تصویری مرتبط با موضوع مقاله.
تصویری مرتبط با موضوع مقاله.

عملیات تار عنکبوت و آینده جنگ

مارا کارلین، کارشناس نظامی، درباره پهپادها، هوش مصنوعی و درگیری‌های نامتقارن.

پهپادها ماهیت جنگ را تغییر می‌دهند. پس از ایفای نقش برجسته در درگیری اخیر بین هند و پاکستان، هواپیماهای بدون سرنشین در عملیات «تار عنکبوت» در اول ژوئن، جهان را شگفت‌زده کردند، زمانی که اوکراین چندین نقطه را در عمق خاک روسیه هدف قرار داد. اما آیا پیشرفت‌های فناورانه مانند پهپادها و هوش مصنوعی میدان بازی را برابر می‌کنند یا به قدرت‌های نظامی مزیت بیشتری می‌دهند؟

پاسخ به این سوالات دیگر نظری نیست. با درگیری‌هایی که در چندین قاره در جریان است، جهان ناگهان به آینده جنگ رانده شده است. در آخرین قسمت از FP Live، با مارا کارلین، کارشناس نظامی و استاد دانشگاه جانز هاپکینز که به شش وزیر دفاع مشاوره داده است، صحبت کردم. کارلین در سال 2022، زمانی که معاون وزیر دفاع در امور سیاست‌گذاری در دولت بایدن بود، در تدوین و اجرای استراتژی دفاع ملی کمک کرده است. مشترکین می‌توانند گفتگوی کامل را در کادر ویدیویی بالای این صفحه تماشا کنند یا پادکست FP Live را دنبال نمایند. آنچه در ادامه می‌آید، نسخه‌ای فشرده و ویرایش شده از این مصاحبه است.

راوی آگراوال: من دو دیدگاه درباره حمله پهپادی جسورانه اوکراین به روسیه شنیده‌ام. یکی اینکه این حمله نبوغ اوکراین را در وارد کردن میلیاردها دلار خسارت به روسیه نشان داد؛ به عبارت دیگر، این یک لحظه تعیین‌کننده بود. اما دیدگاه دیگری پیشنهاد می‌کند که این حمله وضعیت موجود در جنگ را تغییر نخواهد داد. نظر شما چیست؟

مارا کارلین: این عملیات خیره‌کننده اوکراین از آن جهت جذاب است که ارتباط بسیاری از موضوعاتی را که قرن‌ها در جنگ دیده‌ایم، به نمایش می‌گذارد. هنوز کاملاً مشخص نیست که اوکراین چند بمب‌افکن استراتژیک را منهدم کرده است. اوکراینی‌ها می‌گویند 40 فروند، در حالی که روس‌ها می‌گویند فقط چند فروند. بنابراین، این موضوع اهمیت عملیات اطلاعاتی را که از ازل دیده‌ایم، برجسته می‌کند. همچنین اهمیت مداوم غافلگیری را می‌بینیم. اهمیت حیاتی برنامه‌ریزی استراتژیک را نیز مشاهده می‌کنیم؛ اوکراینی‌ها گفتند که یک سال و نیم برای این عملیات برنامه‌ریزی کرده‌اند.

این حمله چهره این جنگ را کاملاً تغییر نمی‌دهد. اما کار را برای روس‌ها سخت‌تر خواهد کرد، زیرا جایگزینی این هواپیماها آسان نیست. آنها گران‌قیمت هستند و توسعه‌شان زمان زیادی می‌برد.

آگراوال: گزارش‌هایی مبنی بر دخالت شخصی رئیس‌جمهور [اوکراین] [ولودیمیر] زلنسکی در این تصمیم، و انتظار برای لحظه مناسب، نیز قابل توجه است. آیا شما حس می‌کنید که او چنین عملیاتی را زمانی که [رئیس‌جمهور سابق آمریکا جو] بایدن در دفتر بود به تعویق انداخته است، زیرا فکر می‌کرد کاخ سفید این را نمی‌خواهد؟ باید اشاره کنم که شما نیز در آن زمان در کاخ سفید بودید.

کارلین: هیچ ایده‌ای ندارم. کاملاً ممکن است که او فقط منتظر بود تا لحظه مناسب فرا برسد.

