رژیم ایران در ماههای اخیر بهطور فزایندهای متقاعد شده بود که به زودی قادر خواهد بود اسرائیل را نابود کند. ساعت "نابودی اسرائیل" در میدان فلسطین تهران، صرفاً یک خودنمایی نبود. این یک شمارش معکوس عمومی برای آنچه آیتاللهها باور داشتند نابودی قریبالوقوع اسرائیل به دست آنهاست، محسوب میشد. علاوه بر ناامیدی از اینکه یحیی سنوار پیش از حمله به جنوب اسرائیل در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ با آنها مشورت و هماهنگی نکرده بود، رژیم از موفقیت آن کشتار، تأیید ظاهری آسیبپذیری عمیق اسرائیل و بیثباتی مداومی که ایجاد کرده بود، تشویق شد.
رژیم با رضایت و منطقی ارزیابی کرد که حذف اسرائیل واقعاً در دسترس است.
و حقیقت این است که هرچند این ارزیابی قطعاً آخرالزمانی به نظر میرسد، اما منطقی بود.
این قضاوت هوشیارانه و صادقانه رؤسای نظامی و امنیتی است که در ماههای اخیر به رهبران سیاسی اسرائیل گفتند که اسرائیل باید با ایران وارد جنگ شود، ترجیحاً در ماه ژوئن و قطعاً نه خیلی دیرتر. اینکه پایان سال ۲۰۲۵ خیلی دیر خواهد بود. اینکه اکنون یا هرگز است. اینکه ایران تنها یک تصمیم و چند هفته تا دستیابی به سلاح هستهای فاصله داشت. و اینکه قابلیت موشکهای بالستیک رو به رشد این رژیم نیز به سرعت به یک تهدید وجودی تبدیل میشد.
رهبری سیاسی گوش داد. قانع شد. با دولت ایالات متحده هماهنگ کرد.
و اسرائیل واقعاً وارد جنگ شد. و خود را نجات داد.



در راه اورشلیم
در میدان ولیعصر تهران در اکتبر ۲۰۲۳، یک بنر غولپیکر نصب شد که جمعیت مسلمان را — زیر پرچم کشورهایشان، فلسطین، سوریه پیش از شورش و گروههای تروریستی نیابتی ایران — نشان میداد که به سوی قبهالصخره در محوطه الاقصی در بیتالمقدس راهپیمایی میکنند. این تصویری از آزادسازی اورشلیم از کنترل صهیونیستها بود؛ آزادسازی که ظاهراً در پی حمله و کشتار ۷ اکتبر حماس در جنوب اسرائیل قریبالوقوع تلقی میشد.
پس از ۷ اکتبر، رژیم ایران برنامه مخفی سلاحهای هستهای خود را تسریع کرد. تولید موشکهای بالستیک خود را نیز افزایش داد. پدافند هوایی خود را تقویت کرد. در آوریل ۲۰۲۴ برای اولین بار مستقیماً به اسرائیل حمله کرد و در اکتبر نیز یک شلیک موشکی گسترده دیگر انجام داد.
در حالی که اسرائیل به صورت عمومی به توان آن حملات بیاعتنایی میکرد، اما به صورت خصوصی جسارت ایران و خطرات ناشی از موشکهایش را به رسمیت میشناخت. و با تحسین نگرانکنندهای نظارهگر بود که چگونه برنامهریزان نظامی رژیم، شکست نسبی دو مجموعه حمله و ماهیت پاسخهای نظامی اسرائیل به آنها را درونی کرده و شروع به درس گرفتن از آنها کردند.
با این حال، تا اواخر سال ۲۰۲۴، ایران در مورد نیروهای نیابتی خود نیز در حال از دست دادن موقعیت بود. اسرائیل مهمترین رهبر نیابتی خود، شیخ حسن نصرالله، از حزبالله را از بین برده بود و قابلیتهای حزبالله را به شدت کاهش داده بود؛ هم با منفجر کردن هزاران بیپر حاوی مواد منفجره بر روی صاحبان آنها در حزبالله و هم با تخریب قابلیتهای موشکی و راکتی ارتش تروریستی در بیشتر لبنان.
