حمله موشکی ایران در ۲۳ ژوئن به پایگاه هوایی العدید در قطر، مستقیمترین پاسخ جمهوری اسلامی به عملیات «چکش نیمهشب» آمریکا، یعنی بمباران تأسیسات کلیدی هستهای ایران بود. این اولین باری بود که ایران یک پایگاه آمریکایی در خلیج فارس را هدف قرار داد؛ ضربهای نمادین و استراتژیک که موجی از بازتنظیمهای دیپلماتیک و نظامی را در سراسر منطقه برانگیخت.
آتشبس با میانجیگری ترامپ بین ایران و اسرائیل تقریباً یک هفته است که پابرجا مانده. با این حال، رهبران منطقه – بهویژه آنهایی که در برد موشکهای ایران قرار دارند و از سیستمهای پدافند هوایی چندلایه مشابه اسرائیل برخوردار نیستند – با نگرانی در حال ارزیابی رویدادهای بعدی هستند.

راهروی باریک بازدارندگی، گفتوگو و کنترل خسارت در خلیج فارس
اقدام تلافیجویانه ایران در پاسخ به عملیات «چکش نیمهشب» به رهبری آمریکا، سریع و استراتژیک بود: یک حمله موشکی محدود اما بسیار نمادین به پایگاه العدید قطر، بزرگترین تأسیسات نظامی آمریکا در خلیج فارس که به عنوان مقر فرماندهی مرکزی آمریکا در منطقه عمل میکند. پیش از تشدید تنشها، تقریباً ۸۰۰۰ نیروی آمریکایی در این پایگاه مستقر بودند.
با وجود اینکه هیچ تلفاتی گزارش نشد، تصمیم برای هدف قرار دادن این مکان خاص پیام هشداردهندهای را ارسال کرد. برای چندین دهه، کشورهای خلیج فارس مانند قطر تلاش کردهاند تا بین تضمینهای امنیتی آمریکا و گشایشهای دیپلماتیک با تهران تعادل برقرار کنند. اما این حمله، این توازن را بر هم زد. جورجیو کافیرون (Giorgio Cafiero)، مدیر عامل شرکت «گلف استیت آنالیتیکس» میگوید: «دوحه این حمله را نقض حاکمیت خود و یک اقدام تجاوزکارانه دانست – واکنشی کاملاً توجیه پذیر.»
به نظر میرسید ایران قصد خود را مخابره کرده بود، زیرا هواپیماهای آمریکایی جابجا شده و قطر حریم هوایی خود را بسته بود. همانطور که اِلئونورا آردمانی (Eleonora Ardemagni)، عضو ارشد همکار در ISPI، اشاره میکند: «تهران برای مقابله با انزوای منطقهای به شرکا نیاز دارد و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس (GCC) میتوانند برای این منظور کارکردی داشته باشند.» حمله کالیبره شده ایران به العدید – و سیگنالدهی آشکار آن به قطر – نشان میدهد که حتی در مقام تلافیجویی نیز، تهران قصد دارد کانالهای ارتباطی خود را با کشورهای خلیج فارس حفظ کرده و از تشدید تنش با ریسک بالا اجتناب کند.
با این حال، موشکهایی که از پایگاههای جنوبی ایران شلیک میشوند، تنها چند دقیقه برای رسیدن به قطر نیاز دارند، که آسیبپذیری استراتژیک کشورهای میزبان در خلیج فارس را در هرگونه تشدید تنش نشان میدهد. این حمله تلفات جانی نداشت اما نشان داد که رویارویی آمریکا و ایران چقدر سریع میتواند به قلمرو خلیج فارس سرایت کند و کشورهایی را که مدتها به دنبال اجتناب از تبدیل شدن به میدان نبرد بودند، درگیر کند.
با وجود روابط سنتی گرمتر قطر با ایران – که ریشه در زیرساختهای مشترک گازی و سیاست دیرینه ابهام استراتژیک دارد – این حمله ممکن است نقطه عطفی در روابط دوجانبه آنها باشد. کشورهای خلیج فارس با یک معضل دیپلماتیک روبرو هستند: میزبانی نیروهای آمریکایی آنها را هدف قرار میدهد، اما فاصله گرفتن از واشنگتن نه واقعبینانه است و نه بدون ریسک. آنها اکنون باید در راهرویی از بازدارندگی، گفتوگو و کنترل خسارت حرکت کنند.
