ایرانی‌ها توقف جنگ را در مرکز تهران جشن می‌گیرند، اما بسیاری رهبران خود را مسئول تشدید درگیری می‌دانند.
ایرانی‌ها توقف جنگ را در مرکز تهران جشن می‌گیرند، اما بسیاری رهبران خود را مسئول تشدید درگیری می‌دانند.

ایران پس از جنگ با اسرائیل ضعیف و آسیب‌پذیر شد – و این می‌تواند برای اقلیت‌های قومی کشور مشکل‌ساز باشد

رویارویی ۱۲ روزه میان ایران و اسرائیل در ژوئن ۲۰۲۵ شاید به جنگی تمام‌عیار منطقه‌ای تبدیل نشد، اما نقطه عطفی بالقوه و حیاتی در چشم‌انداز سیاسی داخلی ایران محسوب می‌شود. اگرچه جمهوری اسلامی پیش از این نیز با دشمنان خارجی درگیر شده بود، اما هرگز در حالی که از نظر نظامی تا این حد تضعیف شده، از درون متلاشی شده و به طور فزاینده‌ای از مردم خود دور افتاده بود، وارد درگیری مستقیم نشده بود.

برخلاف جنگ ایران و عراق در دهه ۱۹۸۰، که در آن وحدت ملی حول محور دفاع از حاکمیت ایران شکل گرفت، این بار به نظر می‌رسید که دولت بدون حمایت قابل توجه مردمی می‌جنگد. در حالی که نظرسنجی‌های دقیق از داخل ایران دشوار است، اما فقدان تجمعات طرفدار دولت، آمار پایین محبوبیت دولت پیش از جنگ، و سرکوب‌های متعاقب آن، خود گویای وضعیت هستند.

به عنوان پژوهشگر در زمینه گروه‌های قومی مختلف در ایران، می‌دانم که بسیاری از ایرانی‌ها – به ویژه آنهایی که از جوامع به طور تاریخی به حاشیه رانده شده‌اند – این درگیری با اسرائیل را نه دفاع از ملت، بلکه نتیجه بی‌ملاحظه ماجراجویی‌های ایدئولوژیک و کارزارهای نیابتی منطقه‌ای دولت می‌دانستند. این وضعیت، جمهوری اسلامی را در آسیب‌پذیرترین موقعیت خود از زمان تأسیس پس از انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ قرار می‌دهد.

افرادی سوار بر موتورسیکلت در مقابل اشیاء آتش‌گرفته در خیابان رانندگی می‌کنند.
اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» در سال ۲۰۲۲ شاهد حضور ایرانیان در خیابان‌های تهران در موجی از ناآرامی‌ها بود.
AFP از طریق گتی‌ایمیجز

کاهش قدرت سخت و نرم

ارزیابی میزان تضعیف دولت ایران پس از ضربات اخیر حائز اهمیت است.

«قدرت نرم» آن – که زمانی بر مشروعیت انقلابی، نفوذ ایدئولوژیک شیعه و تبلیغات ضد غربی استوار بود – به طرز چشمگیری کاهش یافته است.

برای دهه‌ها، جمهوری اسلامی به روایتی قدرتمند تکیه می‌کرد: اینکه تنها دولتی است که به اندازه کافی جسور است تا با ایالات متحده و اسرائیل مقابله کند، از آرمان‌های مسلمانان در سراسر جهان دفاع کند و به عنوان رهبر معنوی جهان اسلام عمل کند. این تصویر، که از طریق رسانه‌های دولتی، گروه‌های شبه‌نظامی نیابتی و گفتمان مذهبی ترویج می‌شد، به دولت کمک می‌کرد تا مداخلات خارجی و هزینه‌های نظامی هنگفت خود، به ویژه برای توسعه هسته‌ای و گروه‌های شبه‌نظامی منطقه‌ای، را توجیه کند.

اما این روایت دیگر مانند گذشته طنین‌انداز نیست. رهبران ایران دیگر نمی‌توانند ادعای ایجاد وحدت در داخل یا هراس در خارج را داشته باشند. حتی در میان جمعیت‌های شیعه در لبنان، عراق و یمن، حمایت در طول رویارویی ایران و اسرائیل کمرنگ بود. در داخل ایران نیز، تبلیغاتی که اسرائیل را دشمنی وجودی معرفی می‌کرد، به ویژه در میان جوانان، که به طور فزاینده‌ای با جنبش‌های حقوق بشری همذات‌پنداری می‌کنند تا شعارهای دولتی، نفوذ خود را از دست داده است.

