سربازان گارد ملی در مقابل اداره پست در جنوب مرکزی لس آنجلس، ۱۹۹۲ مستقر شده‌اند. (تد سوکی / کوربیس / گتی)
سربازان گارد ملی در مقابل اداره پست در جنوب مرکزی لس آنجلس، ۱۹۹۲ مستقر شده‌اند. (تد سوکی / کوربیس / گتی)

سوءاستفاده فاحش ترامپ از گارد ملی

استقرار نیروها در لس آنجلس در سال ۱۹۹۲ ثابت کرد که نیروهای نظامی وقتی تحت فرمان ایالت باشند، در خیابان‌ها بهترین عملکرد را دارند.

دونالد ترامپ کاری را انجام داد که هیچ رئیس‌جمهور دیگری در زمینه ناآرامی‌های شهری انجام نداده بود: او بدون درخواست فرماندار، نیروهای فدرال را به یک ایالت اعزام کرد. با فدرالی کردن اعضای گارد ملی کالیفرنیا در روز شنبه، رئیس‌جمهور اختیارات فرماندار گاوین نیوسام را بر گارد خودش لغو کرد. در هر دو مورد قبلی از دستور ریاست‌جمهوری برای استقرار اعضای گارد ملی در شهرهای آمریکا—شورش‌های لس آنجلس در سال ۱۹۹۲ و واکنش به طوفان کاترینا در سال ۲۰۰۵—فرماندار ایالت بر یک دستگاه امنیت عمومی نظارت داشت که از کنترل خارج شده بود. ترامپ، با استفاده از رفتارهای غیرقانونی که شامل خرابکاری، خشونت و امتناع از متفرق شدن در جریان اعتراضات علیه عملیات سازمان مهاجرت و گمرک (ICE) در لس آنجلس می‌شد، اعلام کرد که ۲۰۰۰ نفر از نیروهای ذخیره به صورت یک‌جانبه و برخلاف توصیه نیوسام، به شهر اعزام خواهند شد.

تصمیم ترامپ—برای اعمال اختیارات بخش ۱۰ خود برای فدرالی کردن گارد ملی تحت فرماندهی‌اش—بر اساس ارزیابی دقیق نیازهای عملیاتی در خیابان‌های لس آنجلس نبود. حتی اگر لفاظی‌های فزاینده کاخ سفید و تهدیدات استقرار کامل نظامی با شرایطی توجیه می‌شد که مستلزم لغو اختیارات یک فرماندار بود، این تصور که نیروهای مسلح اعتراضات را متوقف کرده و خشم گسترده درباره سیاست‌های اجرایی مهاجرت ترامپ در کالیفرنیا را آرام خواهند کرد، ساده‌لوحانه و اشتباه است. تصمیم ترامپ درگیر بسیاری از اختلافات قبلی بود—مهاجرت و اخراج، عملیات‌های ICE، تنش بین ایالت‌های دموکرات و کاخ سفید، یک اختلاف شخصی با نیوسام—اما ادعای رئیس‌جمهور مبنی بر اینکه حضور نیروهای نظامی پاسخگوی ناآرامی‌های عمومی است، به‌ویژه مشکوک است. از نظر تاریخی، این استقرارها حتی زمانی که رئیس‌جمهور و فرماندار بر اهداف توافق داشتند، ارزش محدودی از خود نشان داده‌اند. اعزام ارتش به عنوان یک نیروی خصمانه، زمینه‌ساز دردسر است.

در جریان شورش‌های ۱۹۹۲ لس آنجلس، پس از تبرئه چهار افسر پلیس سفیدپوست از حمله به رادنی کینگ، ۶۳ نفر در میان آتش‌سوزی و غارت گسترده در سراسر شهر کشته شدند. در سال ۲۰۰۵، طوفان کاترینا تقریباً ۱۰۰۰ نفر را در لوئیزیانا به کام مرگ فرستاد و نیواورلئان را بدون دولت فعال و با نیروی انتظامی بسیار کم رها کرد. در هر دو مورد، استقرار گارد ملی اساساً پاسخی به ناتوانی نیروی پلیس محلی بود—یا به دلیل اینکه پلیس کانون خصومت شده بود یا به دلیل اینکه به سادگی نمی‌توانست خواسته‌های بحران را برآورده کند. و در هر دو مورد، فرماندار درخواست مداخله فدرال را کرده بود.

