تصویرسازی توسط The Atlantic. منبع: Getty.
تصویرسازی توسط The Atlantic. منبع: Getty.

درخواستی از آلمامتر من

یک کالج هنرهای آزاد مانند پومونا، مکانی ایده‌آل برای آزمایش آموزش کم‌فناوری است.

زمانی که مگی لی ژانگ در کلاسی ثبت‌نام کرد که به دانشجویان گفته شده بود یادداشت‌ها را روی کاغذ بنویسند و مطالب را به‌جای صفحه نمایش، روی کاغذ بخوانند، احساس اضطراب و بیگانگی داشت. ژانگ و همکلاسی‌هایش بخشی از دوران دبیرستان خود را در طول همه‌گیری به صورت آموزش از راه دور گذرانده بودند. در سال اول خود در کالج پومونا، در جنوب کالیفرنیا، او بیشترین مشارکت را در یک درس فلسفه داشت که در آن استاد یک Google Doc مشترک را محور هر کلاس قرار داده بود و بحث‌ها را به صورت همزمان روی صفحه نمایش رونویسی می‌کرد و به دانشجویان امکان ارسال نظرات را می‌داد.

بنابراین، کلاس «بدون فناوری» که او در ترم بعد گذراند، او را گیج کرد. او در ایمیلی به من گفت: «وقتی کسی چیزی می‌نویسد، فکر می‌کنی: آیا من هم باید یادداشت‌برداری کنم؟» اما به‌تدریج، او متوجه شد که اعمال قضاوت‌های خودش در مورد آنچه باید بنویسد و حاشیه‌نویسی متون درسی با جوهر، به او کمک می‌کند عمیق‌تر فکر کند و با دشوارترین مطالب ارتباط برقرار کند. او به من گفت: «دوست دارم چربی انگشتم روی صفحات بیفتد.» تنها در این صورت است که یک متن «به‌قدر کافی برای ورود من، رسیده می‌شود.» اکنون، او گفت، در کلاس‌هایی که استفاده از صفحه‌نمایش مجاز است، «احساس بیگانگی بسیار بیشتری» می‌کند.

ژانگ، که پاییز امسال سال آخر خود را خواهد گذراند، در میان گروه رو به رشدی از دانشجویان کالج پومونا است که در تلاشند نحوه تأثیر فناوری بر زندگی دانشگاهی را تغییر دهند. من از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۲ در پومونا تحصیل کردم؛ می‌خواستم درباره این تلاش‌ها و دیدگاه دانشجویان در مورد فناوری بیشتر بدانم، بنابراین اخیراً با ۱۰ نفر از آنها ایمیل زدم یا صحبت کردم. یک دانشجو یک مقاله نظری در روزنامه دانشجویی نوشت که خواستار کلاس‌های بیشتری بود که در آن‌ها استفاده از دستگاه‌های الکترونیکی ممنوع است. دیگری یکی از بنیان‌گذاران یک «باشگاه لادیت» (Luddite Club) بود که هر هفته دورهمی بدون فناوری برگزار می‌کند. دیگری اکنون به‌جای تلفن هوشمند، تلفن تاشو (flip phone) حمل می‌کند. برخی از اساتید پومونا با نگرانی‌های مشابه، استفاده از دستگاه‌های الکترونیکی را در کلاس‌های خود محدود یا ممنوع می‌کنند و سعی در مهار استفاده دانشجویان از ChatGPT دارند. همه اینها به نگرانی‌های بیشتر در مورد فناوری منجر شده است که من هرگز در این کالج ندیده بودم.

این دانشجویان و اساتید پومونا در واکنش به واقعیت جدید، به هیچ وجه منحصر به فرد نیستند. یک نسل پیش، فرض غالب در میان نوجوانان در آستانه ورود به کالج این بود که تحصیلات دانشگاهی آن‌ها فقط از فناوری‌های پیشرفته بهره‌مند خواهد شد. راهنمایان تورهای دانشگاهی، اینترنت پرسرعت در هر خوابگاه را به عنوان یک مزیت تبلیغ می‌کردند. اکنون که لپ‌تاپ‌های ارزان، تلفن‌های هوشمند، Wi-Fi و ChatGPT همه جا حاضرند—و اکنون که افراد بیشتری فناوری را برای زندگی آکادمیک و اجتماعی دانشجویان مضر می‌دانند—اقدامات متقابلی در دانشگاه‌های مختلف در حال ظهور است. وال استریت ژورنال ماه گذشته گزارش داد که فروش دفترچه‌های آبی قدیمی (blue books) برای امتحانات کتبی در سال گذشته در دانشگاه تگزاس A&M بیش از ۳۰ درصد و در دانشگاه فلوریدا نزدیک به ۵۰ درصد افزایش یافته، در حالی که در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی طی دو سال گذشته ۸۰ درصد رشد داشته است. و اساتید در مدارسی مانند دانشگاه ویرجینیا و دانشگاه مریلند استفاده از لپ‌تاپ را در کلاس ممنوع کرده‌اند.

