قوانین تغییرناپذیری در جنگهای خاورمیانه وجود دارد که حتی دونالد ترامپ نیز نمیتواند آنها را تغییر دهد. به محض اعلام آتشبس، هر دو طرف برای وارد کردن یک ضربه نهایی عجله میکنند. پس از شروع آتشبس، آنها آخرین شلیکهای خود را نیز مخفیانه انجام میدهند. به مدت ده ساعت پس از اعلام آتشبس ۱۲ روزه جنگ ایران و اسرائیل توسط رئیسجمهور، حملات متقابل ادامه داشت. صبح روز ۲۴ ژوئن، آقای ترامپ به ستوه آمده بود و در چمن کاخ سفید اعلام کرد: «آنها نمیدانند دارند چه غلطی میکنند!» سپس با بنیامین نتانیاهو تماس گرفت و به او اولتیماتوم داد. جنگندههای اسرائیل برگشتند.
با وجود این سرزنش، و به شرطی که آتشبس پابرجا بماند، این لحظهای برای پیروزی نخستوزیر اسرائیل است. کشور او به درجهای از برتری نظامی در منطقه دست یافته که شاید از تمام اوجهای قبلی، از جمله پس از جنگ ۱۹۶۷، فراتر رود. کشوری با ۱۰ میلیون نفر جمعیت، برتری هوایی بر بخش وسیعی از خاورمیانه دارد. پس از جنگی چندجانبه با حماس، حزبالله، حوثیها و دشمن اصلی، ایران، همه آنها سرکوب شدهاند.
با این حال، برنامه هستهای ایران شاید فقط آسیب دیده باشد، نه اینکه کاملاً نابود شده باشد. و اسرائیل اکنون با انتخابی سرنوشتساز روبروست: آیا این دیدگاه فوقنظامی و با قدرت تقویتشده را در آغوش بگیرد یا راهی از جنگ بیپایان به سوی ثبات بیابد. همچنین باید تصمیم بگیرد که آیا آقای نتانیاهو، که تا چند هفته پیش توسط بسیاری از اسرائیلیها یک بارِ سمی تلقی میشد، باید رهبری را بر عهده داشته باشد، یا اینکه او یک نخستوزیر دوران جنگ است که رأیدهندگان او را در اوج قدرتش از کار برکنار خواهند کرد.
او برای دههها درباره «تهدید موجودیتی» از برنامه هستهای ایران هشدار داده است. نه این برنامه و نه تلاشهای موشکی بالستیک آن به طور کامل نابود نشدهاند، اما ماهها و شاید سالها به عقب افتادهاند. دستاورد نظامی هم دفاعی و هم تهاجمی است. از حدود ۵۰۰ موشک شلیک شده توسط ایران به اسرائیل، تنها ۶ درصد به مناطق مسکونی اصابت کرده و ۲۸ نفر را کشتهاند که بسیار کمتر از پیشبینیها بود. ایران برای دههها نیروی موشکی و پهپادی خود را گسترش داده و آنها را به نیروهای نیابتی و روسیه عرضه کرده است. نتیجه آن تحقیرآمیز بوده است، و همسایگان عربش بیصدا از این موضوع خشنودند.
آنچه در ادامه رخ میدهد، منعکسکننده وضعیت مبهم رژیم ایران خواهد بود. این رژیم آسیبپذیریهای عمیقی دارد. ایرانیان عادی در محاصره قطع اینترنت و تبلیغات پیروزی قرار گرفتهاند. با آشکار شدن تصویر واقعی، اقتدار رژیم ممکن است تضعیف شود. تحریمهای فلجکننده ممکن است تنها در صورتی به طور کامل برداشته شوند که ایران یک معاهده خلع سلاح را تحت شرایط آقای ترامپ بپذیرد، هرچند او اشاره کرده است که با خرید نفت ایران توسط چین مخالفت نخواهد کرد. شبهنظامیان نیابتی ایران در بحران هستند و پروژه آن برای اعمال فشار بر منطقه از طریق آنها فعلاً به پایان رسیده است. با این حال، با تمام این تفاسیر، رژیم همچنان پابرجاست. در طول جنگ، آقای نتانیاهو از مردم ایران خواست تا خود را «آزاد» کنند. ناظران باتجربه ایران در جامعه اطلاعاتی اسرائیل اکنون تردید دارند که ایرانیها به زودی به خیابانها بریزند و معتقدند تغییر رژیم در این لحظه غیرواقعبینانه است.
