آلبرتو میراندا
آلبرتو میراندا

اقتصاد جهانی پیش از این نیز شکسته بود: اما راه بهتری برای ترمیم آن وجود دارد

اما راه بهتری برای ترمیم آن وجود دارد

جهان در حال تجربه یک بازآرایی بزرگ اقتصادی است که سومین تحول از این نوع در قرن گذشته به شمار می‌رود. ایالات متحده در رأس هر یک از این بازآرایی‌ها بوده و اقتصاد جهانی را به گونه‌ای شکل داده است که منافع آمریکا را پیش ببرد. اما با هر تغییر پیاپی، واشنگتن نفوذ خود را یک‌جانبه‌تر و تهاجمی‌تر اعمال کرده است و شرکا را از خود دور ساخته و فضایی برای پر کردن شکاف توسط رقبا ایجاد کرده است.

اولین بازآرایی بزرگ در برتون وودز رقم خورد، جایی که در تابستان 1944، ایالات متحده با بهره‌گیری از موقعیت قدرتمند خود پس از جنگ جهانی دوم، سایر کشورها را مجبور کرد تا یک نظم اقتصادی بین‌المللی با مدیریت مرکزی و مبتنی بر دلار را بپذیرند. هری دکستر وایت، مقام وزارت خزانه‌داری آمریکا که بسیاری او را معمار اصلی این سیستم می‌دانستند، معتقد بود که ترتیبی مبتنی بر دلار و با پشتوانه طلا در نرخ ارز ثابت، از طریق تجارت بیشتر صلح و رفاه را ترویج خواهد کرد. برابری‌های ارزی ثابت، ثبات اقتصادی جهانی را تضمین می‌کرد. به راحتی، این سیستم همچنین ایالات متحده را به مرکز ثقل اقتصادی جهان تبدیل می‌کرد و از کاهش ارزش ارز که می‌توانست به صادرات آمریکا آسیب بزند، جلوگیری می‌کرد. برتون وودز ماهیت چندجانبه داشت، اما به نفع ایالات متحده بود.

رئیس‌جمهور ریچارد نیکسون دومین بازآرایی را زمانی به اجرا گذاشت که ستون اصلی سیستم پولی برتون وودز را فرو ریخت: قابلیت تبدیل دلار به طلا. این بار، هیچ تظاهری به همکاری وجود نداشت. در تعطیلات آخر هفته سال 1971 در کمپ دیوید، زمانی که تیم نیکسون به تصمیم جداسازی دلار از طلا رسید، جان کانالی، وزیر خزانه‌داری، نگرانی‌ها مبنی بر خشم متحدان را نادیده گرفت. او آرتور برنز، رئیس بین‌المللی‌تر فدرال رزرو را سرزنش کرد و گفت: «ما ورشکست می‌شویم تا حسن نیت آن‌ها را به دست آوریم. خب، کشورهای دیگر دوست ندارند. که چه؟»

با این حال، در ماه‌های پس از شکستن نظم پولی جهانی، تیم نیکسون به موضع بین‌المللی‌تری گرایش یافت. جورج شولتز، که پس از کانالی به عنوان وزیر خزانه‌داری جانشین شد، در ملاء عام سخت‌گیرانه صحبت می‌کرد اما در پشت صحنه یک دیپلمات تمام‌عیار بود. او با همتایان خارجی خود از نزدیک همکاری کرد تا مذاکرات مربوط به حذف کنترل‌های سرمایه در سراسر جهان را به سرانجام برساند، اقدامی که به باور وی، نفوذ مالی آمریکا را بیشتر می‌کرد. "گروه کتابخانه" غیررسمی وزرای دارایی که شولتز در آوریل 1973 در کتابخانه کاخ سفید تشکیل داد، در نهایت به گروه G-7 تبدیل شد که تا به امروز سنگ بنای دیپلماسی اقتصادی بین‌المللی است.

سومین بازآرایی اقتصاد جهانی که امروز در حال وقوع است، حتی آشکارا یک‌جانبه‌تر است. تعرفه‌های "روز آزادی" رئیس‌جمهور دونالد ترامپ، متحدان و رقبا را به یکسان هدف قرار داده است؛ با این باور که ایالات متحده به طور ناعادلانه بار سنگین تضمین سیستم مالی جهانی و نقش پلیس جهان را متحمل شده است. این اقدامات ضربه مهلکی به آنچه از قوانین تجارت جهانی پس از جنگ باقی مانده است، وارد کرده است.

ترامپ به دلیل مجبور کردن جهان به مقابله با شکست‌های نظم تجارت جهانی موجود، تا حدودی شایسته تقدیر است. دهه‌ها صنعتی‌زدایی به بخش‌های وسیعی از نیروی کار آمریکا آسیب رسانده و امنیت ملی ایالات متحده را با ایجاد وابستگی زنجیره تأمین به رقبای بالقوه تضعیف کرده است. سازمان تجارت جهانی (WTO) بر عصری ریاست کرده است که در آن کشورها بخش‌های صادراتی خود را با یارانه‌ها غرق کرده، موانع غیرتعرفه‌ای را بدون مجازات اعمال کرده و اقدامات حمایتی را به کار گرفته‌اند که با اصول اساسی تأسیس سازمان تجارت جهانی در تضاد است. نارضایتی از اقتصاد جهانی، سیاست‌های ضد تجاری را در میان هر دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه محبوب کرده و به صعود احزاب سیاسی حمایت‌گرا در سراسر جهان دامن زده است.

