سربازان نیروهای مسلح سودان در حال بازگشت از خط مقدم در خارطوم. (عکس از لینزی آداریو برای آتلانتیک)
سربازان نیروهای مسلح سودان در حال بازگشت از خط مقدم در خارطوم. (عکس از لینزی آداریو برای آتلانتیک)

نیهیلیستی‌ترین درگیری روی زمین

جنگ داخلی ویرانگر سودان نشان می‌دهد چه چیزی جایگزین نظم لیبرال خواهد شد: هرج و مرج و طمع.

در هفته‌های پیش از واگذاری کنترل خارطوم، نیروهای پشتیبانی سریع (Rapid Support Forces - RSF) گاهی از غیرنظامیان انتقام می‌گرفتند. اگر سربازانشان در طول روز در برابر نیروهای مسلح سودان (Sudanese Armed Forces - SAF) قلمرویی را از دست می‌دادند، فرماندهان شبه‌نظامیان شبانه توپخانه خود را به سمت محله‌های مسکونی می‌چرخاندند. در چندین شب متوالی در ماه مارس، ما این حملات را از ام درمان، در سوی دیگر رود نیل نسبت به پایتخت سودان، شنیدیم.

از آپارتمانی که در زمان‌های بهتر می‌توانست خانه یک خانواده طبقه متوسط سودانی باشد، ما یک انفجار می‌شنیدیم. سپس دو انفجار دیگر. گاهی اوقات یک پاسخ، شلیک گلوله یا خمپاره از طرف مقابل. هر صدای بلند به معنای زخمی شدن یک کودک، کشته شدن یک مادربزرگ، یا تخریب یک خانه بود.

فقط چند قدم دورتر از ما، خواربارفروشی‌ها، که در شب به خاطر ماه رمضان شلوغ بودند، شیر خشک، شکلات وارداتی و کیسه‌های برنج می‌فروختند. فروشندگان خیابانی در تابه‌های آهنی بزرگ فلافل سرخ می‌کردند، سپس توپک‌ها را داخل قیف‌های کاغذی می‌ریختند. یک شب کسی صندلی‌های تاشو را برای کنسرت خیابانی بیرون آورد و موسیقی از بلندگوهای خش‌خش‌کنان پخش شد. گلوله‌باران چند ساعت بعد دوباره آغاز شد و احتمالاً خیابان‌ها و خواربارفروشی‌های مشابه، غرفه‌های فلافل و نوازندگان خیابانی مشابه را در چند ده کیلومتر دورتر هدف قرار می‌داد. این فقط صدای توپخانه نبود، بلکه صدای پوچ‌گرایی و هرج و مرج، صدای زندگی‌های مختل شده، کسب‌وکارهای نابود شده، دانشگاه‌های تعطیل شده، و آینده‌های کوتاه شده بود.

صبح‌ها، ما در خیابان‌های حومه خارطوم که اخیراً میدان نبرد بودند، رانندگی می‌کردیم و برای دوری از بقایای مبلمان، تکه‌های بتن، چاله‌ها و خرده‌های فلز می‌پیچیدیم. نیروهای پشتیبانی سریع — سازمان شبه‌نظامی‌ای که از سال ۲۰۲۳ درگیری قدرتش با نیروهای مسلح سودان به یک جنگ داخلی تمام‌عیار تبدیل شده است — هنگام عقب‌نشینی از خارطوم، به‌طور سیستماتیک آپارتمان‌ها، دفاتر و مغازه‌ها را غارت کرده بودند. گاهی اوقات با دسته‌هایی از ماشین‌های لباس‌شویی و مبلمان مواجه می‌شدیم که دزدان فرصت نبرده بودند با خود ببرند. یک روز، خودرویی را دنبال کردیم که مردانی از هلال احمر سودان، با لباس‌های سفید مخصوص مواد خطرناک، در آن بودند. پیاده شدیم تا تماشا کنیم، در حالی که دستمال‌هایی روی صورتمان بود تا بوی آن را نشنویم، تیم اجساد را از یک چاه بیرون می‌کشید. همسایه‌ها دور ما جمع شده بودند و زمزمه می‌کردند که مشکوک بودند اجسادی ممکن است آنجا باشند. آن‌ها در طول دو سال اشغال توسط RSF، شب‌ها جیغ‌هایی شنیده بودند و حدس می‌زدند چه اتفاقی در حال رخ دادن است.

یک روز دیگر به یک گذرگاه رفتیم، جایی که مردم در حال فرار از مناطق تحت اشغال RSF به مناطق تحت کنترل ارتش سودان می‌رسیدند. آن‌ها که با گاری‌های الاغی پر از اثاثیه، لباس و لوازم آشپزخانه می‌آمدند، سفری از طریق یک جهنم بی‌قانون را توصیف کردند. بسیاری در طول مسیر از غذا محروم شده بودند، یا مورد سرقت قرار گرفته بودند، یا بدتر از آن. در خانه‌ای نزدیک خط مقدم، زنی به من گفت که او و دختر نوجوانش توسط یک کاروان RSF متوقف و مورد تجاوز قرار گرفته‌اند. ما در اتاقی خالی، بدون هیچ تزئیناتی، نشسته بودیم. دختر در حالی که مادرش صحبت می‌کرد، صورتش را پوشانده بود و اصلاً حرفی نزد.

در بیمارستان النو (al-Nau Hospital)، بزرگترین بیمارستان فعال در منطقه خارطوم، با برخی از قربانیان گلوله‌باران ملاقات کردیم، از جمله یک پسر کوچک و یک دختر بچه، بشیر و مهاد، یک خواهر و برادر با لباس‌های آبی و صورتی. ترس و فریاد شب قبل فروکش کرده بود و آن‌ها فقط در کنار هم، با بانداژ پیچیده شده، روی یک تخت در اتاقی شلوغ دراز کشیده بودند. با پدرشان، احمد علی، صحبت کردم. ضبط مکالمه ما به سختی قابل درک است زیرا چندین نفر دور ما جمع شده بودند، دیگران با صدای بلند در نزدیکی صحبت می‌کردند، و مهاد شروع به گریه کرده بود. علی به من گفت که او و خانواده‌اش در تلاش برای فرار از منطقه‌ای تحت کنترل RSF بودند اما ساعت ۲ صبح در گلوله‌باران گرفتار شده بودند، همان انفجارهایی که ما از آپارتمانمان در ام درمان شنیده بودیم. کودکان بر اثر ترکش مجروح شده بودند. او جای دیگری برای بردنشان جز این بخش پر سر و صدا نداشت و برنامه‌ای جز ماندن در بیمارستان و انتظار برای دیدن آنچه بعداً رخ خواهد داد، نداشت.

عکسی از بالا از پرستاران در حال درمان چهار کودک کوچک که در وضعیت‌های مختلف روی زمین دراز کشیده‌اند، دو نفر سرشان را روی پاهای دراز شده زنی که دمپایی صورتی پوشیده است، گذاشته‌اند و یک نفر در آغوش اوست.
لینزی آداریو برای آتلانتیک<br>کادر پزشکی بیمارستان النو در حال درمان کودکانی هستند که در گلوله‌باران توسط نیروهای پشتیبانی سریع در ام درمان مجروح شده‌اند.
لینزی آداریو برای آتلانتیک

مانند یک سونامی، جنگ مناطق وسیعی از ویرانی فیزیکی را به جا گذاشته است. دورتر از شهر، در پالایشگاه نفت الجیلی (Al-Jaili)، که پیش از این بزرگترین و مدرن‌ترین پالایشگاه کشور بود و کانون سرمایه‌گذاری بزرگ چین، آتش‌ها آنقدر شدید و طولانی‌مدت سوخته بودند که خطوط لوله غول‌پیکر و مخازن ذخیره بلند، که از جهنم آتشین سیاه شده بودند، درهم‌پیچیده و کج و معوج روی زمین افتاده بودند. در استودیوهای صدا و سیمای ملی سودان، اسکلت سوخته آنچه یک ون تلویزیونی بود، با دیش ماهواره‌اش هنوز روی آن، در گاراژی نزدیک یک دفتر حسابداری که به عنوان زندان استفاده می‌شد، ایستاده بود. گرافیتی‌هایی شامل اشعار یک آهنگ روی دیوار دفتر نوشته شده بود؛ لباس‌ها، لوازم اداری و آوار روی زمین پراکنده بودند. ما از استودیوهای رادیویی عبور کردیم که غبارآلود و متروکه بودند و صندلی‌های مجریان با نخاله‌ها پوشیده شده بودند. در استودیوهای تلویزیونی، که اخیراً با کمک آمریکا بازسازی شده بودند، نوارهای قدیمی متعلق به آرشیو ویدیویی ملی سودان برای ساختن موانع استفاده شده بودند.

آمار و ارقام گاهی برای بیان مقیاس تخریب در سودان استفاده می‌شوند. حدود ۱۴ میلیون نفر به دلیل سال‌ها جنگ آواره شده‌اند که این تعداد بیشتر از اوکراین و غزه روی هم است. حدود ۴ میلیون نفر از آن‌ها از مرزها عبور کرده‌اند، بسیاری به مکان‌های خشک و فقیر — چاد، اتیوپی، سودان جنوبی — که منابع کمی برای حمایت از آن‌ها دارند. حداقل ۱۵۰ هزار نفر در این درگیری کشته شده‌اند، اما این احتمالاً یک آمار بسیار کمتر از واقعیت است. انتظار می‌رود نیمی از جمعیت، تقریباً ۲۵ میلیون نفر، امسال گرسنه بمانند. صدها هزار نفر به طور مستقیم با قحطی تهدید می‌شوند. بیش از ۱۷ میلیون کودک، از ۱۹ میلیون کودک، به مدرسه نمی‌روند. اپیدمی وبا در حال گسترش است. مالاریا بومی است.

اما هیچ آماری نمی‌تواند حس بی‌هدفی، پوچی، را که جنگ در کنار تخریب فیزیکی از خود به جا گذاشته است، بیان کند. من این را به قوی‌ترین شکل در اردوگاه آوارگان الاحمدیه (al-Ahamdda) در حومه خارطوم احساس کردم – اگرچه کلمه اردوگاه گمراه‌کننده است و تصوری نادرست از چیزی سازمان‌یافته، با آشپزخانه صحرایی و چادرهای مناسب، ایجاد می‌کند. هیچ یک از این موارد در آنچه در واقع یک مدرسه سابق بود، در دسترس نبود. حدود ۲۰۰۰ نفر روی زمین زیر پناه‌گاه‌های موقتی، یا در داخل اتاق‌های بتنی ساده، با هر پتو و لحافی که از خانه‌های سابقشان آورده بودند، می‌خوابیدند. زن جوانی با روسری مشکی به من گفت که درست پس از شرکت در امتحانات دانشگاهی‌اش، جنگ داخلی آغاز شد اما او "درباره تحصیل فراموش کرده است". زن مسن‌تری با یک کودک به من گفت که همسرش سه یا چهار ماه پیش ناپدید شده است، اما نمی‌دانست کجا و چرا. هیچ سازمان خیریه یا بین‌المللی در آنجا دیده نمی‌شد. فقط چند داوطلب محلی از اتاق‌های واکنش اضطراری (Emergency Response Rooms)، جنبش کمک متقابل سودان، برای سازماندهی یک وعده غذای روزانه برای افرادی که به نظر می‌رسید تصادفاً به آنجا آورده شده‌اند و نمی‌توانستند ترک کنند، حضور داشتند.

عکسی از توزیع غذا با کودکی با پیراهن فوتبال زرد در پیش‌زمینه و صحنه‌ای آشفته از زنان و کودکان در حال پر کردن کاسه‌ها با چشم‌انداز خشک در پس‌زمینه.
لینزی آداریو برای آتلانتیک<br>در تینه، یک شهر مرزی چاد، پناهندگان سودانی برای غذای فراهم شده توسط اتاق واکنش اضطراری محلی، بخشی از یک شبکه بشردوستانه که کمک‌های پزشکی و غذایی را به میلیون‌ها نفر توزیع کرده است، هجوم می‌آورند.
لینزی آداریو برای آتلانتیک

در حین صحبت ما با داوطلبان، چندین پسر به طور چشمگیر تفنگ در دست، در فاصله کمی نگهبانی می‌دادند. یک پسر کوچک‌تر، با تی‌شرت استتار و صندل – او به من گفت ۱۴ ساله است اما به نظر ۱۰ ساله می‌آمد – دور و بر می‌چرخید و پسران بزرگ‌تر را تماشا می‌کرد. وقتی یکی از آن‌ها تفنگی به او داد تا فقط برای چند دقیقه حمل کند، صاف‌تر ایستاد و برای عکس گرفتن با جدیت ژست گرفت. او مطمئناً افرادی را با اسلحه دیده بود، فهمیده بود که آن افراد قدرت دارند، و می‌خواست یکی از آن‌ها باشد.

