اعتبار تصویر... تصویرسازی از سم ویتنی/ نیویورک تایمز
اعتبار تصویر... تصویرسازی از سم ویتنی/ نیویورک تایمز

کار ترامپ در ایران تازه آغاز شده است

یادداشت مهمان

رضایت و ناکامی، دقیق‌ترین تعابیر برای واکنش آمریکا به حملات نظامی ماه گذشته اسرائیل و آمریکا به ایران هستند.

رضایت از این جهت که این حملات، به ویژه علیه برنامه تسلیحات هسته‌ای، شاید به آنچه دهه‌ها توهم، سادگی، دیپلماسی گمراهانه و تحریم‌های اقتصادی ناکافی نتوانسته بودند دست یابند؛ و ناکامی از این جهت که حملات زودتر و غیرضروری پایان یافتند.

باید دید که آیا واشنگتن درس کافی گرفته است تا تخریب زیرساخت‌های هسته‌ای ایران را، در صورت لزوم با ابزار نظامی، تکمیل کند. مانند بسیاری از موارد قبلی، ایران اعلام کرده است که همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را متوقف خواهد کرد، که نشان می‌دهد در حال حاضر هیچ شانس جدی برای یک راه‌حل دیپلماتیک رضایت‌بخش وجود ندارد.

نشانه‌های اولیه مبهم و غیرشفاف هستند. بخش زیادی به ثبات رژیم آیت‌الله‌ها و اختلافات داخلی آن بستگی دارد و اینکه آیا جمعیت ایران نارضایتی خود را علناً بیان خواهد کرد یا خیر.

متأسفانه، اپوزیسیون در ایران، گرچه در سطح ملی گسترده است، اما سازماندهی خوبی ندارد و پتانسیل رژیم برای سرکوب وحشیانه بارها به اثبات رسیده است. بخش زیادی نیز به این بستگی دارد که آیا رهبران آمریکا از عزم، تمرکز و پایداری لازم برخوردارند یا خیر — موضوعی که جای تردید زیادی دارد.

خاورمیانه از 7 اکتبر 2023 که نیروهای نیابتی ایران اوج استراتژی «حلقه آتش» جمهوری اسلامی را اجرا کردند — یعنی محاصره اسرائیل با دشمنان، از جمله حزب‌الله در لبنان، حماس و جهاد اسلامی در غزه، و شبه‌نظامیان خارجی در سوریه — به طور قابل توجهی تغییر کرده است. تقریباً در هر بُعد استراتژیک مهم، ایران امروز بسیار ضعیف‌تر و اسرائیل (و ایالات متحده) بسیار قوی‌تر هستند.

تأخیر در تولید عوامل تسلیحات هسته‌ای به معنای محرومیت موقت از تسلیحات هسته‌ای است. هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد آیت‌الله‌ها آماده‌اند تا رؤیاهای هسته‌ای خود را کنار بگذارند، و این قطعاً لحظه‌ای نیست که واشنگتن به تهران کمک‌های سیاسی یا اقتصادی ارائه دهد، به خصوص نه یک توافق هسته‌ای «جدید» با ایالات متحده.

بلافاصله پس از اینکه پرزیدنت ترامپ زودتر از موعد اعلام پیروزی کرد، حملات آمریکا را پایان داد و اسرائیل و ایران را مجبور به آتش‌بس کرد، مناقشه شدیدی بر سر برآوردهای اولیه از خسارات وارد شده به پروژه هسته‌ای تهران درگرفت. با شواهد اندک، آقای ترامپ بلافاصله «نابودی کامل و جامع» تلاش‌های ایران را اعلام کرد، در حالی که منابع ناشناس به سرعت ادعا کردند که یک تحلیل اولیه تازه منتشر شده از آژانس اطلاعات دفاعی نتیجه گرفته است که آمریکا برنامه هسته‌ای ایران را تنها چند ماه به عقب انداخته است. روز بعد از حمله، رئیس ستاد مشترک ارتش، دن کین، دقیقاً گفت که «بسیار زود است» تا ارزیابی قابل قبولی ارائه شود.

به نقل از متیو آرنولد، ارتش‌های نادان در این نبرد برای کنترل روایت سیاسی، شبانه درگیر شدند. تنها داده‌های بیشتر می‌توانند حقیقت را روشن یا شاید حل کنند. در حال حاضر، من از نتیجه‌گیری متعاقب رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، که حملات اسرائیل و آمریکا «خسارات عظیمی» به تلاش‌های هسته‌ای ایران وارد کرده‌اند، راضی هستم. عظیم، بله، اما هنوز کافی نیست.

