نقاشی دیواری اثر هنرمند گرافیتی Eme Freethinker که پرزیدنت دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا را در مورپارک برلین در 26 آوریل به تصویر می‌کشد. Tobias Schwarz/AFP via Getty Images
نقاشی دیواری اثر هنرمند گرافیتی Eme Freethinker که پرزیدنت دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا را در مورپارک برلین در 26 آوریل به تصویر می‌کشد. Tobias Schwarz/AFP via Getty Images

ایالات متحده دیگر نمی‌تواند رقابت با چین را متوقف کند

پکن بر تجارت جهانی تسلط دارد. اما نمی‌توانست این تسلط را به مزیت ژئوپلیتیک تبدیل کند – تا زمان ترامپ 2.0.

طی دو دهه گذشته، نوع متمایزی از نقشه‌های رنگی به یکی از اجزای اصلی روزنامه‌نگاری اقتصادی تبدیل شده است. این نقشه‌ها برای نشان دادن شریک تجاری اصلی کشورهای مختلف در سراسر جهان طراحی شده بودند. ابتدا به تدریج، و سپس با هجوم تغییرات، آنها پُر شدند با رنگی جدید – معمولاً قرمز – چرا که چین از ایالات متحده به عنوان شریک تجاری برتر دوجانبه با تقریباً هر ملتی در زمین پیشی گرفت.

همانطور که چین عمدتاً به واسطه توان تولیدی خود به ابرقدرت تجاری غالب جهان تبدیل شد، رهبران در غرب و آسیا این سؤال را مطرح کردند که پکن چقدر – و با چه سرعتی – می‌تواند قدرت تجاری اخیر خود را به مزیت ژئوپلیتیک تبدیل کند. این فرآیند بسیار کندتر و محدودتر از آنچه بسیاری انتظار داشتند بوده است. به نظر می‌رسد الگوهای ایجاد شده ده‌ها سال پیش، زمانی که حکمرانی استعماری هنوز گسترده بود، به سختی جابجا می‌شوند.

ایالات متحده هرگز یک قدرت استعماری بزرگ به سبک اروپایی نبود، اما برای بیشتر دوره پس از جنگ جهانی دوم، یک غول اقتصادی بی‌رقیب بود. این کشور همچنین یک ملت انگلیسی‌زبان در جهانی بود که به شدت تحت تأثیر بریتانیا قرار داشت – جهانی که به قانون‌گذار و مجری اصلی جامعه بین‌المللی تبدیل شد. و زبانی از فضیلت و ارزش‌ها را توسعه داد که به نظر می‌رسد بیش از واقعیت عدم پایبندی مکرر به آرمان‌های خود، در سراسر جهان مورد توجه قرار گرفته است.

این ویژگی‌ها به واشنگتن کمک کرد تا حتی پس از آنکه چین شروع به کسب مازاد تجاری فزاینده‌ای کرد، رقابت پکن را دفع کند. با این حال، اکنون ایالات متحده اجازه داده است که این مزایا از بین بروند – و بدتر از آن، حتی آنها را به دور انداخته است.

در چند هفته گذشته، دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا و دولت او در تب و تاب کاهش ارزش این منابع سنتی قدرت بوده‌اند. آنها نشان داده‌اند که ایالات متحده اکنون از جهانی حمایت می‌کند که در آن قدرت حق را تعیین می‌کند و قوی‌ها می‌توانند آشکارا اراده خود را بر ضعیفان تحمیل کنند.

دولت ترامپ این موضوع را برای دشمنان دیرینه مانند ایران روشن کرده است، کشوری که ایالات متحده بلافاصله پس از پیشنهاد دادن فرصتی به دیپلماسی برای رسیدگی به برنامه هسته‌ای تهران، به طور مشترک با اسرائیل به آن حمله کرد. با این حال، قابل توجه‌تر اینکه، واشنگتن رویکرد خشن و "یا راه من یا هیچ راه" خود را نسبت به کشورهای دوست، از جمله متحدان صریح، به کار برده است. این امر در هیچ کجا به اندازه حوزه تجارت مشهود نبوده است.

در ماه‌های اولیه دوره دوم ریاست‌جمهوری خود، ترامپ به این افتخار می‌کرد که می‌تواند به سرعت به توافقات تجاری جدیدی با تعداد زیادی از کشورها دست یابد، که در شعار "90 توافق در 90 روز" خلاصه شده بود. تعداد بسیار کمی از این توافقات محقق شده‌اند. دولت او تنها با چهار کشور – بریتانیا، چین، اندونزی و ویتنام – توافقاتی را اعلام کرده است، و این توافقات یا چارچوب‌های بسیار ساده‌ای بوده‌اند یا توافقاتی با جزئیات عمومی اندک.

پس از آنکه تعداد کمی از کشورها برای دستیابی به توافقات سریع به واشنگتن مراجعه کردند، ترامپ به رویکردی حتی خام‌تر روی آورد. هفته گذشته، او نامه‌هایی به رهبران بیش از دو دوجین کشور فرستاد و به صورت یک‌جانبه شرایط جدیدی را برای حفظ روابط تجاری با ایالات متحده اعلام کرد.

