قابلیت‌های تحلیل داده پالانتیر
قابلیت‌های تحلیل داده پالانتیر

داستان رشد پالانتیر: چگونه جادوی تحلیل داده جهان را تغییر می‌دهد

بیش از ۱۰ سال از زمانی که در سیلیکون ولی بودم می‌گذرد و حتی در آن زمان نیز پالانتیر به عنوان شرکتی اسرارآمیز بدنام بود. لوگوی آن در همه جای پالو آلتو دیده می‌شد، همراه با شایعات بی‌پایانی نظیر «آن‌ها کارهای دولتی انجام می‌دهند» و «آن‌ها گروهی از نوابغ هستند». با این حال، هیچ کس نمی‌توانست به درستی توضیح دهد که آن‌ها دقیقاً چه کاری انجام می‌دهند؛ همه فقط می‌گفتند: «ظاهراً کارشان شگفت‌انگیز است.» این خاطره‌ای متمایز برای من است.

آنچه برایم جالب بود این که، بر خلاف دیگر شرکت‌های فناوری، پالانتیر تبلیغات پر زرق و برق یا رویدادهای پرهزینه رونمایی محصول نداشت. گویی عمداً آن هاله مرموز را پرورش می‌دادند. در واقع، یادم می‌آید وقتی آنجا بودم، از دوستی پرسیدم: «پالانتیر دقیقاً چه کار می‌کند؟» و تنها پاسخ‌های مبهمی مانند: «آن‌ها نوعی تحلیل باورنکردنی انجام می‌دهند» دریافت کردم. خود شرکت بیشتر شبیه یک افسانه شهری در سیلیکون ولی بود تا یک نهاد واقعی.

در حقیقت، پالانتیر فراتر از یک شرکت تحلیل داده است. آن‌ها روشی نوین برای نگاه به جهان و رویکردی تازه برای حل مسائل پیچیده ارائه کرده‌اند. سفر آن‌ها از خط مقدم جنگ با تروریسم – امنیت ملی – آغاز شد و از آن زمان تاکنون به پلتفرمی تبدیل شده است که از تصمیم‌گیری برای شرکت‌ها و سازمان‌های دولتی در سراسر جهان حمایت می‌کند. این مقاله داستان کمتر شناخته شده‌ای را فاش می‌کند که چگونه پالانتیر از یک «سنگ بیننده» عرفانی به پلتفرمی تبدیل شد که جهان را متحول می‌کند.

پالانتیر چیست؟ داستان تولد «سنگی که دور می‌بیند»

حس رسالت متولد شده از ۱۱ سپتامبر

در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، ایالات متحده حملات تروریستی غم‌انگیزی را تجربه کرد که زندگی بی‌شماری را تغییر داد. برای پیتر تیل، هم‌بنیان‌گذار پی‌پل، این رویداد نیز یک نقطه عطف بزرگ بود. در آن زمان، پی‌پل از الگوریتم‌های پیچیده تشخیص الگو برای شناسایی تراکنش‌های کلاهبرداری استفاده می‌کرد. تیل به این فکر افتاد که آیا این فناوری‌ها می‌توانند برای ردیابی جریان پولی که تروریست‌ها استفاده می‌کنند، به کار روند.

«تروریست‌ها نیز از سیستم بانکی استفاده می‌کنند. اگر بتوانیم جریان پول آن‌ها را ردیابی کنیم، شاید بتوانیم از حمله بعدی جلوگیری کنیم.» این بذری بود که به پالانتیر تبدیل شد. تیل متقاعد شده بود که فناوری می‌تواند به تقویت امنیت ملی کمک کند، و در سال‌های اولیه با سرمایه‌گذاری شخصی قابل توجهی (گزارش شده بیش از ۳۰ میلیون دلار) به پالانتیر کمک مالی کرد. با این حال، تنها یک دیدگاه کافی نبود – باید یک مأموریت روشن و همراهانی توانمند برای به ثمر رساندن آن وجود می‌داشت.

همیشه احساس کرده‌ام که در حالی که بسیاری از شرکت‌ها از فرصت‌های تجاری متولد می‌شوند، پالانتیر از یک مأموریت اجتماعی عمیق‌تر پدید آمد. این فقط «ما فکر می‌کنیم این سودآور خواهد بود» نبود، بلکه «ما می‌خواهیم جامعه را امن‌تر کنیم» بود، که احتمالاً به آن‌ها کمک کرد تا مبارزات اولیه را تحمل کنند. در زمانی که زخم‌های ۱۱ سپتامبر هنوز تازه بود، تعهد به تضمین عدم وقوع دوباره چنین فاجعه‌ای، بی‌شک عمیقاً در قلب بنیان‌گذاران حک شده بود.

تأثیر مافیای پی‌پل

در سیلیکون ولی، گروهی به نام «مافیای پی‌پل» شناخته می‌شوند – مدیران و کارمندان سابق پی‌پل که به تأسیس شرکت‌های موفق متعددی ادامه دادند. تسلا و اسپیس‌ایکس ایلان ماسک، لینکدین رید هافمن، و همچنین یوتیوب و یلپ نمونه‌های برجسته‌ای از این پدیده در صنعت فناوری امروز هستند.

پالانتیر به عنوان یکی از این سرمایه‌گذاری‌های مافیای پی‌پل متولد شد. در می ۲۰۰۳، پیتر تیل رسماً شرکت را تأسیس کرد و ناتان گتینگز، مهندس سابق پی‌پل را به خدمت گرفت. او همچنین جو لانسدال و استفن کوهن، دانشجویان آن زمان دانشگاه استنفورد، را برای توسعه یک نمونه اولیه آورد.

