
در حدود ساعت ۷ عصر روز ۳۰ ژوئیه سال گذشته، موشکهای اسرائیلی به یک ساختمان مسکونی در جنوب بیروت اصابت کردند. این حمله منجر به زخمی شدن بیش از ۷۰ نفر و کشته شدن دو کودک، سه زن و یک مرد شد که عادات او چنان مخفیانه بود که گزارشهای اولیه رسانههای لبنانی تصاویری از فرد اشتباهی را منتشر کردند.
این شخص فؤاد شکر، یکی از بنیانگذاران حزبالله، شبهنظامی لبنانی مورد حمایت ایران و یکی از ارشدترین فرماندهان این جنبش بود.
ساعاتی بعد و در فاصله بیش از ۱۰۰۰ مایل دورتر، در محله کوهستانی نشاط در شمال تهران، صدای انفجار دیگری در هوا پیچید. این انفجار در یک مهمانسرای مخفی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رخ داد و اسماعیل هنیه، رئیس سیاسی حماس را کشت.
سرهنگ اوفر گوترمن، تحلیلگر اطلاعاتی که قبلاً روزانه به نخستوزیران اسرائیل گزارش میداد، این حملات را «لحظهای محوری» توصیف کرد. وی گفت که پس از یک سال تمرکز بر حماس و غزه، سرویسهای نظامی و اطلاعاتی اسرائیل «جنگ را به سمت جبهه شمالی سوق دادهاند» تا دو دشمن قدرتمند خود را تحریک کنند.
این عملیاتها نشان داد که اطلاعات اسرائیل تا چه حد به عمق ایران و «محور مقاومت» آن، شبکهای از نیروهای نیابتی ایران که به دنبال نابودی اسرائیل هستند و رهبری آن را حزبالله بر عهده دارد، نفوذ کرده است.
سرلشکر یاکوف عمیدرور، تحلیلگر ارشد سابق اطلاعات نظامی و مشاور امنیت ملی اسرائیل، گفت که حمله تهران پیام بسیار قویای داشت: «این حمله گفت: "بچهها، ما در همه جا عامل داریم، حتی در مهمانسرای رسمی سپاه پاسداران شما." بسیار مهم بود که به ایرانیها و رهبران حماس نشان داده شود که شما مصون نیستید.»

حمله به حماس
افسران اطلاعاتی ایران که به مهمانسرا رسیدند، باید توضیحات احتمالی مختلفی را بررسی میکردند.
آیا عوامل اسرائیلی از یک موقعیت مرتفع برای شلیک موشک به اتاق هنیه استفاده کرده بودند؟ آیا یک پهپاد اسرائیلی در حال پرواز این حمله را انجام داده بود؟ آیا بمبی ماهها قبل در داخل ساختمان کار گذاشته شده و از راه دور منفجر شده بود؟
نقطه آغاز این عملیات، یعنی شناسایی محل اقامت هنیه، از طریق رهگیری ارتباطات توسط اطلاعات نظامی صورت گرفته است. اما برای کار گذاشتن بمب به یک مأمور موساد نیاز بود.
آنچه در پی آمد، یک حمله یکساله علیه قدرتمندترین دشمنان اسرائیل بود که شامل پیجرهای منفجره، سرنگونی رهبری حزبالله و یک جنگ ۱۲ روزه علیه ایران میشد که جمهوری اسلامی را با نابودی عناصر کلیدی ارتش آن تحقیر کرد.
اما در حالی که برخی از پیروزیهای اطلاعاتی اسرائیل و دگرگونی دراماتیکی که ممکن است در خاورمیانه ایجاد کنند، شگفتزده شدند، برخی دیگر به شکست همان سازمانها در هشدار دادن درباره حملات ۷ اکتبر حماس و کارزار بیرحمانه و به ظاهر بیپایانی که در غزه به دنبال آن آمده است، تأمل کردند.