جایگزین چه بود؟ در اردوگاه نه مدرسه‌ای بود و نه کاری. در گرمای ۴۰ درجه سانتی‌گراد، کاری جز انتظار نبود. شلیک توپخانه، ایستگاه تلویزیونی سوخته، پالایشگاه ذوب شده، تجاوزها و قتل‌ها، کودکان در بیمارستان – همه اینها به هیچ چیز منجر نشده بود، چیزی نساخته بود، فقط این خلاء را. هیچ قانون بین‌المللی، هیچ سازمان بین‌المللی، هیچ دیپلماتی، و مطمئناً هیچ آمریکایی‌ای برای پر کردن آن نمی‌آید.

عبارت پایان نظم جهانی لیبرال، عبارتی است که در اتاق‌های کنفرانس و سالن‌های سخنرانی دانشگاهی در مکان‌هایی مانند واشنگتن و بروکسل زیاد به گوش می‌رسد. اما در الاحمدیه، این ایده نظری به واقعیت تبدیل شده است. نظم جهانی لیبرال در سودان به پایان رسیده است و هیچ چیز برای جایگزینی آن وجود ندارد.

برای درک سودان، همانطور که جمال محجوب، نویسنده سودانی-بریتانیایی، زمانی نوشت، شما به نوعی اطلس نیاز دارید، اطلسی شامل نقشه‌های شفاف سلفون که می‌توانند روی یکدیگر قرار گیرند، مانند نمودارهایی که زمانی در دایرةالمعارف‌ها برای نشان دادن سیستم‌های داخل بدن انسان استفاده می‌شدند. یک لایه ممکن است زبان‌ها را نشان دهد؛ لایه بعدی، گروه‌های قومی؛ سومی، پادشاهی‌ها و شهرهای باستانی: کوش، نپاته، مروئه، فانج. محجوب توضیح داد: "وقتی نقشه‌ها به طور همزمان دیده می‌شوند، روشن می‌شود که این کشور واقعاً یک کشور نیست، بلکه چندین کشور است." دبورا اسکراگینز (Deborah Scroggins)، خبرنگار خارجی که زمانی آفریقا را برای روزنامه آتلانتا ژورنال-کانستیتوشن پوشش می‌داد – شغلی که اکنون تصور وجود آن دشوار است – در سال ۲۰۰۲ نوشت که نسخه‌ای از اطلس سلفون محجوب می‌تواند به توضیح این موضوع نیز کمک کند که چگونه جنگ‌ها و شورش‌های سودان نه تنها توسط تقسیمات قومی و قبیله‌ای، بلکه توسط تقسیمات اقتصادی، استعماری و نژادی، هر یک روی دیگری لایه‌بندی شده‌اند تا "یک اکوسیستم خشونت‌آمیز ایجاد کنند که قادر به تولید بی‌شمار موارد جدید برای جنگیدن بدون از دست دادن هیچ یک از موارد قدیمی است."

بر فراز این نقشه‌های قدیمی، اکنون باید نقشه‌های جدیدی قرار گیرد. یکی می‌تواند تقسیمات ایجاد شده توسط یک جنگ ایده‌ها‌ی جدیدتر را نشان دهد. در یک سوی این نبرد، متخصصان، وکلا، دانشجویان و فعالان مردمی سودانی قرار دارند که در دسامبر ۲۰۱۸ یک جنبش اعتراضی گسترده و مردمی را آغاز کردند، جنبشی که خواستار حاکمیت قانون، حقوق اساسی، اصلاحات اقتصادی و نهادهای دموکراتیک بود. شعار آنها، که در خیابان‌ها سر داده می‌شد و بر دیوارها نقاشی می‌شد، "آزادی، صلح و عدالت" بود. در آوریل ۲۰۱۹، پس از سال‌ها سازماندهی، چندین ماه تظاهرات خیابانی و درگیری‌های خشونت‌آمیز بین فعالان مدنی و ارتش و پلیس، ارتش، عمر البشیر، دیکتاتور دیرینه سودان، و رژیم سرکوبگر اسلام‌گرای او را به منظور آرام کردن این جنبش مدنی گسترده، از قدرت برکنار کرد. سپس یک دولت غیرنظامی به طور مختصر کشور را اداره کرد که مورد حمایت ارتش بود. عبدالله حمدوک (Abdalla Hamdok)، نخست‌وزیر آن دولت انتقالی، که اکنون در ابوظبی زندگی می‌کند، به من گفت که "امیدها و آرزوهای مردمی که در آن زمان گرد هم آمده بودند، فراتر از تصور بود".

اما حتی با وجود اینکه غیرنظامیان مسئولیت را بر عهده گرفتند، ارتش سودان هرگز مجموعه‌ای قدیمی از ایده‌ها را کنار نگذاشت: اینکه افسران باید دولت را کنترل کنند، گفتگوهای ملی را محدود کنند، و بر منابع تسلط یابند. در سال ۲۰۲۱، با عمل به این باورها، ژنرال عبدالفتاح البرهان (Abdel Fattah al-Burhan)، به همراه معاونش، سپهبد محمد حمدان دگالو (Mohamed Hamdan Dagalo)، معروف به حمیدتی (Hemedti)، کودتا کردند و نخست‌وزیر حمدوک را برکنار نمودند. البرهان رهبر نیروهای مسلح سودان (SAF) است، نهادی که سودان را تحت رهبران مختلف، برای دهه‌ها اداره کرده است. حمیدتی نیروهای پشتیبانی سریع (RSF) را کنترل می‌کند، یک شبه‌نظامی عمدتاً دارفوری که توسط البشیر برای کنترل اقلیت‌های قومی و سرکوب گروه‌های شورشی ایجاد شد. RSF، که اولین اعضای آن کوچ‌نشینان عرب‌زبان بودند، در ابتدا به نام جنجوید (Janjaweed)، کلمه‌ای عربی به معنای "شیاطین سوار بر اسب" شناخته می‌شد.

عکسی از افرادی که سوار کامیونی با دیوارهای بسیار بلند می‌شوند، با یک زن در بالا که کودکی را در کنار زن دیگری که به سمت کودکی با دستان باز خم شده و توسط زن دیگری که روی زمین است به او داده می‌شود، نگه داشته است. آن زن توسط زنان و کودکان دیگر احاطه شده است.
لینزی آداریو برای آتلانتیک<br>در تینه، زنی کودکی را به زن دیگری در کامیون پناهندگان سودانی تازه وارد می‌دهد. هر ماه، ده‌ها هزار نفر که از جنگ داخلی فرار می‌کنند، به این شهر سرازیر می‌شوند.
لینزی آداریو برای آتلانتیک

همانطور که بسیاری پیش‌بینی می‌کردند، برهان و حمیدتی با هم اختلاف پیدا کردند. اگرچه مشخص نیست چه کسی اولین گلوله را شلیک کرد، اما در ۱۵ آوریل ۲۰۲۳، RSF به مقر SAF، فرودگاه خارطوم و کاخ ریاست‌جمهوری حمله کرد. برهان، که حداقل از زمان حمله واقعاً غافلگیر شده بود، برای چندین هفته در تله ماند. طبق یک روایت، او با کمک کماندوهای اوکراینی آزاد شد؛ روایت دیگری می‌گوید که او بالاخره با شلیک گلوله از محاصره خارج شد. پس از آن، سودان به یک درگیری چندلایه تبدیل شد که اکنون نه تنها RSF و SAF، بلکه مجموعه‌ای گیج‌کننده از ارتش‌ها و شبه‌نظامیان کوچک‌تر را نیز درگیر می‌کند که در کنار و علیه آن‌ها می‌جنگند. جنبش دموکراسی نیز تقسیم شد، با برخی اعضای سابق دولت غیرنظامی که خود را در کنار RSF یافتند، و برخی دیگر در کنار SAF.

این هرج و مرج امکان گسترش آنچه را که می‌توان یک ایده حاکمیت سوم توصیف کرد، فراهم ساخت؛ ایده‌ای نه دموکراتیک و نه دولتی، بلکه کاملاً هرج و مرج‌گرا، نیهیلیستی و مبتنی بر معامله. این ایدئولوژی، اگر بتوان نام ایدئولوژی بر آن نهاد، در بهار ۲۰۲۳ در خارطوم آزاد شد، در طول عملیات تخلیه‌ای چنان خشن و آشفته که افرادی که با آنها صحبت کردم دو سال بعد هنگام صحبت در مورد آن گریه می‌کردند. سفارتخانه‌ها، آژانس‌های بین‌المللی و انبارهای مواد غذایی سازمان ملل غارت شدند. آپارتمان‌های شخصی غارت شده و از مبلمان و اموالشان تهی شدند. سه کارمند برنامه جهانی غذا در طول این هرج و مرج کشته شدند. ارتش سودان به پورت سودان (Port Sudan) فرار کرد، یک شهر ساحلی کوچک در دریای سرخ که نه زیرساخت و نه ذهنیت لازم برای پایتخت بودن یک کشور بزرگ را داشت.

با ادامه خشونت، غیرنظامیان نه تنها قربانیان اتفاقی درگیری، بلکه هدف آن شدند. ائتلاف RSF شامل مجموعه‌ای گسترده از جنگجویان از سراسر سودان است که همیشه نمی‌تواند آن‌ها را کنترل کند، و همچنین مزدوران از مرکز و شرق آفریقا. در یک زندان تحت کنترل SAF در پایگاه نظامی ام درمان، با یکی از مزدوران، یک نوجوان ۱۷ ساله چادی، آشنا شدم که گفت توسط یک جذب‌کننده که به باشگاه فوتبالشان آمده و به همه معادل ۲۰۰۰ دلار پیشنهاد داده بود، فریب خورده و به RSF پیوسته است. او بلافاصله، بدون اطلاع والدینش، رفت؛ یک هفته آموزش دید؛ چند روز جنگید؛ و سپس در فوریه ۲۰۲۴ دستگیر شد. او هرگز پول را ندید، که داستانی رایج است. بسیاری از جنگجویان RSF دستمزدی دریافت نمی‌کنند، که این امر به آن‌ها انگیزه بیشتری برای سرقت از غیرنظامیان، غارت اموال، و اطاعت از فرماندهانی می‌دهد که به آن‌ها وعده پاداش برای آواره کردن روستاها یا اخراج مردمی که زمین‌های مورد نظر را اشغال کرده‌اند، می‌دهند. SAF، که تنها گروه دارای نیروی هوایی است، بمباران‌های گسترده‌ای را در محله‌های غیرنظامی انجام داده، از همکاران مظنون در مناطق بازپس گرفته شده به طور غیرقانونی انتقام گرفته، و متهم به استفاده از سلاح‌های شیمیایی شده است، اتهامی که آن را رد می‌کند. هر دو گروه RSF و SAF از غذا به عنوان یک سلاح استفاده کرده‌اند، دشمنان خود را از دسترسی به کمک‌های خارجی محروم کرده و برای سازمان‌های امدادرسان فعال در داخل کشور مانع‌تراشی ایجاد کرده‌اند.

زنی با روسری قرمز روشن و پوشش صورت در اتاقی نشسته و به بالا و سمت چپ نگاه می‌کند، با کودکی کوچک در دامانش که به دوربین نگاه می‌کند.
لینزی آداریو برای آتلانتیک<br>افرا و آسیلا، دختر ۳ ساله‌اش، در نزدیکی ام درمان، پس از فرار از منطقه تحت کنترل RSF، جایی که افرا می‌گوید توسط دو مرد مورد تجاوز قرار گرفته است.
لینزی آداریو برای آتلانتیک
عکسی از سمت راست کامیون نظامی که سوراخ سوراخ شده از گلوله است، با مردی در داخل که از پنجره باز خم شده و دو سرباز دیگر روی کاپوت نشسته‌اند، و از طریق شیشه جلوی ترک‌خورده مرد سومی دیده می‌شود که با تفنگ روی شانه ایستاده است.
لینزی آداریو برای آتلانتیک<br>سربازان RSF در یک پست بازرسی موقت در صحرای خارج از ال جنینه، در دارفور غربی.
لینزی آداریو برای آتلانتیک

شدت این خشونت تا حدی با طلا توضیح داده می‌شود، که از دوران باستان در سودان استخراج می‌شده است. هر اطلس سودان باید شامل یک لایه سلفونی باشد که موقعیت معادن طلا و همچنین موقعیت افراد زیادی را در داخل و خارج از کشور که خواهان دسترسی به آن‌ها هستند، نشان دهد. معادن کوچک طلای دست‌ساز، عبارتی فریبنده، در سراسر کشور یافت می‌شوند. ما در یکی از آن‌ها در جاده خارطوم به پورت سودان توقف کردیم که چیزی بیش از یک گودال عمیق در زمین و یک آلونک ساخته شده از ورقه‌های پلاستیکی، چوب و خرده‌های کاه نبود که یک معدنچی در آن سکونت داشت. اما معادن بسیار بزرگ‌تری نیز وجود دارد، برخی از آن‌ها به رگه‌های وسیع ذخایر طلا که در سال ۲۰۱۲ در زیر صحرا کشف شد و باعث خشونت در مالی، بورکینافاسو، نیجر، و همچنین در چاد و سودان شده است، متصل هستند.