حماس هنوز گروگانهای اسرائیلی را در غزه نگه داشته بود و در برابر تلاشهای ارتش اسرائیل برای نابودی کامل قابلیتهای نظامی و مدنی خود مقاومت میکرد، اما سایهای از خود قبلی با ۲۴ گردان بود.
سپس سقوط رژیم اسد در سوریه رخ داد و یک پاسخ نظامی سریع اسرائیل مانع از افتادن داراییهای نظامی مهم به دست رژیم جدید شورشی شد و تضمین کرد که اسرائیل برتری هوایی خود را در آنجا حفظ کند.
رژیم تهران با تسریع بیشتر تلاشهای خود برای دستیابی به بمب پاسخ داد. ذخایر اورانیوم ۶۰ درصد غنیشده خود را گسترش داد. در تسلیحاتسازی پیشرفت چشمگیری داشت. دانشمندان کلیدی آن در حال انجام آزمایشها و شبیهسازیهایی بودند که نشان میدادند چقدر به تکمیل برنامه نزدیک شدهاند. این دانشمندان، برخلاف معاهدات بینالمللی و برخلاف فتوای ظاهری علیه سلاحهای هستهای، برای امکانپذیر ساختن یک دستیابی سریع به بمب تلاش میکردند.
همزمان، ایران قابلیتهای تولید موشکی خود را به شدت تقویت کرد. همانطور که اسرائیل علناً اعلام کرده است، ایران زرادخانهای شامل حدود ۲۵۰۰ موشک بسیار قدرتمند، بسیاری با کلاهکهای ۱ تنی قادر به تخریب عظیم، ساخته بود و در مسیر دستیابی به ۴۰۰۰ موشک تا مارس ۲۰۲۶ و ۸۰۰۰ موشک تا سال ۲۰۲۷ بود. یک تهدید موشکی متعارف در حال تبدیل شدن به یک خطر وجودی بود که قادر به غلبه بر پدافند اسرائیل، ایجاد مرگ و تخریب غیرقابل تحمل در سراسر اسرائیل، و در صورت غافلگیری اسرائیل، جلوگیری از سازماندهی یک پاسخ مؤثر توسط ارتش اسرائیل بود.
ایران، به همراه هزاران پهپاد خود، برای مثال قصد داشت پایگاههای هوایی اسرائیل را هدف قرار دهد تا اطمینان حاصل کند که نیروی هوایی به سادگی نمیتواند برای مقابله به پرواز درآید.
علیرغم شکست بزرگ حزبالله، که ایران برای شلیک روزانه ۱۰۰۰ تا ۳۰۰۰ موشک و راکت به اسرائیل در زمان موعود به آن تکیه کرده بود، رژیم همچنین مطمئن بود که برنامههای حمله زمینیاش به اسرائیل، با پتانسیل اینکه نیروهای نیابتی و حامیانشان حمله حماس را در اکثر جبههها، از جمله از اردن، تکرار کنند، همچنان قابل اجرا هستند. همانطور که تزاخی هانگبی (Tzachi Hanegbi)، مشاور امنیت ملی، اظهار داشته است، رژیم معتقد بود که پروژه دیرین "نابودی اسرائیل" از طریق یک حمله چند جبههای، که در میانه یک حمله موشکی و پهپادی ویرانگر انجام میشد، قابل اجرا است.
اما آنچه برای تحقق هدف ایران ضروری بود، این بود که ابتدا حمله کند و اسرائیل را غافلگیر کند.




خطرناکترین مرد ایران
با نفوذ اطلاعاتی بسیار بیشتر از آنچه رژیم متوجه شده بود، برنامهریزان نظامی و امنیتی اسرائیل در فوریه ۲۰۲۵ از سطح سیاسی چراغ سبز را برای یک حمله پیشگیرانه دریافت کردند.
