گرگوری ساودرا
گرگوری ساودرا

مدل واقعی چین: فرمول پایدار پکن برای ثروت و قدرت

فرمول پایدار پکن برای ثروت و قدرت

دان وانگ پژوهشگر مدعو در موسسه هوور دانشگاه استنفورد و نویسنده کتاب سرعت سرسام‌آور: تلاش چین برای مهندسی آینده است.

آرتور کروبر بنیانگذار Gavekal Dragonomics و نویسنده کتاب اقتصاد چین: آنچه هر کسی باید بداند است.

یک دهه پیش، برنامه‌ریزان در پکن طرح جاه‌طلبانه "ساخت چین ۲۰۲۵" را رونمایی کردند که هدف آن دستیابی به رهبری در صنایع آینده بود. این طرح ده بخش را برای سرمایه‌گذاری شناسایی کرد، از جمله انرژی، نیمه‌هادی‌ها، اتوماسیون صنعتی و مواد با تکنولوژی بالا. هدف آن ارتقای تولید چین در این بخش‌ها و سایر بخش‌ها، کاهش وابستگی کشور به واردات و شرکت‌های خارجی، و بهبود رقابت‌پذیری شرکت‌های چینی در بازارهای جهانی بود. هدف کلی، تبدیل چین به یک رهبر فناورانه و تبدیل شرکت‌های قهرمان ملی چین به شرکت‌های جهانی بود. دولت این چشم‌انداز را با حمایت مالی عظیمی پشتیبانی کرد و سالانه یک تا دو درصد از تولید ناخالص داخلی را صرف یارانه های مستقیم و غیرمستقیم، اعتبارات ارزان قیمت و معافیت‌های مالیاتی نمود.

چین در این تلاش‌ها بسیار موفق بوده است. این کشور نه تنها در خودروهای برقی و تولید برق با تکنولوژی پاک در جهان پیشتاز است؛ بلکه در پهپادها، اتوماسیون صنعتی و سایر محصولات الکترونیکی نیز مسلط است. تسلط آن بر آهنرباهای خاک کمیاب، به سرعت به یک توافق تجاری با دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، منجر شد. شرکت‌های چینی در مسیر تسلط بر کالاهای فناوری پیچیده‌تر تولید شده توسط ایالات متحده، اروپا و سایر نقاط آسیا قرار دارند.

با این حال، مدل چین هنوز هم منتقدان زیادی دارد. آنها اشاره می‌کنند که بودجه‌های سخاوتمندانه به اتلاف و فساد منجر شده است. این امر صنایعی را ایجاد کرده است که در آنها ده‌ها رقیب محصولات مشابهی را تولید می‌کنند و برای کسب سود تلاش می‌کنند. رکود تورمی ناشی از آن، شرکت‌ها را نسبت به استخدام کارکنان جدید یا افزایش دستمزدها محتاط می‌کند که منجر به کاهش اعتماد مصرف‌کننده و رشد ضعیف‌تر می‌شود. اقتصاد چین، که زمانی به نظر می‌رسید آماده پیشی گرفتن از ایالات متحده به عنوان بزرگترین اقتصاد جهان است، در رکود فرو رفته و ممکن است هرگز از نظر کل تولید به اقتصاد آمریکا نرسد.

این مشکلات ناچیز نیستند. اما این یک خطای جدی است که فکر کنیم آنقدر بزرگ هستند که بتوانند شتاب فناوری چین را از مسیر خود خارج کنند. سیاست صنعتی پکن تنها به این دلیل موفق نشد که برنامه‌ریزان بخش‌های درست را انتخاب و به آنها یارانه دادند. این امر به دلیل این بود که دولت زیرساخت‌های عمیق مورد نیاز برای تبدیل شدن به یک قدرت فناوری مقاوم را بنا نهاد. این کشور یک اکوسیستم نوآوری مبتنی بر شبکه‌های قدرتمند برق و دیجیتال ایجاد کرد و نیروی کار عظیمی با دانش تولید پیشرفته را تربیت نمود. این را می‌توان یک استراتژی فناوری "همه جانبه" نامید. این رویکرد چین را قادر ساخته است تا فناوری‌های جدید را توسعه دهد و آنها را سریعتر از هر کشور دیگری مقیاس‌بندی کند. بعید است که مدل آن با رشد اقتصادی کند یا تحریم‌های ایالات متحده از مسیر خود منحرف شود.