این معادن بزرگ‌تر، سیاست سودان را به روش‌های آشکار و پنهان شکل می‌دهند. کنترل حمیدتی بر یک ذخیره بزرگ طلا در جبل امیر (Jebel Amir) در شمال دارفور، بخشی از چیزی است که فرماندهی او بر RSF را تثبیت کرد. برهان و حمیدتی کودتای خود را در سال ۲۰۲۱ تا حدی به این دلیل آغاز کردند که می‌ترسیدند کنترل غیرنظامی بر ارتش دسترسی آن‌ها به طلا و سایر منابع را محدود کند. هر دو SAF و RSF سربازان خود را با صادرات طلا تأمین مالی می‌کنند – عمدتاً به طور غیرقانونی، برای دور زدن تحریم‌ها، و اغلب از طریق امارات متحده عربی. سال گذشته، نیویورک تایمز شرحی از هواپیمایی در فرودگاه جوبا، سودان جنوبی، را منتشر کرد که با ۲۵ میلیون دلار طلای دارفوری بارگیری می‌شد و عازم امارات بود. گروه واگنر (Wagner Group) روسیه، که اکنون سازماندهی مجدد شده و به سپاه آفریقا (Africa Corps) تغییر نام داده است – نامی که به طور تصادفی یا عمدی یادآور سپاه آفریقا (Afrika Korps)، نیروی اعزامی نازی‌ها است – نیز منافع طلایی دارد، همانطور که مصر، عربستان سعودی و قطر نیز دارند.

عکسی از فضای داخلی تاریک اتاقی پر از آوار، با افراد متعددی که در نور ورودی از درهای باز در پس‌زمینه سایه شده‌اند.
لینزی آداریو برای آتلانتیک<br>غیرنظامیان آواره از مناطق تحت کنترل SAF سودان اکنون در یک ساختمان نیمه‌کاره در ال جنینه اقامت دارند.
لینزی آداریو برای آتلانتیک
عکسی از دختری جوان با موهای بافته شده و شلوار قرمز که رو به دوربین است، با زخم‌های خال‌دار روی صورت و سینه برهنه و دیوار فیروزه‌ای آبی آسیب‌دیده در پشت سرش.
لینزی آداریو برای آتلانتیک<br>منهیا قاسی طاغیل، ۶ ساله، در ام درمان بر اثر شلیک خمپاره مجروح شد.
لینزی آداریو برای آتلانتیک

در واقع، برای توضیح کامل نه تنها نقش طلا در این درگیری، بلکه نقش این نیروهای خارجی متعدد، به لایه نهایی سلفون نیاز داریم: نقشه‌ای از نفوذ خارجی که جایگاه سودان را در یک جهان بی‌قانون و پساآمریکایی نشان می‌دهد، دورانی که هنوز نامی ندارد. دوران استعمار مدت‌هاست گذشته، جنگ سرد به پایان رسیده است، و اکنون ناپدید شدن هر گونه نظم بین‌المللی، سودان را کانون رقابتی شدید میان کشورهایی کرده است که ابرقدرت نیستند، بلکه قدرت‌های میانی هستند. قدرت‌های میانی پول و سلاح به سودان می‌فرستند، به امید شکل دادن به نتیجه درگیری. برخی در جنگ ایده‌ها شرکت می‌کنند. برخی طلا می‌خواهند. برخی آنجا هستند چون رقبایشان آنجا هستند، و سودان مکان خوبی برای جنگیدن است.

قدرت‌های میانی شامل ترکیه است که هم پیوندهای تاریخی با سودان دارد و هم – همانطور که یک دیپلمات ترک به من گفت – علاقه‌مند است که سودان توسط شخصی اداره شود. هم سعودی‌ها، که درست در آن سوی دریای سرخ قرار دارند – جده یک ساعت پرواز از پورت سودان فاصله دارد – و هم مصری‌ها این همدردی را با سلسله‌مراتب و کنترل به اشتراک می‌گذارند. مصر پیوندهایی با ارتش سودان دارد که به قرن نوزدهم بازمی‌گردد، و سعودی‌ها سرمایه‌گذاری‌های بزرگی در زمین و کشاورزی سودان انجام داده‌اند. هر سه کشور یا سلاح به SAF می‌فروشند یا خرید آن‌ها را تأمین مالی می‌کنند.

در سوی دیگر درگیری، اماراتی‌ها نه تنها از RSF حمایت می‌کنند؛ بلکه این کار را با پول و تعهدی انجام می‌دهند که تئوری‌های توطئه را برانگیخته است. پس از یک افطاری در پورت سودان، یک افسر نظامی سودانی نقشه‌ای را بیرون آورد، دستش را روی ساحل و شاخ آفریقا کشید و به من گفت که اماراتی‌ها در حال تبدیل کوچ‌نشینان عرب‌زبان به نیرویی هستند که برای تسلط بر کل منطقه، و ایجاد یک امپراتوری جدید طراحی شده است. من همچنین تئوری‌های پیچیده‌تری درباره منافع ادعایی اسرائیل یا حتی منافع آمریکا، که پشت حمایت امارات از RSF پنهان شده‌اند، شنیدم، که هیچ مدرکی برای آن‌ها وجود ندارد.

شواهد زیادی در مورد ارتباط امارات متحده عربی با عملیات تجارت طلای RSF، و همچنین منافع طلای ارتش سودان، وجود دارد، اما ابوظبی ارتباطات تجاری و همدلی دیگری نیز با RSF دارد. رهبران اماراتی در گذشته RSF را برای جنگیدن به نمایندگی از خود در لیبی و یمن استخدام کرده‌اند (سعودی‌ها نیز RSF را برای جنگ در یمن استخدام کرده‌اند). آن‌ها میلیاردها کمک به سودان و پناهندگان سودانی اهدا کرده‌اند، که بخشی از آن را برای ساخت بیمارستان‌هایی در چاد و سودان جنوبی استفاده کرده‌اند که شناخته شده‌اند (یا اعتقاد بر این است) که جنگجویان RSF را درمان می‌کنند. بالاتر از همه، اماراتی‌ها مکرراً – توسط ارتش سودان، ایالات متحده و سازمان ملل – متهم شده‌اند که RSF را با پول و سلاح برای جنگیدن در جنگ تأمین می‌کنند و از کمک‌های بشردوستانه خود به عنوان پوشش استفاده می‌کنند، اتهامی که آن‌ها مکرراً رد می‌کنند. هنگامی که از آن‌ها سوال می‌شود، اماراتی‌ها می‌گویند که علاقه اصلی آن‌ها در سودان کمک به برقراری مجدد یک دولت غیرنظامی مستقل و جلوگیری از بازگشت یک رژیم اسلام‌گرا است که تجارت دریایی و امنیت منطقه را تهدید می‌کند. لنا نسیبه (Lana Nusseibeh)، دیپلمات ارشد اماراتی که در مذاکرات سودان دخیل بوده است، به من گفت: "ما دوست نداریم سودان دوباره به یک کانون جهانی تروریسم تبدیل شود."

در مقابل، ایرانی‌ها ممکن است از بازگشت یک رژیم اسلام‌گرا، یا حداقل دولتی با برخی جناح‌های اسلام‌گرا، خوشحال باشند. ایرانی‌ها زمانی با بشیر روابط نزدیکی داشتند، SAF در سال ۲۰۲۳ روابط مستقیم خود را با ایران دوباره برقرار کرد و شبه‌نظامیان اسلام‌گرا در حال حاضر در کنار SAF می‌جنگند. در خارج از خارطوم، یکی از آن‌ها را دیدیم که پرچم و تفنگ در دست از یک کامیون نظامی به سمت خط مقدم می‌رفت. اما ایران به وضوح سودان را بازاری برای سلاح نیز می‌بیند: هواپیماهای ترابری نظامی ایران در پورت سودان شناسایی شده‌اند، و پهپادهای ایرانی در میدان نبرد دیده شده‌اند. انگیزه‌های آن ممکن است فقط ایدئولوژیک یا اقتصادی نباشد. ممکن است خلاء نیز آن را جذب کرده باشد: اگر ترک‌ها، سعودی‌ها و اماراتی‌ها آنجا هستند، شاید ایرانی‌ها به سادگی احساس می‌کنند که آن‌ها نیز باید آنجا باشند.

همان خلاء روس‌ها را نیز جذب کرده است، نه در یک طرف، بلکه در هر دو طرف. نگرش روس‌ها نسبت به سودان کاملاً غیر اخلاقی و کاملاً معاملاتی است. آن‌ها از هر دو طرف طلا می‌خرند و به هر دو طرف سلاح می‌فروشند. مزدوران آن‌ها در گذشته با RSF همکاری کرده‌اند؛ آن‌ها همچنین برای سال‌ها می‌خواستند پایگاه دریایی در سواحل دریای سرخ بسازند، و بنابراین اکنون با SAF نیز همکاری می‌کنند. از آنجا که آن‌ها آنجا هستند، اوکراینی‌ها نیز آنجا هستند. وقتی به یک آشنای اوکراینی گفتم که قصد سفر به سودان را دارم، رنگ از صورتش پرید و به من گفت که از مزدوران روس فاصله بگیرم، زیرا ممکن است هدف اوکراینی‌ها باشند. تعداد آن‌ها اندک و منافعشان محدود است، اما حضورشان چیزهای زیادی درباره جنگ آشکار می‌کند. اوکراینی‌ها که در سودان به دنبال روس‌ها هستند، نه به دلیل علاقه به درگیری، بلکه به دلیل هرج و مرج به آنجا کشیده شده‌اند.

منافع ترکیه، مصر، عربستان سعودی، امارات، قطر، روسیه، ایران و اوکراین در این لایه نهایی سلفون با هم تلاقی و هم‌پوشانی دارند و به سودان، مانند یمن و لیبی، مکانی تبدیل شده است که دشمنان از سراسر جهان، به هزینه مردم ساکن آنجا، جنگ‌های نیابتی خشونت‌آمیز را تأمین مالی می‌کنند. همسایگان سودان، از جمله اریتره، اتیوپی، کنیا، سودان جنوبی، چاد، لیبی و جمهوری آفریقای مرکزی نیز، چه توسط قدرت‌های میانی و چه از طریق پیوندهای خود، درگیر این درگیری می‌شوند. چینی‌ها در پس‌زمینه، به دنبال معاملات تجاری هستند. موقعیت استراتژیک سودان در دریای سرخ، یکی از مهمترین مسیرهای کشتیرانی جهان، نیز همه را به خود جلب می‌کند. در همین حال، کشورهایی که زمانی می‌توانستند برای توقف جنگ با هم متحد شوند، علاقه یا توانایی خود را از دست داده‌اند. نهادهایی که زمانی می‌توانستند به میانجیگری آتش‌بس کمک کنند، بسیار ضعیف هستند و نمی‌توانند یا نمی‌خواهند کمک کنند. حمدوک، نخست‌وزیر سابق سودان، به من گفت: "ما در یک نظم جهانی بسیار جالب، که بسیاری آن را نظم جهانی جدید می‌نامند، زندگی می‌کنیم. جهانی که ما می‌شناختیم – اجماع، صلح آمریکایی، اجماع پس از جنگ جهانی دوم – دیگر وجود ندارد."

