امپراتوری رستوران و هتل سرآشپز نوبو ماتسوهیسا چهار قاره را در بر می‌گیرد. عکس: مارک شیفر
امپراتوری رستوران و هتل سرآشپز نوبو ماتسوهیسا چهار قاره را در بر می‌گیرد. عکس: مارک شیفر

فلسفه سرآشپز نوبو ماتسوهیسا برای توسعه کسب‌وکار: تیم‌ها را مانند خانواده بدانید

ماتسوهیسا، که رستوران ژاپنی نوبو او ۵۰ شعبه در سراسر جهان دارد، می‌گوید سلبریتی‌ها به غذای او اعتماد دارند: «به همین دلیل است که آن‌ها همچنان می‌آیند»

نوبو ماتسوهیسا برای اعتماد به رابرت دنیرو کمی زمان برد. وقتی این بازیگر، که مشتری ثابت اولین رستوران او در لس آنجلس بود، در سال ۱۹۸۹ برای اولین بار به او پیشنهاد داد تا با هم یک رستوران جدید افتتاح کنند، سرآشپز نپذیرفت. ماتسوهیسا گفت: «من نمی‌دانستم او چه کاری انجام می‌دهد.»

پس از چند سال، ماتسوهیسا موافقت کرد و این دو در سال ۱۹۹۴ شعبه Tribeca نوبو را افتتاح کردند. رستوران ژاپنی از آن زمان به یک پاتوق داغ برای افراد مشهور تبدیل شده است، با بیش از ۵۰ شعبه رستوران و ۲۰ هتل لوکس که چهار قاره را در بر می‌گیرد.

ماه گذشته، مستندی درباره زندگی ماتسوهیسا، با عنوان «نوبو»، در جشنواره فیلم Tribeca به نمایش درآمد. این مستند دوران کودکی او در ژاپن و پس از آن را دنبال می‌کند، از دست دادن ناگهانی پدر و اخراج از دبیرستان تا نقل مکان او به پرو و آلاسکا و توسعه کسب‌وکارش.

ماتسوهیسا، ۷۶ ساله، با همسرش در لس آنجلس زندگی می‌کند. آنها دو دختر و سه نوه دارند. در اینجا، او درباره غذایی که ذهن او را به آشپزی تلفیقی باز کرد، فلسفه کسب‌وکارش و اینکه چرا در نهایت به دنیرو بله گفت، صحبت می‌کند.

نوبویوکی ماتسوهیسا جوان‌تر در رستورانش در مقابل یک میز سوشی، با پیراهن سفید سرآشپزی.
سرآشپز نوبو ماتسوهیسا در سال ۱۹۸۸ در اولین رستوران خود در لس آنجلس، جایی که رابرت دنیرو مشتری ثابت بود. عکس: George Rose/Getty Images
George Rose/Getty Images

دوشنبه‌ها ساعت چند از خواب بیدار می‌شوید و اولین کاری که انجام می‌دهید چیست؟

من همیشه جت‌لگ دارم. امروز صبح ساعت ۴ بیدار شدم، بعد رفتم که کشش انجام دهم. پایگاه من لس آنجلس است و وقتی خانه هستم، به باشگاه می‌روم. من از تردمیل، دستگاه‌های قایقرانی و چیزی با وزنه استفاده می‌کنم و حداقل چند ساعت می‌مانم. دوست دارم عرق کنم. سپس یک صبحانه بسیار سبک می‌خورم. میوه‌ها، ماست و غذای بسیار سنتی ژاپنی، سویا تخمیر شده.

چه زمانی متوجه شدید که می‌خواهید سرآشپز شوید؟

از بچگی، مادربزرگم و مادرم هر روز صبح آشپزی می‌کردند. اتاقم کنار آشپزخانه بود. صدای تخته برش، سوپ میسو – هر روز صبح با این صدا و بو بیدار می‌شدم. یک روز، برادران بزرگترم مرا به یک رستوران سوشی بردند. به یاد دارم که بسیار شوکه شدم. رستوران سوشی چقدر کوچک بود، اما چقدر انرژی داشت. همان لحظه [فکر کردم]: «می‌خواهم سرآشپز شوم.»

چه می‌خوانید؟

دوستم [یوجی] واکیا یک سرآشپز ژاپنی است که آشپزی چینی انجام می‌دهد. من کتاب او را می‌خوانم.