من عملیات «تار عنکبوت» را با آنچه اسرائیلی‌ها با حملات پیجر علیه حزب‌الله در پاییز گذشته انجام دادند، مقایسه می‌کنم. هر دو عملیات‌های دیدنی هستند. اما صریحاً، عملیات اسرائیل علیه حزب‌الله، که حداقل چند هزار عضو حزب‌الله را زخمی کرد، بیشتر از تأثیر عملیات «تار عنکبوت» بر روس‌ها، یک تغییردهنده بازی برای حزب‌الله به نظر می‌رسید.

آگراوال: اما حمله پهپادی اوکراین و روسیه، نبرد داوود و جالوت بود. حمله اسرائیل و حزب‌الله برعکس بود. اسرائیل منابع بیشتری داشت که به آن اجازه نوآوری بیشتر و نفوذ به زنجیره‌های تأمین را می‌داد. پس آیا فناوری بیشتر میدان بازی را برابر می‌کند یا امکان استفاده‌های نامتقارن را فراهم می‌آورد؟

کارلین: در کوتاه‌مدت، بله، کمک می‌کند تا میدان بازی برابر شود. اما داستان نوآوری نظامی، صریحاً، کمتر درباره این است که چه کسی اول به قابلیت یا فناوری خاصی دست پیدا می‌کند. بیشتر درباره این است که چه کسی می‌تواند آن را ابتدا یکپارچه و مقیاس‌بندی کند و چه کسی واقعاً قادر است نیروی خود را با آن تطبیق دهد. بنابراین، بله، در کوتاه‌مدت، فناوری کمی بیشتر به نیروهای کم‌امکانات کمک می‌کند. اما در میان‌مدت تا بلندمدت، این موضوع قطعی نیست.

آگراوال: برای من شگفت‌انگیز است که پهپادها نه تنها در اوکراین، بلکه در بسیاری از عرصه‌های دیگر نیز بسیار برجسته شده‌اند. در چند سال اخیر درگیری ایران و اسرائیل و سپس، اخیراً، درگیری بین هند و پاکستان—دو کشوری که پیش از این جنگ‌های زیادی داشته‌اند، اما تا ماه گذشته هرگز با پهپادها وارد جنگ نشده بودند. این موضوع همچنین نشان‌دهنده آن است که در هر یک از این موارد، یک یا چند قدرت هسته‌ای درگیر بوده‌اند.

کارلین: ما هنوز چیزهای زیادی باید درباره آن درگیری کوتاه بین هند و پاکستان بیاموزیم، اما این درگیری چند نکته جالب را نشان می‌دهد. یکی، چیزی است که ما در ادبیات تخصصی آن را پارادوکس ثبات-بی‌ثباتی می‌نامیم. عملاً، هند و پاکستان قدرت‌های هسته‌ای هستند و احتمالاً بیشتر از آستانه هسته‌ای، در سطوح پایین‌تر، تنش را تشدید می‌کنند. اصلاً مشخص نیست چرا طرفین در نهایت تنش را کاهش دادند. آیا نقش آمریکا بود که فعال‌تر شد؟ آیا هر دو طرف به آنچه نیاز داشتند، دست یافتند؟ نمی‌دانم.

اما درباره پهپادها به طور خاص، همکارم جاشوا وایت می‌گوید که پهپادها در میانه مبهم نحوه تفکر ما درباره تشدید تنش قرار دارند. شما در انتهای پایین، توپخانه دارید. در انتهای بالا، موشک‌های کروز و بالستیک دارید. و میانه مبهم همیشه نقطه پیچیده‌ای است.

آگراوال: بیایید بیشتر درباره سلاح‌های هسته‌ای صحبت کنیم. آیا در نحوه تفکر بسیاری از کشورها درباره دکترین‌های هسته‌ای‌شان تغییری ایجاد شده است؟

کارلین: موضوع سلاح‌های هسته‌ای در چند سال اخیر آشکارا اهمیت بیشتری پیدا کرده است، نه فقط به دلیل تهدیدات روسیه در قبال اوکراین. برای من شگفت‌انگیز بوده که چگونه این گفت‌وگو در سراسر اروپا و اقیانوس هند-آرام تغییر کرده است، به طوری که اکنون کشورها درباره دستیابی به قابلیت‌های پنهان یا بیشتر صحبت می‌کنند. این موضوع به طور فزاینده‌ای در گفت‌وگوها حتی در کشورهایی که به طور معمول درباره آن بحث نمی‌کنند، مانند کره جنوبی، ژاپن، آلمان، لهستان و با دومین حزب سیاسی بزرگ سوئد، جای می‌گیرد که کاملاً منطقی به نظر می‌رسد. اگر اوکراین امروز هنوز سلاح هسته‌ای داشت، وضعیت آن درگیری چگونه بود؟ آیا روسیه اصلاً آن را آغاز می‌کرد؟ بنابراین، برای من جالب است که اکنون این گفت‌وگو در میان بسیاری که حتی پنج یا ده سال پیش درباره آن صحبت نمی‌کردند، اینقدر بلند است.