بحث اجتناب‌ناپذیر و ادامه دار در مورد نیاز به نیروی نظامی بیشتر، هم دیدگاه واشنگتن درباره تهدید هسته‌ای باقیمانده تهران و هم نحوه برخورد با رژیم به شدت تضعیف شده آن را تحت تأثیر قرار خواهد داد. کسانی که با استفاده از نیروی نظامی مخالف بودند، از جمله چندین سناتور دموکرات که اکنون از اسرائیل و ایالات متحده به دلیل عدم تخریب کامل هر جنبه از زیرساخت‌های هسته‌ای ایران انتقاد می‌کنند، به طور ضمنی استدلال می‌کنند که اصلاً نباید چیزی را از بین می‌بردیم. آنها می‌پرسند: اورانیوم غنی‌شده کجاست؟ در مورد سایت‌های جدیدتر یا کمتر شناخته‌شده فعالیت هسته‌ای، مانند کوه پیکاکس در نزدیکی نطنز، چه؟ و واقعیت این که تخریب فیزیکی برنامه، دانش ایران برای بازسازی آن را از بین نمی‌برد، چطور؟

در دنیایی ایده‌آل، تمام اورانیوم ایران، در هر سطح غنی‌سازی، برداشته شده و در مکانی امن، مانند اوک ریج، تنسی، جایی که برنامه تسلیحات هسته‌ای لیبی قبلاً منتقل شده بود، ذخیره می‌شد. هر اورانیوم در دست یک گسترش‌دهنده (تسلیحات هسته‌ای) بالقوه خطرناک است.

هر ذخیره‌ای که آیت‌الله‌ها ممکن است قبلاً پنهان کرده یا اخیراً از تأسیسات هسته‌ای شناخته شده دور کرده باشند، تنها زمانی واقعاً خطرناک است که به سلاح تبدیل شود. برای ساخت تسلیحات هسته‌ای باید به اورانیوم فلزی تبدیل شود. تا جایی که می‌دانیم، توانایی‌های تبدیل تهران، هم از کیک زرد به UF6 و هم از UF6 به فلز، به احتمال زیاد اکنون غیرفعال هستند.

علاوه بر این، تأسیسات ساخت سلاح ایران یا شناخته شده و منهدم شده‌اند؛ یا زیرزمینی و احتمالاً رادیواکتیو هستند؛ یا حداقل قابل مشاهده و بنابراین قابل تخریب در آینده می‌باشند. در اینجا نظارت مستمر آمریکا و اسرائیل، و عزم برای حمله مجدد در صورت لزوم، حیاتی است.

وجود مکان‌های ناشناخته را نمی‌توان نادیده گرفت. اما این احتمال که همه چیز در حملات اولیه از بین نرفته است، دلیل موجهی برای صرف نظر کردن از آن حملات نیست.

برخی افراد هرگز راضی نمی‌شوند. اگر ایالات متحده به جای آن تأسیسات ذخیره اورانیوم را بمباران می‌کرد، مخالفان حملات از انتشار مواد رادیواکتیو در جو شکایت می‌کردند. صبر و پایداری برای خنثی کردن یک گسترش‌دهنده سرسخت مانند ایران لازم است.

به طرز کنایه‌آمیزی، وجود مداوم دانش علمی و فناوری برای بازسازی توانایی هسته‌ای ایران دقیقاً همان چیزی بود که دولت جورج دبلیو بوش در مواجهه با صدام حسین را نگران می‌کرد. پس از جنگ خلیج فارس در سال 1991، آقای حسین حدود 3000 «مجاهد هسته‌ای» را، همانطور که خود می‌نامید، در لیست حقوق خود نگه داشت تا برنامه تسلیحات هسته‌ای عراق را بازسازی کنند. آنها پس از جنگ 1991 به خوبی توسط بازرسان تسلیحاتی سازمان ملل شناخته شده بودند. پس از جنگ دوم در خلیج، ایالات متحده و سایر کشورهای ائتلاف برنامه‌هایی برای مشغول نگه داشتن آنها داشتند تا نتوانند توسط سایر دولت‌های سرکش استخدام شوند.