زخمهای ۷ اکتبر
برای درک آنچه اتفاق افتاده است، لازم است نحوه ارتباط سازمانهای مخفی را درک کنیم.
موساد، «مؤسسه» به زبان عبری، بازوی اطلاعات خارجی (مشابه امآی۶) است؛ اطلاعات نظامی، که اغلب با سرواژه آمان شناخته میشود، بیشتر اطلاعات مخفی را از طریق عملیات سایبری و سیگنالی واحد ۸۲۰۰ خود (مشابه جیسیاچکیو بریتانیا) و همچنین عوامل عملیاتی و نیروهای ویژه جمعآوری میکند؛ و سرویس امنیت عمومی، که در اسرائیل با سرواژههای شین بت یا شاباک (مشابه امآی۵) شناخته میشود، عوامل و عملیاتهای دیگر را در اسرائیل و مناطق فلسطینی تحت اشغال اداره میکند.
به نوعی، شکست ۷ اکتبر ۲۰۲۳ با موفقیتهای کمپینهای بعدی علیه حزبالله و ایران مرتبط است. عمیدرور، که اکنون در مؤسسه یهودی امنیت ملی آمریکا فعالیت میکند، میگوید: «این یک مسئله اولویت بود. وقتی ارزیابی میکنید که دشمن اصلی شما ایران و خطرناکترین دشمن در اطراف شما حزبالله است، تمام تلاش خود را در این دو مکان متمرکز میکنید.»
در نتیجه، تلاشهای جمعآوری اطلاعات در غزه توسط شاباک و اطلاعات نظامی در مقایسه با آن، ضعیفتر بود. اما حتی زمانی که علائم هشداردهنده قبل از حمله اکتبر حماس شناسایی شد، اغلب نادیده گرفته شدند. ماتان کاهانا، که تا همین اواخر عضو کنست، پارلمان اسرائیل، و یک خلبان سابق جنگنده و افسر نیروهای ویژه بود، استدلال کرده است که رهبران اسرائیل اشتباه کردند و فکر میکردند بهبود استانداردهای زندگی حماس را رام خواهد کرد: «همه ما فکر میکردیم که با پول قطر و کارگرانی که از نوار غزه به اسرائیل میآمدند، از حماس سکوت میخریم و فکر میکردیم که آنها جنگ نمیخواهند.»
در درگیری تلخی که به دنبال آن آمد، بیتوجهی به جمعآوری اطلاعات قبلی، دستورالعملهای سیاسی برای نابودی کامل سازمان شبهنظامی فلسطینی و تمایل به پذیرش تلفات بالای غیرنظامیان هنگام هدف قرار دادن مقامات حماس، به این فاجعه وحشتناک دامن زد.
از سوی دیگر، سالهاست که افزایش تعداد عوامل و عملیاتهای فنی در ایران و در میان متحدان لبنانی آن در حزبالله، در اولویت قرار داشته و مستقیماً به موفقیتهای سال گذشته منجر شده است.
درسهایی از شکستهای قبلی آموخته شده بود، مانند تلاش ناموفق در سال ۱۹۹۷ برای ترور یکی از رهبران حماس در اردن که منجر به دستگیری تیم موساد شد و کشتن یک شبهنظامی فلسطینی در سال ۲۰۱۰ در دبی که هویت ۲۶ مأمور موساد را فاش کرد.

یک دستگاه امنیتی جدید
با گفتگو با افرادی که در دنیای مخفی اسرائیل غرق هستند و برخی از همتایان خارجی آنها، تصویری پدیدار میشود. این تصویر از سازمانهایی است که با پذیرش فناوری متحول شدهاند و نمایی از آنچه را که یک دولت به اندازه کافی جسور – یا ناامید – برای بهرهبرداری از امکانات دنیای متصل ما میتواند اکنون به دست آورد، ارائه میدهد.
موساد متوجه شد که اشتراکگذاری دادهها و اینترنت، ایجاد هویتهای جعلی متقاعدکننده را بسیار دشوار کرده است. بنابراین رهبران آن تصمیم گرفتند که ریسک کمتری با شهروندان اسرائیلی بپذیرند و به فناوری تکیه کنند.
اکنون استخدام گاهی از راه دور – آنلاین یا حتی از طریق تلفن – انجام میشود. در بسیاری موارد دیگر، رابطه حضوری آغاز میشود، با استفاده از شبکهای پیچیده از واسطهها و پوششها، اما بیشتر یا تمام تماسهای بعدی از راه دور، از طریق برنامههای امن انجام میشود.
مارک پلیمروپولوس، افسر باسابقه عملیات خاورمیانه سیا و همکار من در پادکست Crisis Room، گفت که بسیاری از روابط عوامل موساد شامل «دیدارهای شخصی بسیار کم یا هرگز» است. او افزود، با اشاره به ایجاد شبکههای عوامل در ایران: «موفقیت آنها در عملیات مناطق ممنوعه شگفتانگیز است.»
اسرائیل از «واسطهها»یی که از ایستگاههایی در آذربایجان یا مناطق کردنشین عراق هدایت میشوند، برای اداره عوامل و انجام عملیات ترور در داخل جمهوری اسلامی استفاده کرده است. ایرانیها کردهای، افغانها و بلوچها را که متهم به انجام چنین کارهایی برای موساد هستند، دستگیر کردهاند.
حتی زمانی که اسرائیل مستقیمتر عمل میکند، اغلب عملیات «پرچم دروغین» را ترجیح میدهد، یعنی منبع را متقاعد میکند که برای کسی جز اسرائیل جاسوسی میکند، این گفته افسران اطلاعاتی اروپایی است. این روشها تحقیقات ضدجاسوسی را با مشکل مواجه کرده و شانس دستگیریهای شرمآور یا پیامدهای منفی برای موساد را کاهش میدهد.
به عنوان مثال، قتل محسن فخریزاده، دانشمند مهم هستهای ایران، در نوامبر ۲۰۲۰ را در نظر بگیرید. او زیر رگبار گلولههای یک مسلسل که بر روی یک خودروی پارک شده در کنار جاده بین خانه آخر هفتهاش و تهران نصب شده بود، جان باخت.