این چشماندازِ ایرانی تضعیفشده و منزوی اما همچنان آمادهبهرزم، یک معضل نظامی بلندمدت برای اسرائیل ایجاد میکند. ایران هنوز دهها پرتابگر موشک دارد. و رژیم از دانش هستهای و ذخیرهای از اورانیوم غنیشده بالا برخوردار است، حتی اگر بخشی از آن زیر آوارهای تأسیسات فردو و اصفهان آن غیرقابل دسترس باشد. کاملاً ممکن است که در درازمدت یک حرکت هستهای دوباره احیا شود.
یک الگو برای اسرائیل، سیاست امنیتی حداکثری و پیشگیرانهای است که در ماههای اخیر در لبنان و سوریه اتخاذ کرده است. این سیاست شامل حفظ برتری هوایی است، به طوری که هرگونه نشانهای از تهدید احتمالی با حملات هوایی پاسخ داده میشود و از گروههای نیابتی استفاده میشود. به عنوان مثال، در سوریه، هواپیماهای جنگی اسرائیل آزادانه گشتزنی میکنند و هر چند هفته یک بار حملاتی را علیه گروههای مسلح انجام میدهند، و اسرائیل یک منطقه حائل را در زمین گسترش داده و با اقلیت دروزی ارتباط برقرار کرده است.
مشکل اینجاست که این رویکرد در مورد ایران که ۱۰۰۰ کیلومتر فاصله دارد و کشوری عظیم است، پایدار نیست. حدود ۱۲۰۰ مأموریت در ۱۲ روز نیروی هوایی اسرائیل (IAF) را به نهایت توان خود رسانده است. این جنگ از نظر مصرف سوخت جت و مهمات هدایتشونده گران تمام شده است. بر اساس برآورد اقتصاددانان دولتی، حفظ این عملیات برای یک سال حدود ۲۰ درصد از تولید ناخالص داخلی (GDP) اسرائیل هزینه خواهد داشت. این هزینهها تا حدی توسط آمریکا تأمین میشود، کشوری که در دفاع و اطلاعات کمک میکند و ممکن است از جنگ مداوم خسته شود.

دیدگاه حداکثری امنیت اسرائیل همچنین شامل جنگ دائمی در سطح پایین در غزه است که با هزینههای انسانی فوقالعاده برای فلسطینیان همراه است. پس از ۲۱ ماه جنگ، تلفات غزه به رقم وحشتناک ۵۵۰۰۰ نفر رسیده است که شامل غیرنظامیان و مبارزان میشود. هزینه تجمعی جنگ غزه برای اسرائیل بیش از ۱۰ درصد از تولید ناخالص داخلی این کشور است. بانک مرکزی تخمین میزند که حتی گسترش موقت عملیات غزه، رشد اقتصادی را بیشتر کاهش داده و کسری بودجه را ۲ درصد از تولید ناخالص داخلی افزایش خواهد داد و بدهی را به ۷۱ درصد از تولید ناخالص داخلی میرساند. ارتش مردمی اسرائیل از بسیج بیشتر خسته شده است.
