دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، در مراسم تحلیف ژانین پیرو، وکیل موقت ایالات متحده برای واشینگتن، دی.سی.، در دفتر بیضی کاخ سفید در واشینگتن در تاریخ ۲۸ مه سخنرانی می‌کند.
دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، در مراسم تحلیف ژانین پیرو، وکیل موقت ایالات متحده برای واشینگتن، دی.سی.، در دفتر بیضی کاخ سفید در واشینگتن در تاریخ ۲۸ مه سخنرانی می‌کند.

انتخاب ترامپ درباره ایران: آیا او رئیس‌جمهوری خواهد بود که سرانجام به اعتیاد آمریکا به مداخلات در خاورمیانه پایان دهد؟

آیا او رئیس‌جمهوری خواهد بود که سرانجام به اعتیاد آمریکا به مداخلات در خاورمیانه پایان دهد؟

با اینکه کمتر از شش ماه از آغاز دومین دوره ریاست‌جمهوری ترامپ می‌گذرد، روشن است که این بار برخی چیزها متفاوت است، از جمله تمایل ظاهری دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، برای در دست گرفتن جایگاه صلح‌ساز و معامله‌گر جهانی. از اوکراین گرفته تا غزه و عربستان سعودی، شاهد بوده‌ایم که کاخ سفید کانال‌های ارتباطی را گشوده، با دشمنان تعامل کرده و به فروش تسلیحات و توافق‌های سرمایه‌گذاری افتخار کرده است.

مهم‌ترینِ این تلاش‌ها شاید تعامل دولت با ایران باشد. در دوره اول ریاست‌جمهوری ترامپ، او اغلب اجازه می‌داد که تحت تأثیر مشاوران تندرو قرار گیرد که رویکرد سخت‌گیرانه و فشار حداکثری را در قبال ایران ترویج می‌کردند. این بار، او فرصت دیگری دارد تا به یک توافق عمل‌گرایانه دست یابد که جاه‌طلبی‌های هسته‌ای ایران را مهار کرده و تنش‌های منطقه‌ای را کاهش دهد.

مخاطرات بالاست. موفقیت یا شکست مذاکرات ایران شاید بهترین شاخص برای سنجش این باشد که آیا این دولت می‌تواند به تمایل خود برای قرار دادن سیاست خارجی ایالات متحده بر پایه‌ای محکم‌تر عمل کند یا خیر. آیا ایالات متحده می‌تواند قاطعانه بر چالش چین تمرکز کند، یا ترامپ – مانند هر رئیس‌جمهور آمریکا از زمان جورج دبلیو بوش – خود را در باتلاق خاورمیانه گرفتار خواهد دید؟

در طول دوره اول ریاست‌جمهوری ترامپ، مشاورانش بارها به او می‌گفتند که اگر فقط برای مدت کافی فشار بر تهران را افزایش دهد، قادر خواهد بود به "توافق بهتری" نسبت به آنچه باراک اوباما، رئیس‌جمهور سابق، مذاکره کرده بود – یعنی برنامه جامع اقدام مشترک (JCPOA) سال ۲۰۱۵ – دست یابد، چه در مورد پرونده هسته‌ای و چه در مورد سایر مسائل. این تصور کاملاً اشتباه از آب درآمد. مشاورانی مانند مایک پمپئو، جان بولتون، و اچ.آر. مک‌مستر، ترامپ را به سمت ابزارهای سیاست تندروانه سوق دادند. نتیجه، کمپین فشار حداکثری بود که از توافق هسته‌ای دوره اوباما خارج شد، مجموعه‌ای از تحریم‌های فزاینده و شدید را اعمال کرد، و به حملات هدفمند علیه نیروهای نیابتی ایران – و در یک مورد قابل توجه، علیه قاسم سلیمانی، یک ژنرال ارشد در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی – دست زد. از بسیاری جهات، این رویکرد به لجاجت ایران دامن زد، و ایران در زمانی که ترامپ در قدرت بود، هیچ علاقه‌ای به از سرگیری مذاکرات نشان نداد.

تنها مجموعه‌ای از تغییرات منطقه‌ای غیرمنتظره – سقوط رژیم اسد در سوریه، جنگ اسرائیل در لبنان، و بهبود روابط بین کشورهای حاشیه خلیج فارس و ایران – توانست دریچه تعامل را باز کند. امروز، موقعیت منطقه‌ای ایران ضعیف‌تر است، و همسایگانش در خلیج فارس عمدتاً به دنبال صلح هستند. تهران مشتاق یک توافق است؛ زمان برای رئیس‌جمهوری که می‌خواهد فشار را به نتایج دیپلماتیک تبدیل کند، مناسب‌تر از این نمی‌توانست باشد.