اسرائیل سالها برای بمباران برنامه هستهای ایران آماده شده بود، اما بهطور مداوم این ضرورت بالقوه را اولویتبندی نکرده و بودجه لازم را اختصاص نداده بود، به ویژه پس از اینکه دولت اوباما در سال ۲۰۱۵ به توافق برجام با رژیم رسید، تلاشی معیوب برای جلوگیری از دستیابی ایران به بمب.
ارتش اسرائیل در ماه مه ۲۰۲۳ یک رزمایش بیسابقه را شبیهسازی کرده بود که شامل حمله چند جبههای به اسرائیل میشد و توسط یک حمله اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران آغاز میگردید. اما تنها در اکتبر ۲۰۲۴ به طور جدی برای حملهای که نه تنها اهداف هستهای بلکه تأسیسات موشکهای بالستیک، پدافند هوایی ایران و موارد دیگر را نیز در بر میگرفت، آمادهسازی را آغاز کرده بود.
دو بار پیش از این—در عراق در سال ۱۹۸۱، و در سوریه در سال ۲۰۰۷—اسرائیل برنامههای سلاحهای هستهای دشمنان خود را منهدم کرده بود. اما مقایسهها نامناسب است.
در ماه آوریل، برنامهریزان، ماه ژوئن را زمان ایدهآل برای حمله انتخاب کردند. آنها ارزیابی کردند که اطلاعات اسرائیل درباره ایران احتمالاً پس از آن شروع به کاهش خواهد کرد، به ویژه در مورد برنامه هستهای — احتمالاً به این دلیل که مراحل نهایی تسلیحاتسازی میتوانست در مکانهایی کمتر آشکار از سایتهای هستهای شناخته شده اصلی انجام شود. ارتش اسرائیل در اوج آمادگی خواهد بود. ایران هنوز پدافند هوایی هدف قرار گرفته توسط نیروی هوایی اسرائیل در اکتبر را بازسازی نکرده بود. نیروهای نیابتی ایران ضعیف بودند. قابلیتهای موشکی ایران فقط قویتر میشد.
تصادفی نیست که ترامپ به ایران یک مهلت ۶۰ روزه برای دیپلماسی داده بود. این مهلت در ۱۲ ژوئن منقضی شد.
برنامهریزان نظامی ارزیابی کردند که ایرانیها هم در حال آمادهسازی حمله خود بودند و هم منتظر حمله پیشگیرانه اسرائیل. و بنابراین، حملات اولیه اسرائیل باید ویرانگر میبود.
در ساعات اولیه، فرماندهان کلیدی رژیم باید حذف میشدند. همچنین ساختارهای فرماندهی و کنترل ارتش ایران. پدافند هوایی باید غیرفعال میشد. هر کاری که ممکن بود باید انجام میشد تا تعداد موشکهایی که ایران میتوانست در یک پاسخ فوری شلیک کند به حداقل برسد — و بنابراین تعداد زیادی از لانچرهای موشکی، سایتهای پرتاب، انبارهای موشک، ذخایر سوخت و پرسنل کلیدی باید در هر مکانی از غرب ایران تا منطقه تهران و فراتر از آن از کار میافتادند.
تأسیسات مهم هستهای باید تا حد کامل تواناییهای اسرائیل هدف قرار میگرفتند. همچنین، تأسیسات کلیدی که برای برنامه بمب حیاتی بودند. و به همین ترتیب، دانشمندان متخصصی که برای پیشبرد برنامه هستهای غیرقانونی ایران تا مراحل نهایی و دستیابی به بمب قابل حمل کار میکردند.
چگونه میتوانید به غافلگیری کامل دست پیدا کنید، وقتی ۱۸۰۰ کیلومتر پرواز میکنید تا یک حمله را انجام دهید؟
غافلگیری ضروری بود. اما ایجاد برتری هوایی تا تهران نیز، برای اطمینان از اینکه امواج حملات اسرائیل میتوانست ادامه یابد و حملات مداوم به اهداف حیاتی را ممکن سازد، اهمیت داشت.