مافیای پی‌پل بر اهمیت شبکه‌های استعدادی و انتقال دانش در سیلیکون ولی تأکید می‌کند. یک شرکت موفق می‌تواند بستری برای موج بعدی سرمایه‌گذاری‌های نوآورانه فراهم کند. به ویژه، پی‌پل در فناوری تشخیص کلاهبرداری برتری داشت، که به طور طبیعی با همان پرسنل به پالانتیر منتقل شد. آن‌ها فراتر از یک باشگاه فارغ‌التحصیلان، یک مجموعه فکری بودند که هم درس‌های موفقیت و هم شکست‌ها را به اشتراک می‌گذاشتند.

با این حال، محوری‌ترین شخصیت، الکس کارپ بود، دوستی از دوران تیل در دانشکده حقوق استنفورد. علی‌رغم پیشینه حقوقی و عدم تجربه مهندسی یا استارت‌آپی او، به عنوان مدیرعامل منصوب شد، تصمیمی که مسیر پالانتیر را به شدت شکل خواهد داد.

کارپ گفته است: «ما فقط یک شرکت نرم‌افزاری نیستیم – ما برای حل مهم‌ترین مشکلات جهان وجود داریم.» پالانتیر با تجسم این باور، از همان ابتدا بر تأثیر اجتماعی بیش از سود تأکید کرد و فرهنگی سازمانی را پرورش داد که چیزی فراتر از منفعت مالی را در اولویت قرار می‌داد.

چیزی که شگفت‌انگیز است این است که چگونه کارپ، که نه مهندس بود و نه کارآفرین باسابقه، برای رهبری انتخاب شد. به نظر می‌رسد تیل به این نتیجه رسیده بود که یک ذهن حقوقی – کسی که غریزی به ریسک و اخلاق فکر می‌کند – برای شرکتی که با قراردادهای دولتی و داده‌های طبقه‌بندی شده سروکار دارد، ضروری است. من این استخدام را بازتابی از مسئولیت ذاتی در ایجاد فناوری با نفوذ اجتماعی قابل توجه می‌بینم، نه صرفاً تمرکز بر توسعه فناوری.

معنای واقعی نام برگرفته از «ارباب حلقه‌ها»

نام شرکت «پالانتیر» از گوی‌های کریستالی جادویی به نام «پالانتاری» در کتاب ارباب حلقه‌ها نوشته جی. آر. آر. تالکین گرفته شده است. این سنگ‌ها، که به فرد امکان می‌دادند مکان‌های دوردست و حتی رویدادهای گذشته و آینده را ببینند، در صورت سوء استفاده، خطرات بزرگی نیز به همراه داشتند.

مأموریت پالانتیر – «قابل مشاهده کردن ناپیداها از طریق داده‌ها» – با قدرت این گوی‌های کریستالی هم‌خوانی دارد. در عین حال، داستان تالکین هشدار می‌دهد که اگر به درستی استفاده نشوند، می‌توانند تحت سلطه نیروهای تاریک قرار گیرند. این به مسائل حریم خصوصی و اخلاقی در استفاده از داده‌ها شباهت دارد و نمادی از این ایده است که «قدرت بزرگ، مسئولیت بزرگی را به همراه دارد.»

شخصاً، معتقدم این انتخاب نام فراتر از یک ارجاع به فرهنگ عامه است؛ این بازتاب خودآگاهی عمیق پالانتیر است. آن‌ها احتمالاً از همان ابتدا ماهیت دوگانه فناوری خود – پتانسیل خوب یا بد – را تشخیص داده بودند. همانطور که سارومان در داستان تالکین تحت تأثیر پالانتاری قرار گرفت، سوء استفاده از داده‌ها می‌تواند به جامعه آسیب برساند. با این حال، اگر هوشمندانه مانند گاندالف استفاده شود، می‌تواند جان‌های بی‌شماری را نجات دهد. آگاهی مداوم آن‌ها از این انتخاب و مسئولیت است که باعث شده از بحث‌های اخلاقی شانه خالی نکنند، بلکه در خط مقدم بایستند.

روابط عمیق با آژانس‌های دولتی: چگونه سرمایه‌گذاری ۲ میلیون دلاری سیا سرنوشت آن‌ها را تغییر داد

همکاری اولیه با این-کیو-تل

جمع‌آوری سرمایه اولیه پالانتیر به طور قابل توجهی با استارت‌آپ‌های معمولی سیلیکون ولی متفاوت بود. از آنجایی که امنیت ملی یک حوزه تخصصی ناشناخته برای اکثر سرمایه‌گذاران فناوری بود و پتانسیل بازگشت سرمایه نامشخص بود، بسیاری از شرکت‌های سرمایه‌گذاری خطرپذیر از آن دوری می‌کردند.

این-کیو-تل | پورتفولیو

با این حال، در حالی که پیتر تیل سرمایه خود را سرمایه‌گذاری کرد، نگاه او به این-کیو-تل، بازوی سرمایه‌گذاری خطرپذیر سیا نیز بود. در سال ۲۰۰۵، بازوی سرمایه‌گذاری سیا، این-کیو-تل، شروع به سرمایه‌گذاری تقریباً ۲ میلیون دلار در پالانتیر در چندین مرحله کرد. اگرچه این مبلغ نسبتاً کم بود، اما اعتبار عظیمی برای پالانتیر به ارمغان آورد و نشان داد که سیا ارزش فناوری آن‌ها را به رسمیت شناخته است.

من سرمایه‌گذاری اولیه این-کیو-تل را به هیچ وجه تصادفی نمی‌بینم – به احتمال زیاد اجتناب‌ناپذیر بود. در آن زمان، آژانس‌های دولتی به شدت خواهان استفاده از نوآوری سیلیکون ولی بودند، اما فرآیندهای بوروکراتیک تدارکات آن‌ها را محدود می‌کرد. سرمایه‌گذاری ۲ میلیون دلاری یک «راه‌حل هوشمندانه» بود، سریع‌تر و انعطاف‌پذیرتر از قراردادهای دولتی استاندارد. تیل احتمالاً این را تشخیص داد و از آن به طور استراتژیک استفاده کرد.

