دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، در کنار کارولین لیویت، سخنگوی مطبوعاتی کاخ سفید، در حال صحبت با اعضای رسانه‌ها پیش از سوار شدن به هلیکوپتر مارین وان در چمن جنوبی کاخ سفید در واشنگتن در ۱۵ ژوئیه. (عکس از: Mehmet Eser/Middle East Images via AFP)
دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، در کنار کارولین لیویت، سخنگوی مطبوعاتی کاخ سفید، در حال صحبت با اعضای رسانه‌ها پیش از سوار شدن به هلیکوپتر مارین وان در چمن جنوبی کاخ سفید در واشنگتن در ۱۵ ژوئیه. (عکس از: Mehmet Eser/Middle East Images via AFP)

آنچه ترامپ درباره نوآوری هوش مصنوعی نمی‌داند

غول‌های فناوری خواستار مقررات بیشتر، نه کمتر، هستند زیرا می‌دانند که ریل‌گذاری‌ها نوآوری را تسهیل خواهد کرد.

سام آلتمن، مدیرعامل اوپن‌ای‌آی (OpenAI)، خود اذعان کرده است که دونالد ترامپ "واقعاً هوش مصنوعی را درک می‌کند." آلتمن این اظهار نظر را در ستایش فهم رئیس‌جمهور آمریکا از هوش مصنوعی و راه‌های به حداکثر رساندن پتانسیل آن بیان کرد.

اینکه ترامپ در اولین روز کامل کاری خود وقتش را به دیدار با آلتمن و دیگر بزرگان فناوری در اتاق روزولت کاخ سفید اختصاص داد تا پروژه زیرساخت هوش مصنوعی نیم تریلیون دلاری را اعلام کند، مطمئناً نشان می‌دهد که ترامپ اهمیت ملی هوش مصنوعی را درک می‌کند.

در مورد فرمان اجرایی رئیس‌جمهور برای تسهیل نیازهای انرژی هوش مصنوعی از طریق گسترش ظرفیت انرژی هسته‌ای آمریکا، و پس از آن "نشست هوش مصنوعی و انرژی" ریاست‌جمهوری چه می‌توان گفت؟ آیا این اقدامات نشان نمی‌دهد که ترامپ می‌داند دولت آمریکا برای تقویت زیرساخت‌های سریع هوش مصنوعی باید چه اهرم‌هایی را به کار گیرد؟

یا در مورد لغو فرمان اجرایی جو بایدن، رئیس‌جمهور سابق، که خواستار ایجاد موانعی برای هوش مصنوعی بود، به منظور گشایش راه برای فرمان‌های اجرایی جدیدی که شتاب‌دهنده هوش مصنوعی آمریکا هستند، چه نظری دارید؟ این اقدامات، اگر نشانه‌ای از درک ترامپ از فوریت پیشبرد نوآوری هوش مصنوعی نباشند، پس چه چیزی را نشان می‌دهند؟

همه چیز فقط به روان کردن مسیر در سمت عرضه محدود نمی‌شود؛ دولت ترامپ نیازهای سمت تقاضا را نیز درک می‌کند. در داخل کشور، تمرکز بر موارد استفاده "با تأثیر بالا" است، با دستورالعمل‌های اخیر دولتی در مورد خرید هوش مصنوعی و استفاده از آن برای مقاصد دولت فدرال. در اولین سفر خارجی خود در دوره دوم ریاست جمهوری‌اش، ترامپ با هدایای هوش مصنوعی سفر کرد که منجر به مجموعه‌ای از توافق‌ها شد که دسترسی امارات متحده عربی و عربستان سعودی را به تراشه‌های هوش مصنوعی با عملکرد بالا فراهم آورد. به نظر می‌رسد او از قبل یک نظم جهانی جدید را تصور می‌کند که از یادگارهایی مانند ناتو یا گروه هفت یا برنامه‌های کمک توسعه‌ای پیشی می‌گیرد، جایی که دسترسی انحصاری خریداران هوش مصنوعی آمریکایی، دلیل وجودی جدیدی برای نفوذ ایالات متحده در سراسر جهان است.

