سهامهای میم. دوباره برگشتهاند!
این بار نامهایی مانند گوپرو، بیاند میت، کول، کریسپی کریم و اوپندور تک درگیر هستند. به انقباضهای فروش استقراضی، حرکات ناگهانی قیمت (اوپندور در چند ماه 300 درصد بالا رفت و در یک هفته 50 درصد کاهش یافت)، گفتوگوهای زیاد در ردیت و پول زیادی که به دست میآید و از دست میرود فکر کنید. همه اینها بسیار سرگرمکننده است (به جز بخش از دست دادن پول).
اما حدس من این است که شما ممکن است کمی از این موضوع ناراحت باشید. خواهید گفت این سرمایهگذاری واقعی نیست. این قمار است. این تا حد زیادی درست است. اما این موضوع درسهایی برای شرکتهای بورسی و سیاستمداران دارد.
به آنچه رهبران ما میخواهند فکر کنید. آنها میخواهند ما بیشتر سرمایهگذاری کنیم – خیلی بیشتر. تنها در اتحادیه اروپا 14 میلیارد یورو (16.4 میلیارد دلار) وجود دارد. آنها معتقدند که این پول به هر طریقی میتواند برای حمایت از اقتصادهای داخلی بسیار مفیدتر باشد و امیدواریم جمعیت را ثروتمندتر و کمتر وابسته به رفاه کند (مشکلات بدهی عمومی خود به خود از بین نمیروند).
البته آنها کاملاً درست میگویند. اما چگونه مردم را به سمت بازارها سوق میدهید؟ میتوانید آنها را مجبور کنید (بله، این یک احتمال است). اما خارج از آن، این موضوع ترکیبی از آموزش، سهولت و تعامل است.
همه در بخش آموزش بسیار فعال هستند. پساندازکنندگان در بریتانیا میتوانند انتظار انبوهی از ایمیلها، تبلیغات و دعوتنامههای سمینار را داشته باشند که توسط ریچل ریوز، وزیر خزانهداری، هدایت میشود؛ او بسیار مشتاق است که شما ریسک بیشتری را بپذیرید.
دولت بر روی بخش «آسان کردن» نیز تمرکز کرده است. رگولاتورهای بریتانیایی در حال برنامهریزی نوع جدیدی از «مشاوره سادهشده» هستند تا مشتریان را به سرعت وارد محصولات کنند و اتحادیه اروپا نیز در حال ترویج یک اتحادیه پسانداز و سرمایهگذاری است. پلتفرمها و برنامهها در حال سادهتر شدن (و بازیمانندتر شدن) هستند و قوانین سادهشدهای برای عرضههای اولیه عمومی در راه است که طراحی شدهاند تا مشارکت سرمایهگذاران عادی را آسانتر کنند.
همه اینها خوب است و برای سیاستمداران خودنمایی کننده نیز آسان است. اما موارد فوق بدون این بخش سوم عمدتاً بیفایده است: میتوانید هر مانعی را بردارید و هر چقدر که میخواهید آموزش بدهید، اما همانطور که هر معلم مدرسه خسته و کلافهای میداند، اگر نتوانید مخاطب خود را درگیر کنید، همه چیز بینتیجه است.

و اما سهامهای میم. آنها یادآوری میکنند که سرمایهگذاران امروزی چه کسانی هستند. به عنوان مثال، حدود 38 درصد از سرمایهگذاران نسل زد (نسلی که در آستانه بهرهمندی از انتقال بزرگ ثروت هستند) میگویند که در کنشگری سهامداران مشارکت دارند (در مقایسه با 9 درصد از نسل بومر). آنها همچنین روش کاملاً جدیدی برای دریافت (و در مورد سهام میم، سازماندهی خود حول) اطلاعات سرمایهگذاری دارند. این روش، رسانههای اجتماعی نامیده میشود.