قدرت صنعتی و فناورانه چین اکنون یک ویژگی دائمی اقتصاد جهانی است. ایالات متحده باید با چین رقابت کند تا رهبری فناورانه کلی خود را حفظ کرده و صنایعی را که برای رفاه گسترده و امنیت ملی لازم هستند، پایدار کند. اما سیاست‌گذاران آمریکایی باید بپذیرند که روش کنونی آنها—کنترل‌های صادراتی، تعرفه‌ها و سیاست‌های صنعتی پراکنده—ناکارآمد است. صرفاً تلاش برای کُند کردن چین کارساز نخواهد بود. واشنگتن باید به جای آن، بر تقویت سیستم‌های قدرت صنعتی خود از طریق سرمایه‌گذاری‌های صبورانه و بلندمدت نه تنها در صنایع انتخابی و کلیدی، بلکه در زیرساخت‌های انرژی، اطلاعات و حمل‌ونقل تمرکز کند. اگر این کار را نکند، ایالات متحده با صنعتی‌زدایی بیشتر مواجه خواهد شد و رهبری فناورانه خود را از دست خواهد داد.

پیاده شدن از قطار در هانگژو، چین، مه ۲۰۲۵
پیاده شدن از قطار در هانگژو، چین، مه ۲۰۲۵
گو ناکامورا / رویترز

قوی شدن

پیست مسابقه نوربورگ‌رینگ که به دلیل مسیر پر پیچ و خم ۱۳ مایلی خود در کوه‌های غرب آلمان به "جهنم سبز" مشهور است، حتی سرسخت‌ترین رانندگان و پیشرفته‌ترین وسایل نقلیه را به چالش می‌کشد. خودروهایی که معمولاً بهترین عملکرد را در این پیست داشته‌اند، توسط شرکت‌های مشهور آلمانی مانند ب‌ام‌و (BMW)، پورشه و مرسدس، یا تولیدکنندگان با سابقه طولانی در ایتالیا، ژاپن و کره جنوبی طراحی شده‌اند.

اما در ژوئن ۲۰۲۵، این پیست شاهد یک رکورد جدید سرعت برای خودروهای برقی بود و خودرویی که این رکورد را ثبت کرد، توسط قهرمانان معمول ساخته نشده بود. این رکورد توسط شیائومی (Xiaomi)، یک شرکت چینی که بیشتر به خاطر گوشی‌های هوشمند و پلوپزهای با قیمت متوسط خود شناخته می‌شود، به ثبت رسید. این شرکت تنها یک سال قبل اولین خودروی خود را تولید کرده بود. اما شیائومی با این حال سومین خودروی سریع — برقی یا غیربرقی — را ساخت که تا به حال در جهنم سبز مسابقه داده است.

پیروزی شیائومی در پیست مسابقه، نمادی از ظهور به سرعت شگفت‌آور چین در تسلط بر انرژی پاک بود. چین تقریباً سه‌چهارم خودروهای برقی جهان را در سال ۲۰۲۴ تولید کرد و ۴۰ درصد از صادرات جهانی خودروهای برقی را به خود اختصاص داد. این کشور بر زنجیره تأمین انرژی خورشیدی تسلط کامل دارد. شرکت‌های چینی اکثر باتری‌های جهان را، هم برای خودروهای برقی و هم برای سایر مصارف، تولید می‌کنند. و این کشور ۶۰ درصد از الکترولایزرهای مورد استفاده برای استخراج هیدروژن از آب را تولید می‌کند که مؤثرترین راه برای تولید انرژی پاک مبتنی بر هیدروژن است.

صرفاً تلاش برای کُند کردن چین کارساز نخواهد بود.

توضیح استاندارد برای موفقیت فناورانه چین این است که دولت مرکزی صنایع مختلف را برای حمایت هدف قرار داد؛ صدها میلیارد دلار یارانه، معافیت مالیاتی و وام‌های با بهره کم برای راه‌اندازی این بخش‌ها فراهم کرد؛ و به شرکت‌های چینی کمک کرد تا فناوری را از سایر کشورها سرقت یا کپی کنند. این بخشی از آنچه اتفاق افتاد است. اما این داستان تصویر بزرگتر را از دست می‌دهد. چین تنها به این دلیل موفق نشد که به صنایع خاصی یارانه داد، بلکه به این دلیل موفق شد که در زیرساخت‌های عمیق — سیستم‌های فیزیکی زیربنایی و تخصص انسانی — که نوآوری و تولید کارآمد را ممکن می‌سازند، سرمایه‌گذاری کرد.