این کشورها عمدتاً شرکا و متحدان آمریکا هستند. در چند دهه گذشته، زمانی که ایالات متحده برنامه‌ریزی دفاعی انجام می‌داد، درباره سلاح‌های هسته‌ای این گونه فکر می‌کرد که "من نمی‌خواهم دشمنان یا رقبایم به آنها دست پیدا کنند." اما اکنون، چگونه درباره این سلاح‌ها در رابطه با شرکا یا متحدان خود فکر می‌کنید؟ به ویژه متحدانی که با آنها توافق بازدارندگی گسترده دارید اما عملاً می‌گویند: "ما دیگر به این توافق کاملاً اعتماد نداریم." اکنون مجموعه‌ای متفاوت از معضلات وجود دارد.

آگراوال: پس، به نوعی، ممکن است شاهد معکوس شدن دهه‌ها عدم اشاعه باشیم، چرا که برخی کشورها احساس می‌کنند برای امنیت خود به سلاح‌های هسته‌ای نیاز دارند.

کارلین: درست است. همانطور که احتمالاً می‌دانید، بریتانیایی‌ها و فرانسوی‌ها درباره یک بازدارندگی گسترده نیابتی در سراسر اروپا بحث‌هایی داشته‌اند. اما صراحتاً، آنها قابلیت‌های زیادی ندارند. بنابراین، این سوال مطرح است که چقدر این بازدارندگی معتبر خواهد بود. با این وجود، همین که چنین بحثی وجود دارد، سوالات واقعی را درباره اینکه آیا این نقشه کلی نیاز به تغییر دارد، مطرح می‌کند.

آگراوال: مارا، به عنوان یک سیاست‌گذار، ایالات متحده چه کاری باید انجام دهد تا کشورها با قابلیت‌های متعارف خود احساس امنیت بیشتری کنند، به جای اینکه به گزینه‌های هسته‌ای فکر کنند؟

کارلین: ایالات متحده می‌تواند چند کار انجام دهد. یکی کاملاً واضح است. دستیابی به قابلیت سلاح‌های هسته‌ای می‌تواند برای نیروی نظامی شما گران و پیچیده باشد. شما باید بخش‌هایی از ارتش خود را آموزش دهید که چگونه آن را عملیاتی کنند، چگونه فرماندهی و کنترل هوشمندانه‌ای داشته باشند و غیره.

مجموعه بزرگ‌تری از استدلال‌ها این است که چگونه به اعتبار بازدارندگی گسترده کمک کنیم. کارهایی می‌توان انجام داد مانند استقرار سلاح‌های هسته‌ای در مناطقی که در حال حاضر هیچ‌کدام وجود ندارد یا بازدید زیردریایی‌های دارای قابلیت هسته‌ای از بنادر و سپس تبلیغ آن. ایالات متحده حدود یک سال پیش این کار را در کره جنوبی انجام داد تا نشان دهد که مایل است این پلتفرم‌ها را جابه‌جا کند. می‌توان تمرینات پیچیده‌تری داشت، شاید با برنامه‌ریزی جنگی یکپارچه‌تر با این متحدان نیز، تا پشت ایده بازدارندگی گسترده اعتبار وجود داشته باشد. زمانی که دینامیک‌های سیاسی رادیواکتیو می‌شوند نیز می‌تواند واقعاً دشوار باشد.

آگراوال: بیایید به هوش مصنوعی بپردازیم. ما زیاد درباره تأثیر هوش مصنوعی بر جنگ می‌شنویم، اما اینکه دقیقاً چگونه این اتفاق می‌افتد کمتر واضح است. می‌توانید چند مثال از نحوه استفاده از هوش مصنوعی ارائه دهید؟ چگونه جنگ را متحول خواهد کرد؟