فراگیر بودن فناوری در دانشگاه‌ها تهدیدی جدی برای کالج‌های کوچک و مسکونی هنرهای آزاد است. پومونا، مانند موسسات همتای خود، زمان، پول و تلاش زیادی را صرف می‌کند تا تقریباً ۹۵ درصد از ۱۶۰۰ دانشجوی خود را در محوطه دانشگاه اسکان دهد، در سالن‌های غذاخوری به آنها غذا دهد و در گروه‌های کوچک به آن‌ها آموزش دهد، با نسبت ۸ دانشجو به ۱ استاد. حامیان این مدل اصرار دارند که این مدل پرهزینه ارزشش را دارد، زیرا جوانان در یک جامعه نزدیک که همه از یکدیگر در داخل و خارج از کلاس درس می‌آموزند، بهترین آموزش را می‌بینند. چنین مدلی اگر بسیاری از افراد حاضر در فضاهای مشترک، ذهن خود را به فضای مجازی منتقل کنند (موضوعی که روانشناس جاناتان هایدت در بافت دبیرستان بررسی کرده است)، دیگر کارایی نخواهد داشت.

در عین حال، پومونا بهتر از اکثر موسسات برای کاهش جایگاه فناوری در زندگی دانشگاهی مناسب است. با وقف ۳ میلیارد دلاری، یک پردیس کوچک و تعداد زیادی مدیر که برای شکل‌دهی به فرهنگ دانشگاهی حقوق می‌گیرند، منابع فراوان و محیطی طبیعی برای رسمی‌سازی آزمایش‌های متنوعی دارد، مانند تشویق دانشجویان در زمان ثبت‌نام برای استفاده از تلفن‌های تاشو (flip phones)، ایجاد فرهنگ بدون فناوری در یکی از سالن‌های غذاخوری آن، ایجاد خوابگاه‌های بدون فناوری شبیه به گزینه‌های بدون مواد مخدر آن – چیزی که کالج سنت جان در مریلند در حال تلاش برای آن است – و اطلاع‌رسانی و مطالعه کلاس‌های بدون فناوری اساتیدی که این رویکرد را انتخاب می‌کنند.

انجام این کار، پومونا را از رقبایش متمایز خواهد کرد. به جز استثنائاتی مانند کالج دیپ اسپرینگز (Deep Springs College) و برخی موسسات کوچک مذهبی – کالج کاتولیک وایومینگ (Wyoming Catholic College) از سال ۲۰۰۷ تلفن را ممنوع کرده است و دانشگاه فرانسیسکن استیوبنویل (Franciscan University of Steubenville) در اوهایو بورسیه‌ای برای دانشجویانی که تا زمان فارغ‌التحصیلی از تلفن‌های هوشمند دست می‌کشند، راه‌اندازی کرده است – تعداد بسیار کمی از کالج‌ها متعهد به محدودیت‌های آگاهانه در فناوری شده‌اند.

جاناتان هایدت: تلفن‌ها را فوراً از مدارس بیرون ببرید

امید من این است که پومونا یا یک کالج هنرهای آزاد دیگر خود را از مکانی که به میزان دسترسی دانشجویان ورودی به فناوری می‌بالد – «بیش از ۱۶۰ فضای یادگیری مجهز به فناوری در پومونا وجود دارد»، وب‌سایت دانشگاه می‌گوید – به مکانی تبدیل کند که به فضاهایی که به عنوان پناهگاه‌های فناوری ایجاد کرده است، نیز می‌بالد. سوزان مک‌ویلیامز بارندت، استاد علوم سیاسی پومونا، به من گفت: «در زمان رقابت شدید برای جذب دانشجو، این می‌تواند پیشنهادی برای یک رئیس کالج جسور و بینا باشد.» مک‌ویلیامز هرگز به لپ‌تاپ یا دستگاه‌های دیگر در کلاس‌هایش اجازه نداده است؛ او همچنین هر بار که واجد شرایط بوده، معتبرترین جایزه تدریس پومونا را کسب کرده است. او گفت: «ممکن است میلیون‌ها نوجوان در سراسر این کشور که قصد ورود به کالج را دارند، نخواهند در چنین مدرسه‌ای تحصیل کنند، اما شرط می‌بندم که تعداد کافی برای حفظ یک یا دو پردیس پر جنب و جوش وجود دارد.»