در داخل کشور، حتی لایحه بزرگ و زیبای ترامپ، که هیچ ربطی به هوش مصنوعی نداشت، جایی برای یک بند شتاب‌دهنده هوش مصنوعی در خود جای داد. این بند قصد داشت ایالت‌های آمریکا را از هرگونه تلاش برای وضع مقررات هوش مصنوعی برای یک دهه بازدارد. سنا با رأی ۹۹ به ۱ به لغو این بند رأی داد. حداقل ترامپ می‌تواند بگوید: "من تلاش خودم را کردم."

اگر افتخار دریافت جایزه نوبل را که او بسیار به آن تمایل دارد، کنار بگذاریم، آیا ترامپ میراث خود را به عنوان "رئیس‌جمهور هوش مصنوعی" تثبیت کرده است؟ آیا او برای هوش مصنوعی همانند کندی برای فرستادن انسان به ماه است؟

در پاسخ به این پرسش، باید خردورزی در کمک اصلی ترامپ، یعنی خط مشی اصلی سیاست‌های او در قبال هوش مصنوعی، را بررسی کنیم: نادیده گرفتن حتی یک علاقه سطحی به تنظیم یا وضع هرگونه مقررات برای توسعه و استفاده از هوش مصنوعی توسط دولت. برای درک رابطه ظریف بین مقررات و نوآوری، به تحولات عجیب پس از رأی ۹۹ به ۱ سنا برای اجازه دادن به ایالت‌ها برای توسعه چارچوب‌های نظارتی خود توجه کنید. بسیاری از غول‌های فناوری بزرگ – آمازون، گوگل و مایکروسافت – اکنون خواستار مقررات فدرال هستند؛ برخی به ترکیبی از مقررات فدرال و ایالتی تمایل دارند، در حالی که برخی دیگر ترجیح می‌دهند مقررات فدرال بر هرگونه مقررات ایالتی که ممکن است ظهور کند، مقدم باشد. این ممکن است برای یک ناظر عادی کمی عجیب به نظر برسد، چرا که رئیس‌جمهور احتمالی هوش مصنوعی چراغ سبز نشان می‌دهد، اما شرکت‌ها سیگنال احتیاط (زرد) می‌خواهند. واضح است که شرکت‌های بزرگ فناوری چیزهای زیادی درباره این فناوری می‌دانند. آیا چیزی در مورد هوش مصنوعی وجود دارد که ادعای ترامپ مبنی بر "درک کامل" را نقض کند؟

البته، شرکت‌های فناوری ترجیح می‌دهند با مقررات متعدد ایالتی که به هزینه‌ها و زمان انطباق آنها اضافه می‌کند، سر و کار نداشته باشند، اما در این درخواست تولیدکنندگان هوش مصنوعی برای مقررات فدرال، دلایل بیشتری نیز وجود دارد. برخلاف این باور که مقررات فقط مانع پیشرفت‌های انقلابی فناوری‌های جدید می‌شوند، تاریخ نشان داده است که مداخله عمومی برای نوآوری خصوصی ضروری است. در واقع، این مرحله از مسیر توسعه هوش مصنوعی است که در آن ریل‌گذاری‌های دولتی ضروری است، و در ادامه برخی از دلایل آن را ذکر می‌کنیم.