اما چگونه میتوانید به غافلگیری کامل دست پیدا کنید، وقتی ۱۸۰۰ کیلومتر (۱۲۰۰ مایل) پرواز میکنید تا یک حمله را انجام دهید؟
یکی از راهها، به حداقل رساندن تعداد افرادی است که میدانند حمله در حال وقوع است؛ حتی بسیاری از پرسنل بلندپایه ارتش و امنیتی تا زمانی که حمله عملاً در حال انجام بود، از آن مطلع نشدند. فقط صمیمیترین گروه رهبران سیاسی به طور کامل در جریان قرار گرفتند.
راه دیگر، اجرای عملیات و جابجاییهای فریبنده بود. ایالات متحده جزئیاتی را اعلام کرده است که چگونه به طور بسیار علنی چندین بمبافکن B-2 را به گوام فرستاد، در حالی که به طور مخفیانه دیگر B-2 ها را برای انداختن بمبهای سنگرشکن بر روی فردو در اوایل ۲۲ ژوئن مستقر کرد؛ فعالیتهای فریبنده اسرائیل هنگام آغاز جنگ در ۱۳ ژوئن گستردهتر بود و تا کنون عمدتاً فاش نشده است.
اینکه نیروی هوایی چگونه پروازهای ۱۸۰۰ کیلومتری خود را تا حدی فشرده کرد که ایران به سادگی نمیدانست در راه است، داستانی است که هنوز روایت نشده است. اما واقعیت این است که ایران در ساعات حیاتی اولیه غافلگیر شد و از تعادل خارج گردید.
تمام اسرائیل در ساعات اولیه ۱۳ ژوئن با آژیرهای گوشخراش در هر تلفن همراه از خواب بیدار شدند، و سخنگویان فرماندهی جبهه داخلی در تلویزیون ملی ظاهر شدند تا به کشور بگویند چیزی در حال وقوع است، از جمله یک "حمله قابل توجه از شرق" احتمالی. سخنگویان که آموزش دیده بودند در وحشتناکترین شرایط نیز آرام و متمرکز بمانند، واقعاً نسبتاً آرام به نظر میرسیدند، اما آشکار بود که آنها ایده واقعی از آنچه در ایران در حال وقوع بود و آنچه در اسرائیل ممکن بود اتفاق بیفتد، نداشتند.
ارتش اسرائیل ارزیابی کرده بود که ایران در پاسخ اولیه به حمله اسرائیل، بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ موشک شلیک خواهد کرد و احتمالاً تا ۳۰۰ موشک را در ۱۵ دقیقه اول پرتاب خواهد کرد. در عمل، ایران برای ۱۸ ساعت هیچ موشکی شلیک نکرد.
ارتش اسرائیل ارزیابی کرده بود که ایران در پاسخ اولیه به حمله اسرائیل، بین ۳۰۰ تا ۵۰۰ موشک شلیک خواهد کرد و احتمالاً تا ۳۰۰ موشک را در ۱۵ دقیقه اول پرتاب خواهد کرد. به همین دلیل دستور هشدار به کل کشور داده شد. اسرائیلیها باید هشدار داده میشدند، بدون اینکه دقیقاً گفته شود برای چه. جای تعجب نیست که سخنگویان جبهه داخلی حالتی از سردرگمی داشتند.
در نهایت، ایران دقیقاً هیچ موشکی را در ۱۸ ساعت اول پس از حمله اسرائیل شلیک نکرد. ایران میدانست که اسرائیل در راه است، اما نمیدانست که اسرائیل آن شب خواهد آمد. اسرائیل درست قبل از ساعت ۳ صبح حمله کرد؛ ایران اولین دو شلیک موشکی خود، هر کدام حدود ۵۰ موشک، را اندکی پس از ساعت ۹ شب انجام داد.