کارلین: این قطعاً هنوز یک سوال بدون پاسخ است. دو مثال بسیار خوب در اوکراین و خاورمیانه وجود دارد، جایی که می‌بینیم هوش مصنوعی سرعت جنگ را افزایش می‌دهد. همچنین به کشورها امکان می‌دهد تا آنچه را که با آن دست و پنجه نرم می‌کنند، بهتر درک کنند. حلقه بازخوردی از دریافت اطلاعات از منابع مختلف و تلاش برای درک اینکه چه چیزی معتبر است و تأثیر اقدامات مختلف چه خواهد بود، به طور کامل تحت تأثیر هوش مصنوعی قرار دارد. در حال حاضر، چند درگیری در سراسر جهان و چند چالش برای بازدارندگی وجود دارد که به عنوان آزمایشگاه‌هایی برای نوآوری عمل می‌کنند. در چند سال آینده، گمان می‌کنم خواهیم فهمید چه چیزی موفق بوده و چه چیزی نه. اما حداقل، هوش مصنوعی به برنامه‌ریزان نظامی کمک کرده تا آنچه در حال وقوع است و تأثیر آن را بهتر درک کنند.

من کمی نگران هستم که هوش مصنوعی چرخه‌های تصمیم‌گیری را بیش از حد سرعت بخشد. ممکن است افراد بدون فکر کافی تصمیم بگیرند و تحت فشار برای پاسخگویی قرار گیرند. اساساً، این می‌تواند برای درگیری بسیار خطرناک باشد.

آگراوال: تصویری که همین الان به ذهنم آمد، زمانی بود که دیپ‌بلو و سایر کامپیوترها وارد شطرنج شدند. انسان در مقابل کامپیوتر یک چیز است، اما اگر دو کامپیوتر با هم بازی کنند، آنها بسیار سریع‌تر هستند و می‌توانید بازی‌ها را در چند ثانیه به جای ساعت‌ها به پایان برسانید. و این البته می‌تواند ماهیت بازی را تغییر دهد. اما در جنگ، متغیرهای بسیار بیشتری وجود دارد. اگر شما نگران هستید، پس این دلیلی است که همه ما نگران باشیم.

یک نکته مشترک در گفتگوی ما این بود که فناوری گاهی می‌تواند به بازیگران کوچک‌تر سود برساند، اما نه همیشه. با هوش مصنوعی، هرچه بازیگر بزرگ‌تر باشد، دسترسی بیشتری به تراشه‌های پیشرفته و قدرت محاسباتی خام دارد. اما در برخی جنبه‌ها، آیا می‌تواند میدان بازی را برای کشورهای کوچک‌تر برابر کند؟

کارلین: این سوال بسیار جالبی است. احتمالاً کشورها را تشویق می‌کند تا شرکای جدید و بهتری پیدا کنند. اگر شما کوچک هستید و دسترسی محدودی به منابع دارید، اما بخشی از یک هندسه گسترده‌تر هستید، می‌توانید فراتر از وزن خود عمل کنید.

در طول تاریخ نظامی، تمرکز بر قابلیت‌هایی که آشکارا به ارتش گره خورده‌اند، آسان‌تر است. فکر کردن درباره فناوری‌های غیرنظامی دشوارتر است. اما به همین دلیل است که گفت‌وگو درباره هوش مصنوعی اینقدر مهم است. ما نباید هوش مصنوعی را به طور خودکار فناوری نظامی بدانیم، اما این فناوری جنگ را شکل می‌دهد، در حالی که پهپادها احتمالاً فوراً به عنوان فناوری نظامی دیده می‌شوند. البته، سوال جالب این خواهد بود که چگونه همه اینها را با هم جمع کنیم؟ اگر ما 140 سال پیش این گفتگو را داشتیم، درباره تغییرات با راه‌آهن، تفنگ، و تلگراف صحبت می‌کردیم. برخی از آنها نظامی هستند؛ برخی غیرنظامی. همچنین درباره چیزهایی مانند انقلاب کشاورزی و انقلاب دموکراتیک صحبت می‌کردیم. چگونه می‌توانیم همه این روندها را در آنچه که ما به عنوان تغییر ماهیت جنگ می‌بینیم، بگنجانیم؟

آگراوال: شما مفهوم «جنگ تمام‌عیار» را دوباره رایج کرده‌اید. این چیست و چرا نگران آن هستید؟

کارلین: کاملاً درست است. در جنگ‌های پس از ۱۱ سپتامبر، ما شاهد یک تصور نسبتاً محدود از درگیری بودیم، جایی که جنگ به معنای مبارزه با تروریست‌ها، بازیگران خشونت‌آمیز غیردولتی، نیروهای نیابتی و شبه‌نظامیان بود. این درگیری متعارف و قطعاً درگیری هسته‌ای نبود.