اما اگر تعجب‌آور نیست که چرا تهران به دنبال مذاکره است، درک انگیزه‌های دولت ترامپ دشوارتر است. با این حال، بسیاری از جمهوری‌خواهان از اینکه ترامپ کمپین فشار حداکثری خود بر ایران را از سر بگیرد – یا حتی برای این کار دست به حملات نظامی بزند – خوشحال خواهند شد. و اگرچه تعداد کمی از جمهوری‌خواهان کنگره مستقیماً او را در این مورد نقد خواهند کرد، قابل توجه است که جمهوری‌خواهان در هر دو سنا و مجلس نمایندگان آشکارا از ترامپ خواسته‌اند تا در مذاکرات، رویکردی بسیار سخت‌گیرانه را در پیش گیرد، از جمله انحلال کامل برنامه هسته‌ای ایران.

با این حال، در سطحی گسترده‌تر، تصمیم دولت برای حرکت به سمت دیپلماسی، جزء حیاتی تلاش‌های آن برای قرار دادن سیاست خارجی ایالات متحده بر پایه‌ای بهتر و تلاش برای متمرکز کردن ارتش آمریکا بر هند-اقیانوسیه است. خارج کردن ارتش آمریکا از خاورمیانه یک اولویت روشن برای دولت است. ترامپ، در سفر اخیر خود به عربستان سعودی، سیاست‌های دیرینه این کشور در خاورمیانه را رد کرد و اظهار داشت که "به اصطلاح 'ملت‌سازان' ملت‌های بسیار بیشتری را ویران کردند تا اینکه بسازند." جی.دی. ونس، معاون رئیس‌جمهور آمریکا، در سخنرانی اخیر خود در جمع فارغ‌التحصیلان آکادمی نیروی دریایی آمریکا، فراتر رفت و به افسران تازه‌کار قول داد که "هیچ مأموریت تعریف‌نشده و هیچ درگیری نامحدود دیگری وجود نخواهد داشت."

اقدامات آن‌ها عمدتاً پشتوانه این لفاظی‌هاست. در ماه‌های اخیر، ترامپ عمدتاً در برابر کمک به اسرائیل در حملات به ایران و نیروهای نیابتی‌اش مقاومت کرده است. در واقع، با وجود یک کمپین نظامی اولیه علیه حوثی‌ها در یمن، کاخ سفید مایل بود در ازای امتیازات حوثی‌ها در مورد کشتیرانی بین‌المللی، حملات را متوقف کند. در همین حال، وزارت دفاع آمریکا اخیراً یک راهنمای استراتژیک موقت – پیش‌درآمد استراتژی دفاع ملی – صادر کرد که به صراحت به ارتش دستور می‌دهد که بر سرزمین اصلی و هند-اقیانوسیه تمرکز کند، در حالی که در سایر صحنه‌ها "ریسک را بپذیرد."

خلاصه اینکه، ایران یک محک برای سنجش جدیت دولت در تعهدش به اولویت‌بندی استراتژیک است. ترامپ به سختی اولین رئیس‌جمهوری خواهد بود که در جهت‌گیری مجدد استراتژی دفاعی ایالات متحده به این شکل شکست می‌خورد؛ رؤسای جمهور از زمان اوباما تلاش کرده‌اند و نتوانسته‌اند "به آسیا چرخش" کنند. حتی در دولت اول ترامپ نیز، مقامات قول دادند که بر رقابت قدرت‌های بزرگ تمرکز کنند، اما در خاورمیانه درگیر جنگ با دولت اسلامی در سوریه و عراق شدند. شهود ترامپ در این دوره – مبنی بر اینکه تعامل تجاری و دیپلماتیک با ایران ممکن است بهتر از انزوا یا حملات هوایی کار کند – شاید بهتر باشد، اما خطر گرفتار شدن در باتلاق دیگری در خاورمیانه همچنان وجود دارد. سؤال اصلی این است که آیا می‌توان به توافقی دست یافت یا مذاکرات تحت انتظارات غیرواقعی یکی از طرفین فرو خواهد پاشید.

خوشبختانه، گزارش‌ها – و اظهارات مقامات ایرانی و استیو ویتکاف، فرستاده ویژه آمریکا در خاورمیانه – نشان می‌دهد که دو طرف فاصله زیادی با هم ندارند. با این حال، حل و فصل مسائل باقی‌مانده دشوار خواهد بود.

موضوع اصلی از جانب آمریکا، مسئله غنی‌سازی است. غنی‌سازی داخلی ایران مدت‌هاست که منبع اختلاف بوده است؛ تهران حق خود را برای یک برنامه هسته‌ای صلح‌آمیز ادعا می‌کند، و ایالات متحده از انجام کلیه غنی‌سازی – پرخطرترین بخش یک برنامه هسته‌ای غیرنظامی برای تسلیحاتی شدن – در خارج از کشور دفاع می‌کند. برجام به ایران اجازه می‌داد که اورانیوم را در داخل کشور تا سطوح پایین و مناسب برای مصارف غیرنظامی، با نظارت و بازرسی‌های سخت‌گیرانه، غنی‌سازی کند، اگرچه بسیاری از جمهوری‌خواهان در آن زمان استدلال می‌کردند که آستانه‌ها و استانداردهای اعمال شده برای مسدود کردن مسیر ایران به سمت سلاح کافی نیست.