تسهیل پذیرش:

مقررات اهداف بسیاری را دنبال می‌کنند، اما یکی از مزایای اصلی آنها ایجاد یک الگوی مشترک برای توسعه‌دهندگان هوش مصنوعی است تا نشان دهند که به نگرانی‌های متعددی که منجر به افزایش بی‌اعتمادی کاربران به هوش مصنوعی شده است، پرداخته‌اند. بر اساس یک نظرسنجی یوگوو (YouGov)، اکثریت آمریکایی‌ها، صرف نظر از وابستگی سیاسی، نگران این فناوری هستند، به ویژه در مورد اطلاعات نادرست، حریم خصوصی، و مسائل اخلاقی و سوگیری – و در نتیجه، تا حدی مقررات را ترجیح می‌دهند. بی‌اعتمادی پذیرش را به تأخیر می‌اندازد، که به نوبه خود بازده سرمایه‌گذاری‌های نجومی که توسعه‌دهندگان هوش مصنوعی انجام می‌دهند را کاهش می‌دهد. در واقع، بی‌اعتمادی کارمندان مانع اجرای هوش مصنوعی در سراسر نیروی کار ایالات متحده شده است؛ حتی کیت ساندرلینگ (Keith Sonderling)، معاون وزیر کار ترامپ، در یک رویداد اخیر میزگرد کسب‌وکار به این موضوع اذعان کرد.

ایجاد وضوح و استانداردها:

فراتر از اجرای ویژگی‌های اعتمادساز، مقررات می‌توانند الزامات مشترکی برای کیفیت داده، مستندسازی مدل و ارزیابی ریسک ایجاد کنند. چنین الزاماتی – هرچند ممکن است پیش پا افتاده و بوروکراتیک به نظر برسند – درجه‌ای از وضوح را به ارمغان می‌آورند که به نفع همه شرکت‌کنندگان در یک صنعت به سرعت در حال ظهور است. افشای اطلاعات استاندارد شده، هزینه‌های انطباق را کاهش می‌دهد؛ قوانین شناخته شده بازی به رقبا انگیزه می‌دهد تا در حین سرمایه‌گذاری در حداقل الزامات برای توسعه ایمن و مسئولانه هوش مصنوعی، استراتژی‌ریزی کنند؛ و ریل‌گذاری‌هایی که از جدی‌ترین خطرات جلوگیری می‌کنند، می‌توانند محیط امن‌تری برای آزمایش ایجاد کنند که برای نوآوری بسیار ضروری است. استانداردها همچنین قابلیت همکاری را افزایش می‌دهند، که در موج‌های قبلی فناوری‌های دیجیتال، فرصت‌ها را برای نوآوری و کاربردهای جدید به شدت گسترش داده است.

به طور کلی، در غیاب دستورالعمل‌های روشن، حاکمیت به خوبی درک شده، و چارچوب‌های پاسخگویی و قوانین بازی شناخته شده، شرکت‌ها معیارهای کمی برای میزان تعهد منابع اختصاص یافته به جنبه‌های مختلف توسعه هوش مصنوعی دارند. در نتیجه، آنها در معرض خطر سرمایه‌گذاری کم و بیش از حد هستند. بدون یک رویکرد استاندارد، گزارش بازده سرمایه‌گذاری یا ریسک‌ها با ارجاع به معیارهای پذیرفته شده عمومی دشوار است، که به نوبه خود منجر به ناکارآمدی در تخصیص سرمایه می‌شود.

کاتالیز کردن نوآوری رقابتی:

مقررات هوشمندانه می‌توانند دسترسی عادلانه و قانونی به منابع حیاتی مانند داده، قدرت محاسباتی و زیرساخت را تضمین کنند. قوانین یکنواخت قابل اجرا به رقبا در هر اندازه‌ای کمک می‌کند تا بدون نیاز به هزینه‌های قانونی و اداری گسترده مشارکت کنند. یک استاندارد سراسری یا یک چارچوب اصلی مفید است و به مقررات متعددی که در ایالت‌های مختلف توسعه می‌یابند ترجیح داده می‌شود. این مورد دوم نیز به نوبه خود به عدم وجود هرگونه مقررات ارجح است و باید در هر کجا که امکان‌پذیر باشد، هماهنگ شود. این امر فرصت‌هایی را برای ورود و رقابت بازیگران کوچکتر در کنار شرکت‌های بزرگ موجود ایجاد می‌کند. ایجاد حقوق مالکیت فکری داده‌ها و مقررات ضد انحصار نه تنها یک میدان بازی عادلانه‌تر و نوآورتر ایجاد می‌کند، بلکه فناوری‌ای را نیز تقویت می‌کند که به دیدگاه‌های متنوع و طیف گسترده‌ای از کاربردها از سوی طیف وسیعی از ارائه‌دهندگان نیاز دارد.

