تصویر: ریکاردو ری / شاتراستاک
تصویر: ریکاردو ری / شاتراستاک

جهان باید از توهم تولید صنعتی رها شود

وسواس دولت‌ها نسبت به کارخانه‌ها بر پایه افسانه‌هایی بنا شده و به شکست خودشان منجر خواهد شد

در سراسر جهان، سیاستمداران بر روی کارخانه‌ها متمرکز شده‌اند. پرزیدنت دونالد ترامپ می‌خواهد همه چیز را از فولادسازی گرفته تا تولید دارو به کشور بازگرداند و برای این کار تعرفه‌های گمرکی وضع می‌کند. بریتانیا در حال بررسی یارانه دادن به قبوض انرژی تولیدکنندگان است؛ نارندرا مودی، نخست‌وزیر هند، مشوق‌هایی برای تولیدکنندگان خودروهای برقی ارائه می‌دهد که به یک طرح بلندمدت یارانه صنعتی اضافه می‌شود. دولت‌ها از آلمان گرفته تا اندونزی، مشوق‌هایی را برای تولیدکنندگان تراشه و باتری در نظر گرفته‌اند. با این حال، فشار جهانی به سمت تولید صنعتی موفق نخواهد شد. در واقع، این احتمالاً ضرر بیشتری نسبت به منفعت به همراه خواهد داشت.

شور و شوق امروز برای تولید بومی، اهداف بسیاری را دنبال می‌کند. در غرب، سیاستمداران می‌خواهند کارهای پردرآمد کارخانه‌ای را احیا کرده و افتخار از دست رفته مراکز صنعتی خود را بازگردانند؛ کشورهای فقیرتر نیز می‌خواهند علاوه بر ایجاد شغل، توسعه را نیز تقویت کنند. در همین حال، جنگ در اوکراین اهمیت زنجیره‌های تامین انعطاف‌پذیر، به ویژه برای تسلیحات و مهمات را نشان می‌دهد. سیاستمداران امیدوارند که توانایی صنعتی به نحوی به قدرت ملی نیز تعمیم یابد. بر فراز همه اینها، سلطه عظیم تولیدی چین قرار دارد که به یک اندازه الهام‌بخش ترس و حسادت است.

شغل، رشد و تاب‌آوری، همگی اهداف ارزشمندی هستند. اما متأسفانه، ایده اینکه ترویج تولید صنعتی راهی برای دستیابی به آنهاست، اشتباه است. دلیل آن این است که این ایده بر یک سری تصورات غلط درباره ماهیت اقتصاد مدرن استوار است.

یکی از این تصورات غلط مربوط به مشاغل کارخانه‌ای است. سیاستمداران امیدوارند که با تقویت تولید صنعتی، فرصت‌های شغلی مناسبی برای کارگران بدون مدرک دانشگاهی یا در کشورهای در حال توسعه، برای کسانی که از روستاها مهاجرت کرده‌اند، ایجاد شود. اما کار در کارخانه به شدت خودکار شده است. در سطح جهانی، این بخش در مقایسه با سال ۲۰۱۳، ۲۰ میلیون یا ۶ درصد شغل کمتر فراهم کرده است، حتی با وجود اینکه خروجی آن از نظر ارزش ۵ درصد افزایش یافته است. اینکه همه کشورها بخواهند سهم بیشتری از یک کیک در حال کوچک شدن را بردارند، غیرممکن است.

بسیاری از مشاغل خوب ایجاد شده توسط خطوط تولید امروزی برای تکنسین‌ها و مهندسان است، نه کارگران ساده. کمتر از یک سوم مشاغل تولیدی آمریکا امروز، نقش‌های تولیدی هستند که توسط کارگران بدون مدرک انجام می‌شوند. بر اساس یک برآورد، بازگرداندن میزان کافی از تولید صنعتی برای بستن کسری تجاری آمریکا، تنها به اندازه یک درصد اضافی از نیروی کار، مشاغل تولیدی جدید ایجاد خواهد کرد. تولید صنعتی دیگر به افراد بدون مدرک، بیشتر از سایر مشاغل مشابه در صنایعی مانند ساخت و ساز پرداخت نمی‌کند. از آنجا که رشد بهره‌وری در تولید صنعتی کمتر از کار خدماتی است، رشد دستمزد نیز احتمالاً ناامیدکننده خواهد بود.

تصور غلط دیگر این است که تولید صنعتی برای رشد اقتصادی ضروری است. سهم تولید صنعتی هند از تولید ناخالص داخلی (GDP)، حدود ده واحد درصد کمتر از هدف ۲۵ درصدی آقای مودی است. اما این مانع از رشد چشمگیر اقتصاد هند نشده است. در چند سال گذشته، چین برای دستیابی به اهداف رشد خود با مشکل مواجه بوده است، حتی با وجود اینکه تولیدکنندگان آن بر کل بخش‌ها، مانند انرژی‌های تجدیدپذیر و خودروهای برقی، تسلط یافته‌اند.