این امر ارتباطات دولتی پالانتیر را عمیق‌تر کرد و شرکت شروع به توسعه فناوری برای خطوط مقدم امنیت ملی، مانند تجزیه و تحلیل شبکه‌های تروریستی و شناسایی تراکنش‌های مالی مشکوک، کرد.

توسعه «گاتهام»، پلتفرمی برای آژانس‌های اطلاعاتی

برای آژانس‌های دولتی، پالانتیر پلتفرمی به نام «گاتهام» را توسعه داد. گاتهام داده‌ها را از منابع ناهمگون یکپارچه می‌کند، حجم عظیمی از اطلاعات را بصری می‌سازد، و به تحلیل‌گران اجازه می‌دهد تا الگوهای پیچیده را به سرعت شناسایی کنند.

گاتهام | پالانتیر

به عنوان مثال، این پلتفرم سوابق تماس، تراکنش‌های بانکی، تاریخچه سفر، و پست‌های رسانه‌های اجتماعی مظنونین تروریسم را یکپارچه می‌کند، و روابط پنهان را آشکارتر می‌سازد. فراتر از صرفاً نمایش داده‌ها، این پلتفرم بر «قصه‌گویی» تمرکز دارد و تکه‌های پراکنده اطلاعات را به هم می‌بافد تا روایت‌های تحلیلی قانع‌کننده تولید کند.

نام «گاتهام»، با اشاره به شهر خیالی بتمن، انتخاب جالب دیگری است. شاید آن‌ها با قهرمانی که در کلانشهری پر از جرم و جنایت برای عدالت می‌جنگد، همدلی می‌کردند. احساس می‌کنم این نام‌گذاری همچنین منعکس‌کننده باور آن‌ها است که «حتی در دنیایی از پیچیدگی و هرج و مرج، اگر داده و تحلیل صحیح را داشته باشید، عدالت می‌تواند پیروز شود.»

این رویکرد آن‌ها را به وضوح از نرم‌افزارهای تحلیلی استاندارد متمایز می‌کند. بسیاری از ابزارها هدفشان ارائه خودکار «پاسخ» است، اما هدف پالانتیر همیشه تکمیل و توانمندسازی قضاوت انسانی بوده است تا اینکه آن را کاملاً خودکار کند.

دستاوردهای و ایجاد اعتماد در امنیت ملی

گزارش شده است که فناوری پالانتیر نتایج ملموسی در عملیات امنیت ملی تولید کرده است. در حالی که تأییدیه‌های رسمی کم است، مثال‌های عمومی مورد بحث شامل موارد زیر است:

  • شناسایی و از بین بردن شبکه‌های تروریستی
  • یافتن کارخانه‌های ساخت بمب
  • کشف عملیات قاچاق انسان
  • ردیابی و جلوگیری از حملات سایبری
  • ردیابی جریان‌های مالی کارتل‌های مواد مخدر

از طریق این دستاوردها، پالانتیر روابط مستحکمی با سیا، اف‌بی‌آی، ان‌اس‌ای، وزارت دفاع، و سایر آژانس‌های کلیدی برقرار کرد. با این حال، حامیان حریم خصوصی اغلب پالانتیر را به «کمک به یک جامعه نظارتی» متهم کرده‌اند، که شرکت در پاسخ می‌گوید: «فناوری خنثی است. ما ویژگی‌های محافظت از حریم خصوصی را برای جلوگیری از سوءاستفاده تعبیه کرده‌ایم.»

برخی منتقدان همچنین به قراردادهای پالانتیر با سازمان مهاجرت و گمرک ایالات متحده (ICE) اشاره کرده‌اند، و استدلال می‌کنند که فناوری آن به طور غیرمستقیم از اجرای تهاجمی قوانین مهاجرتی حمایت می‌کند. پالانتیر معتقد است که نرم‌افزار آن برای اهداف تحقیقاتی و نه اخراج مدنی استفاده می‌شود، اگرچه این موضوع همچنان مورد اختلاف حامیان حریم خصوصی و حقوق بشر است.

آنچه برایم قابل توجه است این است که پالانتیر چگونه تلاش می‌کند تا با وجود ماهیت ذاتی پنهانی کار امنیت ملی، تعادل را حفظ کند. آن‌ها جزئیات قراردادهای دولتی خاص را فاش نمی‌کنند، اما پس از افشاگری‌های اسنودن در سال ۲۰۱۴، یک «شورای حریم خصوصی و آزادی‌های مدنی» متشکل از اساتید دانشگاه و کارشناسان حریم خصوصی تأسیس کردند. آن‌ها همچنین فعالانه در بحث‌های عمومی شرکت می‌کنند. این فراتر از صرفاً روابط عمومی است؛ این نشان‌دهنده تعهد آن‌ها به اصل بنیان‌گذار «ابزارهای قدرتمند با مسئولیت همراه هستند» است.

گسترش به بخش خصوصی: «فاندری» راه را برای مرزهای جدید هموار می‌کند

راهبرد حرکت فراتر از وابستگی به دولت

در اواسط دهه ۲۰۱۰، پالانتیر به نقطه عطفی رسید. در حالی که قراردادهای دولتی درآمد ثابتی را فراهم می‌کردند، پتانسیل رشد محدودی داشتند و خطرات سیاسی زیادی به همراه داشتند. سرمایه‌گذاران از پالانتیر خواستند تا وارد بازارهای تجاری بزرگ‌تر شود، و خود پالانتیر نیز نسبت به کاربرد گسترده فناوری خود اطمینان بیشتری یافته بود.

باور بر این بود که روش‌های آن‌ها برای امنیت ملی می‌تواند طیف وسیعی از چالش‌های تجاری را حل کند، بنابراین پلتفرم جدیدی برای شرکت‌های تجاری به نام «فاندری» توسعه دادند. فاندری بر اساس مفاهیم اصلی گاتهام ساخته شد، اما به طور قابل توجهی برای رفع نیازهای شرکتی سفارشی‌سازی شد.