آقای نتانیاهو پس از آتشبس با ایران گفت که «اسرائیل خود را در رده اول قدرتهای بزرگ جهان قرار داده است.» اما این کشور فاقد مقیاس لازم برای عمل به عنوان یک قدرت هژمون دائمی خاورمیانه است. این وضعیت به مذاکره از موضع قدرت اشاره دارد. اسرائیل پیش از این نیز تغییر مسیر داده است. پس از جنگ ۱۹۷۳، در سال ۱۹۷۹ با مصر صلح کرد. امروز فرصتهایی وجود دارد. مقامات امنیتی میپذیرند که برای حفظ صلح نظارتی با ایران، تنها گزینه پایدار یک توافق دیپلماتیک است که در آن ایران محدودیتهای شدیدی را در توسعه هستهای و موشکی خود بپذیرد. در ۲۴ ژوئن، نهاد نظارت هستهای سازمان ملل متحد (UN) اعلام کرد که آماده از سرگیری بازرسیها در ایران است. باید دید که آیا تنها واسطه قابل اعتماد، یعنی دولت ترامپ، میتواند معاملهای را تحمیل کند. این کار ماهها مذاکره میطلبد که طی آن اسرائیل باید صبر پیشه کند. در غزه نیز، دو هفته پیش اسرائیل و حماس نزدیک به توافق آتشبس بودند که درگیریها را برای حداقل ۶۰ روز متوقف میکرد و شاید به آتشبسی دائمی منجر میشد. مقامات اسرائیلی معتقدند که با تضعیف ایران، حماس از مهمترین حامی خود محروم شده و برای یک معامله ناامیدتر خواهد بود.
هرگونه تغییر از جنگ به مذاکره با محدودیتهای سیاست داخلی اسرائیل مواجه خواهد بود. احزاب راست افراطی در ائتلاف کنونی آقای نتانیاهو با پایان دادن به جنگ در غزه مخالفند، جنگی که آنها رویای بازپسگیری آن را در سر دارند. بتسالل اسموتریچ، وزیر دارایی و رهبر حزب «صهیونیسم مذهبی»، در شبکههای اجتماعی نوشت: «حالا با تمام قوا به غزه بروید تا کار را تمام کنید.» هنوز مشخص نیست که آیا راستگرایان افراطی با مذاکره با ایران مخالفت خواهند کرد. افکار عمومی گستردهتر در اسرائیل میانهروتر است اما به شدت نسبت به راهحل دو دولتی بدبین و نسبت به دشمنان اسرائیل محتاط است. بر اساس نظرسنجی پیو، سهم اسرائیلیهایی که به یک کشور فلسطینی مستقل و صلحآمیز اعتقاد دارند، از ۵۰ درصد در سال ۲۰۱۳ به تنها ۲۱ درصد در حال حاضر کاهش یافته است. حدود ۷۳ درصد از اسرائیلیها از حملات به ایران حمایت کردند.
با این حال، آقای نتانیاهو، اگر انتخاب کند، ممکن است سرمایه سیاسی لازم را برای سرپیچی از شرکای رادیکال خود و طرحهایشان برای جنگ دائمی و اشغال غزه، و همچنین برای تغییر افکار عمومی، انباشته باشد. برخی در حزب لیکود او معتقدند که او از فرصت استفاده خواهد کرد تا انتخابات زودهنگام برگزار کند، که به طور بالقوه میتواند به تغییر آرایش ائتلافهای سیاسی اسرائیل منجر شود. موفقیت او در قبال ایران میتواند رتبههای ناامیدکننده او در نظرسنجیها را تقویت کرده و به او اختیار بیشتری بدهد تا به اسرائیلیها توضیح دهد که تبدیل شدن به یک جزیره اسپارتی دائماً بسیجشده در خاورمیانه، دارای کاستیهای بزرگی است. پس از فاجعه ۷ اکتبر، هیچ کس نمیتوانست تصور کند که موقعیت استراتژیک اسرائیل چگونه دگرگون خواهد شد. اکنون سوال این است که آیا آقای نتانیاهو میتواند دوباره سرنوشت اسرائیل را متحول کند و به کشورش اجازه دهد از حداکثرگرایی چالشبرانگیز به حداکثر رساندن عملگرایانه دستاوردهای خود روی آورد.