدن با برنامههای واکسیناسیون به تعویق افتاده دیگران است. «والدین ما از «خطر غریبه» وحشت داشتند. همیشه در هر نسل از مادران نوعی هراس اخلاقی وجود دارد. این هراس اخلاقی نسل ماست.»
در زمین بازی یا در جلسات گروه ورزشی مادرانش، خانم دی سعی کرده است به طور ظریف نظرات افراد را در مورد مسائل پزشکی مانند واکسنها تشخیص دهد. او این کار را با گوش دادن به نحوه صحبت آنها در مورد موضوعات مرتبط، مانند نحوه بیان داستان تولدشان، انجام میدهد. او میانوعدههایی را که مادران از کیفهای خود بیرون میآورند، مشاهده میکند. او توضیح داد که اینها سیگنالهایی هستند از اینکه آنها ممکن است به طور کلی جنبش «آمریکا را دوباره سالم کنیم» و برخی از مسائلی که بر آنها تمرکز دارد، مانند میکروپلاستیکها و غذاهای فوقفرآوریشده را چگونه میبینند.
او گفت: «مردم تولد بدون مداخله پزشکی را مانند یک مدال افتخار بر گردن میآویزند.» او به یاد آورد که چگونه مادران دیگر در مورد افرادی که در بیمارستان با سزارین زایمان کرده بودند (خانم دی دو بار سزارین داشته است)، با دلسوزی اظهار نظر میکردند – «اوه متاسفم که نتوانستید تولد طبیعی داشته باشید» – یا با تمسخر به میانوعدههای فرآوری شده میگفتند: «بچه من حتی نمیداند چیپسهای سبزیجات چیست.»
سارا کان، ۴۰ ساله، مادر دو فرزند در جنوب غربی، دوست ندارد در رسانههای اجتماعی بحث کند، اما وقتی پستهای بیاساس از سوی افرادی که آنها را دوستان واقعی خود میداند میبیند، احساس ناراحتی میکند. وقتی یکی از دوستانش از دانشگاه ویدیویی را منتشر کرد که به زنان توصیه میکرد از معاینات لگنی خودداری کنند، و بدون هیچ مدرکی هشدار داد که این کار میتواند منجر به قرار گرفتن در معرض اشعه شود، خانم کان خودداری نکرد: «آیا صفحه تو هک شده است؟» او نوشت. «این حرف از کجا میآید؟» وقتی دو زن دیگر وارد بحث شدند و انتقاد کردند، دوستش پست خود را پاک کرد.
شیوع سرخک در جنوب غربی، مواجهه با واکسنگریزی در این نوع گروههای رسانههای اجتماعی را نگرانکنندهتر کرده است. خانم کان گفت: «سرخک در حال حاضر یک مشکل است! شما این کودکان را به فضایی عمومی میآورید.»
حتی برخی از آن مادرانی که خود را «کرانچی» (طبیعتگرا) مینامند – آنهایی که از پوشک پارچهای استفاده میکنند و گرانولای خود را میسازند و روغنهای دانه را تحقیر میکنند و به هر کسی که گوش میدهد درباره تولد بدون مداخله پزشکی خود میگویند – یافتن زمین جدید «مامانهای MAHA» را دشوار میدانند.
ترسا وودز، ۳۷ ساله، به عنوان ماساژتراپ کار کرده و حدود یک ساعت از پورتلند، اورگان فاصله دارد. خانم وودز با افتخار خود را «مامان طبیعت» مینامد. او در جنگل زندگی میکند و رقص خلسه را تجربه کرده است. او عضو یک سابردیت به نام «گرانولای معتدل» است. او داروی گیاهی را مطالعه کرده است، که به آن علاقهمند شد زیرا «درمان جامع» را از رویکردهای پزشکی اصلی برای بیماری خودایمنی و اضطراب خود مفیدتر میدانست. اما خانم وودز، که نوزادش تقریباً یک ساله است، خط قرمز خود را در واکسیناسیون قطعی فرزندش کشید.
خانم وودز گفت: «من در محافل نسبتاً طبیعتگرا هستم که ارزش زیادی دارد، اما گرایشی به نفوذ تئوریهای توطئه وجود دارد. یک سال پیش که پسرم به دنیا آمد، متوجه شدم که هیچ راهی وجود ندارد که او را واکسینه نکنم. اگر به هر چیزی مبتلا میشد که میتوانستم از آن جلوگیری کنم، هرگز خودم را نمیبخشیدم.»