عکسی از مردی با لباس نظامی در اتاقی آسیب‌دیده و پر از آوار، با درب کرکره‌ای نیمه‌ویران و پر از سوراخ گلوله.
لینزی آداریو برای آتلانتیک<br>سربازی از نیروهای مسلح سودان در حال بررسی ویرانه‌ها در خارطوم در ماه مه، ۱۰ روز قبل از اعلام ارتش مبنی بر بازپس‌گیری شهر از RSF.
لینزی آداریو برای آتلانتیک

من امسال دو سفر به سودان، به هر دو طرف خط مقدم، داشتم. هر دو بار توسط افرادی همراهی می‌شدم که می‌خواستند دیدگاه خود را از جنگ ارائه دهند، توضیح دهند که چرا آغاز شده است، و جنایات مرتکب شده توسط طرف دیگر را به من نشان دهند. در خارطوم و پورت سودان، من با یک افسر اطلاعاتی SAF، و همچنین دو زن آمریکایی دیگر سفر کردم. از آنجا که در حال حاضر تقریباً هیچ خارجی در سودان نیست، چه رسد به زنان آمریکایی، ما توجه، امید و مقداری دلخوری را به خود جلب می‌کردیم.

چند نفر در خیابان ما را متوقف کردند تا با افتخار به ما بگویند که قبلاً برای سازمان ملل، ایالات متحده یا یک سفارت خارجی کار می‌کرده‌اند، قبل از اینکه همه آن‌ها ناپدید شوند. زنی به ما نزدیک شد، به ما گفت که مسیحی است، و سپس با ناامیدی دور شد، وقتی فهمید که ما امدادگر مسیحی نیستیم. مردی که در حیاط بیمارستان النو ایستاده بود، اعلام کرد: "من پیامی برای واشنگتن دارم." من ضبط‌کننده خود را روشن کردم، و او در آن صحبت کرد: "سودان را نجات دهید؛ ما به دارو نیاز داریم."

دیگران از قبل می‌دانستند که دارو، مانند سایر اشکال کمک، ممکن است دیگر نرسد. در یک آشپزخانه عمومی در حومه خارطوم، یک داوطلب محلی به ما گفت که تیم او پنج روز در هفته یک خوراک ساده لوبیای آب‌پز سرو می‌کرده است. به دلیل کاهش بودجه آمریکا – احتمالا کاهش بودجه‌ای ناچیز، مقادیر اندکی پول که زمانی به این خیابان فرعی نیمه‌ویران می‌رسید – آن‌ها اکنون فقط سه روز در هفته خدمت‌رسانی می‌کنند. او گفت که آن‌ها در شبکه‌های اجتماعی برای جذب بودجه بیشتر تبلیغ خواهند کرد و امیدوار است به زودی برای دو وعده غذای هفتگی دیگر پول کافی پیدا کنند. او تنها نبود: در بهار امسال، بیش از ۱۷۰۰ آشپزخانه عمومی که توسط داوطلبان در سودان اداره می‌شدند، به طور کامل تعطیل شدند و نزدیک به ۳ میلیون نفر را تحت تأثیر قرار دادند، یا مستقیماً به دلیل کاهش بودجه USAID یا به دلیل هرج و مرج ناشی از اخراج‌های گسترده دولت آمریکا و لغو قراردادها.

عکسی از گروهی از مردان که وارد دروازه آهنی با در باز می‌شوند، دو نفر از آنها به سومی کمک می‌کنند که لباس سفید بلند پوشیده و غرق خون قرمز تیره است، و بیماران دیگری در کنار دیوار نشسته‌اند.
لینزی آداریو برای آتلانتیک<br>پس از گلوله‌باران یک منطقه مسکونی در نزدیکی خارطوم توسط نیروهای RSF، غیرنظامیان مجروح سودانی توسط کادر پزشکی بیمارستان النو در ام درمان تحت درمان قرار می‌گیرند.
لینزی آداریو برای آتلانتیک

با این حال، برخی دیگر می‌خواستند صریحاً بگویند که چقدر از کمک‌های ناچیزی که دریافت کرده‌اند، سپاسگزارند، آنقدر که من احساس شرمساری کردم. در یک مرکز پزشکی دیگر در ام درمان، بیمارستان کودکان البلوک (Al-Buluk)، پزشک جوانی به نام احمد خوجالی (Ahmed Khojali) به من گفت که هنوز بسته‌هایی از پلامپی‌نات (Plumpy’Nut)، یک مکمل غذایی ویژه، دارد. دولت آمریکا از نظر تئوری هنوز بسته‌های پلامپی‌نات را به کودکان مبتلا به سوءتغذیه شدید در سراسر جهان ارسال می‌کند، اما توزیع آن مختل شده است. خوجالی ما را به واحد سوءتغذیه بیمارستان برد. حدود دو دوجین بیمار جدید هر هفته در این بهار می‌رسیدند؛ ما بخشی پر از آن‌ها را دیدیم، کودکان لاغر با چهره‌های بسته، در کنار مادران خسته خود دراز کشیده بودند، که بیشترشان نمی‌خواستند مصاحبه یا عکس بگیرند. وقتی کودکان برای اولین بار می‌رسند، پلامپی‌نات یکی از معدود چیزهایی است که می‌توانند بخورند. خوجالی می‌دانست که برخی از آمریکایی‌ها می‌خواهند کمک‌ها را کاهش دهند چون هدر می‌رود. دکتر گفت: "ما آن را هدر ندادیم؛ ما فقط از آن استفاده می‌کنیم."

اما همه نظرات مربوط به کمک‌های آمریکا نبود. در خارطوم، دارفور و هر جایی که سودانی‌های تبعیدی اکنون گرد هم می‌آیند – ابوظبی، لندن، انجامنا، واشنگتن – با سفیران، کارشناسان، دیپلمات‌ها و سیاستمدارانی صحبت کردم که مکرراً نه تنها در مورد بشردوستان آمریکایی، بلکه در مورد آمریکایی‌هایی که از کاخ سفید می‌آیند تا مذاکره کنند، سران را به هم بزنند، و راهی برای پایان دادن به جنگ پیدا کنند، سوال می‌کردند. آنها آمریکایی‌هایی را می‌خواستند که بقیه جامعه بین‌المللی را به جنبش درآورند، سازمان ملل را درگیر کنند، نیروهای حافظ صلح بیاورند، کاری کنند: مدل حل مسئله دیپلماتیک بزرگ و رهبری شده توسط آمریکا مانند جیمی کارتر در کمپ دیوید یا ریچارد هولبروک در دیتون، که زمانی در دوران دولت‌های دموکرات و جمهوری‌خواه در سودان نیز نقشی ایفا می‌کرد.

پس از اینکه امپراتوری روم از کار افتاد، بسیاری از مردم همچنان به امپراتور دوردست احترام می‌گذاشتند و طوری رفتار می‌کردند که گویی او هنوز اهمیت دارد؛ در سودان، من دلتنگی مشابهی را برای علاقه و تعامل که زمانی از واشنگتن می‌آمد، یافتم. هنگامی که برای اولین بار با سرهنگ حسن ابراهیم (Hassan Ibrahim)، افسر رابط رسانه‌ای ارتش سودان در خارطوم ملاقات کردم، او خود را با یک سخنرانی جدی معرفی کرد، درگیری کشورش را "جنگی فراموش‌شده" توصیف نمود، و چندین روز به ما کمک کرد تا راه‌هایی برای دور زدن قوانین سخت‌گیرانه ارتش پیدا کنیم تا آمریکایی‌ها بتوانند حقیقت را در مورد سودان بیاموزند، و تا این حقیقت الهام‌بخش اقدام آمریکا شود. فولکر پرتز (Volker Perthes)، مقام سابق سازمان ملل، به من اطمینان داد که آمریکایی‌ها "اگر بخواهند از نفوذ خود استفاده کنند، نفوذ دارند." یک سفیر خاورمیانه‌ای در پورت سودان فکر کرد من شوخی می‌کنم وقتی پیشنهاد دادم که ایالات متحده ممکن است دیگر چندان به آفریقا اهمیت ندهد. این فراتر از تصور او، و فراتر از تصور بسیاری از افراد دیگر بود که هنوز بر این باورند که روزی، به نحوی، دیپلمات‌های آمریکایی باز خواهند گشت و تغییر ایجاد خواهند کرد.

عکسی از مردی اخم‌کرده با عینک
<strong>عمر البشیر</strong> نزدیک به ۳۰ سال سودان را به عنوان یک رژیم اسلام‌گرای سرکوبگر اداره کرد، تا آوریل ۲۰۱۹، زمانی که — پس از یک خیزش دموکراتیک گسترده که منجر به چندین ماه تظاهرات و درگیری‌های خشونت‌آمیز در خیابان‌ها شد — توسط ارتش برکنار گردید.
برهان اوزبیلیچی / آسوشیتدپرس
عکس سیاه و سفید از مردی طاس با سبیل که به بالا و راست نگاه می‌کند.
<strong>نخست‌وزیر عبدالله حمدوک</strong> دولت غیرنظامی کوتاه‌مدت را اداره کرد که مورد حمایت ارتش بود و قرار بود گذار به آینده دموکراتیک سودان باشد.
روموآلد مینیو / سیپا / آسوشیتدپرس
عکس سیاه و سفید از مردی سبیل‌دار با لباس نظامی و کلاه که سلام نظامی می‌دهد.
<strong>ژنرال عبدالفتاح البرهان،</strong> فرمانده نیروهای مسلح سودان، یا SAF. در سال ۲۰۲۱، او و معاونش، سپهبد محمد حمدان دگالو (رجوع کنید به پایین)، کودتای نظامی را انجام دادند که منجر به برکناری نخست‌وزیر حمدوک شد. اختلاف برهان با دگالو، جنگ داخلی کنونی را تسریع کرد.
ابراهیم محمد اسحاق / رویترز

ژنرال‌ها و سیاستمداران

عکس سیاه و سفید از مردی با عینک مطالعه و در حال صحبت کردن.
<strong>سپهبد محمد حمدان دگالو، معروف به حمیدتی.</strong> حمیدتی نیروهای پشتیبانی سریع (RSF) را کنترل می‌کند، یک شبه‌نظامی عمدتاً دارفوری که اولین اعضای آن کوچ‌نشینان عرب‌زبان معروف به جنجوید بودند. در ۱۵ آوریل ۲۰۲۳، در آغاز جنگ داخلی، RSF به مقر SAF، فرودگاه خارطوم و کاخ ریاست‌جمهوری حمله کرد.
محمد نورالدین عبدالله / رویترز
عکس سیاه و سفید از مردی با کت و شلوار و کراوات.
<strong>خامس ابکر (Khamis Abakar)،</strong> فرماندار سابق دارفور غربی. ابکر، از اعضای مسالیت، بزرگترین گروه قومی در آن منطقه پیش از جنگ، تلاش کرد بین کشاورزان مسالیت و کوچ‌نشینان عرب صلح برقرار کند. وقتی جنگ داخلی آغاز شد، ابکر و مسالیت با SAF همسو شدند. در ژوئن ۲۰۲۳، ابکر توسط نیروهای RSF ربوده و به قتل رسید، اگرچه آنها مسئولیت را انکار می‌کنند.
پیتر مارتل / خبرگزاری فرانسه / گتی ایمیجز
عکس سیاه و سفید از مردی ریش‌دار با عمامه سفید.
<strong>التیجانی کرشوم (Al Tigani Karshoum)،</strong> معاون سابق ابکر، که پس از قتل ابکر به فرمانداری دارفور غربی رسید. کرشوم با رقبای عرب‌زبان مسالیت، قبایلی که اکثریت جنجوید و اکنون RSF را تشکیل می‌دادند، پیوند دارد. گزارش شده است که او پس از شروع جنگ داخلی، دستور غارت خانه‌های مسالیت را صادر کرده است و در نتیجه تحت تحریم‌های اتحادیه اروپا قرار دارد.
حساب RSF در X

البته، سرعت این تغییر گیج‌کننده است. مدت زیادی نیست که سودان الهام‌بخش شفقت آمریکا بود. از دهه ۱۹۸۰ به بعد، درگیری بین شمال عمدتاً مسلمان سودان و جنوب عمدتاً مسیحی، علاقه و تعامل مسیحیان انجیلی آمریکایی را برانگیخت. خیریه فرانکلین گراهام (Franklin Graham)، صندوق سامریتان (Samaritan’s Purse)، همراه با ورلد ویژن (World Vision) و دیگر خیریه‌های مسیحی، ارتباطات قوی با کلیساهای سودان و در زمان‌های مختلف، شورشیان جنوبی داشتند. آن‌ها هنوز هم دارند: صندوق سامریتان هواپیماهای خود و شبکه توزیع کمک خود را در سودان حفظ می‌کند.

