حسین سلامی، فرمانده سابق کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، در مراسم یادبود در زیر پرتره‌های حسن نصرالله، رهبر کشته‌شده حزب‌الله، قاسم سلیمانی، سردار ایرانی، و هاشم صفی‌الدین، جانشین نصرالله، در مسجد جامع تهران در ۲۳ فوریه سخنرانی می‌کند.
حسین سلامی، فرمانده سابق کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، در مراسم یادبود در زیر پرتره‌های حسن نصرالله، رهبر کشته‌شده حزب‌الله، قاسم سلیمانی، سردار ایرانی، و هاشم صفی‌الدین، جانشین نصرالله، در مسجد جامع تهران در ۲۳ فوریه سخنرانی می‌کند.

ایران؛ آخرین شریان حیات اسلام‌گرایی در خاورمیانه

بدون حمایت تهرانِ تضعیف‌شده، جنبش‌های افراطی منطقه رو به زوال خواهند رفت.

پس از حمله آمریکا به سایت‌های هسته‌ای ایران، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، در پلتفرم «تروث سوشال» پیامی منتشر کرد که در آن از تغییر رژیم در ایران حمایت کرد. از زمان اعلام آتش‌بس این هفته که به نظر می‌رسد برقرار مانده است، او این اظهارنظر را پس گرفته است. اما رژیم ایران تحت فشار قابل توجهی قرار دارد و بعید نیست که از جنگ کنونی خاورمیانه—شامل نابودی نیروهای نیابتی‌اش در سراسر منطقه و یک کارزار بی‌امان ۱۲ روزه بمباران اسرائیل در خود ایران—سالم بیرون بیاید.

سقوط یا ضعف طولانی‌مدت رژیم ایران، تحولی عظیم در خاورمیانه به ارمغان خواهد آورد. این داستان تنها درباره تغییر ژئوپلیتیک و توازن قدرت نظامی نیست؛ بلکه همچنین درباره زوال اسلام‌گرایی—هم نوع سیاسی و هم جهادگرایی خشونت‌آمیز آن—در خاورمیانه است که ایران از عوامل کلیدی توانمندسازی آن بوده است.

بخش عمده‌ای از رقابت قدرت در خاورمیانه در دهه‌های اخیر حول گسترش اسلام‌گرایی چرخیده است. این امر با تاسیس جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ آغاز شد، که ماموریت اصلی خود را صدور آنچه بنیانگذار آن، آیت‌الله روح‌الله خمینی، «جهاد مقدس» می‌نامید، در سراسر خاورمیانه و فراتر از آن قرار داد. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (IRGC) گروه‌های جهادی را در خارج از کشور پرورش داد و حزب‌الله، جهاد اسلامی و دیگران را با تامین مالی، آموزش و تسلیحات برای تثبیت نقششان به عنوان ابزارهای قدرت نرم و سخت ایران مجهز ساخت.

یکی از کلیشه‌های رایج در فهم اسلام‌گرایی در خاورمیانه، ظهور یک رژیم اسلام‌گرای شیعه در تهران را به عنوان محرکی برای رقابت شدید ایدئولوژیک-مذهبی با عربستان سعودی سنی می‌داند. در طول دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، عربستان سعودی نسخه سخت‌گیرانه خود از اسلام، یعنی وهابیت را برای مقابله با گسترش بنیادگرایی شیعه توسط ایران ترویج و صادر کرد. به این ترتیب، بخش عمده‌ای از چارچوب‌بندی عمومی و سیاستی پدیده اسلام‌گرایی، حول تنش‌های فرقه‌ای شکل گرفت.

اگرچه این دیدگاه تا اوایل دهه ۲۰۰۰ ممکن است تا حدی از حقیقت تاریخی برخوردار بوده باشد، اما امروز قرار دادن ایران و عربستان سعودی در یک سبد نادرست است. این دو کشور از سال ۲۰۰۳—زمانی که القاعده حملاتی را در عربستان سعودی آغاز کرد—و به ویژه از سال ۲۰۱۶، زمانی که دولت سعودی برنامه وسیعی برای مدرن‌سازی اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کشور آغاز کرد، مسیرهای کاملاً متضادی را در قبال اسلام‌گرایی در پیش گرفته‌اند. تا آن زمان، رقابت ایران و عربستان بر سر نفوذ در خاورمیانه به تبدیل شدن منطقه به زمینه‌ای حاصلخیز برای طیف گسترده‌ای از گروه‌های اسلام‌گرا—سنی و شیعه، مسلح و غیرمسلح، ملی و فراملی—که هم با یکدیگر و هم با مقامات دولتی درگیر بودند، کمک کرد.