ترامپ اولین رئیس‌جمهوری نیست که در خاطرات اخیر، نگرانی خود را در مورد آسیب‌های ناشی از تجارت جهانی در ایالات متحده ابراز کرده است. با وجود میراث رونالد ریگان به عنوان یک تاجر آزاد، رئیس‌جمهور رونالد ریگان تلاش کرد تا با اعمال تعرفه‌های 100 درصدی بر محصولات ژاپنی و سهمیه‌های وارداتی برای محافظت از صنعت آمریکا، جریان صنعتی‌زدایی آمریکا را متوقف کند. هر رئیس‌جمهوری از زمان جورج دبلیو بوش، اقداماتی را برای رفع نواقص سیستم تجاری بین‌المللی در حاشیه آن انجام داده است؛ از تعرفه‌های فولاد بوش در سال 2002 تا تصمیم جو بایدن برای حفظ بیشتر تعرفه‌های ترامپ بر چین – و در برخی موارد اعمال عوارض حتی بیشتر.

اما ترامپ اولین کسی است که تلاش می‌کند تغییرات ساختاری گسترده‌ای را به اجرا بگذارد. متأسفانه، رویکرد او به مشارکت‌های کلیدی که ایالات متحده برای شکل‌دهی به اقتصاد جهانی به آن‌ها نیاز دارد، آسیب می‌رساند و در شدیدترین تجلیات خود که نقش دلار را تغییر می‌دهد، خسارت مالی قابل توجهی به بار خواهد آورد. کشورهای اروپایی، آمریکای لاتین و آسیای جنوب شرقی در حال حاضر به دنبال ترتیبات تجاری جدیدی برای محدود کردن مواجهه خود با ایالات متحده هستند. و اولین موج سونامی تعرفه‌ها که در آوریل اعلام شد، لرزه‌ای بر بازارهای اوراق قرضه وارد کرد و اقتصاد جهانی را در آستانه فروپاشی قرار داد، پیش از آنکه مشاوران ترامپ او را متقاعد کنند که بیشتر تعرفه‌های جدید را به طور موقت متوقف کند.

ترامپ درست می‌گوید که سیستم تجاری جهانی نیاز به بازسازی دارد، اما راه‌حل پیشنهادی او برای عدم تعادل‌های تجاری جهانی تهدید می‌کند که بدتر از خود بیماری باشد. آنچه ایالات متحده نیاز دارد، یک سیستم جدید مبتنی بر همکاری جهانی است که تجارت منصفانه را ترویج داده و رقابت‌پذیری آمریکا را تقویت کند.

درمان علائم

ترامپ در طول سالیان متمادی در مورد گلایه اصلی اقتصادی خود به طرز شگفت‌آوری ثابت‌قدم بوده است: کسری تجاری. در سال 1987، او تقریباً 100,000 دلار صرف خرید یک آگهی تمام‌صفحه در سه روزنامه آمریکایی کرد که در آن آمده بود: "وقت آن است که با وادار کردن ژاپن و دیگرانی که توانایی پرداخت دارند، به کسری‌های عظیم خود پایان دهیم."

جدی‌ترین نسخه این استدلال از این فرض شروع می‌شود که سیاست‌های صنعتی سایر کشورها مازادهای مصنوعی بزرگی تولید کرده‌اند که ایالات متحده چاره‌ای جز جذب آن‌ها از طریق کسری تجاری ندارد. این استدلال می‌گوید که به دلیل وضعیت دلار به عنوان ارز ذخیره، ایالات متحده باید به عنوان خریدار نهایی جهان عمل کند و صورت‌حساب‌های دفاعی جهان را بپردازد. به همین دلیل دولت ترامپ نظم اقتصادی جهانی کنونی را اساساً برای ایالات متحده "ناعادلانه" می‌داند. همانطور که استفان میران، رئیس شورای مشاوران اقتصادی، استدلال کرده است، کسری که واشنگتن در نتیجه موقعیت جهانی خود با آن روبرو است، "بخش تولید ما را نابود کرده" و به کاهش پایگاه صنعتی ایالات متحده دامن زده است. از این دیدگاه، کسری‌های تجاری گناه اصلی هستند و اصلاح اقتصاد جهانی با کسری‌ها شروع و پایان می‌یابد.

