ایرانیان در تهران در تاریخ 22 ژوئن 2025 در اعتراض به حملات آمریکا به این کشور تظاهرات می‌کنند (عطا کناره/خبرگزاری فرانسه).
ایرانیان در تهران در تاریخ 22 ژوئن 2025 در اعتراض به حملات آمریکا به این کشور تظاهرات می‌کنند (عطا کناره/خبرگزاری فرانسه).

چرا دیدگاه‌های غربی برای 'خاورمیانه جدید' نامربوط هستند

با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، فرانسیس فوکویاما، دانشمند علوم سیاسی، با جسارتی بی‌سابقه، "پایان تاریخ" را اعلام کرد و نه تنها پیروزی ایالات متحده بر اتحاد جماهیر شوروی را بلکه پیروزی دموکراسی لیبرال و اقتصاد سرمایه‌داری را نیز اعلام کرد.

ایالات متحده نظم بین‌المللی را بازتعریف کرد. روسیه دو دهه طول کشید تا قدرت خود را بازسازی کند، جنگ‌هایی را علیه گرجستان و اوکراین اعلام کند و شاهد ظهور چین جسور باشد.

امروز، سیستم بین‌المللی نشان داده است که تاریخ به هیچ وجه به پایان نرسیده است – و دموکراسی لیبرال در حال عقب‌نشینی است، درگیر یافتن هویت خود و نظم جهانی برآمده از جنگ جهانی دوم.

با پایان جنگ اخیر بین اسرائیل و ایران، ادعاهایی دوباره مطرح شده است که این می‌تواند به "خاورمیانه جدید" منجر شود؛ خاورمیانه‌ای که محور مقاومت ایران در آن تضعیف شده و نفوذش در سوریه، لبنان و غزه کاهش یافته است. این echoes ادعاهایی است که در هر دهه در طول قرن گذشته تکرار شده‌اند.

از زمان فروپاشی امپراتوری عثمانی و تقسیم خاورمیانه توسط منافع غربی، این تکرار همان بوده است: پس از هر جنگ، دوران جدیدی آغاز خواهد شد و خاورمیانه شکوفا خواهد شد. اما هر عملیات نظامی تنها بذر درگیری بعدی را کاشته است.

جنگ شش‌روزه 1967 را در نظر بگیرید. اسرائیل سه ارتش عربی را شکست داد و شبه‌جزیره سینا، بلندی‌های جولان، و بقیه فلسطین تاریخی را فتح کرد. اما از این پیروزی بزرگترین چالش بلندمدت آن پدید آمد: ظهور و تثبیت سازمان آزادی‌بخش فلسطین (ساف).

تا آن زمان، ساف عمدتاً توسط رژیم‌های عربی شکل گرفته و تحت سلطه آنها بود، اما پس از شکست آن رژیم‌ها، فلسطینیان استقلال خود را در درون سازمان تثبیت کردند و آن را با منافع خودشان هماهنگ کردند، نه با منافع دولت‌های عربی که فلسطین را به عنوان یک ابزار سیاسی استفاده می‌کردند.

تضعیف دموکراسی

به همین ترتیب، پس از حمله اسرائیل به لبنان در سال 1982، این کشور به یک شاهکار نظامی چشمگیر دست یافت، به سرعت به بیروت رسید و جنوب کشور را اشغال کرد. اما از آن پیروزی حزب‌الله پدید آمد، نیرویی که اکنون برای چهار دهه تهدیدی مستقیم و مداوم برای اسرائیل بوده است.

بر خلاف رژیم‌های عربی که اغلب در شناخت یا استفاده از قدرت درون مرزهای خود شکست می‌خورند، اسرائیل پتانسیل نهفته دولت‌های عربی را درک می‌کند.

تخیل مکرر اسرائیل از یک 'خاورمیانه جدید' نه تنها غیرواقعی است؛ بلکه بر خواسته‌هایی استوار است که هیچ رژیم عربی نمی‌تواند آنها را بپذیرد.

در آغاز بهار عربی، پس از سقوط زین‌العابدین بن‌علی، رهبر تونس و در بحبوحه آغاز یک فرآیند دموکراتیک در مصر، اسرائیل به سرعت برای تضعیف آن موج دموکراتیک، به ویژه در مصر، اقدام کرد.

دلیل آن واضح بود: افکار عمومی مصر عمدتاً نسبت به توافقات کمپ دیوید و عادی‌سازی روابط با اسرائیل خصمانه است. بنابراین جای تعجب نبود که اسرائیل نفوذ خود را در واشنگتن به کار گرفت تا رژیم رئیس‌جمهور عبدالفتاح السیسی را پس از کودتای نظامی 2013 مشروعیت بخشد.