ایران، از سوی دیگر، به تامین مالی، تسلیح و آموزش گروه‌های مسلح اسلام‌گرا—از جمله حزب‌الله، حوثی‌ها و حماس—به عنوان مدل اصلی نفوذ بین‌المللی خود ادامه داد. تهران همچنین به دامن زدن به تنش‌های شیعه-سنی، به ویژه با معرفی خود به عنوان حامی اقلیت‌های شیعه در خاورمیانه با اکثریت سنی، ادامه داد.

اما شکاف فرقه‌ای هرگز کاملاً واضح نبود. در حالی که گروه‌های اسلام‌گرای شیعه تقریباً همیشه وفادار به رژیم تئوکراتیک ایران هستند، برخی از گروه‌های افراطی سنی نیز با آن همسو هستند. گروه‌های جهادی سنی مانند القاعده و داعش همیشه تهدیدی برای عربستان سعودی بوده‌اند و به دنبال سرنگونی خاندان سلطنتی و تاسیس خلافت یا رژیمی به سبک تهران بوده‌اند. دیدن اسلام‌گرایی از لنز رقابت شیعه-سنی، نقش کلیدی ایران را در پرورش انواع مختلف جهادگرایی سنی پنهان می‌کند.

اگرچه گروه‌های جهادی تحت حمایت ایران مانند حزب‌الله در تروریسم بین‌المللی فعال بوده‌اند، اما شبکه‌های جهادی فراملی سنی—عناصر مسلح اخوان‌المسلمین، سلفی‌های جهادی، القاعده و داعش—بر گفتمان جهادگرایی غالب هستند. اما از دهه ۱۹۸۰ رابطه تاکتیکی بین ایران و القاعده وجود داشته است که ناشی از خصومت مشترک نسبت به ایالات متحده و اسرائیل است. گزارش کمیسیون ۱۱ سپتامبر کنگره آمریکا به این نتیجه می‌رسد که ایران به عوامل القاعده در زمینه مواد منفجره آموزش داده و عبور آنها به افغانستان را تسهیل کرده است. این گزارش همچنین بیان می‌کند که آموزش در ایران و توسط حزب‌الله در لبنان احتمالاً القاعده را قادر ساخته تا در نهایت بمب‌گذاری‌های سفارت آمریکا در کنیا و تانزانیا در سال ۱۹۹۸ را انجام دهد.

روابط معاملاتی بین ایران و جهادی‌های سنی ادامه دارد. حماس و جهاد اسلامی هر دو گروه‌های سنی فلسطینی هستند. اگرچه حزب‌الله شیعه و نیروهای بسیج مردمی (PMF) در عراق خود را در حال مبارزه با داعش سنی معرفی کرده‌اند، اما همکاری تاکتیکی بین همه طرفین وجود داشته است. قبل از شکست نظامی داعش در عراق و سوریه در سال‌های ۲۰۱۷-۲۰۱۸، برخی از جناح‌های نیروهای بسیج مردمی که در مرز عراق و سوریه فعالیت می‌کردند، بزرگراه‌های تحت کنترل خود را به صورت روزانه به عوامل داعش اجاره می‌دادند، همانطور که من در سفر به منطقه در سال ۲۰۱۸ متوجه شدم. عوامل هر دو گروه مسلح نیز در اقتصاد غیرقانونی همکاری داشتند. طبق گفته دیگر تماس‌های میدانی در منطقه، برخی از جناح‌های مورد حمایت ایران که در دسامبر گذشته در جریان برکناری رژیم اسد از سوریه به عراق فرار می‌کردند، سلاح‌های خود را قبل از ترک به عوامل داعش در شمال شرق سوریه تحویل دادند.

این همکاری تاکتیکی به دلیل خصومت دیرینه ایران و داعش نسبت به هیئت تحریر الشام (HTS)، گروهی که رژیم سوریه را شکست داد و رهبران آن اکنون بر کشور حکومت می‌کنند، امکان‌پذیر شده است. البته ایران این گروه را مسئول از دست دادن متحد سوری خود می‌داند و داعش نیز در طول جنگ سوریه طولانی‌مدت با هیئت تحریر الشام جنگیده است. در سال‌های اولیه، هیئت تحریر الشام وابسته به القاعده بود و اعضای آن همچنان ایدئولوژی اسلام‌گرایانه را پذیرفته‌اند. اما به قدرت رسیدن آن در سوریه چند قومی و چند مذهبی تنها از طریق فاصله گرفتن از ریشه‌های جهادی و پذیرش مسیری سیاسی عملگرایانه‌تر میسر شد. تحت حاکمان جدید خود، سوریه ممکن است به سمت حکمرانی اسلامی حرکت کند، اما یک تئوکراتیک تمام‌عیار اسلام‌گرا برای متحدان عرب سوریه، که دمشق برای تامین مالی بازسازی به آنها وابسته است، غیرقابل قبول خواهد بود.