دفاعیات خلیج فارس تحت بررسی: توانمندیها و نقاط ضعف
این رویارویی، سامانههای پدافند هوایی پیشرفته خلیج فارس را مورد آزمایش قرار داد. بر روی کاغذ، منطقه دارای دفاع موشکی قوی و چندلایه است. عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی، پلتفرمهای آمریکایی پاتریوت PAC-3 و THAAD را برای درگیریهای دوربرد به کار میگیرند. برای پوشش تهدیدات کوتاهبرد و میانبرد، دوحه از سیستمهای NASAMS 3 ساخت نروژ استفاده میکند، در حالی که ریاض و ابوظبی قصد دارند از Cheongung II KM ساخت کره جنوبی بهره ببرند. سعودیها و اماراتیها همچنین برای مقابله با پهپادها و سایر تهدیدات نامتقارن، به سامانه روسی پانتسیر-اس۱ (Pantsir-S1) متکی هستند. قطر و بحرین، که میزبان پایگاههای اصلی آمریکا هستند، در نهایت از رادارها و گرههای فرماندهی یکپارچه آمریکایی نیز بهرهمندند.
عملکرد قطر در حمله موشکی ۲۳ ژوئن، آزمایشی مهم و واقعی برای این سامانهها بود. تهران تا ۱۴ موشک بالستیک شلیک کرد، اما رهگیرهای پاتریوت PAC-3 MSE دوحه، با کمک نظارت و هشدار اولیه آمریکا، ۱۳ مورد از آنها را خنثی کردند. موشک باقیمانده نیز خارج از هدف سقوط کرد و تلفاتی نداشت. اگرچه به نظر میرسد یک رهگیر قطری در میانه راه دچار نقص شد، اما عملکرد کلی نشاندهنده افزایش اثربخشی در همکاری با سیستمهای آمریکایی بود.
با این حال، این سامانههای پراکنده، به اندازه شبکه یکپارچه و چندلایه رهگیرهای گنبد آهنین، فلاخن داوود (David's Sling) و ارو (Arrow) اسرائیل، کامل نیستند. درگیریهای اخیر نشان دادهاند که چگونه رگبارهای گسترده موشکی و پهپادی، حتی قویترین دفاعها را نیز درهم میشکنند. شلیکهای موشکی ایران در سالهای ۲۰۲۴ و ۲۰۲۵، رهگیرهای مستقر شده توسط اسرائیل و آمریکا را مجبور کرد تا تمام لایههای سامانههای پدافند هوایی خود را به حداکثر برسانند. اگر اسرائیل – با دههها نوآوری داخلی، حمایت بینالمللی قوی و فاصله استراتژیک از ایران – همچنان در برابر این تهدیدات آسیبپذیر است، پایتختهای خلیج فارس دلیل دارند که نگران باشند.
از سال ۲۰۱۹، کشورهای خلیج فارس گامهای چشمگیری در بهبود پوشش راداری، یکپارچهسازی سیستمهای هشدار اولیه با داراییهای آمریکا و افزایش ذخیره رهگیرها برداشتهاند. همانطور که آردمانی اشاره میکند: «در سالهای اخیر، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و قطر برای بهبود قابلیتهای ضد موشکی و ضد پهپادی خود، عمدتاً با سرمایهگذاری در یکپارچگی دفاعی با ایالات متحده، تلاش زیادی کردهاند. با این حال، نقش ایالات متحده برای کاهش تأثیر چنین تهدیدی تعیینکننده باقی میماند.»
اما یکپارچگی واقعی هنوز ناقص است: سیستمهای تأمینکنندگان مختلف با پروتکلهای متفاوتی کار میکنند، که فرماندهی و کنترل یکپارچه را تحت فشار حملهای گسترده پیچیده میکند. پایداری نیز یک چالش باقی میماند. اوکراین و غزه نشان دادهاند که حتی ثروتمندترین ارتشها نیز میتوانند تحت رگبارهای بیامان، رهگیرهای خود را تمام کنند. کشورهای خلیج فارس برای کاهش تنگناها به سمت تولید مشترک محلی و تنوع بخشیدن به تأمینکنندگان حرکت کردهاند، اما خودکفایی واقعی سالها فاصله دارد.