فقط یک شخصیت برجسته ایرانی کمی پیش از موعد متوجه شد که چیزی در جریان است: امیرعلی حاجیزاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، که توسط ایالات متحده به عنوان یک سازمان تروریستی شناخته شده است. حاجیزاده، مسئول موشکها و پهپادهای ایران، از نظر رؤسای امنیتی اسرائیل خطرناکترین مرد ایران بود، و قطعاً در لیست اهداف اولیه قرار داشت.
اسرائیل میترسید که در آن دقایق و ساعات اولیه، در حین هدف قرار دادن دقیق شخصیتهای کلیدی ایرانی، از جمله در مناطقی به دقت اتاقهای جداگانه در طبقات بالای ساختمانهای مسکونی، او را از دست داده باشد. اما حاجیزاده به یک پناهگاه نظامی که گمان میکرد امن است، فرار کرده بود و همکاران کلیدی خود را جمع کرده بود. و در همانجا بود که اسرائیل او و پنج افسر ارشد دیگر نیروی هوایی سپاه پاسداران را پیدا و حذف کرد.




تخریب بیسابقه
برنامهریزان و رؤسای عملیات نظامی اسرائیل، حمله اولیه و همچنین ۱۲ روز حملات هماهنگ پس از آن را موفقیتآمیز و باورنکردنی میدانند. ایال زمیر (Eyal Zamir)، رئیس ستاد ارتش اسرائیل، بدون اغراق علناً ارزیابی کرد که برنامه هستهای و قابلیتهای موشکی ایران "بهطور قابل توجهی آسیب دیدهاند."
مطالب مرتبط — "ستارهها همسو شدند": چرا اسرائیل به جنگ علیه ایران رفت و چه دستاوردهایی داشت
در واقع، هر هدف از پیش تعیین شده، حمله و به حدی که برنامهریزان ممکن میدانستند یا بیشتر، منهدم یا آسیب دید. مراحل پایانی جنگ، از جمله ساعات اولیه پس از اعلام آتشبس توسط ترامپ اما پیش از اجرایی شدن آن، شاهد انهدام صدها هدف کلیدی بود — از جمله آنچه رئیسجمهور خشمگین آمریکا آن را "انبوهی از بمبها که هرگز مانند آن را ندیدهام" نامید، که بر ایران فرو ریخته شد.
دانشمندان هستهای ارشد از بین رفتهاند و به راحتی قابل جایگزینی نیستند. نطنز، همراه با سانتریفیوژهایش، تخریب شده است. اصفهان — احتمالاً تنها تأسیسات ایرانی قادر به تبدیل اورانیوم به شکل لازم برای غنیسازی، و تبدیل اورانیوم غنیشده به فلز جامد در مسیر ساخت کلاهک — احتمالاً تخریب شده است. فردو، جایی که آژانس بینالمللی انرژی اتمی سازمان ملل در سال ۲۰۲۳ شواهدی از غنیسازی تا ۸۳.۷ درصد — درست زیر سطح لازم برای سلاح — را گزارش کرده بود، به دلیل بمباران ایالات متحده دیگر عملیاتی نیست.
برنامه موشکهای بالستیک ایران به شدت تضعیف شده است. گمان میرود که این کشور هنوز حدود ۷۰۰ تا ۱۰۰۰ موشک و کمتر از ۲۰۰ لانچر از ۴۰۰ لانچر اصلی خود را در اختیار دارد. اما ارتش اسرائیل نه تنها موشکها و لانچرها، بلکه تونلهایی را که از آنها برای شلیک استفاده میشود و کارخانههای سازنده آنها و قطعاتشان را نیز هدف قرار داد. در واقع، ارتش اسرائیل بیشماری از عناصر کل آرایه تولید نظامی ایران را هدف قرار داد.
پهپادهای رژیم مزاحمت ایجاد کردند اما خطر عمیقی نبودند. این کشور ۱۰۰۰ پهپاد پرتاب کرد و انتظار داشت خسارت قابل توجهی وارد کند، اما تنها یک اصابت مستقیم داشت که خانهای را در بیت شعان ویران کرد.