چه ویژگی‌هایی در یک فرد او را به یک سرآشپز خوب تبدیل می‌کند؟

عشق و شور از همه مهمتر است. وقتی افراد تجربه دارند یعنی تکنیک خوبی دارند، و همه می‌توانند بهترین محصولات با کیفیت را بخرند، اما غذا فقط متعلق به سرآشپز نیست. کسی باید آن را بخورد. من همیشه خودم را جای مشتری می‌گذارم. غذای گرم باید گرم خورده شود. غذای سرد باید سرد خورده شود. دوست دارم کیفیت غذا را ساده، تمیز، خوشمزه و زیبا نگه دارم.

در مستند جدیدتان، می‌گویید اولین بار که سویچه را در پرو امتحان کردید، از آن الهام گرفتید. چه چیزی آن را الهام‌بخش کرد؟

من آشپزی به سبک ژاپنی، به ویژه سوشی، انجام می‌دهم. [در ژاپن] درس خواندم، سپس بعد از شش و نیم، هفت سال، به پرو رفتم. اولین بار که سویچه را خوردم – همان ماهی به روشی متفاوت پخته شده بود – حس کردم، «واو، آشپزی می‌تواند بیشتر شبیه آزادی باشد.» در ژاپن، با سس سویا و واسابی درست می‌شود. در پرو همان ماهی با آبلیمو، پیاز، گشنیز، سیر و خمیر فلفل چیلی پخته می‌شود. کاملاً متفاوت است.

در اوایل حرفه‌تان، رستوران تازه تاسیس شما در آلاسکا سوخت. چگونه با چنین خسارتی کنار آمدید؟

آلاسکا بدترین تجربه من بود. تقریباً تلاش کردم خودکشی کنم. من اینجا هستم چون قدردان خانواده‌ام، همسرم، دو فرزندم و حمایت بسیاری از افراد هستم. وقتی درباره این موضوع صحبت می‌کنم، بسیار احساسی و برایم سخت است. اما بسیار خوشحالم که زندگی‌ام را رها نکردم.

رابرت دنیرو، با پیراهن آبی دکمه‌دار و کت، و نوبو ماتسوهیسا، با لباس سفید سرآشپزی، در یکی از شعب رستوران نوبو با هم می‌خندند.
سرآشپز در ابتدا ایده رابرت دنیرو برای افتتاح رستوران مشترک را رد کرد. چند سال بعد، آن‌ها نوبو را افتتاح کردند. عکس: David Becker/Getty Images
David Becker/Getty Images

رابرت دنیرو چندین بار به شما پیشنهاد داد تا نوبو را راه‌اندازی کنید، قبل از اینکه شما بله بگویید. چگونه دانستید که می‌توانید به او به عنوان شریک تجاری اعتماد کنید؟

اولین بار که دنیرو از من خواست رستوران باز کنم، گفتم نه زیرا اولین رستوران من هنوز کاملاً جدید بود و دو بار در تجربه من، شراکت موفقیت‌آمیز نبود. اما او همیشه به رستوران ماتسوهیسا سر می‌زد. بعد از دو سال، سه سال، چهار سال، دوباره از من پرسید. او بیش از چهار سال صبر کرد.

البته، او یک بازیگر بزرگ است، او یک اسطوره است. [در] ابتدا، من نمی‌دانستم او چه کاری انجام می‌دهد. سرانجام، تصمیم گرفتم شاید بتوانم به او اعتماد کنم.

نوبو طی ۳۰ سال گذشته به یک برند هتلداری تبدیل شده است. هنگام توسعه چنین کسب‌وکاری چه چیزی مهمتر است؟

ما تیم‌های بزرگی داریم. آن‌ها فلسفه‌ها، کیفیت‌ها، خدمات خوب و همه چیز نوبو را می‌دانند. تیم نسل بعدی را آموزش می‌دهد. فلسفه من این است: تیم مانند خانواده است.

درباره اینکه نوبو پاتوق افراد مشهور است چه فکری می‌کنید؟

افراد مشهور گاهی اوقات بسیار لوس هستند. آن‌ها همچنین به دنبال غذای خوب و سالم هستند. از همه مهمتر، آن‌ها به کیفیت غذای ما اعتماد دارند. به همین دلیل است که آن‌ها همچنان می‌آیند.

چه توصیه‌ای به شما شده است که برایتان مهم بوده است؟

مادربزرگم گفت: «تسلیم نشو و دو رو نباش.»