این چارچوب، ماهیت واقعی تحریفات آشوب‌آور در سیستم اقتصادی جهانی را اشتباه تفسیر می‌کند. همچنین، این چارچوب قادر به تبیین انتخاب‌های مالی‌ای که نابرابری ساختاری بودجه ایالات متحده را هدایت می‌کنند، نیست. کسری تجاری و صنعتی‌زدایی، علائم هستند، نه علل. مشکل اساسی سیستم‌های تجارت و مالی جهانی، عدم توانایی آن‌ها در جلوگیری از رویه‌های ناعادلانه‌ای است که توانایی رقابت ایالات متحده را در یک میدان بازی برابر تضعیف می‌کنند. سایر کشورها، به ویژه چین، یارانه‌های صنعتی گسترده، تولید بیش از حد صادرات، و بی‌اعتنایی به قوانین کار و نگرانی‌های زیست‌محیطی را اعمال می‌کنند. در نتیجه، ایالات متحده حتی در بخش‌هایی که مزیت رقابتی واقعی دارد، به ویژه محصولات با فناوری پیشرفته، به تولید محصولات نمی‌پردازد که به تضعیف گسترده‌تر پایگاه صنعتی کمک می‌کند.

این به آن معنی نیست که ایالات متحده باید سعی کند هر چیزی را تولید کند. تولیدکنندگان آمریکایی بعید است بر بازارهای جهانی تی‌شرت و کفش ورزشی مسلط شوند. اما اگر همه ملزم به رعایت یک مجموعه قوانین یکسان بودند، ایالات متحده می‌توانست تولیدکننده پیشرو کالاهای تولیدی پیشرفته، مانند لوازم الکترونیکی پیچیده و دستگاه‌های پزشکی باشد.

درمان پیشنهادی ترامپ تهدید می‌کند که بدتر از بیماری خواهد بود.

در سال‌های اخیر، پناهگاه‌های مالیاتی شرکتی نیز تحریفات تجاری ایجاد کرده‌اند که با تشویق شرکت‌ها به انتقال تولید و مالکیت فکری با ارزش بالا از ایالات متحده به مناطق با مالیات پایین، به رقابت‌پذیری آمریکا آسیب رسانده‌اند. ایرلند اکنون سومین صادرکننده بزرگ خدمات دیجیتال در جهان است – عمدتاً به دلیل مالکیت فکری اختراع شده در آمریکا. نحوه عملکرد اپل، مشکلات سیستم تجاری جهانی امروز را برجسته می‌کند: این شرکت فناوری خود را در ایالات متحده نوآوری و طراحی می‌کند، آن را در چین تولید می‌کند و سود خود را در ایرلند برداشت می‌کند. در سال 2018، صندوق بین‌المللی پول (IMF) محاسبه کرد که یک چهارم رشد تولید ناخالص داخلی ایرلند را می‌توان به فروش جهانی آیفون نسبت داد، به لطف حق امتیازهایی که به شرکت‌های تابعه ایرلندی اپل پرداخت می‌شد و مالکیت فکری مربوطه را در اختیار داشتند. در حالی که سهامداران شرکت‌هایی که تولید خود را به چین و مالکیت فکری خود را به ایرلند منتقل می‌کنند، پاداش‌ها را درو می‌کنند، پایگاه صنعتی و مالیاتی ایالات متحده ضرر می‌کند.

این چالش‌ها باید مورد رسیدگی قرار گیرند، اما رویکردی به تجارت که متحدان را نادیده می‌گیرد، بعید است موفق شود. همانطور که کورت کمپبل و راش دوشی اخیراً در همین صفحات استدلال کردند، اقتصاد چین از نظر نیروی کار، ظرفیت تولید و حتی گستره سیاست‌های صنعتی خود عظیم است. ایالات متحده برای مقابله با وزن اقتصادی چین به متحدان نیاز دارد – و تنها کشوری است که می‌تواند ائتلافی در پاسخ به رفتار ضد رقابتی چین ایجاد کند.

اتحادیه اروپا، گروه هفت و دیگران، نگرانی‌های آمریکا را در مورد سیاست‌های صنعتی و تحریفات اقتصادی چین در مورد کالاهایی از خودروهای برقی گرفته تا فولاد، به اشتراک می‌گذارند. تولید فولاد چین مقادیر زیادی آلاینده کربن تولید می‌کند و این کشور با استانداردهای کارگری پایین‌تری نسبت به اقتصادهای صنعتی پیشرفته در اروپا و ایالات متحده فعالیت می‌کند. با ممانعت تعرفه‌ها از توانایی چین برای صادرات به ایالات متحده، کالاهای تولیدی مازاد پکن بیشتر به سواحل اروپا، آسیای جنوب شرقی و سایر بازارهای جهانی سرازیر می‌شوند و صنایع داخلی آن‌ها را تهدید می‌کنند. تنها راه مؤثر برای جلوگیری از سوءاستفاده چین از سیستم تجارت جهانی، همکاری با کشورهای همفکر برای اعمال موانع تعرفه‌ای و غیرتعرفه‌ای برای مقابله با تحریفات تجاری چین است.