مدیران صندوقهای بزرگ در حال درک بخش اول هستند. سرعت پذیرش «رایدهی گذرنده» (pass-through voting) توسط آنها را شاهد باشید – این امکان به سرمایهگذاران اصلی یک صندوق اجازه میدهد تا در مورد نحوه رأیدهی مدیر آن صندوق با سهام خود نظر دهند. این امر سرمایهگذار نهایی را از یک دارندهی خسته از یک صندوق ناشناس به یک دارندهی درگیر از مجموعهای از سهام شرکتهایی که بر آنها کنترل (نظری) دارند، تبدیل میکند.
استیت استریت گلوبال ادوایزرز اخیراً این سیستم را معرفی کرده و با استقبال فوقالعاده سریعی مواجه شده است. سرمایهگذاران آن را دوست دارند. توملو، شرکت بریتانیایی که فناوری پشتیبانیکننده آن را فراهم میکند، 200 میلیارد پوند بر روی پلتفرم خود دارد. پلتفرمهای سرمایهگذاری خرد نیز این را درک کردهاند. به تولید چشمگیر محتوای کوتاه برای مشتریان با توجه محدودشان، روشی که رأیدهی سهام را آسان میکنند، و تمرکزشان بر استفاده از هوش مصنوعی برای شخصیسازی همه چیز توجه کنید. حدود 42 درصد از سرمایهگذاران میگویند "اگر یک چتبات هوش مصنوعی به آنها کمک کند،" بیشتر سرمایهگذاری خواهند کرد.
اما شاید هنوز یک حقه بزرگ در حال از دست رفتن است – توسط خود شرکتهای بورسی. بر اساس گفتههای گروه روابط سرمایهگذاران ادیسون، رشد سریع سرمایهگذاری غیرفعال (passive investing) عواقب ناخواستهای داشته است. یکی از آنها این است که موسسات بزرگ بسیار کمتر از گذشته فعال هستند، به خصوص در سهام شرکتهای کوچکتر. آنها عمدتاً سهام شرکتهای بزرگ را از طریق صندوقهای غیرفعال خریداری میکنند.
ادیسون میگوید که این امر فضایی را ایجاد کرده است که سرمایهگذاران خرد با خرید سهام فردی، به آن هجوم آوردهاند. این باید خبر خوبی برای شرکتها باشد: سرمایهگذاران سهام میم شاید کمی فرار باشند، اما سرمایهگذار خرد عادی اینگونه نیست. آنها نقدینگی، وفاداری (70 درصد از هزارهها میگویند که بخشی از انتخابهای سرمایهگذاریشان بر اساس همسویی ارزشهاست)، تأمین مالی پایدار و حتی شاید در این مسیر تبلیغاتی برای برند به همراه دارند (به رسانههای اجتماعی مراجعه کنید).
مشکل چیست؟ تعامل با آنها کار سختی است، که احتمالاً به همین دلیل است که اکثر شرکتها به روشهای قدیمی، مانند ارتباط با سرمایهگذاران نهادی که به هر حال سهام آنها را نمیخرند، ادامه میدهند.
نقطه مثبت این است که این وضعیت فرصتی را برای کسانی که آماده مهار کمی از انرژی به سبک میم هستند، ایجاد میکند. پولی واقعی که صرف ارتباطات دیجیتال، همکاری با پلتفرمها برای گفتوگوی مستقیم با سرمایهگذاران، رویدادهای مجازی، بازگشت مزایای سهامداران (تخفیفها و خودکار رایگان گاه به گاه)، جلسات پرسش و پاسخ آنلاین با مدیران و البته جلسات سالانه فیزیکی! با بیسکویت.
شرکتها باید در این زمینه سختتر کار کنند، سیاستمداران باید از سر راه کنار بروند و سرمایهگذاران باهوش باید با دقت زیر نظر داشته باشند. اگر عملکرد تا حدی به جریانها وابسته است (که همینطور است)، شرکتهایی که با شما و سایر سرمایهگذاران خردتان درگیر میشوند، ممکن است عملکرد بهتری در آینده داشته باشند.