در چند سال اخیر، چه با درگیری روسیه و اوکراین و چه با درگیری‌هایی که در سراسر خاورمیانه در حال گسترش هستند، شاهد بسیج کامل‌تر ارتش‌ها و جوامع بوده‌ایم. ما دیده‌ایم که نمی‌توان فقط بر انتهای پایین درگیری مداوم مانند تروریست‌ها و نیروهای نیابتی تمرکز کرد، بلکه باید نگران درگیری‌های متعارف و اهمیت فزاینده سلاح‌های هسته‌ای نیز بود. باید به این فکر کرد که چگونه بازدارندگی را بازتعریف کنیم، به خصوص اگر به منطقه اقیانوس هند-آرام نگاه می‌کنید. چگونه روابط خود را با کشورهای مختلف تغییر می‌دهید تا رویکردهای پیچیده‌تری را برای بازدارندگی ارائه دهید؟ شما واقعاً باید به این فکر کنید که چه کسی در میدان نبرد است، چگونه آنها جنگ را شکل می‌دهند.

البته، من از بازگشت جنگ تمام‌عیار هیجان‌زده نیستم. فقط به نظرم می‌رسد، وقتی به درگیری‌های بزرگی که در حال گسترش هستند یا شروع به گسترش کرده‌اند نگاه می‌کنیم، مردم دیدگاه بسیار طولانی‌تری دارند. بنابراین، ما باید در برنامه‌ریزی دفاعی، دیدگاه بسیار گسترده‌تری داشته باشیم.

آگراوال: آیا شما می‌بینید که ایالات متحده به شیوه‌ای که شما توصیه می‌کنید آماده می‌شود؟

کارلین: کاملاً مطمئن نیستم. از یک نظر می‌توانم بگویم بله. حداقل از نظر کلمات، تمرکز فزاینده‌ای بر رقبای استراتژیک مانند چین وجود دارد. اما از طرف دیگر، تحلیل رفتن نیروهای غیرنظامی در وزارت دفاع نیز رخ داده است. و این کار نظارت غیرنظامی و برنامه‌ریزی دفاعی معنی‌دار را بسیار دشوار می‌کند. یکی از نقش‌های مهمی که غیرنظامیان در وزارت دفاع ایفا می‌کنند، نگاه جامع است. راهبردسازی یا برنامه‌ریزی دفاعی همه چیز درباره شرط‌بندی، پوشش ریسک، و پذیرش خطر است. آنها به کل نیرو و کل جهان نگاه می‌کنند تا بگویند: منابع خود را کجا قرار دهیم؟ کجا ریسک را بپذیریم؟ بنابراین، من بسیار نگران این تحلیل رفتن هستم.

آگراوال: البته، شما اینجا سازمان کارایی دولتی (DOGE) را توصیف می‌کنید. از نظر آمادگی آمریکا، این چگونه بر ما تأثیر می‌گذارد؟

کارلین: برخلاف هر ارتش دیگری در جهان، ارتش ایالات متحده باید برای طیف وسیعی از درگیری‌ها در هر مکان و هر زمان آماده باشد. منابع، زمان و توجه محدودی وجود دارد. همانطور که درباره آمادگی فکر می‌کنید، ابهامات زیادی وجود دارد. مطمئنم که ایده "گنبد طلایی" را دنبال کرده‌اید، که رئیس‌جمهور آمریکا آن را به عنوان یک سپر دفاع موشکی عظیم مطرح می‌کند. و تا آنجا که من می‌توانم تشخیص دهم، قرار است همه چیز در هر جهت باشد؛ تصور موفقیت آن دشوار است. این فوق‌العاده گران خواهد بود؛ قرار است حدود یک چهارم بودجه دفاعی باشد. بنابراین، شما در جاهای دیگر پول خرج نمی‌کنید، و عملاً به دشمنانمان می‌گویید که آمریکا فقط پناه خواهد گرفت و بر حفاظت از خود تمرکز خواهد کرد. این برعکس برنامه‌ریزی دفاعی ایالات متحده در طول اعصار است، که تشخیص می‌داد ما همچنین باید بتوانیم به جاهای دیگر برویم تا چالش‌ها به ما نرسند. ما در زمان پیچیده‌ای برای آمادگی نظامی ایالات متحده قرار داریم، به زبان ساده.