در دهه ۲۰۰۰، کلیساها، کنیسه‌ها و گروه‌های سکولار آمریکایی نیز از استفاده رژیم بشیر از جنجوید، پیشروان RSF، برای پاکسازی قومی قبایل غیر عرب دارفور، عصبانی و درگیر شدند. موزه یادبود هولوکاست ایالات متحده در واشنگتن، در سال ۲۰۰۶ عکس‌های دراماتیکی از دارفور را روی دیوارهای بیرونی خود نمایش داد. نمایشگاه عکسی نیز به چندین دانشگاه سفر کرد. در زمان‌های مختلف، جورج کلونی، آنجلینا جولی، میا فارو، دون چیدل و کایرا نایتلی از سودان بازدید کردند و آگاهی و پول جمع‌آوری کردند.

این کمپین‌ها تأثیرگذار بودند. جورج دبلیو بوش پیوندهای عمیقی با خیریه‌های مذهبی که در سودان فعالیت می‌کردند داشت، و با عزمی راسخ برای کمک به دفتر رسید. دولت اوباما به "مسئولیت حمایت" آمریکا، برای کمک به گروه‌های آسیب‌پذیر جهت جلوگیری از قتل عام و نسل‌کشی، اعتقاد داشت. هر دو تلاش دیپلماتیک و سیاسی واقعی در سودان انجام دادند، عمدتاً به این دلیل که آمریکایی‌ها از آنها می‌خواستند. ملیسا زلیکوف (Melissa Zelikoff)، که بخشی از شورای امنیت ملی جو بایدن بود، به من گفت که وقتی در دهه ۲۰۱۰ شروع به کار روی سودان برای وزارت امور خارجه کرد، "ما یک دفتر فرستاده ویژه ۲۵ نفره داشتیم. ما تیم‌هایی داشتیم که روی هر منطقه، روی هر موضوع کار می‌کردند، و تاکتیک‌ها و رویکردهای مذاکره را بررسی می‌کردند." الکساندر لاسکاریس (Alexander Laskaris)، دیپلمات سابق وزارت امور خارجه که برای دهه‌ها در آفریقا کار کرده بود، اخیراً به عنوان سفیر در چاد، این تلاش را "بیانی قابل توجه از شفقت مردم آمریکا که از طریق سازمان‌های جامعه مدنی خود بر دولت عمل می‌کنند" می‌نامد. از او پرسیدم که با توجه به ادامه خشونت، این تلاش چه نتیجه‌ای داشته است. لاسکاریس به من گفت: "ما جان بسیاری را نجات دادیم. جان بسیاری را."

آمریکایی‌ها همچنین به پایان جنگ داخلی شمال-جنوب، یکی از طولانی‌ترین جنگ‌ها در آفریقا، کمک کردند. در سال ۲۰۱۱، بیش از ۹۹ درصد از سودانی‌های جنوبی در یک همه‌پرسی که از حمایت بین‌المللی برخوردار بود، به استقلال رأی دادند. موجی از حمایت آمریکا از سودان جنوبی – دیپلماتیک، سیاسی، بشردوستانه – به دنبال آن آمد. اکنون، تنها ۱۴ سال بعد، مقیاس و جاه‌طلبی آن کمک تقریباً غیرقابل تصور است. کیت آلمکیست ناپف (Kate Almquist Knopf)، مقام سابق ایالات متحده که نزدیک به دو دهه به عنوان کارشناس آفریقا در USAID و سپس وزارت دفاع خدمت کرده بود، وقتی به من گفت که سودان جنوبی، که دوباره خشونت سیاسی را تجربه می‌کند، "لحظه‌ای را هدر داد که هرگز دوباره نخواهد آمد،" تقریباً نوستالژیک به نظر می‌رسید. او گفت، صرف نظر از اینکه چه کسی رئیس‌جمهور است، "هیچ حزبی احتمالاً هرگز مایل نخواهد بود که دوباره این کار را برای یک کشور در آفریقا انجام دهد."

توجه از اوج سال ۲۰۱۱ به تدریج کاهش یافت، ابتدا آهسته و سپس بسیار سریع. سودان جنوبی مستقل درگیر درگیری‌های قومی داخلی شد و نتوانست شکوفا شود. حامیان ناامید شدند. تعداد کمی از روزنامه‌ها می‌توانستند هزینه‌های پوشش خبری مداوم را بپردازند – به این معنی که تقریباً هیچ خبرنگاری از مکان‌هایی مانند آتلانتا ژورنال-کانستیتوشن – و داستان از تیترها خارج شد. شاید عکس‌های جنگ‌های خارجی بیش از حد آشنا شدند. شاید آمریکایی‌ها بی‌تفاوت شدند. رسانه‌های اجتماعی سیلی از اطلاعات غلط، در مورد سودان و هر جای دیگر، به همراه آوردند و فرهنگی از بدبینی و تمسخر تولید کردند. شفقت از مد افتاد.

سیاست آمریکا نیز تغییر کرد. اولین دولت ترامپ فوراً ایده "مسئولیت حمایت" را کنار گذاشت – و وقتی این کار را کرد، همه دیگر هم همین کار را کردند. وزارت امور خارجه دونالد ترامپ نیز به انقلاب دموکراتیک سودان در سال ۲۰۱۹ علاقه‌مند نبود. به جای ترویج دولتی که اولین امکان واقعی برای صلح و آشتی در دهه‌ها را ارائه می‌داد، تیم ترامپ عمدتاً علاقه‌مند به متقاعد کردن سودان برای امضای توافقنامه ابراهیم و به رسمیت شناختن اسرائیل بود، که دولت غیرنظامی در ژانویه ۲۰۲۱، در ازای حذف سودان از لیست کشورهای حامی تروریسم، با آن موافقت کرد. به عنوان بخشی از آن توافق، دولت بودجه‌ای را برای کمک به دولت انتقالی اختصاص داد، اما این پول ۱۰ ماه بعد، پس از کودتا، دوباره به حالت تعلیق درآمد و عمدتاً خرج نشد.

حتی پس از روی کار آمدن بایدن، توجه عمومی و سیاسی آمریکا ابتدا بر افغانستان و سپس بر اوکراین و غزه متمرکز شد؛ و هرگز به سودان بازنگشت. پس از کودتای ۲۰۲۱، دیپلمات‌های آمریکایی – با همکاری بریتانیایی‌ها، سعودی‌ها، اماراتی‌ها و سازمان ملل – تلاش کردند تا ترتیب تقسیم قدرت سال ۲۰۱۹ را بازگردانند، مذاکره‌ای که مطمئناً هرگز توجه سطح بالای Camp David را به خود جلب نکرد و عمدتاً غیرنظامیانی را که رهبری شورش علیه بشیر را بر عهده داشتند، کنار گذاشت. این گروه بحث‌های مربوط به اصلاحات بخش امنیتی را به پایان موکول کرد و گزارش‌های مربوط به حرکت نظامی در اطراف خارطوم را نادیده گرفت. تنها چند ساعت قبل از شروع جنگی که پیش‌بینی می‌شد، یک مقام ارشد آمریکایی به همکارانش گفت: "نیازی به وحشت نیست."

عکسی در غروب از زنی که از شانه به پایین با شال قرمز پوشانده شده و کودکی نحیف را در دامان خود نگه داشته، نشسته روی پتویی با طرح‌های روشن.
لینزی آداریو برای آتلانتیک<br>در بیمارستان بخش ایریبا در شمال شرقی چاد، طیبه عدنان سلیمان (Taiba Adnan Suliman) حسین، یکی از دوقلوهای پنج ماهه‌اش را که به شدت دچار سوءتغذیه است، در آغوش گرفته است. طیبه و هفت فرزندش ۲۰ روز از الفاشر پیاده آمدند.
لینزی آداریو برای آتلانتیک

پس از آن هیچ دیپلمات آمریکایی بازنگشت، به جز یک استثناء. در فوریه ۲۰۲۴، دولت بایدن بالاخره یک فرستاده به سودان منصوب کرد، نماینده سابق، تام پریلو (Tom Perriello)، که بدون حمایت داخلی زیاد یا توجه ریاست جمهوری، یک روز را در پورت سودان گذراند (حداکثر آن چیزی که قوانین امنیتی پس از بنغازی اجازه می‌داد) و یک فرمت جدید برای مذاکرات هفتگی آغاز کرد. هشت ماه پس از انتخاب مجدد ترامپ، دولت ترامپ هیچ فرستاده جایگزینی، و در واقع هیچ مقام ارشد با تجربه عمیق در آفریقا را منصوب نکرده بود.

تا امسال، ایالات متحده با این وجود بزرگترین کمک‌کننده به سودان باقی ماند، نه تنها صدها میلیون دلار کمک مالی فراهم کرد، بلکه از لجستیک برای عملیات سازمان ملل و سایر عملیات امدادی در داخل و خارج از کشور، و برای پناهندگان سودانی در سراسر جهان حمایت می‌کرد. در سودان، ایالات متحده هنوز نفوذ لازم را داشت تا بر رسیدن برخی کمک‌ها به هر دو طرف درگیری، حتی اگر به معنای برخورد با RSF بر خلاف اعتراضات SAF باشد، اصرار ورزد. پریلو به من گفت: "تنها چیزی که از قدرت نرم ایالات متحده باقی مانده بود، USAID بود." "من فکر می‌کنم ما در حال کاهش بدترین قحطی روی زمین بودیم."

اما این میزان حمایت با فداکاری نسل قبلی، به ویژه اعضای مسن‌تر کنگره و کارکنان که هنوز نقش سابق ایالات متحده در سودان را به یاد داشتند، ممکن شد، حتی اگر به ندرت در مورد آن با موکلان خود صحبت می‌کردند. اکنون واشنگتن توسط افرادی اداره می‌شود که نسبت به سیاست‌های کمکی که تنها چند سال پیش پذیرش دو حزبی داشتند، بی‌تفاوت یا حتی خصمانه هستند. در فوریه امسال، با یک مقام USAID صحبت کردم که مستقیماً مسئول کمک‌های بشردوستانه به پناهندگان سودانی خارج از سودان بود. او به من گفت که اگرچه می‌دانست دولت ترامپ قطع بودجه خواهد کرد، اما تأثیر فاجعه‌بار حمله ایلان ماسک به USAID و سایر برنامه‌های کمک، یا عدم علاقه کامل دولت جدید به نحوه تأثیر این قطع بودجه‌های برنامه‌ریزی‌نشده در سراسر آفریقا را پیش‌بینی نکرده بود. در زمان صحبت ما، او از ایمیل خود و سیستم‌هایی که برای پردازش پرداخت‌ها نیاز داشت، محروم شده بود و قادر به برقراری ارتباط با افراد در صحنه نبود. از لحاظ نظری، کمک‌های اضطراری غذایی از نوعی که او مدیریت می‌کرد، قرار بود حفظ شوند، اما تمام حمایت‌های مربوط به تحویل غذا و پول – قراردادها با شرکت‌های حمل و نقل و امنیتی؛ نهادهایی که آمار بهداشتی را جمع‌آوری می‌کنند، قحطی را پیش‌بینی می‌کنند، به کشاورزان کمک می‌کنند – همراه با پرسنل آن‌ها قطع شده بود. این بر همه تأثیر گذاشت: سازمان ملل، سایر خیریه‌ها، حتی گروه‌های مردمی مانند اتاق‌های واکنش اضطراری سودان.

پرسیدم کمک آمریکا چقدر اهمیت داشت. او شروع به پاسخ کرد و سپس گریه کرد. پس از بهبودی گفت: "ما کارهای زیادی انجام می‌دهیم و همه آن بدون هیچ اخطاری در حال گرفته شدن است." "هیچ برنامه‌ریزی برای انتقال وجود ندارد. هیچ تحویل این کمک‌ها وجود ندارد. ایالات متحده از همیشه بزرگترین کمک‌کننده به سودان و برای مدت طولانی به پناهندگان سودانی بوده است. و این یک فاجعه است."

در دهه گذشته، پناهندگان به آرامی از بحث عمومی آمریکا ناپدید شده‌اند، مگر زمانی که به عنوان مهاجران ناخواسته، یا به عنوان سوخت برای میم‌های راست افراطی مطرح می‌شوند. اما آن‌ها از جهان ناپدید نشده‌اند. برعکس، تعدادشان در حال افزایش است. جنگ‌های دهه ۱۹۹۰ جمعیتی ثابت از حدود ۴۰ میلیون پناهنده و آواره تولید کرد. اما در سال ۲۰۱۱، این ارقام شروع به افزایش کردند. در سال ۲۰۲۴، دفتر کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل، ۱۲۳ میلیون نفر را در سراسر جهان که پناهنده، آواره، یا در جستجوی پناهندگی بودند، شمارش کرد.