زبان این نامه‌ها از یکی به دیگری به طرز شگفت‌آوری یکسان بود. این نامه‌ها نرخ‌های تعرفه جدید و گزافی را تعیین می‌کردند، بر امتیاز فرضی کشورها تنها به دلیل توانایی فروش کالاهای خود به آمریکایی‌ها تأکید می‌کردند، و ادعا می‌کردند که ایالات متحده مدت‌هاست مورد سوءاستفاده قرار گرفته است. هر یک از این نامه‌ها در پایین، امضای بزرگ و حتی خودشیفته ترامپ را به همراه داشت.

اما نامه‌نگاری خطاب به رئیس‌جمهور کره جنوبی، لی جائه-میونگ، به خصوص توجه من را جلب کرد: "اگر به هر دلیلی تصمیم بگیرید تعرفه‌های خود را افزایش دهید، آنگاه هر عددی که برای افزایش انتخاب کنید، به 25 درصدی که ما دریافت می‌کنیم، اضافه خواهد شد," ترامپ نوشت.

آنچه برای من از همه عجیب‌تر بود، لحن سخیف و تحمیلی ترامپ یا عدم ظرافت در مکاتبات رسمی یک رئیس‌جمهور ایالات متحده نبود. هیچ یک از اینها کاملاً جدید نیستند. بلکه، میزان گسستگی نامه از واقعیت‌های روابط تجاری ایالات متحده و کره جنوبی بود. سئول از قبل یک توافقنامه تجارت آزاد با واشنگتن دارد و تقریباً صفر تعرفه بر کالاهای آمریکایی اعمال می‌کند.

این نوع خودسری بی‌پروا برای آینده ایالات متحده در جهانی که چین بر مبادلات تجاری بین‌المللی تسلط دارد، اهمیت دارد. اگر ترامپ بتواند متحدان معاهده‌ای مانند کره جنوبی و ژاپن – یا سایر کشورهایی که به طور سنتی روابط نزدیک یا حتی درجه‌ای از وابستگی امنیتی به واشنگتن دارند – را اینقدر بی‌پروا قلدرمآبانه تحت فشار قرار دهد، پس زمان آن فرا رسیده است که شمارش معکوس جدیدی آغاز کنیم: چقدر طول می‌کشد تا آنها روابط خود با ایالات متحده را کم‌ارزش شمرده و به جای آن مشارکت‌های اقتصادی و شبکه‌های امنیتی جدیدی ایجاد کنند؟

پاسخ نامشخص است، اما هیچ‌کدام از اینها برای جایگاه بلندمدت ایالات متحده در جهان نویدبخش نیست. در نهایت، متحدان ایالات متحده به خاطر رفاه و حفظ بقای خود مسیر خود را تغییر خواهند داد. و اگر حتی متحدان دیرینه نیز بتوانند مزایای همکاری با واشنگتن را به طور اساسی دوباره ارزیابی کنند، آیا کشورهای کمتر مرتبط با ایالات متحده عقب خواهند ماند؟

برخی از پیامدهای اولیه اقدامات ترامپ از هم‌اکنون مشخص هستند، آغاز در اروپا. در هفته‌های اخیر، بریتانیا و فرانسه اعلام کرده‌اند که زرادخانه‌های هسته‌ای خود را در صورت حمله خارجی هماهنگ خواهند کرد، در حالی که بریتانیا و آلمان روابط دفاعی خود را به طور جدی ارتقا داده‌اند. هیچ یک از رهبران این کشورها از خودسری و یکجانبه‌گرایی ایالات متحده به عنوان دلیلی برای این اقدامات خود یاد نکردند، اما تصور اینکه آنها رفتار واشنگتن را در ذهن نداشته‌اند، دشوار است.

در واقع، دولت ترامپ ماه‌ها پیش، زمانی که پیشنهاد کرد که هرگونه حرکت کانادا و اتحادیه اروپا برای نزدیک‌تر شدن سیاسی و اقتصادی را خصمانه نسبت به ایالات متحده تلقی خواهد کرد، چنین تغییراتی را پیش‌بینی کرده بود.

با این حال، پیش‌بینی این روابط مانع از این نشده است که واشنگتن اقدامات بیشتری را انجام دهد که خطر بیگانه کردن شدید دوستان و خدشه‌دار کردن جذابیت دیرینه خود را به عنوان مدافع ارزش‌های ظاهراً جهانی در پی دارد. افزایش یکجانبه تعرفه‌ها به سطوحی که از اوایل قرن بیستم بی‌سابقه است، ممکن است تنها اولین قدم در مسیری لغزنده باشد.

تا کنون، ژاپن و کره جنوبی که برای قدرت ایالات متحده در شرق آسیا کلیدی هستند، در یافتن راه‌هایی برای محافظت در برابر سبک نامنظم و امپریالیستی نمایش داده شده در واشنگتن، کندتر از اروپا عمل کرده‌اند. اما اگر ترامپ در این مسیر ادامه دهد، آنگاه سیاست‌ها و رفتار چین به تدریج کمتر از سیاست‌ها و رفتار ایالات متحده منشأ نگرانی خواهند شد. با وقوع این امر، در مقطعی از آینده، واشنگتن برای چین آنچه را که چین نمی‌توانست به تنهایی از طریق برتری تجاری به دست آورد، محقق خواهد کرد.

این مطلب بخشی از پوشش مداوم FP از انتقال ترامپ است. از اینجا دنبال کنید.