من ۱۲ روز پیش نوشتم که ایران "بیش از دو ماه، و احتمالاً کمتر از یک هفته" تا توانایی ساخت یک بمب قابل حمل فاصله داشت.
امروز، زمیر نقل قول شده است که به همکارانش گفته، ایران دیگر یک کشور در آستانه هستهای نیست، و برنامههایش برای از بین بردن اسرائیل سالها به عقب افتاده است.



فقط ۱۴% موشکهای ایران اصابت کردند
با این حال، هیچ جایی برای تکبر و غرور وجود ندارد. اسرائیل اجازه داد که خود را در معرض خطر وجودی قرار دهد، و موفقیت خیرهکننده جنگ ۱۲ روزه یک دستاورد موقتی است.
ایران به جایی نمیرود. و تا زمانی که آیتاللهها در قدرت هستند، میتوان اطمینان داشت که به تلاشهای خود برای محو اسرائیل متعهد خواهند ماند. همانطور که نفتالی بنت (Naftali Bennett)، نخستوزیر سابق، در یک مصاحبه شنبه شب اظهار داشت: "واضح است که آنها اکنون شروع به بازسازی" برنامه هستهای خواهند کرد. "نکته کلیدی این است که مانع از انجام این کار نیز شویم."
در کنار شادی و تسکین عمیق از دستاوردهای جنگ، مقامات عالی نظامی و امنیتی مصمم هستند که رژیم و عزم راسخ آن برای نابودی اسرائیل را دست کم نگیرند. این یک ضربه ناکاوت در نبرد مرگ و زندگی بود. اما پایان مبارزه وجودی نیست.
حتی در این زمان، علیرغم آن حملات اولیه خیرهکننده، ایران به تدریج تعادل خود را بازیافت.
ارتش اسرائیل بیش از ۴۰۰۰ پرتابه دقیق از انواع مختلف را به اهداف مشخص، از جمله نمادهای رژیم مانند مقر صدا و سیما، شلیک کرد که باعث شد یک گوینده تلویزیون در میانه برنامه برای حفظ جان خود عجله کند. رژیم هنوز قاطعانه پابرجاست و رهبر آن، علی خامنهای، از پناهگاه خود خارج شده و اعلام کرده که ایران هرگز تسلیم نخواهد شد و حتی جنگ را برده است.
این درست نبود. اسرائیل برتری هوایی خود را بر تهران حفظ کرده بود و میتوانست اهداف را به راحتی انتخاب کند، و ظرفیت ادامه این کار را نیز داشت. تهران از زمان جنگ ایران و عراق در ۳۰ سال پیش مورد حمله قرار نگرفته بود. در اعماق روان رژیم، شاید تمایلی به تصور اینکه اسرائیل میتواند چنین کاری کند، و جرأت چنین کاری را داشته باشد، وجود نداشت.
اما در حالی که "فقط" ۱۴٪ از موشکهای شلیک شده توسط ایران به مناطق پرجمعیت و زیرساختهای استراتژیک اصابت کردند — با نقش بسیار مهم ایالات متحده در دفاع — آنها خسارت سنگینی وارد کردند.
بیست و هشت نفر کشته شدند که همگی به جز یک نفر غیرنظامی بودند. بیش از ۳۰۰۰ نفر بستری شدند که ۲۳ نفر از آنها جراحات جدی داشتند. بیش از ۲۰۰۰ خانه ویران یا آسیب دید، با تخریب آپارتمانها و برجهای اداری، و حدود ۱۳۰۰۰ نفر آواره شدند. بیمارستان سوروکا (Soroka) در بئرشبع (Beersheba) و یک مهدکودک در این شهر، یک ساختمان تحقیقاتی علوم زیستی در موسسه وایزمن (Weizmann Institute) در رِحُووت (Rehovot)، پالایشگاه نفت بازان (Bazan) در حیفا (Haifa)، یک مرکز توانبخشی برای کودکان معلول در بنی براک (Bnei Brak)، همگی مورد اصابت مستقیم و ویرانگر قرار گرفتند.