نادیده گرفتن متحدان و ادعای قربانی بودن کامل در مورد تجارت جهانی، مزایایی را که ایالات متحده از نقش بیش از حد دلار در اقتصاد جهانی به دست آورده است، نادیده می‌گیرد. دلار در تقریباً 90 درصد از تراکنش‌های ارزی و بیش از نیمی از کل پرداخت‌های جهانی ارسال شده از طریق SWIFT، پلتفرم پیام‌رسانی مالی مورد استفاده برای بیشتر تجارت جهان، یک طرف معامله است. آمریکایی‌ها از قدرت خرید بیشتر و استاندارد زندگی بالاتری برخوردارند به لطف اینکه این سیستم تقاضا برای ارز ایالات متحده را تولید می‌کند، و شرکت‌های آمریکایی از آن بهره‌مند می‌شوند زیرا می‌توانند قطعات را با هزینه کمتری وارد کنند. فراگیر بودن دلار به ایالات متحده زرادخانه‌ای از سلاح‌های مالی را می‌دهد که هیچ کشور دیگری نمی‌تواند با آن برابری کند: شرکت‌ها در سراسر جهان تحریم‌های ایالات متحده را رعایت می‌کنند زیرا در دنیایی که دلار در تجارت بین‌المللی بسیار محوری است، چاره دیگری ندارند.

نقش منحصر به فرد دلار همچنین به ایالات متحده امکان می‌دهد هزینه‌های استقراض کمتری داشته باشد، زیرا تقاضا برای خزانه‌داری آمریکا و سایر دارایی‌های آمریکایی را ایجاد می‌کند. این امر تأمین مالی هر چیزی، از سیستم‌های دفاعی گرفته تا برنامه‌های رفاه اجتماعی را ارزان‌تر می‌کند. اما با افزایش تعرفه‌ها، کسری بودجه در حال رشد، و عدم قطعیت‌های کلان اقتصادی، سرمایه‌گذاران خارجی از آمریکا فاصله می‌گیرند – و هزینه‌های استقراض ایالات متحده همراه با افزایش بدهی در حال افزایش است. اکنون زمان آن نیست که نقش جهانی دلار زیر سؤال برود.

کارگری در حال بارگیری پرتقال بر روی کامیون در میناس گرایس، برزیل، جولای 2025
کارگری در حال بارگیری پرتقال بر روی کامیون در میناس گرایس، برزیل، جولای 2025
آدریانو ماچادو / رویترز

قوانین جدید بازی

دولت ترامپ در تمرکز بر تولید درست عمل می‌کند – ایالات متحده به تولید بیشتری نیاز دارد. اما بحث کنونی در مورد کسری تجاری، یک عنصر کلیدی اقتصاد ایالات متحده را نادیده می‌گیرد: خدمات. هر بار که کسی یک کارت اعتباری با لوگوی مسترکارت یا ویزا را می‌کشد یا از مدل‌های زبان بزرگ مانند ChatGPT یا Claude سوال می‌کند، یادآور رهبری ایالات متحده در اقتصاد جهانی خدمات است. مازاد تجاری خدمات ایالات متحده در سال 2024 نزدیک به 300 میلیارد دلار بود، به این معنی که کاهش کسری تجاری لزوماً نباید فقط به تولید متکی باشد.

گسترش تولید و تقویت خدمات متقابلاً منحصر به فرد نیستند. با پیشرفت سریع فناوری، تولید و خدمات تمایل به مکمل یکدیگر دارند. قدرت ایالات متحده در خدمات فناورانه و مالی، کشور را قادر می‌سازد تا سخت‌افزارهای پیشرفته‌تر تولید کند. ایجاد مشاغل خدماتی با کیفیت بالا و ترویج خدماتی که بر زیرساخت دیجیتال ایالات متحده بنا شده‌اند، هم یک اولویت اقتصادی و هم یک اولویت امنیت ملی است.

امروزه بیشتر آمریکایی‌ها در بخش خدمات مشغول به کار هستند. و اگرچه مشاغل تولیدی با کیفیت بالا مزایای زیادی دارند، اما صنایع خدماتی نیز فرصت‌های عالی، از جمله در بسیاری از مشاغل یقه‌آبی، ارائه می‌دهند. ارائه‌دهندگان خدمات مانند برقکاران و لوله‌کش‌ها به طور متوسط 30 دلار در ساعت درآمد دارند، در حالی که تولیدکنندگان منسوجات آمریکایی به طور متوسط تنها 16 تا 19 دلار در ساعت درآمد کسب می‌کنند.

علاوه بر این، اکثر مشاغلی که از طریق تولید داخلی (onshoring manufacturing) ایجاد می‌شوند، در طبقه کارخانه نخواهند بود. بخش زیادی از مزیت تولید چشمگیر چین ناشی از رباتیک، اتوماسیون و پذیرش زودهنگام هوش مصنوعی است. برای رقابت با چین، کارخانه‌های آمریکایی نیز نیاز به اتوماسیون بالا خواهند داشت، به ویژه در صنایع تولید پیشرفته مانند نیمه‌رساناها، خودروها و دستگاه‌های پزشکی که ایالات متحده در آنها بهترین موقعیت را برای رقابت دارد.