اعداد بزرگتر، مشکلی عمیق‌تر را منعکس می‌کنند. اگر پناهندگان بیشتری به دلیل درگیری‌های بیشتر وجود دارند، این نیز درست است که درگیری‌های بیشتری به دلیل تضعیف اجماع بین‌المللی وجود دارد. در دهه‌های ۱۹۹۰ و اوایل ۲۰۰۰، دوره‌ای از مأموریت‌های متعدد حفظ صلح، چینی‌ها تمایل به بی‌طرفی داشتند و روس‌ها علاقه‌مند به همکاری بودند. آمریکایی‌ها، همراه با متحدان اروپایی خود، از درجه‌ای از قدرت و نفوذ بر روابط بین‌المللی برخوردار بودند که در آن زمان به هیچ وجه قدر آن را نمی‌دانستند.

آن دوران اکنون به پایان رسیده است. ایالات متحده از قطعنامه‌های سازمان ملل برای توجیه حمله به عراق استفاده کرد، که به سلب مشروعیت سازمان ملل و رویه‌های آن در نگاه بقیه جهان کمک کرد. روسیه و چین ثروتمندتر و پرخاشگرتر شدند. اکنون هر دو این کشورها و شبکه متحدانشان – از کوبا تا آذربایجان و زیمباوه – زبان حقوق بشر را به طور کلی به سخره می‌گیرند یا تضعیف می‌کنند. همین کار را جناح MAGA حزب جمهوری‌خواه آمریکا نیز انجام می‌دهد. در همین حال، نهادهای بشردوستانه سازمان ملل، که هرگز الگوهای عملکردی نبودند، به قدری "بوروکراتیک" شدند، به گفته الکس روندوس (Alex Rondos)، نماینده ویژه سابق اتحادیه اروپا در شاخ آفریقا، که مقامات "از پذیرش ریسک، حتی برای جلوگیری از مرگ و میر، خودداری کردند."

شورای امنیت سازمان ملل ابتدا به مکانی پرمناقشه و سپس ناکارآمد تبدیل شد. مذاکره‌کنندگان مستقل سازمان ملل حمایت و نفوذ خود را از دست دادند. سرانجام، حمله روسیه به اوکراین برای اولین بار از زمان جنگ سرد، یک عضو شورای امنیت را مستقیماً در برابر سه عضو دیگر قرار داد و شاید برای همیشه، نقش شورای امنیت سازمان ملل را به عنوان مکانی جدی برای بحث درباره مسائل جنگ و صلح پایان داد.

به لطف این تغییر، سازمان ملل از سال ۲۰۱۴ تاکنون هیچ مأموریت صلح‌بانی کاملاً جدیدی را آغاز نکرده است – و حتی همان یک مورد هم، به جمهوری آفریقای مرکزی، همانطور که جرمی کونیان‌دیک (Jeremy Konyndyk) از سازمان Refugees International به من گفت، تنها به این دلیل ممکن شد که مربوط به کشوری بود که "هیچ قدرت بزرگی واقعاً به آن اهمیت استراتژیکی نمی‌داد." مذاکره‌کنندگان بین‌المللی و فرستادگان سازمان ملل که ممکن بود زمانی همه بازیگران را به دنبال صلح در سودان ترغیب کنند، به پس‌زمینه محو شده‌اند. سازمان ملل در واکنش به انقلاب غیرنظامی سال ۲۰۱۹ کند عمل کرد. تنها پس از مدت زمان غیرقابل بخششی طولانی، در ژانویه ۲۰۲۱، دبیرکل سازمان ملل، آنتونیو گوترش (António Guterres)، دیپلماتی، فولکر پرتز (Volker Perthes)، را برای ریاست مأموریت کمک انتقالی یکپارچه سازمان ملل در سودان (UN Integrated Transition Assistance Mission in Sudan) که نامی پرطمطراق داشت، منصوب کرد. اما پس از اینکه کودتای نظامی آن دولت را سرنگون کرد، پرتز به من گفت: "ما هیچ گذاری برای کمک نداشتیم." او درگیر ماند و تلاش کرد تا بازگشت نخست‌وزیر را مذاکره کند و بین دو ارتش میانجی‌گری نماید. اما ارتش سودان او را به جانبداری متهم کرد زیرا او بر صحبت با هر دو طرف اصرار داشت، و سرانجام او را شخصیت نامطلوب (persona non grata) اعلام کرد.

رابطه سازمان ملل با سودان هرگز بهبود نیافت. گوترش به طور دوره‌ای اعلامیه‌هایی صادر می‌کند ("ما باید بیشتر – و اکنون بیشتر – برای کمک به مردم سودان برای رهایی از این کابوس انجام دهیم")، اما او خودش به سودان نرفته است. فرستاده او به سودان، یک وزیر امور خارجه سابق الجزایری، به طور گسترده به دلیل جانبداری درک شده مورد انتقاد قرار می‌گیرد، زیرا سازمان ملل، در عمل، SAF را به عنوان دولت مشروع می‌بیند. کارکنان سازمان ملل در سودان مکرراً به موانع بوروکراتیکی اشاره می‌کنند که همه طرف‌های درگیر برای جلوگیری از توزیع کمک ایجاد می‌کنند. در یک نشست توجیهی برای شورای امنیت سازمان ملل، کریستوفر لاک‌یر (Christopher Lockyear)، رئیس پزشکان بدون مرز، گفت که "تحویل کمک‌های بشردوستانه در سودان بسیار و در برخی موارد عمداً پیچیده است." او همچنین هشدار داد که هر دو طرف از کمک، و سازمان‌های امدادی، به عنوان منبع مشروعیت استفاده می‌کنند. یک دیپلمات سابق سازمان ملل به من با صراحت بیشتری گفت که ارتش سودان "از گرسنگی به عنوان سلاح جنگی استفاده می‌کند."

این نوع انتقاد از سرخوردگی واقعی نشأت می‌گیرد. اما احساسات گرمی ایجاد نمی‌کند. جبرئیل ابراهیم (Gibril Ibrahim)، وزیر دارایی ارتش سودان، به من گفت که "جامعه بین‌المللی" تا حد زیادی بی‌ربط است و "عمدتاً کشورهای حوزه خلیج فارس" برای قربانیان درگیری کمک فراهم می‌کنند. اگرچه این ادعا نادرست بود – تا سال گذشته، صدها میلیون دلار آمریکایی همچنان به سودان سرازیر می‌شد – اما این نظر آشکارکننده بود. در عمل، رهبران سودان، در تمام طرف‌های درگیری، پیشاپیش از ایالات متحده، سازمان ملل، و کمک‌های بین‌المللی و قوانین بین‌المللی روی گردانده‌اند، زیرا در دنیای آنها، این چیزها هیچ معنایی ندارند.

عکسی از فضای داخلی عقب یک کامیون حمل و نقل پر از زنان با روسری‌های رنگارنگ و طرح‌دار و کودکان در تمام سنین، با کودکی در پیش‌زمینه که دستش را روی صورتش گذاشته و چشمانش را پوشانده است.
لینزی آداریو برای آتلانتیک<br>پناهندگان سودانی از اردوگاهی در خارج از الفاشر، دارفور، به اردوگاه تینه در چاد، در اوایل ماه مه، پس از حمله RSF به الفاشر، منتقل می‌شوند. RSF ده‌ها غیرنظامی را کشت و خانه‌ها و دفاتر بشردوستانه را به آتش کشید و بیش از ۴۰۰,۰۰۰ نفر را مجبور به فرار از اردوگاه کرد.
لینزی آداریو برای آتلانتیک

ما از مرز وارد سودان شدیم، نزدیک شهر ادره (Adré) در چاد، مکانی که به معنای واقعی کلمه روی ماسه‌های روان ساخته شده است. ادره، بدون درخت، چمن و آب، اکنون میزبان بیش از ۲۰۰,۰۰۰ پناهنده سودانی است. از اردوگاه اصلی آن بازدید کردم – یک اردوگاه واقعی، نه یک مدرسه تبدیل شده – که از بیرون شبیه یک زندان مستحکم به نظر می‌رسد. خود مرز اکنون یک منطقه بی‌طرف پر سر و صدا است، پر از کامیون‌های حمل‌ونقل، واگن‌های کوچک، خودروها، وانت‌ها، شترها و الاغ‌ها. اگر طلا یا سلاح در پتوی کسی پیچیده شده یا زیر صندلی‌های یک ون پنهان شده بود، هیچ کس نمی‌دانست. هنگام عبور از چاد به سودان، با هیچ مقام گمرکی یا پست مرزی رسمی مواجه نشدم، زیرا در سمت سودان دولت درستی وجود ندارد.

نیروهای پشتیبانی سریع (RSF) در غرب دارفور نظم را حفظ می‌کنند (یا حداقل در حال حاضر چنین است). مردان مسلح با مسلسل در بازارها گشت‌زنی می‌کنند. وانت‌های حامل سربازان بیشتر در مقابل ساختمان‌های فرسوده اداره محلی پارک می‌کنند. اما مردانی که شهر را کنترل می‌کنند، چیز زیادی دیگری نمی‌توانند فراهم کنند. می‌توان غرب دارفور را بهشتی لیبرتارین نامید: نه مالیات بر درآمدی وجود دارد، نه دولتی، نه مقرراتی – اما جاده، بیمارستان و مدرسه‌ی زیادی هم نیست.

عکسی در غروب از زنی که از شانه به پایین با شال قرمز پوشانده شده و کودکی نحیف را در دامان خود نگه داشته، نشسته روی پتویی با طرح‌های روشن.
لینزی آداریو برای آتلانتیک<br>در بیمارستان بخش ایریبا در شمال شرقی چاد، طیبه عدنان سلیمان (Taiba Adnan Suliman) حسین، یکی از دوقلوهای پنج ماهه‌اش را که به شدت دچار سوءتغذیه است، در آغوش گرفته است. طیبه و هفت فرزندش ۲۰ روز از الفاشر پیاده آمدند.
لینزی آداریو برای آتلانتیک

من از ادره به ال جنینه (El Geneina)، شهری در غرب دارفور، با محافظی که RSF به ما اختصاص داده بود، سفر کردم. او در دبی تحصیل می‌کرد و به جای جلابیه و عمامه، کفش ورزشی و شلوارهای کتان تمیز پوشیده بود. اما او ما را از ده‌ها ایست بازرسی که با آنها برخورد کردیم، عبور داد، با احوالپرسی از مردان مسلح، در آغوش گرفتن آنها، و گاهی توقف برای گپ زدن، شاید در مورد اقوام یا دوستان مشترک. در آخرین روز سفرمان، او به من گفت که امیدوار است روزی به کالیفرنیا برود، در مورد کالیفرنیا بیاموزد، و سپس به خانه بازگردد و دارفور را بیشتر شبیه کالیفرنیا کند.

دیگران نیز به ما گفتند که آرزوی چیزهایی را دارند که جهان لیبرال قبلاً نمایندگی می‌کرد. در میان آن‌ها، التیجانی کرشوم (Al Tigani Karshoum)، فرماندار فعلی دارفور غربی، بود که قبلاً به عنوان معاون فرماندار قبلی، خامس ابکر (Khamis Abakar)، خدمت کرده بود. این دو مرد در سال‌های پس از توافق دولت برای میانجیگری صلح و تقسیم قدرت منصوب شده بودند. ابکر یکی از اعضای قبیله مسالیت بود که پیش از جنگ بزرگترین گروه قومی در ال جنینه بود. ارتباطات کرشوم با رقبای عرب‌زبان مسالیت است، قبایلی که بخش عمده‌ای از جنجوید و اکنون RSF را تشکیل می‌دهند.

رقابت میان مسالیت و عرب‌ها قدیمی است، گرچه همیشه کشنده نبوده است. مسالیت، همراه با سایر قبایل، کشاورز بودند؛ عرب‌ها عشایر، شتربان بودند. اگرچه آن‌ها خود را از نظر قومی متفاوت می‌دانند، اما دهه‌ها در دارفور در کنار هم زندگی کرده و حتی وصلت کرده بودند، تا اینکه تغییر اقلیم زمین را خشک کرد و بخش‌های قابل کشت را کمیاب ساخت. پس از یک خشکسالی و قحطی بزرگ در سال‌های ۱۹۸۴–۸۵، همه شروع به خرید اسلحه کردند. الکس دو وال (Alex de Waal)، مورخ، در سال ۲۰۰۴ نوشت: "یک گله هزار شتر بیش از یک میلیون دلار دارایی محسوب می‌شود. فقط ساده‌ترین گله‌دار کلاشنیکف نمی‌خرید." این درگیری سپس توسط دولت بشیر در خارطوم تسریع شد، که به کوچ‌نشینان سلاح‌های بیشتری داد و آن‌ها را به عنوان جنجوید قدرتمند کرد تا همسایگان خود را سرکوب کنند.