معتقدم گذار از «گاتهام» به «فاندری» (حرکت از نام یک شهر به محل تولید) معنای عمیق‌تری دارد. این چیزی بیش از تغییر در پایگاه کاربر هدف است. این نمادی از تغییر در خودپنداره است: از «ابزاری برای حل مشکل» به «پلتفرمی برای ایجاد ارزش». آن‌ها از استخراج مجرمان پنهان در میان داده‌های عظیم به ساخت ارزش جدید از سنگ معدن داده حرکت کردند.

پالانتیر فاندری

گسترش به صنایع مختلف

بزرگترین جذابیت فاندری در تطبیق‌پذیری آن در طیفی از صنایع نهفته است. این پلتفرم در بهینه‌سازی زنجیره تأمین تولید، تشخیص کلاهبرداری برای مؤسسات مالی، و تجزیه و تحلیل داده‌های آزمایش بالینی در مراقبت‌های بهداشتی، در میان بسیاری از موارد استفاده دیگر، مفید واقع شده است:

  • تولید: ایرباس زمان مونتاژ A350 را با استفاده از فاندری برای بهینه‌سازی فرآیندهای تولید کاهش داد.
  • مالی: جی‌پی مورگان چیس پالانتیر را در اوایل برای تشخیص کلاهبرداری و مدیریت ریسک معرفی کرد، اگرچه گزارش‌ها حاکی از آن است که آن‌ها این تعامل خاص را حدود سال ۲۰۱۳ به پایان رساندند. با این حال، در آن زمان بسیار ارزشمند بود و به رفع الزامات نظارتی سختگیرانه پس از بحران مالی کمک کرد.
  • مراقبت‌های بهداشتی: مرک کا گ آ (Merck KGaA) از فاندری برای بهبود کارایی در توسعه داروهای جدید، یکپارچه‌سازی و تجزیه و تحلیل داده‌های آزمایش بالینی و تسریع زمان ورود به بازار استفاده کرد.

«داده‌ها نفت قرن بیست و یکم هستند، اما بدون پالایش بی‌ارزشند. پالانتیر پالایشگاه است و داده‌ها را به بینش قابل اقدام تبدیل می‌کند.» فاندری در برقراری تعادل بین انعطاف‌پذیری اولیه و پایداری بلندمدت برتری دارد. در حالی که بسیاری از راهکارهای نرم‌افزاری سازمانی با «پارادوکس سفارشی‌سازی» مواجه هستند، جایی که تنظیمات گسترده نگهداری را پیچیده می‌کند، طراحی مدولار فاندری تا حد زیادی از آن مشکل جلوگیری می‌کند. به طور خاص، هر بار که یک منبع داده جدید اضافه می‌شود، نیازی به بازسازی کل سیستم نیست – مزیتی فوق‌العاده برای شرکت‌هایی با محیط‌های آی‌تی پیچیده.

با این حال، بسیاری از شرکت‌ها همچنان در استفاده مؤثر از داده‌های خود مشکل دارند. پالانتیر این مشکل را با فراهم کردن محیطی که در آن داده‌ها به راحتی یکپارچه و تجزیه و تحلیل می‌شوند، حل می‌کند و از این طریق سودآوری و رقابت‌پذیری را افزایش می‌دهد.

فلسفه محصول پالانتیر: چرا نرم‌افزار آن‌ها «جادو» نامیده می‌شود

جوهر یکپارچه‌سازی داده

بزرگترین قوت پالانتیر، توانایی آن در یکپارچه‌سازی خودکار داده‌ها از چندین منبع متفاوت، پیوند دادن و تبدیل آن‌ها به فرمت قابل تحلیل است. به طور معمول، یکپارچه‌سازی داده‌ها فرآیندی پیچیده است، و ETL (استخراج، تبدیل، بارگذاری) اغلب زمان و هزینه زیادی را مصرف می‌کند.

با این حال، با پلتفرم پالانتیر، کاربران می‌توانند از طیف وسیعی از منابع داده برای تحلیل استفاده کنند، بدون اینکه بیش از حد به آماده‌سازی پیچیده بپردازند. یک دانشمند داده در یک شرکت بزرگ اظهار داشت: «در گذشته، فقط آماده‌سازی داده‌ها سه ماه طول می‌کشید، اما پس از معرفی پالانتیر، ما توانستیم در سه روز تحلیل را آغاز کنیم.» این همان چیزی است که مردم آن را «جادو» می‌نامند.

من در کلمه «جادو» پیامدهای عمیق‌تری می‌بینم. آرتور سی. کلارک به طور مشهور گفت: «هر فناوری به اندازه کافی پیشرفته، از جادو قابل تشخیص نیست.» پالانتیر پیچیدگی فنی را از بین می‌برد و تجربه‌ای کاربری ارائه می‌دهد که شهودی به نظر می‌رسد، و از این طریق موانع ورود را کاهش می‌دهد. حتی کارشناسان حوزه با حداقل مهارت‌های مهندسی داده می‌توانند وارد تحلیل داده شوند – این، به نظر من، جوهر واقعی «دموکراتیزاسیون» است.

اما مهندسی عظیمی را که زیربنای این «جادو» است، فراموش نکنیم. فناوری‌های آن‌ها برای ساخت «هستی‌شناسی‌ها» (چارچوب‌های مفهومی) و انجام «تفکیک موجودیت» (شناسایی موارد یکسان در مجموعه داده‌ها) همان چیزی است که تجربه کاربران را بسیار یکپارچه می‌سازد.