با این حال، یک افسر اطلاعاتی اروپایی پیشنهاد میکند که شهروندان اسرائیلی در طول عملیات پاپیش نگذاشتهاند. بلکه اسلحه توسط واسطهها قرار داده شده بود که کامیون حامل آن را در محل رها کردند و معماران موساد این طرح را از راه دور کنترل میکردند.
گزارش شده است که عملیات فخریزاده توسط دیوید بارنیا، که سال بعد مدیر موساد شد، هدایت شده بود. او به طور مداوم بر نقش فناوری در برابر روشهای جاسوسی سنتی تأکید کرده است.

عملیات بیسیمها
هر دو جنبه در عملیات موساد برای فروش بیسیمها و پیجرهای تلهگذاریشده به حزبالله نمایان بود. این سازمان لبنانی سالها برای محافظت از ارتباطات خود بسیار دقت کرده بود، زیرا میدانست که تلفنهای همراه میتوانند به راحتی برای ردیابی و کشتن کاربرانشان استفاده شوند.
در سال ۲۰۱۵، موساد موفق شده بود ۱۰ هزار بیسیم به حزبالله بفروشد. یکی از افسران اطلاعاتی درگیر به سیبیاس نیوز گفت: «ما مجموعهای باورنکردنی از امکانات برای ایجاد شرکتهای خارجی داریم که هیچ راهی برای ردیابی آنها به اسرائیل وجود ندارد... ما یک دنیای ساختگی ایجاد میکنیم.»
این امر به اسرائیلیها اجازه داد تا سالها به ارتباطات حزبالله گوش دهند.
بعدها آنها همچنین پیجرها را فروختند.
آنها این کار را با راهاندازی یک شرکت مخابراتی جعلی در مجارستان انجام دادند. این شرکت پوششی، یک نماینده فروش معتبر در خاورمیانه را که حزبالله قبلاً از او خرید کرده بود، فریب داد تا پیجرهایی از یک برند تایوانی شناختهشده به نام «گلد آپولو» را به این گروه پیشنهاد دهد که اسرائیلیها مخفیانه آنها را تغییر داده بودند.
چند ماه بعد، پیجرها از راه دور فعال شدند.
هنگامی که این دستگاهها در ۱۷ سپتامبر سال گذشته منفجر شدند، حدود ۳۰۰۰ نفر از کادرهای این جنبش را زخمی کردند. اگرچه برخی از عابران کشته یا زخمی شدند، اما این یک حمله بسیار هدفمند بود، به ویژه در مقایسه با حملات به فرماندهان حماس در غزه که در آن مرگ اعضای خانواده اغلب بسیار بیشتر از تلفات جنگجویان بود.
هنگامی که رهبری حزبالله سپس به استفاده از بیسیمهای قدیمی بازگشت، اسرائیلیها آنها را نیز منفجر کردند.
با به هم ریختن دشمن، نیروی هوایی اسرائیل سپس دهها بمب سنگرشکن را بر روی مقر زیرزمینی این جنبش انداخت و حسن نصرالله، رهبر دیرینه آن، و همچنین دهها ساکن آپارتمانهای بالای آن را کشت.
پس از چندین هفته حملات، حزبالله عملاً تسلیم شد و عملیات خود را در حمایت از حماس متوقف کرد و موافقت کرد که از منطقه مرزی اسرائیل عقبنشینی کند. زهیر پالتی، افسر ارشد سابق موساد که اکنون در مؤسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک فعالیت میکند، استدلال کرد: «فکر میکنم این اولین بار پس از ۴۰ سال است که ما فرصتی داریم لبنان را به مکانی متفاوت ببریم.»