تخیل مکرر اسرائیل از "خاورمیانه جدید" نه تنها غیرواقعی است؛ بلکه بر خواسته‌هایی استوار است که هیچ رژیم عربی نمی‌تواند آنها را بپذیرد. حتی زمانی که دولت‌ها به فکر سازش‌های دور از دسترس هستند، اسرائیل همیشه بیشتر می‌خواهد.

فقط چند هفته قبل از 7 اکتبر 2023، عربستان سعودی طبق گزارش‌ها آماده پیوستن به توافقات آبراهام بود - حرکتی که عملاً آرمان فلسطین را از معنا تهی می‌کرد - بدون اینکه در ازای آن چیز مهمی دریافت کند، به جز افزایش قدرت لابی‌گری در واشنگتن.

بازآفرینی مداوم

پس از دو سال حملات اسرائیل به غزه و لبنان، حمله غیرمنتظره اسرائیل به ایران رخ داد. غرب بار دیگر خود را در حال حمایت از یک کمپین آشکارا غیرقانونی یافت که قوانین بین‌المللی را نقض می‌کرد و جان میلیون‌ها نفر را به خطر می‌انداخت.

حملات اسرائیل و آمریکا به تأسیسات هسته‌ای خطر وقوع فاجعه رادیولوژیکی را در چندین کشور در پی داشت و خلاف ارزیابی‌های اطلاعاتی بود – که بار دیگر نشان داد قانون بین‌المللی تنها زمانی اعمال می‌شود که به منافع غرب خدمت کند.

رهبران غربی شعار "خاورمیانه جدید" را چنان پذیرفته‌اند که گویی انجیل است. در واقع، این اصطلاح یک داستان ساختگی است؛ خاورمیانه شاید تنها جایی در جهان است که هر دهه خود را بازآفرینی می‌کند.

درس‌های حیاتی را می‌توان از جنگ اخیر بین اسرائیل و ایران آموخت. هیچ پیروزی قاطعانه‌ای وجود نداشت، اما هر دو طرف توانایی‌های پیشرفته نظامی و اطلاعاتی خود را آشکار کردند، در حالی که آسیب‌پذیری‌های خود را نیز نشان دادند. با قوی‌تر شدن داخلی بنیامین نتانیاهو و ادامه یافتن رژیم آیت‌الله علی خامنه‌ای، تنش‌ها و رویارویی‌های آینده احتمالاً ادامه خواهد یافت.

ثانیاً، دولت‌های عربی نشان دادند که تا چه حد آسیب‌پذیر و از نظر نظامی بی‌اهمیت باقی مانده‌اند. هنگامی که پهپادها در اردن سقوط کردند و ایران تهدید به بستن تنگه هرمز کرد، کشورهای حاشیه خلیج فارس تنها با همسویی با اسرائیل و اتکا به پایگاه‌های آمریکایی می‌توانستند از خود دفاع کنند و ظاهراً قادر به ایفای نقش خود نبودند.

این رویارویی کشورهای عربی را در معرض دو تهدید عمیق قرار داده است. ایران احتمالاً تلاش خواهد کرد تا "قدرت نرم" خود را در سراسر عراق، لبنان و سوریه بازسازی کند و خود را تنها نیروی قادر به مقابله با اسرائیل و ایالات متحده معرفی کند.

در همین حال، اسرائیل، که توسط نیروهای مسیحایی در دولتش جسور شده است، سیاست‌هایی را دنبال خواهد کرد که می‌تواند فلسطینیان را از غزه و کرانه باختری اشغالی به هزینه کشورهای عربی به زور جابجا کند.

در حالی که اسرائیل و ایران برای موقعیت در خاورمیانه رقابت می‌کنند، بسیاری از مسائل به کشورهای عربی همسایه بستگی دارد. دو سال پس از نسل‌کشی غزه، در جهانی که نتوانسته کشتار و قحطی فلسطینیان را متوقف کند، کشورهای عربی باید سؤالات عمیق‌تری را در مورد دو رویکرد غالب که دهه‌ها سیاست آنها را شکل داده‌اند، مطرح کنند: سکولاریسم غرب‌گرا و اسلام‌گرایی. با درگیری طرفداران هر یک، مردم عرب آسیب‌پذیر و بی‌دفاع رها شده‌اند.

شاید زمان آن فرا رسیده است که کشورهای عربی چشم‌اندازی برای یک خاورمیانه واقعاً جدید را دنبال کنند: خاورمیانه‌ای که ابتدا منافع اعراب را تأمین کند و توسط خود اعراب شکل گیرد – نه توسط قدرت‌های خارجی از غرب یا شرق.