مدل همکاری انسان-هوش مصنوعی

در دوره‌ای که هیاهوی هوش مصنوعی اغلب همه چیز را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد، ما در معرض خطر نادیده گرفتن این هستیم که پالانتیر چگونه «همکاری انسان-هوش مصنوعی» را به جای اتوماسیون کامل در اولویت قرار می‌دهد. الکس کارپ، هم‌بنیان‌گذار، اظهار داشته است: «هوش مصنوعی به تنهایی پاسخ‌ها را به شما نمی‌دهد»، و هوش مصنوعی را به عنوان ابزاری برای حمایت، نه جایگزینی، از تصمیم‌گیرندگان انسانی قرار داده است.

برای مثال، تشخیص کلاهبرداری مالی را در نظر بگیرید. هوش مصنوعی تراکنش‌های مشکوک را علامت‌گذاری می‌کند، سپس تحلیل‌گران انسانی زمینه را بررسی کرده و قضاوت نهایی را انجام می‌دهند. این رویکرد نرخ مثبت کاذب را کاهش می‌دهد و در عین حال از نادیده گرفتن‌ها جلوگیری می‌کند. علاوه بر این، استفاده پالانتیر از هوش مصنوعی قابل توضیح به این معنی است که می‌توانید دقیقاً ردیابی کنید که «چرا» به یک نتیجه خاص رسیده است.

آنچه به ویژه برای من قابل توجه است، احترام پالانتیر به تخصص متخصصان اطلاعاتی، همراه با درک عمیق از گردش کار دنیای واقعی است. خودم که روی پروژه‌های تحلیل داده کار کرده‌ام، می‌دانم که اغلب شکافی بین «گردش کار ایده‌آل تصور شده توسط دانشمندان داده» و «نحوه انجام کار تحلیل‌گران در واقعیت» وجود دارد. پالانتیر این شکاف را با مشاهده دقیق بی‌شمار تحلیل‌گر میدانی، و طراحی رابط‌هایی که منعکس‌کننده فرآیندهای فکری آن‌هاست، پر کرده است. این فراتر از «فناوری برای فناوری» است و فلسفه «فناوری برای مردم» را تجسم می‌بخشد.

تعهد دقیق به امنیت و حریم خصوصی

برای پالانتیر، که پروژه‌های امنیت ملی متعددی را انجام می‌دهد، امنیت و حفاظت از حریم خصوصی در DNA آن نهفته است. رویکرد آن‌ها این است که «تا حد امکان داده‌ها را در مکان اصلی خود نگه دارند و حرکت داده‌ها را به حداقل برسانند»، انتخاب معماری که خطرات امنیتی را کاهش می‌دهد.

آن‌ها همچنین به «حریم خصوصی با طراحی» پایبند هستند و ویژگی‌هایی مانند:

  • کنترل‌های دسترسی دقیق: اطمینان از اینکه کاربران فقط به کوچکترین زیرمجموعه لازم از داده‌ها دسترسی دارند
  • ردیابی‌های حسابرسی: ثبت تمام دسترسی‌ها و عملیات برای قابلیت ردیابی کامل
  • حداقل‌سازی داده: استفاده تنها از حداقل داده مورد نیاز برای تحلیل
  • ناشناس‌سازی/شبه‌ناشناس‌سازی: محافظت از اطلاعات شناسایی شخصی

به جای اینکه آن را «حریم خصوصی در مقابل تحلیل» در یک بازی مجموع صفر ببینند، پالانتیر معتقد است که «با طراحی و فناوری مناسب، هر دو قابل دستیابی هستند.» این فلسفه در عصر مقررات سختگیرانه حفاظت از داده‌ها مانند GDPR یک مزیت قابل توجه را فراهم می‌کند.

از برخی جهات، حفاظت از حریم خصوصی برای پالانتیر به یک «تفاوت‌گذار تجاری» تبدیل شده است، نه صرفاً یک «شر ضروری». در واقع، یک کارشناس حریم خصوصی یک بار به من گفت: «رویکرد پالانتیر در مورد 'ابزارهای نظارتی' نیست، بلکه یک 'رویکرد متعادل' برای تجزیه و تحلیل داده‌ها با رعایت حریم خصوصی است.» تمایل آن‌ها به پرداختن جدی به مسئله پیچیده «تحلیل در مقابل حریم خصوصی» در صنعتی که گاهی تعادل را دست‌کم می‌گیرد، برجسته است.

مسیر ورود به بازار عمومی: پشت ارزش‌گذاری ۲۰ میلیارد دلاری

تاریخچه جمع‌آوری سرمایه و ارزش‌گذاری

پالانتیر مدت‌ها – ۱۷ سال – به عنوان یک شرکت خصوصی باقی ماند و بدون ورود به بازار عمومی به رشد خود ادامه داد. پس از دریافت ۲ میلیون دلار از این-کیو-تل در سال ۲۰۰۴، آن‌ها سرمایه بیشتری از پیتر تیل و Founders Fund جذب کردند که به رشد سریع آن‌ها دامن زد. در دهه ۲۰۱۰، ارزش‌گذاری پالانتیر به صورت تصاعدی افزایش یافت:

  • ۲۰۱۰: ارزش‌گذاری حدود ۸۳۵ میلیون دلار
  • ۲۰۱۱: ارزش‌گذاری حدود ۲.۵ میلیارد دلار
  • دسامبر ۲۰۱۴: ارزش‌گذاری ۱۵ میلیارد دلار
  • ژوئن ۲۰۱۵: ارزش‌گذاری ۲۰ میلیارد دلار

با گسترش کسب‌وکار تجاری فاندری فراتر از پروژه‌های دولتی، علاقه سرمایه‌گذاران افزایش یافت. در عین حال، پالانتیر به فعالیت با ضرر ادامه داد که منجر به تردیدهایی در مورد بیش از حد بودن ارزش‌گذاری شد.