رژیم ایران با دروغپردازی، تمام تلاش خود را میکند تا خسارات کاملاً متفاوتی را که به تأسیسات و پرسنل هستهای و نظامیاش وارد شده، بیاهمیت جلوه دهد. رهبری سیاسی و نظامی اسرائیل میدانند که خسارت نسبتاً جزئی که اسرائیل متحمل شد، بسیار بیشتر از حد تحمل است.


دانستن زمان توقف
رهبری نظامی و سیاسی از پیش توافق کردند که اهداف قابل دستیابی برای جنگ تعیین کنند — که به عنوان "ایجاد شرایط برای جلوگیری از هستهای شدن ایران در طول زمان، و بهبود تعادل استراتژیک اسرائیل" تعریف شد. پس از دوازده روز، ارتش اسرائیل گزارش داد که این اهداف محقق شدهاند و اگر جنگ ادامه یابد، موقعیت اسرائیل تضعیف و موقعیت ایران تقویت خواهد شد.
ارتش اسرائیل ارزیابی کرده بود که چندین هواپیمایش ممکن است سقوط کنند و خلبانان ممکن است به اسارت درآیند. این اتفاق نیفتاد. تخمین زده بود که اگر جنگ ۳۰ روز طول بکشد، ۴۰۰ نفر در جبهه داخلی کشته خواهند شد. تلفات در حال افزایش بود.
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر — که ارتش اسرائیل او را به شدت برای ایجاد شرایط پیوستن ایالات متحده به حمله تحسین میکند — موافقت کرد که باید از یک جنگ فرسایشی اجتناب شود و نباید به ایران فرصت داد تا توازن درگیری را تغییر دهد. با میانجیگری علنی دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، جنگ به پایان رسید.
برخلاف غزه، که در آن جنگ ادامه دارد زیرا اهداف از بین بردن تهدید حماس و بازگرداندن همه گروگانها محقق نشده است، در ایران کار مشخص شده انجام شد. ارتش اسرائیل آماده بود جان نیروهای یونیفرمپوش و غیرنظامی را برای مقابله با یک تهدید وجودی به خطر بیندازد، اما نه زمانی که آن تهدید حداقل برای آینده نزدیک برطرف شده بود، و زمانی که احتمال بالایی وجود داشت که دستاوردهای افزایشی بیشتر با تلفات بیشتر جبران شوند.
اسرائیل مایل است یک "توافق خوب" با ایران توسط ایالات متحده نهایی شود، و امیدوار است که در مورد الزامات ضروری چنین توافقی نظرات خود را ارائه دهد. اما شک ندارد که ایران هر کاری برای دور زدن حتی سختگیرانهترین موانع برای احیای برنامه ساخت بمب خود انجام خواهد داد. اگر ارتش اسرائیل مجبور شود دوباره حمله کند، معتقد است که میتواند این کار را ظرف چند روز انجام دهد.

تسلیم هرگز
نقاشی جدیدی در روزهای اخیر در میدان ولیعصر نصب شده است. به جای صحنهای که از پشت، راهپیمایی به سوی اورشلیم را نشان میداد، این اثر هنری ایرانیان از اقشار مختلف جامعه — فرماندهان نظامی شناختهشده کشتهشده، اما همچنین ستارههای فوتبال، مهندسان، زنان — را نشان میدهد که به خیابانهای تهران نگاه میکنند.
این یک تصویر تسلیم نیست. ایرانیان به تصویر کشیده شده، غیرنظامیان و نظامیان، در حال ادای احترام هستند. موشکها دنبالههای دود را پشت سر خود رها میکنند. شعار همراه آن اعلام میکند: "همه ما سربازان ایرانیم."
اما این بار، فقط پرچمهای ایران نمایش داده میشوند. و پسزمینه نه قبهالصخره اورشلیم بلکه بلندترین قله ایران، کوه دماوند، است. این رژیم تلاش میکند پیامی از اتحاد ملی و شاید حتی تمرکز داخلی را منتقل کند.