اما استدلال مربوط به اینکه، با توجه به جنگ در اوکراین و تنش‌ها با چین، جهان ثروتمند باید برای امنیت ملی دوباره صنعتی شود، چطور؟ به نظر می‌رسد اتکا به کارخانه‌های خارج از کشور خطرناک است. و کووید-۱۹ باعث وحشت در زنجیره تامین شد. برخی وابستگی‌ها واقعاً گلوگاه هستند. نزدیک به انحصار چین در پالایش خاک‌های کمیاب اخیراً به این کشور اجازه داده است که تولید خودرو در جهان را متوقف کند، که به آن اهرم فشاری بر آمریکا می‌دهد. همچنین برای غرب منطقی است که ذخایر تسلیحات و مهمات خود را افزایش دهد، اطمینان حاصل کند که زیرساخت‌های حیاتی از متحدان تامین می‌شوند و اقلامی با زمان تولید طولانی، مانند کشتی‌ها، را قبل از بروز درگیری بسازد.

اما در دنیای فوق‌تخصصی امروز، یارانه‌های فراگیر برای صنعتی‌سازی مجدد، کمک چندانی به افزایش آمادگی جنگی نخواهد کرد. ساخت موشک‌های تام‌هاوک کاملاً با ساخت خودروهای تسلا متفاوت است. جنگ در اوکراین نه تنها نشان نمی‌دهد که کشورهای در صلح باید ظرفیت ساخت پهپادهای زیادی را توسعه دهند، بلکه نشان می‌دهد که یک اقتصاد زمان جنگ می‌تواند به طور قابل توجهی سریع نوآوری کرده و حجم تولید را افزایش دهد.

بخش نهایی توهم تولید صنعتی، این ایده است که قدرت صنعتی چین محصول اقتصاد دولتی آن است – و بنابراین باید با یک سیاست صنعتی مشابه و گسترده در هر جای دیگر مقابله شود. چین در واقع بازارهای خود را به روش‌های مختلفی تحریف می‌کند و اوایل این قرن با توجه به سطح توسعه خود، به میزان غیرمعمولی تولید می‌کرد. اما آن روزها گذشته است.

چین از کاهش جهانی مشاغل کارخانه‌ای از سال ۲۰۱۳ به بعد در امان نمانده است. سهم نیروی کار آن در کارخانه‌ها با آمریکا در سطح مشابهی از رفاه مطابقت دارد؛ و این سهم کمتر از آن چیزی است که در اکثر اقتصادهای ثروتمند دیگر بوده است. سهم ۲۹ درصدی چین از ارزش افزوده تولید جهانی، تابعی از اندازه آن است نه استراتژی آن. پس از سال‌ها رشد سریع، اکنون این کشور بازار داخلی عظیمی برای حمایت از تولیدکنندگان خود دارد. نوآوری، نوآوری به دنبال دارد؛ یک " اقتصاد ارتفاع پایین" از پهپادها و تاکسی‌های پرنده نوید آغاز پرواز قریب‌الوقوع را می‌دهد. با این حال، حتی با وجود اینکه صادرات کالاهای چین از سال ۲۰۰۶ نسبت به تولید ناخالص داخلی (GDP) جهانی ۷۰ درصد رشد کرده است، اما به عنوان سهمی از اقتصاد چین به نصف کاهش یافته است.

تنظیمات کارخانه

راه رقابت با قدرت تولیدی چین، نه از طریق جداسازی اقتصادی دردناک از آن، بلکه با اطمینان از اینکه یک بلوک به اندازه کافی بزرگ در اندازه با آن رقابت می‌کند، میسر است. این امر زمانی به بهترین شکل حاصل می‌شود که متحدان بتوانند در یک اقتصاد باز و با مقررات سبک‌تر همکاری و تجارت کنند؛ کارخانه‌های آمریکا، آلمان، ژاپن و کره جنوبی در مجموع ارزش افزوده‌ای بیشتر از کارخانه‌های چین تولید می‌کنند. همانطور که همه‌گیری نشان داد، زنجیره‌های تامین متنوع بسیار انعطاف‌پذیرتر از زنجیره‌های ملی هستند.

افسوس که دولت‌ها امروز دقیقاً در مسیر مخالف حرکت می‌کنند. توهم تولید، کشورها را به سمت حمایت از صنعت داخلی و رقابت برای مشاغلی که دیگر وجود ندارند، سوق می‌دهد. این کار تنها دستمزدها را کاهش می‌دهد، بهره‌وری را بدتر می‌کند و انگیزه نوآوری را از بین می‌برد، در حالی که چین را در قدرت صنعتی خود بی‌رقیب می‌گذارد. جنون تولید صنعتی نه تنها گمراه‌کننده است، بلکه به شکست خود منجر می‌شود.