جنگ داخلی کنونی، این رقابت قدیمی، همراه با بسیاری دیگر از رقابت‌های سودان، را دوباره شعله‌ور کرده و تشدید کرده است، زیرا به هر دو طرف اجازه داد تا سلاح‌های پیچیده را از سراسر جهان به دست آورند. فرماندار ابکر و مسالیت با نیروهای مسلح سودان همسو شدند که تانک و هواپیما داشتند. RSF و اعراب کوچ‌نشین پهپاد، هویتزر، پرتاب‌کننده‌های موشک چندگانه، و سایر سلاح‌ها را از خارج وارد کردند. طبق گزارش سازمان ملل، آنها از زرادخانه خود برای به راه انداختن موجی از خشونت در محله‌های مسالیت ال جنینه استفاده کردند و ۱۰ تا ۱۵ هزار نفر را کشتند. خود ابکر ربوده و سپس به قتل رسید.

در زیر یک چادر در خارج از اردوگاه پناهندگان گسترده در ادره، دارالسلام (Darassalam)، معلم و مدیر یک مدرسه، به من گفت که سربازان عرب به محله او در ال جنینه آمده و به او دستور داده‌اند که به چاد برود. آن‌ها به او گفته‌اند که می‌خواهند "شهر را از پوست‌های سیاه پاک کنند." RSF، که او آن را جنجوید می‌نامید، در مقابل چشمان او مردم را کشتند. "من زنان و مردان مورد تجاوز قرار گرفته و افرادی را دیدم که در مقابل چشمانم کتک می‌خوردند." در سال ۲۰۲۳، سایر تبعیدیان مسالیت به رویترز گفتند که خود کرشوم (Karshoum) را در وانت‌ها دیده‌اند که دستور غارت خانه‌ها را می‌داده است. در نتیجه این گزارش‌ها و سایر موارد، که او آن‌ها را رد می‌کند، کرشوم تحت تحریم‌های اتحادیه اروپا قرار دارد.

کرشوم داستان متفاوتی برای من تعریف کرد. او، مانند چندین نفر دیگر، ادعا کرد که مسالیت و SAF جنگ را آغاز کرده‌اند. او از آنچه در ال جنینه اتفاق افتاده بود ابراز پریشانی کرد. او به من گفت که پس از قتل ابکر، آنقدر پریشان بود که نتوانست به وظایفش ادامه دهد. او گفت، ابکر "دوست من" بود. شورایی از بزرگان، شامل ده‌ها رهبر قبیله‌ای و مذهبی، به خانه او آمدند و از او خواستند که بماند. او به من گفت که ابتدا امتناع کرد. سرانجام موافقت کرد.

من نمی‌دانم آنچه کرشوم به من گفت حقیقت داشت یا خیر. اما او می‌خواست که من درک کنم که او حمایت واقعی جامعه مدنی را دارد، خودش یک غیرنظامی است و می‌خواهد یک دولت غیرنظامی بسازد، دولتی که همه گروه‌های قومی منطقه را نمایندگی کند. او به من گفت که باید تحقیقات مستقلی در مورد رویدادهایی که در بهار ۲۰۲۳ رخ داد (اگرچه سازمان ملل قبلاً یکی انجام داده است) انجام شود. او به من اطمینان داد که مسالیت‌ها به سودان بازمی‌گردند، و مرا تشویق کرد که بیایم و شاهد یک جلسه محلی از مسالیت‌ها و سایر قبایل باشم که قرار بود در شهر دیگری چند ساعت دورتر برگزار شود.

این رویداد اتفاق نیفتاد، یا شاید من مورد استقبال نبودم؛ دلیل لغو دعوت هرگز مشخص نشد. اما من با کمیته آشتی که از کرشوم حمایت می‌کردند، ملاقات کردم. حدود دوازده نفر از اعضای کمیته در یک اتاق خالی جمع شدند و خود را معرفی کردند، هر یک نام قبیله یا عشیره خود را می‌بردند، از جمله مردی که خود را مسالیت معرفی کرد. ما همچنین با عبدالباقی علی حسین احمد (Abdulbaqi Ali Hussein Ahmed)، وکیل و رئیس مجمع مؤسسان محلی، ملاقات کردیم. او با جدیت اتاق قدیمی شورا را به من نشان داد، با کاشی‌های کهنه، دیوارهای آب‌گرفته، و پنجره‌های بسته، و قول داد که روزی دوباره توسط همه گروه‌های قومی منطقه استفاده خواهد شد.

در خارج از سودان، RSF نیز می‌خواهد به عنوان نیرویی برای دموکراسی دیده شود، نه به عنوان یک شبه‌نظامی حریص که به پاکسازی قومی مشغول است. بهار گذشته، گروهی از رهبران RSF، همراه با شبه‌نظامیان متحد، برنامه‌هایی را برای تشکیل یک دولت صلح و وحدت و صدور گذرنامه و ارز اعلام کردند. همه این تلاش‌ها با تمسخر زیادی روبرو شد. در ادره، اسعد بحرالدین (Asaad Bahr Al-Din)، برادر سلطان مسالیت، به ما گفت که اگرچه برخی از مسالیت‌ها ممکن است برای تجارت یا جمع‌آوری وسایل به ال جنینه بازگردند، اما تعداد کمی برای همیشه بازمی‌گردند. او به ما گفت: "تبعیض وجود دارد." "آزادی نیست." دشمنان درک شده RSF همچنان مرعوب می‌شدند، گاهی کتک می‌خوردند، حتی فقط به دلیل عدم ابراز غم و اندوه کافی پس از شنیدن خبر شکست‌های RSF در میدان نبرد. در پورت سودان، از وزیر دارایی، که خودش دارفوری بود، پرسیدم که نظرش در مورد دولت صلح و وحدت RSF چیست، و او فوراً آن را رد کرد. "آن‌ها چیزی در مورد دموکراسی نمی‌دانند. در واقع، دیگران از آن‌ها استفاده کرده‌اند تا در مورد دموکراسی صحبت کنند."

من استفاده از واژه دموکراسی را به گونه‌ای دیگر شنیدم. دوباره به دهه‌های پس از سقوط رم فکر کنید. مدت‌ها پس از آنکه امپراتوری برای اعمال قدرت واقعی بیش از حد ضعیف شده بود، لاتین همچنان زبان علم، کلیسا، و ارتباطات جهانی باقی ماند. در بخش‌های زیادی از جهان، اصطلاحات دموکراسی و جامعه مدنی اکنون به همین شکل عمل می‌کنند: آن‌ها نشان می‌دهند که کاربر به چیزی بهتر – مشروعیت، دولت‌سازی – آرزو دارد. جنگ‌سالاران می‌توانند برای مدتی با زور بی‌رحمانه حکومت کنند، اما در نهایت آن‌ها به دنبال شناسایی، پذیرش، شاید دولت‌سازی و عضویت در سازمان ملل هستند.

مسیر رسیدن به همه اینها هنوز هم از قوانین بین‌المللی می‌گذرد، حتی در جهانی که قوانین بین‌المللی توسط کشورهایی که آن را ابداع کردند، مورد تمسخر، طرد و نادیده گرفته می‌شود.

عکسی در غروب از دو ردیف مردانی که در میانه‌رویی خاکی وسیع خیابانی پر از مغازه و خودرو نماز می‌خوانند.
لینزی آداریو برای آتلانتیک<br>پس از افطار در غروب ماه رمضان، مردان سودانی در یک جزیره میانی خیابانی در ام درمان نماز می‌خوانند.
لینزی آداریو برای آتلانتیک

یک روز در اواخر اقامتمان در ال جنینه، برنامه‌ریزی کردیم که زود حرکت کنیم تا به زالینگی (Zalingei)، شهری دیگر در حدود ۱۶۰ کیلومتری شرق برویم و همان روز بازگردیم. جاده بیابانی بین دو شهر یکی از بهترین‌ها در دارفور است، که به سادگی به این معنی است که بیشتر آن آسفالت شده است. با این حال، مسیر به یک انحراف از طریق بستر خشک رودخانه نیاز دارد تا از یک پل بمباران شده جلوگیری شود، از بیش از ده‌ها ایست بازرسی RSF عبور می‌کند، و از منطقه‌ای بدون اتصال تلفن همراه و تنها با کنترل سست RSF می‌گذرد. گفته می‌شد رانندگی در طول روز امن است، اما همه به ما توصیه کردند قبل از تاریکی هوا به خانه برگردیم: نه تنها هیچ مالیات و مقررات دولتی در دارفور وجود ندارد، بلکه هیچ پلیس بزرگراه و خدمات نجات نیز وجود ندارد. اگر چیزی اشتباه پیش برود، هیچ کس به شما کمک نخواهد کرد.

آن روز بد گذشت. صبح، منتظر مجوز RSF برای ترک شهر با خودرو، وقتمان را از دست دادیم. برای قرار ملاقات در بیمارستان خیلی دیر رسیدیم و پزشکانی که قصد ملاقات با آنها را داشتیم، برای ناهار رفته بودند. برای ملاقات بعدی‌مان حتی دیرتر رسیدیم و قرار بعدی را فقط در چند دقیقه فشرده کردیم. سپس، درست پس از اینکه بالاخره سوار خودرو شدیم و آماده شدیم تا از شهر خارج شویم، راننده‌مان، که از چاد با ما آمده بود و زیاد اهل ارتباط نبود، ناگهان اعلام کرد که بنزین تمام کرده است. در زالینگی پمپ بنزین وجود ندارد، بنابراین به یک بازار خیابانی رفتیم و با ظروف پلاستیکی بزرگ باک را پر کردیم. تا زمانی که این عملیات خسته‌کننده به پایان رسید، اواخر بعدازظهر بود.

از شهر خارج شدیم. سپس، درست زمانی که خورشید در حال غروب بود، روز به صحنه‌ای از یک فیلم بد تبدیل شد. خودرو شروع به لرزیدن کرد، سپس سرعتش کم شد. لاستیک پنچر شد. پیاده شدیم تا آن را عوض کنیم. لاستیک یدک خراب بود. راهنمای ما، که در طول مشکلات قبلی آرام و پرحرف بود، ناگهان تغییر لحن داد. به راننده دستور داد، به او گفت که با لاستیک پنچر به حرکت ادامه دهد: باید به یک ایست بازرسی می‌رسیدیم. در میانه بیابان در تاریکی امن نبود.

درست در همان لحظه، اتومبیلی را از دور دیدیم که نزدیک می‌شد – که برای این وقت از روز غیرعادی بود. راننده، مترجم و راهنمای ما در حالتی عصبی و ساکت منتظر ماندند تا ببینند چه کسی خواهد بود. خودرو یک وانت بود؛ سرنشینان آن مردانی با لباس‌های بلند و عمامه بودند، که کلاشینکف (AK-47) حمل می‌کردند، برخی در کابین و برخی در عقب ایستاده بودند.

کامیون سرعتش را کم کرد. راهنمای ما لبخندی گشاد زد و دستانش را گشود. او نامی را صدا زد. یکی از مسافران، که جلابیه فیروزه‌ای و عمامه استتار به تن داشت، از کامیون پایین پرید و به سمت او شتافت تا در آغوشش بگیرد. او برادرزن او بود.

ما نجات یافتیم. برادرزن و همراهانش یک دیش استارلینک (Starlink) روی کاپوت وانتشان نصب کرده بودند، بنابراین Wi-Fi داشتیم. آن‌ها لاستیک یدک سالمشان را به ما دادند و ما را در تاریکی تا ال جنینه همراهی کردند. در یک جهان بی‌قانون – در مکانی که توسط شبه‌نظامیان، قبایل و خانواده‌ها اداره می‌شود – تا زمانی که اقوامتان مسئول باشند، کاملاً در امان هستید.

چند روز پس از ترک خارطوم، ارتش سودان کاخ ریاست‌جمهوری، مقر نمادین قدرت در پایتخت را بازپس گرفت. سربازان خود را در حال فریاد شعارهای پیروزمندانه و تکان دادن تفنگ در مقابل پنجره‌های شکسته فیلم گرفتند. مقامات نظامی سودان سیل عظیمی از ستایش را در شبکه‌های اجتماعی منتشر کردند. در پورت سودان، چندین نفر با اطمینان پیش‌بینی کردند که جنگ به زودی به پایان می‌رسد، شاید تا آوریل، زیرا ارتش سودان به سرعت بقیه کشور را بازپس می‌گیرد.