تاکنون، رهبری پومونا خود را با اساتید و دانشجویانی که وضعیت موجود را بدتر از گذشته می‌دانند، همسو نکرده است. کاترین لیدلاو، مسئول جدید ارتباطات کالج، به من نوشت: «من امروز کمی پرس و جو کردم و نتوانستم هیچ ابتکاری در مورد محدود کردن فناوری پیدا کنم. اما بیایید در تماس باشیم. من قطعاً می‌توانم ببینم که چگونه این می‌تواند به یک آزمایش مبتنی بر ارزش در پومونا تبدیل شود.»

پومونا در تلاش برای کاهش وابستگی خود به فناوری، با موانع متعددی روبرو خواهد شد. قانون آمریکایی‌ها با معلولیت (ADA) استفاده از ابزارهایی مانند نرم‌افزار یادداشت‌برداری، زیرنویس بسته و سایر برنامه‌های موجود در دستگاه‌ها را برای دانشجویان واجد شرایط الزامی می‌کند. اما اونا آیزنشتات (Oona Eisenstadt)، استاد مطالعات دینی در پومونا که ۲۱ سال است کلاس‌های بدون فناوری تدریس می‌کند، به من گفت که اگرچه او مشتاق است که قانون را رعایت کند (و حتی فراتر از آن برود) تا دانشجویانش را در خود جای دهد، دانشجویانی که به دستگاه‌ها در کلاس نیاز دارند، نادر هستند. او اضافه کرد که اگر دانشجویی واقعاً برای یادداشت‌برداری به لپ‌تاپ نیاز داشته باشد، او ممنوعیت یادداشت‌برداری را برای کل کلاس در نظر می‌گیرد، به‌جای اینکه اجازه استفاده از کامپیوتر را بدهد. او گفت: «این در ابتدا سخت به نظر می‌رسد»، اما «ممکن است ما را مجبور به حضور حتی بیشتر کند.»

اطمینان از دسترسی به مواد درسی نگرانی دیگری است. آماندا هولیس-بروسکی (Amanda Hollis-Brusky)، استاد سیاست و حقوق، به من گفت که به دلیل «تغییر مشخص» در مقاله‌هایی که دانشجویانش ارسال می‌کنند، به فکر بازگشت به امتحانات در کلاس است. او گفت: «من را افسرده کرد که دیدم چقدر دانشجویان ابتدا به هوش مصنوعی مراجعه می‌کردند تا ببینند چه چیزی بیرون می‌دهد، و چقدر از منطق و ادعاهای آن هنوز در مقالاتشان راه پیدا می‌کرد.» او همچنین می‌خواهد لپ‌تاپ‌ها را در کلاس ممنوع کند – اما دانشجویانش از مواد درسی دیجیتال استفاده می‌کنند که او برای صرفه‌جویی در هزینه کتاب‌های فیزیکی گران‌قیمت در اختیارشان قرار می‌دهد. او با تأسف گفت: «نمی‌دانم چگونه تعادل بین برابری و دسترسی را با مزایای یک کلاس درس بدون فناوری برقرار کنم.» یارانه‌ها برای اساتیدی که با این تعارض دست و پنجه نرم می‌کنند، از جمله آزمایش‌هایی است که کالج می‌تواند تأمین مالی کند.