این نگرانیها اکنون با درسهای عملیات «تار عنکبوت» اوکراین و عملیات «شیر خیزان» اسرائیل – کمپینهای حمله عمیق که ترکیبی از ابزارهای سایبری، پهپادی و خرابکاری را برای دور زدن سیستمهای هشدار اولیه به کار بردند – تقویت شدهاند. این عملیاتها نشان دادند که حتی پیشرفتهترین شبکههای سام (SAM) نیز در برابر حملات اولیه که از درون راهاندازی میشوند، آسیبپذیر هستند و بر نیاز کشورهای خلیج فارس به ارتقا و گسترش سیستمهای مقابله با پهپادهای بدون سرنشین (C-UAS) تأکید میکنند. اگرچه بیشتر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در مسدودکنندههای پهپاد، رهگیرها و واحدهای شناسایی سیار سرمایهگذاری کردهاند، اما هماهنگی عملیاتی لازم برای جلوگیری از سناریوی اسب تروآ همچنان ناقص است.
بین آتشبس و احتیاط: اقدامات استراتژیک بعدی خلیج فارس
آتشبس با میانجیگری ترامپ بهطور موقت تنشها را کاهش داده است، اما کمتر کسی در خلیج فارس آن را راهحل بلندمدت میداند. در عوض، به نظر میرسد کشورهای عربی خلیج فارس بیسروصدا در حال بازتنظیم هم تعاملات دیپلماتیک و هم وضعیت دفاعی خود هستند. در کویت، عمان و امارات متحده عربی، مقامات بر لزوم گفتوگوی منطقهای تأکید کردهاند و همزمان روابط امنیتی با واشنگتن را نیز مجدداً تأیید کردهاند. کاخ سفید این آتشبس را یک پیروزی دیپلماتیک میداند، اما تحلیلگران خلیج فارس آن را بیشتر به عنوان یک توقف موقت در یک بازی پرنوسان تلقی میکنند.
برخی سیاستگذاران خلیج فارس، آتشبس را پنجرهای باریک برای بازنگری در رویکرد منطقهای خود میدانند. کافیرون اشاره میکند: «کشورهای شورای همکاری خلیج فارس کاهش تنش بین اسرائیل و ایران را برای منافع ملی خود حیاتی میدانند. ثبات در خلیج فارس برای موفقیت توسعه اقتصادی و برنامههای تنوعبخشی آنها ضروری است.»
اگرچه ریاض در بیانیههای عمومی خود محتاط بوده است، اما گزارشها حاکی از آن است که فرستادگان اماراتی و عمانی ایده فعالسازی مجدد انجمنهای منطقهای متوقفشده را مطرح کردهاند که میتواند شامل ایران و شورای همکاری خلیج فارس باشد. دانیا تافر (Dania Thafer)، مدیر اجرایی مجمع بینالمللی خلیج فارس، میگوید: «کشورهای خلیج فارس از آتشبس به عنوان یک فرصت حیاتی برای کاهش تنشها و تلاش برای یافتن راهحلی پایدار و بلندمدت برای رویارویی ایران و اسرائیل استفاده میکنند.»
حتی اگر صرفاً نمادین باشد، چنین اقداماتی به عنوان محافظی حیاتی در برابر تشدید دوباره تنشها تلقی میشوند. همزمان، برنامهریزان دفاعی خلیج فارس مذاکرات خرید سامانههای پیشرفته دفاع موشکی را سرعت بخشیدهاند، به طوری که امارات متحده عربی و عربستان سعودی علاقه خود را به یکپارچگی چندجانبه پدافند هوایی – پروژهای که مدتها توسط اصطکاکهای سیاسی درون خود شورای همکاری خلیج فارس با مشکل مواجه بود – از سر گرفتهاند.
در قلب این تحرکات، اضطراب فزایندهای نهفته است: کشورهای خلیج فارس بعید است بتوانند سرعت تشدید تنش بین آمریکا و ایران را دیکته کنند، اما تقریباً بهطور قطع از پیامدهای آن رنج خواهند برد. تافر توضیح میدهد: «بزرگترین نگرانی آنها شکسته شدن آتشبس و از سرگیری تبادل آتش است. در این زمینه، خطر گرفتار شدن آنها در آتش متقابل افزایش مییابد.»
در حالی که هزینههای دفاعی ادامه دارد، تلاشهای دیپلماتیک محتاطانه نیز پیش میرود. تافر در پایان میگوید: «در هر صورت، کشورهای خلیج فارس به سمت کاهش تنش، گفتوگو و دیپلماسی حرکت خواهند کرد، بهویژه اگر تنشها شدت یابند.» صحبت از فعالسازی مجدد چارچوبهای منطقهای تحت رهبری شورای همکاری خلیج فارس در حال افزایش است – نه برای جایگزینی حمایت غرب، بلکه برای افزودن لایهای از خودحفاظتی. در حال حاضر، دیپلماسی کورسوی امیدی را ارائه میدهد. اما برنامهریزان برای بدترین سناریو آماده میشوند.