تأکید بر اهمیت خدمات، به معنای نفی لزوم صنعتی‌سازی مجدد به عنوان راهی برای ایجاد شغل نیست، اما به این معنی است که مشاغل ایجاد شده با تصورات بسیاری از مردم متفاوت خواهند بود. اقتصاددان انریکو مورتی دریافته است که هر شغل تولیدی ایجاد شده در یک شهر، 1.6 شغل در بخش "غیرقابل تجارت" – یعنی بخش خدمات – آن شهر ایجاد می‌کند. برای تولیدات با فناوری بالا، ضریب افزایش حتی بیشتر است: هر شغل تولیدی جدید تقریباً پنج موقعیت شغلی جدید در بخش خدمات ایجاد می‌کند. صنعتی‌سازی مجدد می‌تواند به فعال‌سازی این اثر چندبرابری کمک کند.

یک سیاست صنعتی که کاملاً بر تعرفه‌های تنبیهی و یک‌جانبه استوار باشد، رشد پایدار پایگاه صنعتی ایالات متحده را تقویت نخواهد کرد. با افزایش قیمت‌ها بدون رفع محرک‌های اصلی عدم تعادل‌های تجاری، حتی ممکن است پرونده سیاسی برای رفع نواقص در سیستم تجارت جهانی را تضعیف کند.

متأسفانه، نهادهای کنونی تجارت جهانی – به ویژه سازمان تجارت جهانی (WTO) – نیز برای این وظیفه کافی نیستند. سازمان تجارت جهانی ثابت کرده است که قادر به پاسخگو کردن چین در قبال سیاست‌های ضد رقابتی‌اش نیست و با بی‌کفایتی نظاره‌گر صادرات ظرفیت مازاد پکن به سایر نقاط جهان بوده است. الزام سازمان تجارت جهانی به اجماع برای تصمیم‌گیری و شکست مکانیسم حل و فصل اختلافات آن، این سازمان را قادر به هدایت مؤثر تجارت جهانی نساخته است.

مسئله مهم‌تر سازمان تجارت جهانی ناشی از فرضیات اشتباهی است که بر اساس آن‌ها تأسیس شد. سازندگان سازمان تجارت جهانی معتقد بودند که بازیگران اصلی اقتصاد جهانی بازارمحور خواهند بود و گسترش تجارت آزاد دست در دست گسترش قوانین رقابت منصفانه پیش خواهد رفت. اما با نگاه به گذشته، هر دو فرض نادرست از آب درآمدند. برای مقابله با آسیب‌های صنعتی‌زدایی، از دست دادن مشاغل، و وابستگی‌های زنجیره تأمین، کشورها به طور فزاینده‌ای از تجارت آزاد روی برگردانده و به نفع سیاست‌های صنعتی تهاجمی عمل کرده‌اند.

چین ذینفع اصلی این فروپاشی قوانین تجارت جهانی بوده است. ایالات متحده و متحدانش هنوز اهرم اقتصادی کافی برای مقابله با پکن و توقف موج تجارت ناعادلانه را در اختیار دارند. اما اگر به زودی اقدام نکنند، اندازه و روابط تجاری عمیق‌تر چین – طبق یک بررسی، چین بزرگترین شریک تجاری برای 120 کشور است – مجموعه‌ای از هنجارهای تجاری جهانی ضد رقابتی را تثبیت خواهد کرد.

ایالات متحده برای مقابله با وزن اقتصادی چین به متحدان نیاز دارد.

یک استراتژی مؤثر برای بازگرداندن رقابت‌پذیری آمریکا و تقویت صنعتی‌سازی مجدد باید با مجموعه‌ای جدید از قوانین تجاری جهانی معنادار آغاز شود که رویه‌های ناعادلانه و رقابت‌های تحریف شده را هدف قرار دهد. این قوانین تجاری جدید باید کشورهایی را که استانداردهای بالای کار و محیط زیست را رعایت می‌کنند و از سیاست‌های ضد رقابتی و "فقیرسازی همسایه" خودداری می‌کنند، از کشورهایی که این کار را نمی‌کنند، متمایز کند. به این مفهوم به عنوان یک اتحادیه گمرکی تجارت منصفانه فکر کنید.

این اتحادیه گمرکی تجارت منصفانه بر اساس مجموعه‌ای از استانداردهای بالا که برای حفظ رقابت منصفانه لازم است، بنا خواهد شد. تنها کشورهایی که استانداردهای بالای کار و محیط زیست، حاکمیت قانون و مقررات بازارمحور را رعایت می‌کنند، واجد شرایط عضویت کامل خواهند بود. در ازای عضویت، دولت‌ها موافقت خواهند کرد که از پیگیری سیاست‌های ضد رقابتی مانند ارائه یارانه‌های صنعتی گسترده، تخفیف در مالیات شرکت‌ها و دامپینگ کالاهای مازاد در بازارهای خارجی خودداری کنند.