با این حال، بسیار محتمل است که ایران بخش عمدهای، شاید حتی بیشتر، از اورانیوم ۶۰ درصد غنیشده خود و تعداد زیادی سانتریفیوژ را از سایتهای اصلی هدف قرار گرفته در این جنگ دور کرده باشد. ایران حدود ۷۵ برابر بزرگتر از اسرائیل است — فضای زیادی برای ساخت سایتهای هستهای کوچکتر، و غنیسازی و تسلیحاتسازی در آنجا، در حالی که سعی در جلب توجه نداشته باشد. دانشمندان جدید جایگزین رفتگان خواهند شد. بعید نیست که پاکستان یا کره شمالی وسوسه شوند و تلاش کنند سلاح هستهای را در اختیار ایران قرار دهند.
رهبران تازه، و احتمالاً رادیکالتر، جایگزین قدیمیها خواهند شد تا زمانی که رژیم بتواند قدرت را حفظ کند. و آن رژیم، که طی ۱۲ روز در ژوئن تحقیر شد، ممکن است بیش از همیشه برای دستیابی به بمب یا، بیشتر شبیه به رویکردش تا کنون، برای ترمیم زخمهایش و بازسازی صبورانه کل برنامه، انگیزه داشته باشد.
روز شنبه، رافائل گروسی (Rafael Grossi)، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی، پیشبینی کرد که ایران میتواند غنیسازی اورانیوم را "ظرف چند ماه" از سر بگیرد. اسرائیل انتظار دارد که رژیم تلاش کند برنامه خود را بسیار سریعتر از آن بازسازی کند.

"اگر اکنون اقدام نکرده بودیم..."
اسرائیل از یک خطر بزرگ گریخته است.
علاوه بر این، تنها به این دلیل در موقعیتی برای نجات خود قرار گرفت که یحیی سنوار (Yahya Sinwar)، از ترس لو رفتن اطلاعات، تصمیم گرفت حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳ حماس را با ایران و دیگر نیروهای نیابتی آن هماهنگ نکند، و به اشتباه گمان کرد که بقیه محور مقاومت با مشاهده "موفقیت" او به آن خواهند پیوست و به راهپیمایی پیروزمندانه و اسرائیلزدا به سوی الاقصی ملحق خواهند شد. (اسرائیل تا به امروز مطمئن نیست که چرا ایران عقب نشست.)
اسرائیل تا به امروز مطمئن نیست که چرا ایران عقب نشست.) وزیر دفاع اسرائیل، یسرائیل کاتز (Israel Katz)، هفته گذشته ادعا کرد که نیروی هوایی ساعت "نابودی اسرائیل" در میدان فلسطین تهران را، که برای نابودی پیشبینی شده اسرائیل در سال ۲۰۴۰ شمارش معکوس میکرد، هدف قرار داده است. مشخص نیست که آیا ساعت واقعاً خرد شده است. اگر چنین بود، ایران بدون شک آن را تعمیر خواهد کرد. و ما به خوبی میدانیم که هدف آن، تحقق هدف محو اسرائیل بسیار زودتر از سال ۲۰۴۰ بود.
بود. و هست.
نتانیاهو (Netanyahu) روز سهشنبه به درستی جنگ را یک پیروزی "تاریخی" توصیف کرد و گفت که این امر راه را برای توافقات عادیسازی جدید بالقوه باز میکند. او همچنین تأکید کرد که این پیروزی برای نسلها پایدار خواهد بود و اسرائیل برنامه هستهای ایران را "به ته چاه" فرستاده است — ارزیابیهایی که تشکیلات امنیتی نباید، و جرأت نباید، با رضایت آنها را تأیید کند.
نخستوزیر همچنین اعلام کرد که اگر "اکنون اقدام نکرده بودیم"، اسرائیل در آینده نزدیک با نابودی مواجه میشد. در این مورد، هیچ اختلافی وجود ندارد.