من راهبرد جمع‌آوری سرمایه پالانتیر را متمایز می‌یابم. بیشتر استارت‌آپ‌ها «رشد سریع ⬅ عرضه اولیه سریع» را دنبال می‌کنند، در حالی که پالانتیر «چشم‌انداز بلندمدت ⬅ عرضه اولیه با تأخیر» را انتخاب کرد. با این حال، آن‌ها در این میان به طور مداوم سرمایه جذب کرده و ارزش‌گذاری را افزایش دادند. این صرفاً «به تعویق انداختن عرضه اولیه» نبود؛ احتمالاً منعکس‌کننده راهبردی بود که «تنها سرمایه‌گذارانی را می‌پذیرد که چشم‌انداز بلندمدت مشترکی دارند.» سرمایه‌گذاران اولیه نه تنها این-کیو-تل، بلکه صندوق‌هایی که توسط مقامات اطلاعاتی سابق تأسیس شده بودند را نیز شامل می‌شد. این سرمایه‌گذاران احتمالاً بیشتر با «هم‌راستایی مأموریت» هدایت می‌شدند تا بازدهی سریع.

اهمیت عرضه مستقیم در سال ۲۰۲۰

در سپتامبر ۲۰۲۰، پالانتیر سرانجام در بورس اوراق بهادار نیویورک به صورت عمومی عرضه شد، اما از طریق عرضه مستقیم به جای عرضه اولیه سنتی. سهام جدیدی منتشر نشد؛ سهام سهامداران موجود صرفاً برای معاملات عمومی فهرست شد.

این انتخاب چندین مزیت داشت:

  1. کاهش هزینه‌ها به بانک‌های سرمایه‌گذاری
  2. عدم دوره قفل: سهامداران موجود می‌توانستند هر زمان که می‌خواستند بفروشند
  3. بیانیه فرهنگی: «ما از قوانین سنتی پیروی نمی‌کنیم» – حرکتی بسیار پالانتیرگونه

در اولین روز عرضه در سپتامبر ۲۰۲۰، سهام پالانتیر با قیمت ۱۰ دلار باز شد که ارزش بازار آن حدود ۱۵.۷ میلیارد دلار بود. بعدها در اوایل سال ۲۰۲۱ به طور خلاصه از ۳۰ دلار به ازای هر سهم فراتر رفت و ارزش‌گذاری آن را به بیش از ۵۰ میلیارد دلار رساند. اگرچه قیمت سهام آن در اصلاحات بازار متعادل شد، پالانتیر همچنان جایگاه قابل توجهی در میان شرکت‌های عمومی تحلیل داده دارد.

از تجربه شخصی من، انتخاب روش عرضه توسط پالانتیر منعکس‌کننده بدبینی دیرینه بنیان‌گذاران نسبت به «ساختارهای تثبیت‌شده وال استریت» است. از زمان بحران مالی ۲۰۰۸، پیتر تیل به ویژه در انتقاد از منافع ریشه‌دار وال استریت صریح بوده است. بنابراین عرضه مستقیم تنها در مورد صرفه‌جویی در هزینه نبود، بلکه بیانیه‌ای از هویت بود – «ما نه با هنجارهای سیلیکون ولی سازگاریم و نه با هنجارهای وال استریت.» این حرکتی بود که فرهنگ پالانتیر در نقض عرف را تجسم می‌بخشید.

امیدها و نگرانی‌ها از سوی سرمایه‌گذاران

نظر سرمایه‌گذاران همچنان متفاوت است. خوش‌بین‌ها «قراردادهای دولتی پایدار»، «بازار رو به رشد هوش مصنوعی» و «حفظ بالای مشتری» را برجسته می‌کنند، در حالی که بدبین‌ها به «سال‌های طولانی زیان»، «وابستگی بیش از حد به دولت» و «رقابت فزاینده» اشاره دارند. همچنین بحث‌هایی پیرامون ساختار سهام دو طبقه پالانتیر وجود دارد که قدرت رأی‌دهی قابل توجهی را به تعداد کمی از سهامداران اعطا می‌کند و عملاً کنترل را در دست بنیان‌گذاران متمرکز می‌کند.

از دیدگاه سرمایه‌گذار، یکی از پیچیده‌ترین جنبه‌های ارزش‌گذاری شرکتی مانند پالانتیر، تخمین طول «دوره ممنوعیت» است، یعنی چقدر طول می‌کشد تا سرمایه‌گذاری‌های اولیه بزرگ به ثمر بنشیند. بسیاری از شرکت‌های نرم‌افزاری سیلیکون ولی در سه تا پنج سال بازدهی می‌بینند، اما قراردادهای دولتی یا سازمانی پالانتیر اغلب هفت تا هشت سال طول می‌کشد تا سود ثابتی به دست آورند. این برای بازدهی کوتاه‌مدت جذاب نیست، اما برای سرمایه‌گذارانی که به تأثیر اجتماعی بلندمدت ارزش می‌دهند، جذاب است.

در مورد ساختار سهام دو طبقه آن، نظرات متفاوت است. با این حال، این ساختار «تصمیم‌گیری بلندمدت را تسهیل می‌کند که تحت تأثیر نتایج سه ماهه قرار نمی‌گیرد.» برای شرکتی مانند پالانتیر، که از طریق ابزارهای خود نفوذ اجتماعی گسترده‌ای اعمال می‌کند، تفکر بلندمدت ممکن است ضروری باشد.

جاه‌طلبی بعدی: پلتفرم هوش مصنوعی «AIP» پالانتیر

در سال ۲۰۲۳، پالانتیر «پلتفرم هوش مصنوعی (AIP)» خود را معرفی کرد. این پلتفرم به گونه‌ای طراحی شده است که سازمان‌ها بتوانند فناوری‌های پیشرفته هوش مصنوعی، از جمله مدل‌های زبان بزرگ (LLM)، را به طور ایمن و مؤثر ادغام کنند.