غیرعضوهایی که استانداردهای نسبتاً بالایی را رعایت می‌کنند، مشمول موانع تجاری معنادار اما غیربازدارنده خواهند بود – شاید تعرفه‌هایی تا سقف پنج درصد – تا آن‌ها را تشویق به پیوستن به اتحادیه کند بدون اینکه هزینه‌های نامتناسبی را تحمیل کند. اما کشورهایی که این استانداردها را رعایت نکنند، با مجازات‌های قابل توجهی در تجارت بین خود و هر یک از اعضای اتحادیه مواجه خواهند شد. این پیامدها از پایگاه‌های صنعتی کشورهای درون اتحادیه تجارت منصفانه در برابر هجوم کالاهای ارزان قیمت از اقتصادهای غیربازاری محافظت خواهد کرد. هدف ایجاد یک بازار مشترک بزرگ در میان کشورهای همفکر خواهد بود که به آن‌ها امکان می‌دهد از بازارهای یکدیگر و مزیت‌های نسبی خود بهره‌مند شوند، در حالی که کشورهایی که بر نقض قوانین و تضعیف استانداردهای لازم برای رقابت منصفانه اصرار دارند، مستثنی می‌شوند.

هر اقتصاد بازار که عضو سازمان تجارت جهانی (WTO) باشد، می‌تواند در صورتی که مایل به اعمال قوانین اتحادیه تجارت منصفانه و رعایت استانداردهای آن در بازارهای داخلی خود باشد، به آن بپیوندد. تصمیمات مربوط به ماهیت این قوانین و استانداردها، نحوه پذیرش اعضای جدید، و اینکه آیا یک عضو فعلی باید به دلیل عدم رعایت مقررات اخراج شود، بر اساس اکثریت آرا اتخاذ خواهد شد، شاید با استفاده از فرمول رأی‌گیری وزنی مشابه صندوق بین‌المللی پول یا بانک جهانی، بر اساس تولید ناخالص داخلی و سایر عوامل. مکانیسم اجماع جهانی سازمان تجارت جهانی شکست خورده است؛ یک سیستم انعطاف‌پذیرتر برای تکامل قوانین همگام با تغییرات در اقتصاد جهانی ضروری است. اگرچه اقتصادهای بزرگتر، به ویژه ایالات متحده، قدرت رأی بیشتری در این ترتیب خواهند داشت، اما همچنان باید با سایر اعضا برای اجرای تغییرات عمده همکاری کنند.

ترامپ در حال رونمایی از نرخ تعرفه‌ها در باغ رز کاخ سفید، واشنگتن دی‌سی، آوریل 2025
ترامپ در حال رونمایی از نرخ تعرفه‌ها در باغ رز کاخ سفید، واشنگتن دی‌سی، آوریل 2025
کارلوس باریا / رویترز

قوانین اتحادیه تجارت منصفانه همچنین شامل مجموعه محدودی از معافیت‌ها برای امنیت ملی خواهد بود. اعضا می‌توانند تعرفه‌های بالاتر اعمال کرده و یارانه‌های صنعتی را برای حمایت از تولید داخلی کالاهایی که برای امنیت ملی خود حیاتی تلقی می‌شوند، مانند نیمه‌رساناها و سیستم‌های موشکی، ارائه دهند. برای جلوگیری از افزایش فزاینده یارانه‌ها و تولید بیش از حد، کشورها تشویق می‌شوند تا با یکدیگر هماهنگ شده و زنجیره‌های تأمین همزیست ایجاد کنند که مکمل‌های تجاری را در میان کشورهای عضو بیشتر تقویت کند. حتی زمانی که امنیت ملی نیاز به استفاده از اقدامات حمایتی را ایجاب کند، هدف اصلی اتحادیه همچنان تسهیل رقابت بازار بر اساس نوآوری، هزینه و کیفیت خواهد بود.

البته، چنین معافیت‌هایی موارد مرزی چالش‌برانگیزی را برای کالاهایی مانند فولاد که هم به امنیت ملی مربوط می‌شوند و هم به طور معمول برای مقاصد دیگر استفاده می‌شوند، ایجاد خواهد کرد. در این موارد، اعضای اتحادیه باید با یکدیگر همکاری کنند تا در مورد طبقه‌بندی کالاها تصمیم بگیرند. در حالت ایده‌آل، اعضای اتحادیه توافق خواهند کرد که تا زمانی که بتوانند به عرضه از یکدیگر تکیه کنند، از اعمال امتیازات معافیتی خود اجتناب کرده و اجازه دهند بازارها کار کنند.