همچنین آشکار است که «قدرت سخت» ایران در حال تضعیف است. از دست دادن فرماندهان ارشد و تخریب زیرساخت‌های مهم نظامی نشان داده است که سیستم‌های اطلاعاتی و امنیتی دولت به شدت آسیب دیده‌اند.

حتی پیش از حمله اسرائیل، تعدادی گزارش نشان می‌دادند که ارتش ایران در ضعیف‌ترین وضعیت خود طی دهه‌ها قرار دارد. غافلگیری واقعی در جنگ اخیر نه از مقیاس خسارات ناشی از بمب‌های اسرائیل و آمریکا، بلکه از عمق نفوذ اسرائیل به سطوح بالای نظامی و اطلاعاتی ایران بود. درگیری اخیر به منزله یک شکست امنیتی و نظامی بود.

عکسی سیاه و سفید، ردیفی از مردان را نشان می‌دهد که توسط مردانی مسلح مورد شلیک قرار می‌گیرند.
جوخه آتش جمهوری اسلامی در سال ۱۹۷۹، نه شورشی کُرد و دو افسر پلیس سابق شاه مخلوع را پس از محاکمات فوری اعدام می‌کند.
آرشیو بتمن/گتی‌ایمیجز

شکست خارجی، سرگردانی داخلی

همچنان که قدرت ایران در منطقه کاهش می‌یابد، نفوذ دولت ایران در داخل نیز سست‌تر می‌شود. یک نظرسنجی در سال ۲۰۲۴ توسط وزارت فرهنگ ایران «نارضایتی» در میان مردم را نشان داد، به طوری که بیش از ۹۰٪ ایرانیان از وضعیت کنونی کشور «ناراضی» بودند. انتخابات نوامبر ۲۰۲۴ نیز شاهد مشارکت کمتر از ۴۰٪ بود، که نارضایتی ایرانیان از فرایند سیاسی را بیشتر نشان می‌دهد.

گزارش‌های از داخل ایران حاکی از آن است که بسیاری از ایرانیان، سیاست‌های دولت را مسئول جنگ با اسرائیل می‌دانند. یک شهروند رشت به رویترز گفت: «من تصمیم‌گیرندگان این کشور را مقصر می‌دانم، سیاست‌های آنها جنگ و ویرانی را برای ما به ارمغان آورده است.»

دولت با تاکتیکی که قبلاً نیز از آن استفاده کرده بود، پاسخ داد: سرکوب. طبق رسانه‌های همسو با دولت، بیش از ۷۰۰ نفر در طول و بلافاصله پس از درگیری دستگیر شدند، با اتهام همکاری با موساد، آژانس اطلاعاتی اسرائیل.

همانند سرکوب‌های گذشته، مناطق اقلیت‌های قومی – به ویژه مناطق کُردنشین – هدف قرار گرفته‌اند.

یک روز پس از آتش‌بس با اسرائیل، دولت سه کولبر کُرد را اعدام کرد؛ افرادی که برای بقا در استان‌های توسعه‌نیافته کُردنشین ایران به قاچاق کالا وابسته هستند.

این اعدام‌ها، که بدون محاکمه یا مشاوره حقوقی صورت گرفتند، با الگویی از نحوه استفاده دولت از گروه‌های قومی به عنوان سپر برای بقای خود مطابقت دارد. و این الگو، تاریخ را تکرار می‌کند: هر زمان که دولت احساس تهدید می‌کند، ابتدا به کُردها ضربه می‌زند.

الگوی تاریخی سرکوب

تعداد کُردها در ایران بین ۱۰ تا ۱۲ میلیون نفر تخمین زده می‌شود که تقریباً ۱۲ تا ۱۵ درصد از کل جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند – و آنها را به سومین گروه قومی بزرگ پس از فارس‌ها و آذری‌ها تبدیل می‌کند. ایران همچنین شامل اقلیت‌های بلوچ و عرب قابل توجهی است.

هنگامی که جمهوری اسلامی در سال ۱۹۷۹ تأسیس شد، بسیاری از گروه‌های قومی از انقلاب حمایت کردند. آنها به ایرانی فراگیرتر و دموکراتیک‌تر از آنچه پیش از آن بود – استبداد خشن شاه که مکرراً اقلیت‌ها را هدف قرار داده بود – امید بسته بودند.

این امیدها به سرعت نقش بر آب شد. آیت‌الله روح‌الله خمینی با رد کثرت‌گرایی و ترویج ایدئولوژی وحدت‌بخش متمرکز بر اسلام شیعی و هویت فارسی، گروه‌های غیرفارس و غیرشیعه را به حاشیه راند.

سایر گروه‌های قومی با سوءظن نگریسته می‌شدند، در حالی که آذربایجانی‌های شیعه عمدتاً در سیستم جذب شدند.