ایران از نبردهای نیروهای بسیج مردمی با داعش برای افزایش نفوذ سیاسی خود در عراق استفاده کرد، زیرا این درگیری‌ها مشروعیت نیروهای بسیج مردمی را به عنوان آزادی‌بخش ملی در برابر تروریست‌های وحشی تقویت کرد. به طور مشابه، حزب‌الله از بهانه دفاع از لبنان در برابر داعش برای توجیه مداخله خود در سوریه استفاده کرد. بنابراین، ادامه وجود داعش برای ایران مفید است، از جمله به عنوان ابزاری علیه دولت کنونی در سوریه. حملات داعش مانند بمب‌گذاری انتحاری در داخل کلیسای مار الیاس در دمشق در اواسط ژوئن به خواسته ایران برای بی‌ثبات کردن سوریه پسا اسد و ایجاد فرصتی برای ایران برای بازسازی نفوذ خود در آنجا کمک می‌کند.

همبستگی اسلام‌گرایان سنی با ایران فراتر از گروه‌های جهادی خشونت‌آمیز است. پس از حملات اسرائیل و آمریکا به ایران، اخوان‌المسلمین در مصر بیانیه‌ای در حمایت از رژیم ایران صادر کرد. این بیانیه، وحدت اسلامی علیه اسرائیل را مبنای مشترک دانست. این حمایت ریشه‌های تاریخی دارد: تئوکرات‌هایی که جمهوری اسلامی را تاسیس کردند، خود از اخوان‌المسلمین الهام گرفته بودند، که نویسندگان و روحانیون آن اسلام‌گرایی مدرن را در دهه ۱۹۲۰ ایجاد کردند.

حمایت علنی اخوان‌المسلمین از ایران، شبکه اخوان‌المسلمین را بیش از پیش از کشورهای عربی دور خواهد کرد. این شامل قطر نیز می‌شود که مدت‌ها حامی اخوان‌المسلمین و دیگر گروه‌های اسلام‌گرای سنی بوده است، اما—پس از اختلافش با تعدادی از کشورهای عربی بر سر حمایت از گروه‌های تروریستی در طول بحران دیپلماتیک ۲۰۱۷-۲۰۲۱—به طور علنی از این گروه‌ها فاصله گرفته است. امروز، اکثر دولت‌های عربی، از مراکش تا کشورهای خلیج فارس، اخوان‌المسلمین را در بهترین حالت یک مسئولیت سیاسی می‌دانند؛ کشورهایی مانند مصر، تونس و امارات متحده عربی با آن به عنوان یک عامل اصلی بی‌ثبات‌کننده مخالفند. شاخه سوری اخوان‌المسلمین از بیانیه شاخه مصری در حمایت از تهران پشتیبانی نکرد، دقیقاً به این دلیل که می‌داند ایران در سوریه جدید، جایی که امید به ایفای نقش دارد، یک مسئولیت سیاسی است.

با تقریباً هیچ حمایت سیاسی یا مالی بیشتر از سوی کشورهای عربی، اسلام‌گرایی سنی از قبل بسیاری از جذابیت و اقتدار خود را در خاورمیانه از دست داده است. در حالی که افراد در سراسر جهان ممکن است همچنان به گروه‌های اسلام‌گرای سنی کمک مالی بفرستند، پول بدون حامی سیاسی تاثیر محدودی دارد. تنها ایران است که همچنان از اسلام‌گرایی سنی برای دامن زدن به اختلافات فرقه‌ای شیعه-سنی و ترویج بی‌ثباتی—و در مورد حماس، مشروعیت بخشیدن به رژیم ایران به عنوان حامی مبارزه فلسطینیان علیه اسرائیل—استفاده می‌کند. ایران همچنین به حمایت از گروه‌های شیعه مانند حزب‌الله و حوثی‌ها در یمن به عنوان بخشی از مدل نفوذ خارجی خود ادامه می‌دهد.

بدون حمایت ایران، تمامی این گروه‌های اسلام‌گرای شیعه و سنی منبع اصلی تامین مالی و تسلیحات خود را از دست خواهند داد، که به نوبه خود به معنای از دست دادن نفوذ سیاسی هم در داخل و هم در منطقه خواهد بود. در خاورمیانه، رژیم ایران آخرین شریان حیات پدیده اسلام‌گرایی است. این شریان حیات اکنون بسیار ضعیف‌تر شده است. اگر رژیم سقوط کند، اسلام‌گرایی خاورمیانه آن‌گونه که ما می‌شناسیم نیز فرو خواهد پاشید.