همین قدرت فکری به تنهایی یک استدلال قانع‌کننده برای تغییر رژیم در عراق بود. ایران اکنون همین دارایی را دارد، گرچه توسط حملات اخیر اسرائیل تضعیف شده است.

با این حال، بسیاری هنوز به طور انعکاسی به دنبال هدف مقدس یک توافق هسته‌ای با ایران هستند، شاید از جمله، طبق گزارش‌های خبری، دولت ترامپ. با این حال، هر تلاشی که صورت گیرد، صرفاً اتلاف وقت خواهد بود.

برآوردن خواسته‌های مشروع آمریکا مستلزم این است که ایران یک «لیبی کامل» را اجرا کند، به معنای عملکرد واقعی در خلع سلاح هسته‌ای، نه فقط تن دادن به کلمات پیمان. این امر مستلزم آن است که ایران تمام دارایی‌های مرتبط با سلاح خود را واگذار کند، به معنای هرگونه اورانیوم غنی‌شده و تمام دارایی‌های فیزیکی باقیمانده، از جمله قابلیت‌های دوگانه استفاده.

با این حال، در غیاب تغییر دولت در تهران، که واشنگتن باید از آن حمایت کند، یک «لیبی کامل» غیرممکن است. بر خلاف معمر قذافی، ملاها، که از پیش به شدت تحقیر شده‌اند، می‌دانند که تحقیر بیشتر به طرز کشنده‌ای حکومتشان را تضعیف خواهد کرد. آنها هرگز داوطلبانه این سرنوشت را نخواهند پذیرفت. در عوض، آنها تاکتیک قبلی خود را از سر خواهند گرفت و از مذاکرات برای معطل کردن غرب استفاده می‌کنند تا خاطرات کم‌رنگ شوند و، همانطور که ضرب‌المثل قدیمی می‌گوید، «اشتیاق برای یک توافق» حاکم شود، همانطور که برای باراک اوباما اتفاق افتاد و منجر به توافق کشنده‌ی ناقص 2015 با ایران شد.

نزدیک به پیشنهاد دیپلماسی بیشتر، این فرض است که آژانس بین‌المللی انرژی اتمی راه‌حل است. واقع‌بینانه، آیت‌الله‌ها به احتمال زیاد به پیش‌نیازهای آژانس برای یک موجودی‌برداری و پاکسازی مناسب تن نمی‌دهند، همانطور که به پیش‌نیازهای آمریکا یا اسرائیل تن نمی‌دهند.

آژانس بین‌المللی انرژی اتمی کارهای مهمی انجام می‌دهد، اما نه یک آژانس جاسوسی است و نه یک نیروی اشغالگر. بسیاری از مهمترین و حساس‌ترین اطلاعاتی که طی سالیان متمادی به دست آورده، از ایالات متحده، بریتانیا و اسرائیل به دست آمده است. تهران مدت‌هاست که با بی‌احترامی با آژانس برخورد کرده و از استراتژی «تقلب و سپس عقب‌نشینی» که جیمز بیکر زمانی آن را نامید، برای نافرمانی از بازرسی مؤثر بین‌المللی پیروی می‌کند. مهمتر از همه، مسائل مربوط به ایران سیاسی است، نه فنی. آژانس اتمی می‌تواند در یک راه‌حل آینده مفید باشد، اما نه به عنوان نقطه مرکزی.

پاسخ همه‌جانبه از سوی کسانی که دست به دامن شدن را به انجام دادن هر کاری ترجیح می‌دهند: عراق را به یاد بیاورید. منتقدان حمله آمریکا به ایران در حال جنگیدن با جنگ گذشته هستند. نیروهای نیابتی تروریستی جهانی که ایران مستقر کرده و برنامه‌های هسته‌ای پیشرفته آن، چندین مرتبه تهدیدآمیزتر از عراق صدام حسین هستند. علاوه بر این، نیازی به حضور نیروهای زمینی نیست. پاسخ کوتاه این است که ایران، عراق نیست، که اسرائیلی‌ها و واشنگتن از پیش تا حدی آن را اثبات کرده‌اند.

اسرائیل به احتمال زیاد عزم انجام آنچه برای تضمین بقای خود لازم است را دارد. سؤال واقعی برای بقای آمریکا این است که آیا همین را می‌توان در مورد دولت فعلی ایالات متحده نیز گفت یا خیر.

جان آر. بولتون سفیر ایالات متحده در سازمان ملل و طولانی‌ترین مشاور امنیت ملی پرزیدنت ترامپ بود.