دیوید فروم: برای ترامپ، این یک تمرین است

یکی از درس‌های کلیدی استقرار در لس آنجلس این بود که عدم تعریف مسئولیت‌های فرماندهی و کنترل منجر به مشکلات عملیاتی و تاخیر شد. گارد ملی تحت فرمان فرماندار پیت ویلسون قرار بود از نیروهای امدادگر (به‌ویژه آتش‌نشانان) و تیم‌های کاری اضطراری که تلاش می‌کردند زیرساخت‌های حیاتی را تعمیر کنند، محافظت کند. این نیروها که برای کنترل جمعیت آموزش دیده بودند، از گشت‌های پلیس نیز حمایت می‌کردند—برای مثال، برای محافظت از مراکز خرید در برابر غارت. استقرار اولیه سربازان کُند بود و آنها برای ماموریت کاملاً آماده نبودند. اما در روزهای بعد، شورش فروکش کرد و گارد ملی توانست بخش عمده‌ای از ماموریت خود را انجام داده و به نیروهای پلیس خسته و تحت فشار کمک کند.

با این حال، در آن زمان، ویلسون اعتماد خود را به رهبری گارد ملی از دست داده بود و از مقیاس بی‌نظمی نگران بود. او از کاخ سفید درخواست کمک کرد و رئیس‌جمهور جورج اچ. دابلیو. بوش ۳۵۰۰ سرباز فدرالی شده را اعزام کرد. با وجود استقرار در موقعیتی کم‌تر دشوار، این سربازان فدرالی شده نتوانستند حمایت موثر مورد نیاز در میدان را ارائه دهند. در نهایت، گارد ایالتی نیروی انعطاف‌پذیرتر و سازگارتر بود. نیروی نظامی جدیدی که توسط استقرار فدرال تشکیل شد، هرگز مسائل مربوط به ماموریت، ارتباطات و قوانین درگیری خود را به نحو رضایت‌بخشی حل نکرد. مشکلات این همکاری ناآرام با سازمان‌های پلیس محلی و ایالتی به پایین منتقل شد و پاسخگویی در سطح خیابان را مختل کرد.

رویدادهای لس آنجلس در سال ۱۹۹۲—و درس‌های صریحی که مقامات ایالتی، فدرال و نظامی از آنها گرفتند—دلیلی است که تا به امروز، وظیفه رسیدگی به ناآرامی‌های مدنی یا بلایای طبیعی عمدتاً بر عهده گارد ملی تحت صلاحیت ایالتی باقی مانده است. گارد ملی همچنین بر همین اساس در تلاش‌های امنیت داخلی ادغام شده است. اگر یک نیروی گارد با وضعیتی مواجه شود که از ظرفیت آن فراتر است، می‌تواند تحت توافقات کمک متقابل به گارد ایالت دیگری مراجعه کند.

به نظر نمی‌رسد کمک متقابل در آخر هفته گذشته در ذهن ترامپ بوده باشد. گارد ملی برای این منظور وجود دارد که به فرمانداران قدرت اضافی برای محافظت از شهروندانشان بدهد و این کار را در حمایت از نیروهای امدادگر محلی انجام دهد. فدرالی کردن عجولانه نیروها توسط ترامپ غیرعاقلانه و بی‌فایده است، حتی پیش از اینکه به انگیزه‌های سیاسی بدخواهانه پشت این دستور فکر کنیم.

در حال حاضر، به نظر می‌رسد پنتاگون حتی تمهیدات خوابیدن نیروهای خود را فراهم نکرده است، چه رسد به تعیین قوانین درگیری در خیابان‌ها؛ روزنامه سان فرانسیسکو کرونیکل گزارش می‌دهد که این استقرار چنان "به طرز وحشتناکی آماده نشده" بود که نیروها در محل‌های تنگ روی زمین می‌خوابند. در بهترین حالت، این استقرار کاملاً غیرضروری خواهد بود. در بدترین حالت، به شدت نتیجه معکوس خواهد داشت. اما انگیزه ترامپ شفاف است—و او مطمئناً فرصتی را مهندسی خواهد کرد تا بازی‌های قدرت خود را ادامه دهد، تا زمانی که عادی به نظر برسند.