البته، دانشجویان برای موفقیت در بسیاری از رشته‌ها نیاز دارند که با پیشرفت‌های تکنولوژیکی اخیر آشنا باشند و برخی از دروس همیشه به فناوری در کلاس نیاز خواهند داشت. اما همانطور که نسل من به خوبی از فناوری، از جمله آیفون و ChatGPT، بدون اینکه در کالج با آن آشنا شده باشند، استفاده کرده‌اند، دانشجویان امروز نیز، اگر برای چهار سال به آنها تفکر انتقادی آموزش داده شود، مطمئناً می‌توانند استفاده از چت‌بات‌ها و موارد دیگر را در اوقات فراغت خودشان یاد بگیرند. در واقع، من انتظار دارم که در آینده بسیار نزدیک، اگر نگوییم همین پاییز آینده، اکثر دانشجویان هنگام ورود به پومونا در استفاده از هوش مصنوعی ماهر باشند؛ آنها حتی بیشتر از اینکه کالج به آنها یاد دهد چگونه بدون آن عمیق فکر کنند، سود خواهند برد.

شاید بزرگترین چالش این باشد که بسیاری از دانشجویانی که در یک درس خاص نیازی به فناوری ندارند، مایل به استفاده از آن هستند. کایتلین اولالیسا (Kaitlyn Ulalisa)، دانشجوی سال دوم که در نزدیکی میلواکی بزرگ شده است، به من نوشت: «در هر کلاسی می‌توانم اطرافم را نگاه کنم و صفحات لینکدین، ایمیل‌ها، و بازی‌های شطرنج را ببینم.» در دبیرستان، خود اولالیسا ساعت‌ها در روز را صرف پیمایش در اینستاگرام، اسنپ‌چت و تیک‌تاک می‌کرد. بدون آنها، احساس می‌کرد «هیچ ایده‌ای از آنچه با هم‌سن و سالانش می‌گذرد، ندارد.» در پومونا، مکانی به اندازه کافی کوچک که می‌توان در محوطه دانشگاه قدم زد و دید چه خبر است، او دوباره برنامه‌ها را از روی تلفن خود حذف کرد. با الهام از یک مقاله نیویورک تایمز درباره یک باشگاه لادیت (Luddite Club) که توسط گروهی از نوجوانان در بروکلین آغاز شده بود، او و یکی از دوستانش یک شعبه در دانشگاه ایجاد کردند. آنها هر جمعه برای معاشرت بدون فناوری دور هم جمع می‌شوند. با این حال، او گفت، برای بسیاری از دانشجویان، ترک تیک‌تاک و اینستاگرام به منزله مرگ اجتماعی است، زیرا منبع اصلی سرمایه اجتماعی آنها آنلاین است.

از شماره سپتامبر ۲۰۱۷: آیا تلفن‌های هوشمند یک نسل را نابود کرده‌اند؟

روایت‌هایی مانند او نشان می‌دهد که دانشجویان ممکن است از مجبور شدن به دوری از دستگاه‌های خود، حداقل در فضاهای خاص دانشگاه، سود ببرند. اما مایکل استاینبرگر (Michael Steinberger)، استاد اقتصاد پومونا، به من گفت که نگران است رویکرد بیش از حد سختگیرانه، دانشجویان را از فرصت یادگیری برای خودشان محروم کند. او گفت: «آنچه امیدوارم بتوانیم به دانشجویانمان بیاموزیم این است که چرا آنها باید انتخاب کنند که تلفن خود را در سالن غذاخوری باز نکنند. چرا آنها ممکن است انتخاب کنند که از فناوری صرف‌نظر کرده و یادداشت‌ها را با دست بنویسند. چرا آنها باید قطع ارتباط با فناوری را تمرین کنند و به شبکه‌سازی حضوری تکیه کنند تا سلامت روان خود را حمایت کنند، و چرا آنها باید نظم انتخاب این کار را برای خودشان تمرین کنند. اگر فناوری را محدود کنیم، اما دلیل آن را آموزش ندهیم، دانشجویانمان را به همان اندازه‌ای که می‌توانیم آماده نمی‌کنیم.»

از نظر فلسفی، من معمولاً رویکرد دست‌بردارانه استاینبرگر را ترجیح می‌دهم. اما تعجب می‌کنم که آیا دانشجویان، با تجربه نکردن اینکه مثلاً در سالن غذاخوری که هیچ‌کس به دستگاهی نگاه نمی‌کند، نان می‌خورند، داده‌های کافی برای تصمیم‌گیری آگاهانه دارند یا خیر. شاید محدودیت‌های سخت‌گیرانه در فناوری، حداقل در اوایل دوران دانشگاه، آنها را در مورد مبادلات آگاه‌تر و برای انتخاب‌های خودشان در آینده مجهزتر کند.