این اتحادیه همچنین از توسعه یک معماری داده جدید برای ردیابی بهتر جریان‌های تجاری و اجرای قوانین تجاری حمایت خواهد کرد. داده‌های تجاری امروز برای پیچیدگی‌های تجارت مدرن به شدت ناکافی است. در برخی موارد، فاقد جزئیات لازم برای تمایز بین انواع مختلف کالاهای حیاتی، مانند نیمه‌رساناها و باتری‌ها است. همچنین در ثبت ماهیت جهانی زنجیره‌های تأمین، که در آن ورودی‌ها می‌توانند در کشورهای مختلف تولید شوند، در دیگر کشورها جمع‌آوری و به کالای نیمه‌تمام مونتاژ شوند، و سپس برای مونتاژ نهایی به جای دیگری ارسال شوند، عملکرد ضعیفی دارد. کشورهای عضو یک اتحادیه گمرکی جدید نیاز به سرمایه‌گذاری در سیستم‌هایی برای جمع‌آوری داده‌های دقیق دارند که به اتحادیه امکان اعمال تعرفه‌های متفاوت، اجرای قوانین خود و جلوگیری از فرار کشورها از مجازات‌ها از طریق ترانزیت کالا از طریق حوزه‌های قضایی با تعرفه پایین‌تر را بدهد.

علاوه بر این، اتحادیه باید مجموعه‌ای از قوانین را برای جلوگیری از سوءاستفاده شرکت‌ها از بهشت‌های مالیاتی و محروم کردن دولت‌ها از درآمدهایی که برای فعالیت خود نیاز دارند، تدوین کند. توافقنامه حداقل مالیات جهانی که توسط سازمان همکاری و توسعه اقتصادی پیشنهاد شده و مورد تأیید دولت بایدن قرار گرفته است، مدل خوبی است. این توافقنامه حداقل سطح مالیات شرکت‌ها را تعیین می‌کند و به کشورها اجازه می‌دهد تا مالیات‌های اضافی را بر شرکت‌هایی که در مرزهای آن‌ها فعالیت می‌کنند اما در حوزه‌های قضایی با نرخ‌های پایین‌تر ثبت شده‌اند، اعمال کنند. بر اساس این قوانین، اگر شرکتی بخواهد با اعضای اتحادیه تجارت منصفانه تجارت کند، باید سهم عادلانه خود را بپردازد – فارغ از اینکه اسناد تأسیس خود را کجا ثبت کرده است.

موج فزاینده

اگرچه این اتحادیه تجارت منصفانه با رویکرد کنونی ترامپ مبنی بر تهدیدات تعرفه‌ای و توافقات تجاری دوجانبه در تضاد است، اما با بسیاری از اهداف کلی تجارت دولت او همسو است. و شواهد نشان می‌دهد که عناصر این اتحادیه می‌توانند حمایت دو حزبی را جلب کنند، چه توسط رئیس‌جمهور پذیرفته شوند و چه توسط جانشینان او پیگیری شوند. رابرت لایتهایزر، نماینده تجاری ایالات متحده در دوره اول ترامپ، یک رژیم تجاری را پیشنهاد کرده است که از تعرفه‌های خارجی بالا و تعرفه‌های داخلی کمتر و غالباً تنظیم شده برای دستیابی به تجارت متعادل میان کشورهای عضو استفاده می‌کند. مایکل پتیس، اقتصاددانی که در میان تیم تجاری ترامپ محبوب است، ایده مشابهی را بر اساس پیشنهاد جان مینارد کینز در کنفرانس برتون وودز، پیش از آنکه هری دکستر وایت از او پیشی گیرد، مطرح کرده است.

با وجود خطرات رویکرد فعلی ترامپ، حملات او به نظم تجاری موجود پنجره‌ای را باز کرده است که در آن تغییرات ساختاری ممکن است. سومین بازآرایی بزرگ اقتصاد جهانی فرصتی است تا تصور کنیم یک سیستم تجاری بهتر چگونه می‌تواند باشد. یک اتحادیه گمرکی تجارت منصفانه جدید که بر نقاط قوت آمریکا بنا شده و از اهرم همکاری برای ترویج رقابت واقعی در بازار استفاده می‌کند، روند یک‌جانبه‌گرایی را معکوس کرده و ریشه‌های عدم تعادل‌های تجاری ایالات متحده را برطرف خواهد کرد. اگر ترامپ همچنان به هر قیمتی به دنبال تعرفه‌ها باشد و مسیر خود را تغییر ندهد، این فرصت به رهبران سیاسی بعدی، چه دموکرات و چه جمهوری‌خواه، خواهد رسید تا این نوع راه‌حل را پیگیری کنند.

اصلاح تجارت جهانی مستلزم اعمال فشار بر کشورهایی است که نمی‌خواهند طبق قوانین بازار عمل کنند. اما چشم‌انداز بلندمدت یک اتحادیه تجارت منصفانه، تقسیم دائمی اقتصاد جهانی نیست. بلکه هدف، گسترش آن برای گنجاندن اعضای جدید است، زیرا کشورهای بیشتری به مزایای رعایت قوانین و هزینه‌های از دست دادن دسترسی به بخش قابل توجهی از اقتصاد جهانی در صورت عدم رعایت آن‌ها پی خواهند برد. برای اطمینان از اینکه اتحادیه جدید قدرت خود را حفظ می‌کند، عضویت باید مشروط به شواهدی باشد که نشان دهد کشورها از قبل استانداردهای بالایی را برآورده کرده‌اند. درس الحاق چین به سازمان تجارت جهانی این است که تغییر واقعی باید پیش از دسترسی به بازار رخ دهد، نه برعکس.