از لبنان به ایران
این سپس امکان رویارویی با خود ایران را گشود. زمانی که ایران در اکتبر سال گذشته صدها موشک و پهپاد به سمت اسرائیل پرتاب کرد، به جای ترساندن اسرائیلیها و بازگرداندن آنها به یک استراتژی محتاطانهتر، ضعفهای پدافند هوایی خود را آشکار ساخت.
هنگامی که اسرائیل ماه گذشته حمله گسترده خود را آغاز کرد، از پیشرفتهای بلندمدت اطلاعات فنی آمان، رهگیری و عملیات سایبری واحد ۸۲۰۰ بهره برد. این عملیات با ترور چهرههای کلیدی در برنامه هستهای و فرماندهی عالی نظامی ایران آغاز شد؛ افرادی که هویت، اهمیت و مکانهای آنها از طریق ابزارهای هک بر روی دستگاههای الکترونیکیشان شناسایی شده بود.
کاهانا، خلبان سابق جنگنده، ادعا کرد: «اسرائیل میدانست که هر یک از دانشمندان هستهای رده بالا کجا هستند، حتی کدام یک از آنها معشوقه داشتند یا نداشتند و در کدام اتاق خوابیدهاند.» در حملات خود، همانند جمعآوری اطلاعات مخفی، هر گام ممکن برای کاهش احتمال دستگیری خلبانان توسط ایرانیها برداشته شد.
حملات اولیه به باتریهای موشکی سطح به هوا از خارج از حریم هوایی ایران یا توسط هواپیماهای بدون سرنشین انجام شد. برخی از این پهپادها از طریق عملیات موساد برای قاچاق چندین کامیون پهپاد به ایران امکانپذیر شد.
همانند عملیات سال ۲۰۲۰ برای کشتن محسن فخریزاده، رئیس هستهای، این پهپادها توسط غیر اسرائیلیها در محل رها شده و سپس برای حمله به باتریهای موشکی ایران استفاده شدند. اگرچه موساد ویدئویی از «عوامل» خود در ایران را که به عنوان بخشی از موج اولیه حملات موشک ضد تانک شلیک میکردند منتشر کرد، اما مشخص نیست که آیا حتی این چهرههای مرموز نیز اسرائیلی بودند یا خیر.
پس از موفقیت اولیه در خنثیسازی پدافند هوایی، خلبانان اسرائیلی، و حتی نیروهای ویژه، با عملیات بر فراز ایران و در چند مورد، روی زمین، خطر دستگیری را پذیرفتند.
با نابودی بیشتر باتریهای موشکی سطح به هوای ایران، نیروی هوایی به حمله به کارخانههای تسلیحاتی و تأسیسات تحقیقاتی، و همچنین سایتهای غنیسازی هستهای که از طریق جمعآوری طولانیمدت اطلاعات فنی شناسایی شده بودند، پرداخت.

رقابت برای اعتبار
پس از این موفقیت چشمگیر، در مورد سهم و اعتبار موساد و آمان بحثهایی علنی صورت گرفت. بارنیا، رئیس موساد، بیانیهای عمومی صادر کرد و گفت اسرائیل کشوری امنتر و شجاعتر به نظر میرسد و افزود: «اهدافی که زمانی خیالی به نظر میرسیدند، اکنون محقق شدهاند.» اما یکی از نظامیان سابق که من با او صحبت کردم، گفت که سازمان آنها، آمان، «قهرمان بزرگ در ایران بود؛ آنها تمام اهداف را آماده کردند.»
پالتی، یکی از کهنهکاران موساد، این را یک تنش سازنده میدانست: «این نبرد برای کسب اعتبار به نوعی بیمعناست. اما گاهی اوقات من آن را دوست دارم زیرا سازمان را بهتر میکند.» وی در مورد تحول موساد معتقد بود که ادامه خواهد داشت. «در سال ۲۰۲۶ اگر بر فناوری تأکید نکنیم، چیزی را از دست دادهایم. هوش مصنوعی همه کارها را انجام خواهد داد.»
با این حال، برخی استدلال میکنند که خطر اتکای بیش از حد به فناوری، به بهای عمق زبانی و فرهنگی، وجود دارد. گوترمن، که اکنون در مؤسسه تحقیقات متدولوژی اطلاعاتی فعالیت میکند، معتقد است فناوری آنها تا جایی توسعه یافته که «نفرین ثروت است... این شما را به این باور میرساند که واقعاً همه چیز را میدانید، که... دشمن مانند یک کتاب باز است، که البته توهمی بیش نیست.»
در حالی که این دانش «غنی» عملیات نظامی سال گذشته را تقویت کرده است، اسرائیل (و مهمترین متحد آن ایالات متحده) هنوز ایران را به نقطه تسلیم در مورد برنامه هستهای خود نرساندهاند. و در غزه، نه گروگانها و نه اهداف جنگی حداکثری بنیامین نتانیاهو علیه حماس را محقق نکرده است.
به نظر میرسد که برچیدن محور مقاومت، موقعیت مذاکره حماس را تضعیف نکرده است. بنابراین، درس سال گذشته این است که سرویسهای اطلاعاتی برتر میتوانند نتایج شگفتانگیزی به ارمغان آورند، اما تنها با انطباق آنها با اهداف دستیافتنی میتوان به پاداشها دست یافت.