ایجاد رقابت‌پذیری جهانی:

فراتر از مرزهای ایالات متحده، مدل‌های هوش مصنوعی آمریکایی که بدون ریل‌گذاری‌های حفاظتی توسعه یافته‌اند، ممکن است در صورت ایجاد شهرتی مبنی بر عدم توجه کافی به ویژگی‌های اعتمادساز، در معرض یک مزیت رقابتی قرار گیرند. علاوه بر این، تنظیم‌کننده‌ها در حوزه‌های قضایی مانند اتحادیه اروپا – و همچنین شرکت‌ها، کاربران و سرمایه‌گذاران بین‌المللی – ممکن است قبل از پرداخت هزینه محصولات و استفاده از آنها، تضمین‌های بیشتری را برای رفع خطرات هوش مصنوعی درخواست کنند. داشتن مقررات پیشگیرانه به شرکت‌های آمریکایی کمک می‌کند تا با حداقل استانداردها همسو شوند و مجبور نباشند نگران واکنش‌های بعدی یا مجموعه جدیدی از مقررات سخت‌تر باشند که به دلیل بحران‌ها در آینده وضع می‌شوند.


در نهایت، انتخاب بین مقررات و نوآوری نیست، بلکه بین مقررات هوشمندی است که نوآوری سودمند، رقابت و پذیرش مؤثر را تسهیل می‌کند و شکست‌های نظارتی که همه اینها را تضعیف می‌کنند. مقررات، به دور از دشمنی با نوآوری، شریکی اساسی برای آن است.

تاریخ مثال‌های متعددی از نادیده گرفتن این ارتباط و پیامدهای آن را ارائه می‌دهد، از داروها، اسباب‌بازی‌ها، لوازم الکترونیکی، غذای کودک یا لوازم آرایشی. در همه این دسته‌بندی‌ها نمونه‌هایی از محصولات منتشر شده بدون مقررات کافی وجود دارد که منجر به هر چیزی از بحران‌های بهداشت عمومی تا فراخوان محصولات شده است. به سقوط مالی سال ۲۰۰۸ فکر کنید، که توسط محصولات مالی بدون نظارت آغاز شد و منجر به یک دومینو از بلایای سیستمی شد. تیم هوش مصنوعی ترامپ از مطالعه تجربیات محصولات جدید تنباکو، مانند سیستم‌های الکترونیکی تحویل نیکوتین و کیسه‌های نیکوتین، سود خواهد برد. این محصولات با حداقل کنترل‌های نظارتی عرضه شدند و منجر به واکنش منفی در بازارهای کلیدی مانند اندونزی شدند. همچنین عدم هماهنگی مقررات در حوزه‌های قضایی اصلی مانند ایالات متحده و اروپا وجود دارد که به کاهش اعتماد عمومی به ارگانیسم‌های اصلاح شده ژنتیکی کمک کرده است.

ترامپ به وضوح شعار "سریع حرکت کن و موانع را بشکن" دنیای فناوری را درک می‌کند، زیرا به نظر می‌رسد آن را در تمام جنبه‌های دیگر حکمرانی خود به کار برده است. اما این شعار قدیمی شده است؛ هم برای موج‌های قبلی نوآوری فناوری اشتباه بود و هم مطمئناً برای هوش مصنوعی اشتباه است.