داشتن فرزند، به خانم وودز درک جدیدی از چگونگی ارتباط متقابل انتخابهای پزشکی خودش با اطرافیانش داد، اینکه چگونه ممکن است کودکش در خطر باشد اگر دیگران در اطرافش واکسینه نشوند و سپس بیمار شوند. او نگران است که وقتی فرزندش به سن کافی برای ثبتنام در مدرسه رسید، چه خواهد کرد. او آرزو میکند که مادرانی مانند او، که تا حدی به مقامات پزشکی بیاعتماد هستند، بتوانند با یکدیگر مشورت و حمایت کنند، در حالی که اصول اولیه مانند ارزش واکسنها را تأیید میکنند.
خانم وودز گفت: «اگر به گورستانها بروید، کودکان مرده زیادی را میبینید که به دلیل سرخک و سرخجه آنجا هستند.» (او اضافه کرد که منظورش نوزادانی هستند که مدتها پیش مردهاند). «آسیبهای زیادی از دیدگاه ضد واکسن در فراموش نکردن این بخش، وجود دارد.»
او در عین حال اضافه کرد: «نمیخواهم توسط پزشکی که مرا به دلیل شکگرایی نقد میکند، تحت فشار قرار بگیرم، چون من فقط نمیدانم.»
فرزندپروری همیشه نیرویی بوده است که ارزشها را تغییر شکل میدهد و دوستیها را دوباره مرتب میکند. اما اکنون، نه تنها یک مرحله زندگی است که این تغییر را تقویت میکند، بلکه صداهای پزشکیگریز نیز در حال صعود سیاسی و فرهنگی هستند.
خانم وودز یک دوست نزدیک، به مثابه خواهر، به نام کیتی باد دارد که در آن سوی کشور، در نیوجرسی زندگی میکند. این دو با ارسال پیامهای صوتی ویدیویی از طریق اپلیکیشن مارکو پولو، با یکدیگر در ارتباط هستند. خانم باد برای بارداری خود با خواندن کتاب «کتاب واکسن» آماده شد که والدین را در انجام تحقیقات خودشان و برای برخی، در به تعویق انداختن یا صرف نظر کردن از واکسنها حمایت میکند. خانم باد تصمیم گرفت پسر ۲ ساله خود را واکسینه نکند.
خانم باد احساس میکند که خانم وودز یکی از معدود افرادی است که او میشناسد و ناراحتی او را از برخی عناصر پزشکی مدرن درک میکند؛ هر دو آنها میخواستند زایمان طبیعی داشته باشند تا بتوانند بر روند کنترل داشته باشند، اما هر دو به دلیل عوارض، سزارین کردند. آنها در بسیاری از مسائل توافق دارند. اما وقتی صحبت از واکسیناسیون فرزندانشان به میان میآید، مؤدبانه و قاطعانه با یکدیگر مخالفت میکنند و هیچ یک دیگری را متقاعد نمیکند.
خانم باد گفت: «مکالمات ما بر اساس تعامل دوجانبه است – ما بزرگسالانی که عقاید قوی داریم و به داشتن نظرات متفاوت احترام میگذاریم. هر دوی ما از سیستم پزشکی آمریکا در مورد تولد گیج شدهایم.»
در آتلانتا، خانم ویاسانا-اسپینوزا نیز با عزیزانی که دوستشان دارد، دچار اختلافاتی شده است. یکی از دوستان نزدیک او حدود یک سال پیش صاحب فرزند شد و از آن زمان به نظریههای پزشکی مشکوکتر جذب شده است. او به خانم ویاسانا-اسپینوزا گفت که نگران است اطلاعات کافی درباره واکسنها وجود ندارد و او تصمیم گرفته است برخی از واکسیناسیونها را برای پسرش به تعویق بیندازد. او همچنان میخواست وقتی پسرش بیمار است، با او ملاقات کند. به نظر میرسید که وقتی خانم ویاسانا-اسپینوزا برنامهها را لغو کرد، احساسش جریحهدار شد.
به جای ملاقات هفتگی، این دو اکنون ماهیانه یا هر دو ماه یک بار یکدیگر را میبینند، که یک لایه جدید از ناخوشایندی به رابطه آنها اضافه شده است.
خانم ویاسانا-اسینوزا گفت: «من این دوستیهای دیرینه را دارم که میخواهم حفظشان کنم. اما آنها به افرادی کاملاً متفاوت تبدیل شدهاند. این سخت بوده است.»