موفقیت یک آزمایش دانشگاهی در محدود کردن فناوری، به چه معنای دیگری خواهد بود؟ مدیران به طور ایده‌آل باید نتایج تحصیلی، تأثیرات بر زندگی اجتماعی، و حتی جایگاه کالج و توانایی آن در جذب دانشجویان عالی را بسنجند. بهبود در تمامی معیارها ایده‌آل خواهد بود. اما شکست‌ها لزوماً به معنای تلاش بی‌هوده نیستند، اگر کالج آنچه را که کارآمد است و آنچه را که نیست، به صورت عمومی به اشتراک بگذارد. یک ابتکار موفق در سطح دانشگاه نیز باید مراقب باشد که آزادی آکادمیک اساتید را تضعیف نکند، زیرا آنها باید تمامی انعطاف‌پذیری فعلی خود را برای تصمیم‌گیری در مورد نحوه تدریس کلاس‌های خود حفظ کنند. برخی بدون شک به روش‌های تدریس مبتنی بر فناوری ادامه خواهند داد.

دیگران به دنبال جایگزین‌ها خواهند بود. الیجا کوئتین (Elijah Quetin)، مدرس مدعو فیزیک و نجوم در پومونا، در مورد یک آزمایش خلاقانه کم‌فناوری که قبلاً برنامه‌ریزی کرده است، به من گفت. در طول تابستان، کوئتین و شش دانشجو (سه نفر از آنها از باشگاه لادیت) چند هفته را در یک مزرعه در نزدیکی رودخانه آمریکایی (American River) سپری خواهند کرد؛ در طول روز، آنها کار فیزیکی انجام خواهند داد – تعمیر حصار، لوله‌کشی آبیاری، مراقبت از گوسفند و بز – و در عصر، یک دوره پیشرفته ریاضیات کاربردی را در داخل یک انبار پیگیری خواهند کرد. او گفت: «ما در تلاشیم ببینیم آیا می‌توانیم یک دوره تمام ترم را تنها در دو هفته و بدون زیرساخت انجام دهیم.» او این سفر را «پاسخی به تقاضای فزاینده‌ای که مستقیماً از دانشجویان می‌شنوم» برای گذراندن زمان بیشتر در دنیای واقعی، توصیف کرد. او همچنین گفت، این بخشی از یک چالش بزرگتر برای «مدل تولید انبوه آموزش عالی» است که توسط ابزارهای دیجیتال «به جای نیروی کار و مراقبت انسانی» مدیریت می‌شود.

حتی در بهترین حالت، جایی که مدیران و اساتید راه‌های جدیدی برای ارائه آموزش بهتر به دانشجویان کشف می‌کنند، پومونا تنها یک کالج کوچک است. می‌تواند به راحتی موفق شود در حالی که آکادمی به طور کلی همچنان در حال تقلا است. گری اسمیت (Gary Smith)، استاد اقتصاد، به من نوشت: «ترس من این است که آموزش حتی بیشتر تحریف شود، به طوری که برخی از دانشجویان در مدارس نخبه با کلاس‌های کوچک، مهارت‌های تفکر انتقادی و ارتباطی را بیاموزند، در حالی که بیشتر دانشجویان در مدارس با کلاس‌های بزرگ، با استفاده از مدل‌های زبان بزرگ (LLM) برای تقلب در تحصیل، خود را فریفته‌اند.»

اما آزمایش‌های موفق در کالج‌های معتبر هنرهای آزاد، برای همه، بهتر از هیچ است. در حالی که من نیز از افزایش شکاف در میان فارغ‌التحصیلان کالج متاسف خواهم بود، از نتیجه‌ای بدتر می‌ترسم: اینکه همه کالج‌ها در آموزش تفکر انتقادی و ارتباطی به خوبی گذشته شکست بخورند، و این کاهش مهارت‌ها کل جامعه را تنزل دهد. اگر هر مدرسه‌ای اثبات مفهومی برای راه بهتری ارائه دهد، ممکن است گسترش یابد. موسسات همتا ممکن است پیروی کنند؛ بقیه دانشگاه‌ها ممکن است به آرامی روش‌های بهتری را اتخاذ کنند. برخی از اولین ذینفعان رویکرد بهتر در این میان، وظیفه‌ای را که از دیرباز بر دروازه‌های بتنی پومونا حک شده است، انجام خواهند داد: امانت‌داری از ثروت‌های اضافی خود برای بشریت.