آگراوال: واقعاً یک تغییر پارادایم است. بیایید درباره چین صحبت کنیم. چین در چه حوزه‌های نظامی به ایالات متحده رسیده است؟

کارلین: چین پیشرفت زیادی داشته است. هر سال، وزارت دفاع یک سند چشمگیر درباره قدرت نظامی چین منتشر می‌کند، که آن را به خوانندگان توصیه می‌کنم زیرا بسیار جامع و دقیق است.

من فقط لحظه‌ای را به برجسته کردن سرعت چین اختصاص می‌دهم. نهاد دفاعی به طور مداوم سرعت پیشرفت چین را دست‌کم می‌گیرد، چه در تعداد کشتی‌ها، چه در مدرن‌سازی هسته‌ای، یا تنوع‌بخشی. ما باید کمی نگران باشیم که پیشرفت چین فراتر از انتظارات است.

و البته، به حوزه‌های قابلیت بسیار خاص نگاه کنید. در مورد هسته‌ای، چین از نظر تعداد سلاح‌های هسته‌ای نزدیک به ایالات متحده نیست، اما در حال دستیابی به تعداد زیادی است. آنها را سریع‌تر به دست می‌آورد، و دکترین آن کاملاً واضح نیست. علاوه بر این، تعامل زیادی بین نهادهای دفاعی ایالات متحده و چین مشاهده نمی‌شود. این بدان معناست که احتمالاً همدیگر را اشتباه خواهیم فهمید. ما در آن تعاملات، تمرین و آمادگی لازم را نداریم. بنابراین، من در این مورد نیز بسیار نگرانم.

آگراوال: و به طور قابل توجهی، زمانی که وزیر دفاع [آمریکا] [پیت] هگست به سنگاپور برای [نشست] شانگری‌لا رفت، چینی‌ها وزیر دفاع خود را نفرستادند. بنابراین این یک فرصت از دست رفته دیگر بود.

وقتی از دور به جاه‌طلبی‌های چین در مورد تایوان نگاه می‌کنید، به نظر می‌رسد یک رقابت تسلیحاتی چندبعدی در جریان است. از طرف آمریکا، آنها در تلاشند تا هزینه‌های حمله یا حمله به تایوان را بالا ببرند، و از طرف چین، آنها در تلاشند تا این هزینه‌ها را کاهش داده و ظرفیت‌سازی کنند. چگونه فکر می‌کنید این بازی به کجا می‌رسد؟ در چه حوزه‌هایی از پیشرفت‌های نظامی باید مراقب باشیم؟

کارلین: رهبری چین گفته است که می‌خواهد تا سال ۲۰۲۷ قادر باشد تایوان را به صورت نظامی تصرف کند. این به معنای آن نیست که این کار را خواهد کرد، اما می‌خواهد قابلیت‌ها و ظرفیت لازم را داشته باشد. به نظر من، هنوز به نفع آنها نیست که این کار را انجام دهند، به دلیل نگرانی‌هایی درباره واکنش ایالات متحده، نحوه پاسخ تایوان و صراحتاً، اینکه آیا راهی برای دستیابی به آنچه می‌خواهند بدون استفاده از زور وجود دارد یا خیر. بنابراین هر سه این دینامیک‌ها در تفکر پکن نقش دارند.

آنها احتمالاً از جنگ روسیه-اوکراین اهمیت سلاح‌های هسته‌ای را آموخته‌اند و متوجه شده‌اند که این یک سرمایه‌گذاری هوشمندانه برای نهاد دفاعی آنها بوده است. اما ارتش آنها، که نزدیک به ۵۰ سال است در هیچ درگیری معنی‌داری شرکت نکرده است، احتمالاً نیاز به آموزش‌های زیادی دارد و باید بفهمد که چگونه در سناریوی رزمی عمل کند.

من پیشرفت آنها را در قابلیت‌های فضایی، سرمایه‌گذاری‌هایشان در کشتی‌های سطحی یا قابلیت‌های زیردریایی‌شان تماشا می‌کنم. قابلیت‌های سایبری آنها، البته، زیرا اگر زیرساخت‌های حیاتی تایوان را هدف قرار دهید، می‌توانید واقعاً آن را فلج کنید. اما حوزه بسیار بزرگ‌تر برای تمرکز این است که مشارکت پرسنل آنها در درگیری چگونه به نظر می‌رسد؟ چگونه می‌توانند درباره دخالت طرف‌های دیگر مانند ایالات متحده فکر کنند؟ و سپس، چگونه ارتش تایوان را که آن نیز پیشرفت‌های خوبی داشته است، ارزیابی می‌کنند؟