پذیرش مدل‌های زبان بزرگ در سازمان‌ها

از زمان ظهور ChatGPT، بسیاری از سازمان‌ها به دنبال پیاده‌سازی LLM بوده‌اند، با این حال موانع امنیتی، حریم خصوصی، و انطباق بالا باقی می‌ماند. AIP این مسائل را با ارائه موارد زیر حل می‌کند:

  • ادغام LLM خصوصی: استقرار ایمن مدل‌ها از OpenAI، Anthropic، Cohere، AI21 Labs و غیره، در شبکه داخلی یک شرکت
  • امنیت داده: محافظت برای جلوگیری از نشت داده‌های محرمانه به طرف‌های خارجی
  • افزایش زمینه: ادغام ایمن LLM‌ها با داده‌های داخلی برای پاسخ‌ها و بینش‌های دقیق‌تر

AIP به عنوان موتور رشد بعدی پالانتیر دیده می‌شود، با نظارت شدید بر اینکه چگونه آینده هوش مصنوعی را شکل خواهند داد.

پلتفرم هوش مصنوعی پالانتیر

آنچه بیش از همه با من هم‌خوانی دارد، این است که پالانتیر LLM‌ها را به عنوان راه‌حل‌های مستقل نمی‌بیند. در حالی که بسیاری از شرکت‌ها LLM‌ها را به صورت ایزوله می‌بینند، پالانتیر آن‌ها را در زیرساخت داده موجود خود تعبیه می‌کند. این نشان‌دهنده درک عمیق آن‌ها از این است که «هوش مصنوعی فقط یک ویژگی جدید نیست – بلکه کاتالیزوری برای باز کردن ارزش دارایی‌های داده موجود است.»

به ویژه قابل توجه است قابلیت پلتفرم برای پیوند دادن خروجی‌های LLM به داده‌های داخلی یک شرکت، در حالی که منابع ارجاعی را کاملاً قابل ردیابی می‌سازد. برای تصمیم‌گیری‌های تجاری، روشن کردن «چرا و چگونه به یک نتیجه رسیده‌ایم» بسیار مهم است. پالانتیر از زمان آغاز به کار خود، به طور مداوم به «قابلیت توضیح‌پذیری» اهمیت داده است، و این اصل در AIP نیز ادامه دارد.

تیم خود من نیز فلسفه مشابهی را با سازنده گردش کار مبتنی بر عامل خود، Giselle، توسعه می‌دهد و امیدواریم محصولمان روزی به خوبی با آن‌ها ادغام شود.

درس‌هایی از رشد پالانتیر: بینش‌هایی برای استارت‌آپ‌های B2B SaaS

روایت رشد پالانتیر بینش‌های بسیاری برای سایر استارت‌آپ‌های B2B SaaS فراهم می‌کند. از همه مهم‌تر، اصرار آن‌ها بر «شراکت‌های بلندمدت» است.

به طور متوسط، مشتریان پالانتیر بیش از شش سال با این شرکت می‌مانند، که بخش عمده آن به دلیل نقشی منحصر به فرد به نام مهندس استقرار رو به جلو (FDE) است. یک FDE فقط پشتیبانی فنی نیست؛ آن‌ها خود را در سازمان مشتری جای می‌دهند، درک عمیقی از کسب‌وکار به دست می‌آورند و راه‌حل‌ها را به صورت مشترک طراحی می‌کنند. آن‌ها بیشتر به عنوان «شرکای استراتژیک» عمل می‌کنند تا ارائه‌دهندگان خدمات.

نکته کلیدی این است که FDE‌ها مانند «اعضای داخلی» عمل می‌کنند تا «نمایندگان مشتری»، که با عملیات و چالش‌های مشتری از نزدیک آشنا هستند. حس می‌کنم FDE‌ها این رابطه را به عنوان یک «اتحاد» می‌بینند تا یک «معامله». این بعد انسانی، که از طریق فناوری به تنهایی قابل تکرار نیست، نمایشی قدرتمند از «ارزش روابط» است.

هنگامی که مشتری یک FDE را به عنوان یک متحد جدایی‌ناپذیر می‌بیند، فناوری پالانتیر دیگر فقط یک «ابزار» نیست – بلکه به یک «دارایی استراتژیک» تبدیل می‌شود. تحت این شرایط، حتی اگر رقیبی محصول ارزان‌تری ارائه دهد، تغییر کار آسانی نیست. این راز نرخ بالای تمدید قرارداد پالانتیر است.

راهبرد حیاتی دیگر «قیمت‌گذاری مبتنی بر ارزش» است. آن‌ها به جای دریافت تنها هزینه مجوز، قیمت‌گذاری را متناسب با ارزش واقعی ایجاد شده – صرفه‌جویی در هزینه، افزایش بهره‌وری و غیره – تعیین می‌کنند. البته، این مستلزم درک دقیق از کسب‌وکار مشتری و توانایی قوی در کمی‌سازی نتایج است. اما اگر به خوبی انجام شود، وفاداری مشتری قوی را پرورش می‌دهد.

قیمت‌گذاری مبتنی بر ارزش گفتنش آسان‌تر از انجام آن است، اما پالانتیر تا حدی به این دلیل موفق می‌شود که نتایج تحلیل داده نسبتاً قابل اندازه‌گیری هستند. به عنوان مثال، طرحی مانند «۱۰٪ از زیان‌های کلاهبرداری که ما از آن جلوگیری می‌کنیم» برای هر دو طرف منطقاً شفاف است. این وضوح به ویژه برای نرم‌افزارهای سازمانی، که ROI آن‌ها اغلب مبهم به نظر می‌رسد، جذاب است.

در نهایت، شفافیت پالانتیر در مورد «خطرات سیاسی و اخلاقی» انجام تجارت با آژانس‌های دولتی قابل توجه است. رویکرد آن‌ها به حریم خصوصی و جنجال‌های «جامعه نظارتی» این است که بر «حریم خصوصی با طراحی» تأکید کنند، در حالی که الکس کارپ، مدیرعامل، فعالانه در مورد این مسائل در مجامع عمومی بحث می‌کند. برای یک شرکت B2B SaaS، پرداختن مستقیم به مسئولیت اجتماعی و چالش‌های اخلاقی برای ایجاد اعتماد بلندمدت حیاتی است.