امروزه، ایرانی‌ها اورانیوم را تا درجه تسلیحاتی غنی‌سازی کرده‌اند و تخمین زده می‌شود که حداکثر چند ماه با قابلیت ساخت سلاح هسته‌ای فاصله دارند. با این حال، واقعیت مذکور ناشی از خود غنی‌سازی داخلی نبوده، بلکه از بین رفتن پادمان‌ها و بازرسی‌ها بر برنامه هسته‌ای در پی تشدید تنش‌ها در چند سال گذشته است.

ایران به وضوح باید اورانیوم غنی‌سازی‌شده با درصد بالا را به عنوان بخشی از هر توافق جدید از دست دهد، و آستانه‌های جدیدی برای غنی‌سازی – که احتمالاً بهتر از آستانه‌های برجام باشد – می‌توان تعیین کرد. راه‌حل‌های خلاقانه نیز می‌توانند مورد استفاده قرار گیرند: یک وقفه در غنی‌سازی داخلی ایران که اجازه از سرگیری را در چند سال آینده بدهد، یا یک کنسرسیوم منطقه‌ای برای غنی‌سازی که ایران و برخی از همسایگانش در خلیج فارس را گرد هم آورد. گزارش‌ها نشان می‌دهد که دولت در این مورد در داخل نامشخص است؛ یک پیش‌نویس پیشنهاد درز کرده از تیم ویتکاف حاکی از آن است که این راه‌حل‌ها به طور جدی در حال بررسی هستند، در حالی که حساب کاربری رئیس‌جمهور در شبکه‌های اجتماعی همچنان خواستار "عدم غنی‌سازی اورانیوم" است.

اما ممنوعیت کامل غنی‌سازی داخلی شاید سریع‌ترین راه برای اطمینان از عدم دستیابی به هیچ توافقی باشد. تهران بارها تأکید کرده است که این یک خط قرمز برای آن‌ها در هر توافقی است. و شاید نگران‌کننده‌تر اینکه، فشار برای غنی‌سازی صفر از سوی همان افرادی می‌آید که ترامپ را تشویق کردند تا در دوره اول ریاست‌جمهوری‌اش با وعده توافقی بهتر، از برجام خارج شود. به نظر می‌رسد به طور فزاینده‌ای روشن است که برای بسیاری از این افراد تندرو در سیاست خارجی، هیچ توافقی با ایران وجود ندارد که آن را کافی بدانند.

با این حال، توافقی که شامل راستی‌آزمایی و نظارت – همراه با استانداردهای سخت‌گیرانه برای قابلیت‌های هسته‌ای داخلی ایران – باشد، بسیار بهتر از گزینه‌های جایگزین است. مسلماً از وضعیت موجود، که در آن ایران عملاً یک کشور در آستانه هسته‌ای شدن است و توانایی دستیابی به وضعیت تسلیحاتی را در مدت کوتاهی دارد، بهتر است.

و بی‌شک بهتر از حملات نظامی است که احتمالاً جاه‌طلبی‌های هسته‌ای ایران را حداکثر برای چند سال به عقب خواهد انداخت و خطر بازگشت به رویارویی منطقه‌ای با ایران و متحدانش را در پی خواهد داشت – رویارویی که در آن نیروهای آمریکایی در منطقه احتمالاً به اهداف اصلی تبدیل خواهند شد. حملات نظامی مسئله هسته‌ای را حل نخواهد کرد – آن‌ها فقط یک ساعت را به راه می‌اندازند که شمارش معکوس را برای دفعه بعدی که یک رئیس‌جمهور باید بین دیپلماسی و بمباران تصمیم بگیرد، آغاز می‌کند.

ممکن است اغراق به نظر برسد اگر بگوییم مذاکرات ایران کلید میراث سیاست خارجی ترامپ است. با این حال، مسائل در جریان زیادی در کارنامه دولت وجود دارد – از اوکراین گرفته تا تعرفه‌ها – که بدون شک پیامدهای عمده جهانی خواهند داشت. با این حال، مذاکرات ایران ممکن است روشن‌ترین نشانه برای این باشد که آیا ترامپ و مشاوران همفکرش در دولت واقعاً می‌توانند در تغییر جهت ایالات متحده از رویارویی‌های بی‌معنی در خاورمیانه به سمت چین و سایر چالش‌ها موفق شوند یا خیر. اگر ترامپ واقعاً رئیس‌جمهوری است که سرانجام قصد دارد به اعتیاد ایالات متحده به مداخلات خاورمیانه پایان دهد، پس بمباران ایران شروع بسیار بدی خواهد بود. از سوی دیگر، اگر او بتواند یک توافق هسته‌ای بزرگ و زیبا با ایران مذاکره کند، شاید ایالات متحده سرانجام بتواند چرخش دیرینه خود به سمت آسیا را آغاز کند.