همان روز، سرهنگ ابراهیم، افسر رابط رسانه‌ای جدی که به ما کمک کرده بود چون نمی‌خواست سودان "جنگی فراموش‌شده" شود، در یک حمله پهپادی به همراه تیمی از خبرنگاران تلویزیون سودان کشته شد. RSF باید آن‌ها را هدف قرار داده باشد تا فیلم و عکس‌هایی را که می‌توانست خبری باشد، خراب کند. آن شب در باغ هتل ما در پورت سودان، یک افسر ارشد ارتش سودان، از خاندان‌های ریشه‌دار در دولت و ارتش، محرمانه به ما گفت که با خوش‌بینی رسمی مخالف است. جنگ به زودی پایان نخواهد یافت. خانواده خودش، که اعضایشان در طرف‌های مختلف درگیری قرار گرفته بودند و به شدت دچار تفرقه شده بودند، هنوز با "پاهای خود" تصمیم به ترک کشور می‌گرفتند و به مصر، ابوظبی یا فراتر از آن سفر می‌کردند.

اما همه ترک نخواهند کرد. و نه همه تسلیم نیهیلیسم و طمعی خواهند شد که جنگ را به پیش می‌برد، یا به ناامیدی که پس از این همه ویرانی به وجود آمده است.

عکسی در غروب از دو ردیف مردانی که در میانه‌رویی خاکی وسیع خیابانی پر از مغازه و خودرو نماز می‌خوانند.
لینزی آداریو برای آتلانتیک<br>پس از افطار در غروب ماه رمضان، مردان سودانی در یک جزیره میانی خیابانی در ام درمان نماز می‌خوانند.
لینزی آداریو برای آتلانتیک

در یکی از بازدیدهایم از بیمارستان النو در ام درمان، با مؤمن ولد زینب (Momen wd Zaineb) ملاقات کردم. قرار گذاشته بودیم در حیاط بیمارستان همدیگر را ملاقات کنیم، اما گفتگو تقریباً غیرممکن شد. ولد زینب توسط جمعیت زیادی از افراد عمدتاً سالخورده احاطه شده بود، که همگی تکه‌های کوچک کاغذ را تکان می‌دادند. این‌ها نسخه‌هایی برای داروهایی بودند که در النو موجود نیستند، بیمارستان النو کادر مجرب اورژانس و داروخانه رایگان دارد اما منابع محدودی، به ویژه در مورد داروهای بیماری‌های مزمن، دارد. ولد زینب در فیسبوک برای تأمین هزینه داروها پول جمع‌آوری می‌کند و به طور دوره‌ای از ۱۲۵,۰۰۰ دنبال‌کننده‌اش می‌خواهد کمک مالی کنند. شبکه‌های اجتماعی همچنین به موهای سیاه بلند و مجعد و عینک‌های سیمی او کمک کرده‌اند تا به نوعی علامت تجاری تبدیل شوند. وقتی او در بیمارستان است، توسط افرادی که او را می‌شناسند، افرادی که می‌خواهند درمان شوند، احاطه می‌شود.

شهرت محلی ولد زینب ریشه‌های عمیق‌تری نیز دارد، در جنبش انقلابی که به پایان رژیم بشیر منجر شد، و در جامعه سودانی‌ها که از زبان شفافیت، دموکراسی و تقسیم قدرت نه برای جلب نظر یک آرمان خارجی یا کسب شناسایی بیرونی استفاده می‌کنند، بلکه به این دلیل که معتقدند این تنها راه دستیابی به صلح در سودان است. او به من گفت: "ما منابع فراوانی داریم. اما از سوءمدیریت گسترده و فساد حتی بزرگتر رنج می‌بریم؛ به همین دلیل است که مردم ما در این شرایط غم‌انگیز زندگی می‌کنند. کشور ما یک بهشت است، اما کسانی هستند که می‌خواهند تنها در آن بهشت زندگی کنند، بر آن حکومت کنند و تمام ثروت آن را صاحب شوند."

در نتیجه این باورها، ولد زینب بخش زیادی از زندگی خود را در خفا گذرانده است. او ابتدا از رژیم بشیر پنهان شد. پس از کودتا، از دیکتاتوری نظامی پنهان شد. در اولین روز جنگ، او با این حال بلافاصله به النو رفت، که در آن زمان در مرکز منطقه درگیری بود، تا ببیند برای کمک به غیرنظامیان زخمی چه کاری می‌تواند انجام دهد. او به همراه ده‌ها و در نهایت صدها فعال دیگر در سراسر کشور، در هر دو طرف درگیری، به ساخت اتاق‌های واکنش اضطراری (Emergency Response Rooms - ERR) کمک کرد و در ابتدا از سودانی‌های دیاسپورا (Diaspora) برای تهیه آشپزخانه‌های عمومی که در سراسر کشور دیدم، همراه با مراقبت‌های پزشکی و سایر کمک‌ها، پول جمع‌آوری کرد. اتاق‌های واکنش اضطراری، معروف به جنبش ERR – دیر یا زود، هر گروه سودانی با اختصار خود شناخته می‌شود – سرانجام پلتفرم‌های مشترک جمع‌آوری کمک مالی را ایجاد کردند که قادر به جمع‌آوری پول در سراسر جهان و توزیع کمک در سراسر کشور هستند. ولد زینب به من گفت: "ما همه این‌ها را خودمان انجام دادیم، به عنوان انقلابیون، بدون هیچ حمایتی از دولت." این نوع استقلال، خصومت را از سوی RSF و ارتش سودان ایجاد می‌کند، که داوطلبان ERR را سرکوب کرده‌اند. السنوسی آدم (Alsanosi Adam)، عضوی از تیم ارتباطات ERR، مستقر در کنیا، به من توصیه کرد که در ملاقات با داوطلبان در صحنه احتیاط کنم، زیرا این تعامل ممکن است توجه ناخواسته مقامات را جلب کند.

اما ولد زینب می‌خواست ملاقات کند، و سرانجام برای بار دوم، این بار پشت یک مخزن آب که مراجعه‌کنندگان نمی‌توانستند او را فوراً پیدا کنند، قرار گذاشتیم. از او خواستم ارتباط بین این کار داوطلبانه و فعالیت سیاسی‌اش را توضیح دهد، و او به من گفت که این‌ها یک چیز هستند. او گفت که جنگ توسط کسانی اداره می‌شود که می‌خواهند نابود کنند، بنابراین او سعی می‌کند برعکس عمل کند: بسازد. به گروهی از مردم که در چند قدمی او جمع شده بودند و منتظرش بودند، اشاره کرد. "او، او مثل پدر من است. او، او مثل مادر من است. همه این افراد به کمک نیاز دارند، بنابراین من برای کمک آمدم. گاهی ۱۰ ساعت در روز اینجا می‌مانم." آمبولانس کافی وجود ندارد، بنابراین او و شبکه داوطلبانش نیز به مردم کمک می‌کنند تا پس از بمباران به بیمارستان برسند، به خانواده‌های مجروحان کمک می‌کنند، حتی مردگان را دفن می‌کنند.

مقامات بیمارستان نسبت به ولد زینب محتاط هستند – او پزشک نیست؛ داروها ممکن است تداخل بدی با یکدیگر داشته باشند. پزشکان و پرستاران آنها نیز کارهای قهرمانانه‌ای انجام می‌دهند و کمک‌های اضطراری به قربانیان جنگ ارائه می‌دهند. شاید سیاست‌های او نیز آنها را نگران می‌کند. با این حال، آنها حضور ولد زینب در حیاط را تحمل می‌کنند. بدون او، انبوه کوچک بیماران به هیچ دارویی دسترسی نداشتند.

بسیاری دیگر دیدگاه‌های او را به اشتراک می‌گذارند. در آن روز پرشتاب و کوتاه در زالینگی، یک ملاقات به یاد ماندنی با گروهی از دانشجویان و متخصصان داشتیم – از جمله یک پزشک، یک معلم و یک مهندس محیط زیست – که در طول دو سال جنگ، در مجموع ۴۵ اتاق واکنش اضطراری در دارفور مرکزی ایجاد کرده بودند که توسط بیش از ۸۰۰ داوطلب اداره می‌شد. بسیاری از آن‌ها شغل خود را با بمباران یا تعطیلی دانشگاه‌ها، بیمارستان‌ها و دفاتر دولتی از دست داده بودند، اما همچنان مهم می‌دانستند که "چیزی به جامعه بدهند"، همانطور که یکی از آن‌ها به من گفت. آن‌ها مانند ولد زینب می‌خواستند بسازند، نه نابود کنند.

وقتی در مورد انگیزه‌ها از او پرسیدند، یکی از آنها از کلمه نفیر استفاده کرد، که به "کار اشتراکی" یا "کار جمعی" اشاره دارد. دیگری به تکیه اشاره کرد، زمانی که "مردم غذای خود را با هم جمع می‌کنند تا با هم بخورند، تا آن را به اشتراک بگذارند، اگر کسی برای شام غذایی نداشته باشد." در طول سفرم به سودان در ماه رمضان، موارد زیادی را دیدم که مردان دور از خانه – رانندگان، کارگران، یا حتی مترجمان ما – به نمازهای جماعت و غذاهای اشتراکی که هنگام افطار در خیابان سرو می‌شد، می‌پیوندیدند.

از فاصله دور، بدبینی یا بی‌توجهی به چشم‌انداز حکمرانی خوب در سودان آسان است، اما اینها همان سنت‌هایی هستند که پایه و اساس نظام‌های سیاسی دموکراتیک‌تر و کم‌خشونت‌تری در سایر نقاط جهان شده‌اند. نفیر من را به یاد تولوکا (toloka)، واژه قدیمی اسلاوی انداخت که برای توضیح ریشه‌های جنبش داوطلبانه در اوکراین به کار می‌رفت. تکیه شبیه خانه‌سازی‌های جمعی در آمریکای روستایی قرن نوزدهم است. فعالان جمعی که از این ایده‌های قدیمی بهره می‌برند، این کار را نه به دلیل یک کمپین نفوذ خارجی، یا به دلیل اینکه جان لاک (John Locke) یا جیمز مدیسون (James Madison) را خوانده‌اند، یا به این دلیل که مانند ساکنان اروپای قرون وسطی، می‌خواهند زمان را به عصری متفاوت برگردانند. آن‌ها این کار را به این دلیل انجام می‌دهند که تجربه آن‌ها با خودکامگی، خشونت و نیهیلیسم آن‌ها را به سمت آرزوی دموکراسی، دولت غیرنظامی و نظامی از تقسیم قدرت سوق می‌دهد که شامل همه مردم و همه قبایل سودان باشد.

در هر دو سفر من به سودان، از طریق دبی خارج شدم، و هر بار شبیه صحنه‌ای از یک کتاب کودک بود، جایی که یکی از شخصیت‌ها از آینه یا کمد لباس عبور می‌کند و در یک جهان کاملاً متفاوت ظاهر می‌شود. در سودان، برخی افراد هیچ چیز جز یک کاسه سوپ لوبیا در روز ندارند. در فرودگاه دبی، فروشگاه شنل تمام شب باز است، ایرپادها را می‌توان برای پرواز به خانه خرید، و چندین آبمیوه‌فروشی آب میوه‌های گرمسیری له شده سرو می‌کنند.

اما علیرغم توهم جدایی، این جهان‌ها به هم متصل هستند و همان نیروهایی که سودان را ویران کرده‌اند، به سراغ کشورهای دیگر نیز می‌آیند. خشونت الهام گرفته و سوخت شده توسط بازیگران خارجی متعدد، سوریه، لیبی و یمن را قبلاً نابود کرده است و در چاد، اتیوپی، سودان جنوبی و فراتر از آن در حال گسترش است. طمع، نیهیلیسم و معامله‌گرایی نیز در حال تغییر شکل سیاست جهان ثروتمند هستند. همانطور که قوانین و هنجارهای قدیمی از بین می‌روند، ساختار جدیدی جایگزین آن‌ها نمی‌شود. آن‌ها با هیچ چیز جایگزین می‌شوند.

این مقاله در نسخه چاپی سپتامبر ۲۰۲۵ با عنوان "این چیزی است که پایان نظم جهانی لیبرال به نظر می‌رسد" منتشر شده است.