کاهش کسری تجاری لزوماً نباید فقط به تولید متکی باشد.

حجم بازار ایالات متحده و تمایل واشنگتن به ایجاد و حفظ سیستمی که قطعیت و قابلیت پیش‌بینی را برای شرکای خود فراهم می‌کند، برای جلب مشارکت سایر کشورها بسیار حیاتی است. با پیوستن اقتصادهای بزرگ دیگر، این انگیزه تنها افزایش خواهد یافت. اقتصادهای بالغ در اروپا و آمریکای شمالی از عضویت در ائتلافی با قدرت جمعی برای ایستادگی در برابر چین بهره‌مند خواهند شد. اقتصادهای نوظهور از دسترسی به یک بلوک اقتصادی که سهم قابل توجهی، اگر نگوییم اکثریت، از اقتصاد جهانی را نمایندگی می‌کند، بهره‌مند خواهند شد. به طور سنتی، این اقتصادها با تولید کالاهای ارزان قیمت مانند پوشاک و اسباب‌بازی و سپس حرکت به سمت لوازم الکترونیکی پایه و در نهایت محصولات پیشرفته و سطح بالا، به زنجیره ارزش جهانی راه یافته‌اند. اما استراتژی چین مبنی بر یارانه‌های گسترده به کسب‌وکارها، ظرفیت صنعتی مازاد عظیم، و سرکوب تقاضا، این مسیر اقتصادی را برای بسیاری از کشورهای در حال توسعه مسدود می‌کند. با سرازیر شدن کالاهایی مانند خودروهای برقی و تجهیزات مخابراتی از ماشین صادراتی چین به بازارهای نوظهور، جایگزین‌های داخلی پیش از آنکه فرصتی برای رشد داشته باشند، نابود می‌شوند.

این اتحادیه گمرکی به اقتصادهای نوظهور جایگزینی را پیشنهاد می‌کند: مجموعه‌ای از بازارهای مصرفی ثروتمند که آماده پذیرش واردات آن‌ها هستند، مشروط بر اینکه قوانین اتحادیه را رعایت کنند. امروز، کشورهایی مانند بنگلادش و ویتنام دلیل کمی برای به خطر انداختن خشم چین با همسویی آشکار با یک بلوک اقتصادی غربی دارند. با این حال، اگر متعهد به رعایت تجارت منصفانه شوند، بلافاصله در تجارت با کشورهای عضو اتحادیه نسبت به چین رقابتی‌تر خواهند بود. کشوری مانند ویتنام، که قادر به تجارت با شرکای کلیدی در اتحادیه بدون موانع تعرفه‌ای و محافظت شده در برابر اهرم اقتصادی چین باشد، مسیری برای تکامل از تولیدکننده کالاهای کم‌هزینه و مرکزی برای ترانزیت کالاهای چینی به اقتصادی که به سمت بالای زنجیره ارزش حرکت می‌کند، خواهد داشت.

هرچه بخش بیشتری از بازار جهانی از این قوانین پیروی کند، رقابت در خارج از آن دشوارتر خواهد شد. اگر این ترتیب اقتصادی موفق شود، چین با انتخابی واضح مواجه خواهد شد: اقتصاد خود را بازسازی کند تا به طور منصفانه در اقتصاد جهانی مشارکت کند، یا هزینه‌های بیشتری را برای تجارت با اعضای این بلوک بپردازد.

این اتحادیه هزینه‌هایی را بر ایالات متحده تحمیل خواهد کرد، اما بسیار کمتر از سیاستی است که تعرفه‌ها را بر تمام شرکای تجاری ایالات متحده افزایش دهد. حمایت از تولید داخلی یا "دوست‌شوری" (friend-shored) در میان متحدان و شرکا در کوتاه‌مدت هزینه‌ها را افزایش خواهد داد، اما همچنین مزایای بلندمدت تجارت را به کارگران منتقل کرده، ایجاد شغل برای طبقه متوسط در هر دو بخش تولید و خدمات را پشتیبانی کرده و امنیت ملی ایالات متحده را تقویت خواهد کرد.

اقتصاد جهانی در نقطه عطف قرار دارد. هجوم تعرفه‌ها احتمالاً به زودی فروکش خواهد کرد، اما نیاز اساسی به اصلاح سیستم تجارت بین‌المللی باقی خواهد ماند. موقعیت ایالات متحده در اقتصاد جهانی به این بستگی دارد که رهبران چگونه از این لحظه بهره‌برداری کنند. هنوز برای در دست گرفتن هدایت بازآرایی بزرگ بعدی اقتصادی و سوق دادن اقتصاد جهانی به سمت سیستمی که به وعده تجارت آزاد عمل کند، دیر نیست.