خمینی علیه گروه‌های مقاومت کُرد جهاد اعلام کرد و آنها را کافر، جدایی‌طلب و عامل اسرائیل و ایالات متحده نامید.

دولت با تسلیحات پیشرفته به ارث رسیده از آخرین شاه پهلوی، یک لشکرکشی نظامی در استان کردستان آغاز کرد. بسیاری از روستاها و شهرهای کُردنشین ویران شد و تقریباً ۵۰,۰۰۰ کُرد ایرانی بین سال‌های ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۸ کشته شدند.

این منطقه به یک منطقه نظامی تبدیل شد – وضعیتی که تا امروز ادامه دارد.

کارزار علیه کُردها

پس از پایان جنگ ایران و عراق در اوت ۱۹۸۸، دولت – که از نظر اقتصادی تحت فشار و از نظر نظامی تضعیف شده بود – از یک شورش داخلی می‌ترسید.

اما به جای پذیرش اصلاحات سیاسی، با یکی از وحشیانه‌ترین سرکوب‌ها در تاریخ ایران پاسخ داد. خمینی فتوایی صادر کرد که دستور اعدام زندانیان سیاسی، از جمله تعداد زیادی از مخالفان کُرد، را می‌داد.

بین اواخر ژوئیه و سپتامبر ۱۹۸۸، هزاران زندانی سیاسی اعدام شدند – بسیاری بدون محاکمه یا هرگونه روند قانونی. بر اساس گزارش عفو بین‌الملل، حداقل ۵,۰۰۰ نفر کشته و در گورهای جمعی ناشناس دفن شدند.

خمینی آنها را «محارب» یا «جنگجو علیه خدا» نامید و دادگاه‌های انقلاب را به دلیل عدم صدور حکم اعدام برای آنها زودتر از موعد، مورد انتقاد قرار داد. این کارزار اعدام دسته‌جمعی، عزم دولت برای حذف هرگونه مخالفت، صرف‌نظر از سابقه قانونی یا هنجارهای حقوق بشر را نشان داد.

در سال‌های بعد، دولت به طور سیستماتیک رهبران برجسته کُرد و سایر رهبران مخالف را، هم در ایران و هم در خارج از کشور، ترور کرد.

این حذف هدفمند رهبری کُرد، همراه با اعدام‌های دسته‌جمعی زندانیان سیاسی، یک استراتژی عمدی برای از بین بردن هرگونه اپوزیسیون سازمان‌یافته پیش از اینکه بتواند بقای دولت را به چالش بکشد، بود.

بحرانی جدید، همان استراتژی

به نظر می‌رسد جمهوری اسلامی اکنون از همان الگو استفاده می‌کند، اما در شرایطی بسیار شکننده‌تر.

با توجه به وضعیت متزلزل دولت، این سؤال مطرح می‌شود که چرا اکنون اعتراضات بیشتری، به ویژه در مناطق اقلیت‌های قومی، وجود ندارد؟ برای بسیاری، پاسخ ترس از اتفاقات بعدی است.

بسیاری از کُردها از قیام‌های قبلی – به ویژه جنبش «زن، زندگی، آزادی» در سال ۲۰۲۲ – درس گرفته‌اند که وقتی آنها رهبری اعتراضات را بر عهده می‌گیرند، با شدیدترین سرکوب مواجه می‌شوند. بیش از ۵۶ درصد از کشته‌شدگان و تحت پیگرد قرار گرفتگان در سرکوب متعاقب آن، کُرد بودند.

در همین حال، اپوزیسیون کلی نیز هم از نظر قومی و هم از نظر اهداف، پراکنده و بدون رهبر باقی مانده است. گروه‌های اصلی اپوزیسیون به طور سنتی تمایلی به اذعان حقوق قومی، چه رسد به گنجاندن آنها در هر چشم‌اندازی برای ایران آینده، نداشته‌اند. بلکه آنها بر «تمامیت ارضی» به عنوان پیش‌شرط هرگونه گفتگو اصرار می‌ورزند، که منعکس‌کننده لفاظی‌های جمهوری اسلامی است.

این یک میراث کلیدی جمهوری اسلامی است: تبلیغات آن نه تنها افکار عمومی داخلی را شکل داده، بلکه بر اپوزیسیون نیز تأثیر گذاشته و ایرانیان در داخل و خارج را تفرقه انداخته است. و مدت‌هاست که گروه قومی مسلط را علیه اقلیت‌ها، به ویژه کُردها، با به تصویر کشیدن آنها به عنوان دشمنان داخلی، بسیج کرده است.