من به ویژه از نحوه واکنش پالانتیر به انتقادات تحت تأثیر قرار گرفتم. بسیاری از شرکت‌ها می‌گویند: «این یک سوءتفاهم است»، اما پالانتیر تلاش می‌کند تا «چرا مردم این نگرانی‌ها را دارند» را درک کند و به دنبال گفتگوی سازنده است. برای مثال، در حوزه حریم خصوصی، آن‌ها کارگاه‌هایی برگزار کرده‌اند و از منتقدان دعوت کرده‌اند تا در مورد آن صحبت کنند. این نشان‌دهنده بلوغ یک فرهنگ شرکتی است که «انتقاد را بازخوردی برای تکامل» می‌بیند.

رهبری در عصر هوش داده

پالانتیر آینده‌ای را حول محور «هوش داده» متصور است که فراتر از تحلیل داده سنتی است. هر بیت از داده در سراسر یک سازمان در یک سیستم ارگانیک یکپارچه می‌شود، و تصمیم‌گیری‌های بهبود یافته با هوش مصنوعی به یک عمل روزمره تبدیل می‌شود. این همان دنیایی است که پالانتیر قصد دارد ایجاد کند.

من به ویژه به «همجوشی هوش مصنوعی لبه (Edge AI) و فضای ابری» علاقه‌مندم. از لحاظ تاریخی، بیشتر داده‌ها برای تحلیل در فضای ابری متمرکز می‌شدند، اما با ظهور محاسبات لبه، تحلیل داده بلادرنگ به مکانی که داده‌ها از آن نشأت می‌گیرند – حسگرهای کارخانه، سیستم‌های کنترل خودرو و غیره – نزدیک‌تر می‌شود. پالانتیر یک مدل ترکیبی را ترویج می‌کند که تحلیل بلادرنگ لبه را با پردازش پیشرفته ابری ترکیب می‌کند.

بازارهای نوظهور نیز فرصت بزرگی را نشان می‌دهند. در مناطقی مانند خاورمیانه، آسیای جنوب شرقی و آمریکای لاتین – جایی که سیستم‌های قدیمی کمتری وجود دارد – پتانسیل پذیرش سریع جدیدترین فناوری‌ها وجود دارد. به عنوان بخشی از ابتکارات شهرهای هوشمند در مقیاس ملی یا تحولات اقتصادی، پلتفرم پالانتیر به طور فزاینده‌ای مستقر می‌شود. این یک مثال کلاسیک از «جهش فناوری» است، زیرا این مناطق تحت سنگینی سیستم‌های تثبیت‌شده یا اینرسی سازمانی قرار ندارند. برای پالانتیر، این یک چشم‌انداز رشد عظیم است.

ویژگی بارز دیگر پالانتیر، تعهد تزلزل‌ناپذیر آن‌ها به تأثیر اجتماعی است. در طول همه‌گیری کووید-۱۹، پالانتیر با NHS بریتانیا در توزیع واکسن و تخصیص منابع همکاری کرد. چنین کارهایی نشان‌دهنده مشارکت شرکت در حوزه‌های با منافع عمومی بالا است.

«ارزش واقعی فناوری این است که زندگی مردم را بهتر کند – به همین دلیل ما وجود داریم.» این ایده بنیادین همچنان پالانتیر را هدایت می‌کند و به آن کمک می‌کند تا با وجود جنجال‌ها، حمایت را حفظ کند. سؤالات اخلاقی پیرامون داده‌ها در آینده پیچیده‌تر خواهند شد، و پالانتیر بر اصل «هوش مصنوعی انسان‌محور» خود محکم ایستاده است. برای آن‌ها، هوش مصنوعی ابزاری برای تقویت تصمیمات انسانی است، و انسان‌ها باید مسئولیت نهایی را بر عهده داشته باشند.

به نظر من، «هوش مصنوعی انسان‌محور» چیزی فراتر از «انسان‌ها تصمیم نهایی را می‌گیرند» است. این در مورد هوش مصنوعی به عنوان شریکی است که خلاقیت، همدلی و قضاوت اخلاقی ما را گسترش می‌دهد و بینش‌هایی را امکان‌پذیر می‌سازد که هیچ انسانی به تنهایی نمی‌توانست به آن‌ها دست یابد. پالانتیر دوگانگی‌های ساده «انسان در مقابل ماشین» را رد می‌کند و به جای آن یک ادغام مکمل از فناوری و انسانیت را پیشنهاد می‌دهد.

داده‌ها اغلب منبع جدید قرن بیست و یکم نامیده می‌شوند، اما ارزش واقعی تنها زمانی پدیدار می‌شود که قضاوت و عمل انسانی درگیر باشد. پالانتیر این حقیقت را از همان آغاز تجسم بخشیده است. سفر آن‌ها ادامه دارد، و این نه تنها موفقیت یک شرکت را برجسته می‌کند، بلکه به سوالات گسترده‌تری در مورد اینکه چگونه داده و هوش مصنوعی می‌توانند به جامعه خدمت کنند نیز می‌پردازد.

پالانتیر، وفادار به نام خود، «سنگی که دور می‌بیند»، همواره رویکردی آینده‌نگر داشته است. زندگی و جامعه ما ممکن است از طریق فناوری و اصول راهنمای آن‌ها حتی بیشتر متحول شود. و از اودیسه آن‌ها می‌آموزیم که هم‌راستایی پیشرفت تکنولوژیکی با ارزش‌های انسانی کلید نوآوری پایدار است.

منابع

توجه: این مقاله صرفاً برای اهداف آموزشی و تحلیلی است. در تهیه آن، من از Giselle برای کمک به تحقیق، ویرایش و قالب‌بندی استفاده کرده‌ام. برای دقیق‌ترین و به‌روزترین اطلاعات، لطفاً به منابع رسمی مراجعه کنید.