بخشی از این زیرساخت‌ها شامل سیستم‌های حمل‌ونقل مانند جاده‌ها، راه‌آهن‌ها و بنادر است. طی ۳۰ سال گذشته، چین یک شبکه ملی بزرگراهی به طول دو برابر سیستم بین‌ایالتی آمریکا، یک شبکه قطار پرسرعت با مایل‌ها ریل بیشتر از مجموع کل جهان، و یک شبکه قدرتمند از بنادر ساخته است که بزرگترین آنها، در شانگهای، در برخی سال‌ها بیشتر از کل بنادر ایالات متحده بار جابه‌جا می‌کند.

اما اگر چین در آنجا متوقف می‌شد، به ارتفاعات فناوری امروز نمی‌رسید. سایر سیستم‌های زیرساختی حیاتی بوده‌اند. یکی از آنها شبکه دیجیتال چین است. در دوران ابتدایی، اینترنت به طور گسترده‌ای به عنوان عاملی برای فرسایش رژیم‌های اقتدارگرا تلقی می‌شد زیرا انحصار اطلاعات آنها را از بین می‌برد و سازماندهی مردم عادی در فواصل زیاد را آسان‌تر می‌کرد. در سال ۲۰۰۰، بیل کلینتون، رئیس‌جمهور ایالات متحده، اعلام کرد که کنترل اینترنت مانند "تلاش برای میخ زدن ژله به دیوار" است. اما رهبری چین به نتیجه عکس رسیدند. آنها شرط بستند که زیرساخت داده‌ای با کیفیت بالا، دولت را با امکان نظارت و مدیریت بهتر افکار عمومی و همچنین ردیابی حرکات افراد، تقویت خواهد کرد، در حالی که به شدت به بخش‌های صنعتی کشور سود رسانده و یک اکوسیستم با فناوری بالا ایجاد می‌کند.

بنابراین چین ژله را به دیوار میخ زد. این کشور یک اینترنت داخلی ساخت که به سرعت تقریباً کل جمعیت را متصل کرد، در حالی که آنچه مردمش می‌توانستند از خارج ببینند را مسدود کرد. این ریسک نتیجه داد. به لطف ترویج اولیه و تهاجمی تلفن‌های همراه توسط پکن، شرکت‌های چینی در پیشگامی اینترنت موبایل کمک کردند. پلتفرم‌های برتری مانند بایت‌دنس (ByteDance)، علی‌بابا (Alibaba) و تنسنت (Tencent) به نوآوران در سطح جهانی تبدیل شدند. هواوی به تولیدکننده پیشرو جهان در تجهیزات 5G تبدیل شد. جمعیت چین اکنون به طور مداوم از گوشی‌های هوشمند استفاده می‌کنند و حزب کمونیست کاملاً در کنترل باقی مانده است.

مونتاژ سرخ کن‌های هوا در نینگبو، چین، مه ۲۰۲۵
مونتاژ سرخ کن‌های هوا در نینگبو، چین، مه ۲۰۲۵
گو ناکامورا / رویترز

این برقی است

سیستم زیرساختی کلیدی بعدی که پشت قدرت چین قرار دارد، شبکه برق آن است. در طول ربع قرن گذشته، چین در ساخت نیروگاه‌ها پیشتاز جهان بوده و هر سال معادل کل تامین برق بریتانیا به ظرفیت خود اضافه کرده است. این کشور اکنون سالانه بیشتر از ایالات متحده و اتحادیه اروپا مجموعاً برق تولید می‌کند. چین به شدت در خطوط انتقال فوق‌العاده ولتاژ بالا، که می‌توانند برق را به طور کارآمد در مسافت‌های طولانی منتقل کنند، و در تمام انواع ذخیره‌سازی باتری سرمایه‌گذاری کرده است. این عرضه فراوان برق، رشد سریع سیستم‌های حمل‌ونقل وابسته به برق، یعنی راه‌آهن پرسرعت و خودروهای برقی را ممکن ساخته است.

چین بر موانعی غلبه کرده است که مدت‌ها مانع از تبدیل برق به منبع اصلی انرژی جهان و جایگزینی احتراق مستقیم سوخت‌های فسیلی می‌شد: اینکه حمل و نقل آن دشوار، ذخیره‌سازی آن سخت، و در تامین انرژی حمل‌ونقل ناکارآمد بود. در نتیجه، چین در مسیر تبدیل شدن به اولین اقتصاد جهان است که عمدتاً با برق تامین انرژی می‌شود. برق ۲۱ درصد از مصرف انرژی در کل جهان و ۲۲ درصد از مصرف انرژی در ایالات متحده را تشکیل می‌دهد. در چین، برق نزدیک به ۳۰ درصد از مصرف انرژی است، بیشتر از هر کشور بزرگ دیگری به جز ژاپن. و این سهم به سرعت در حال رشد است: حدود شش درصد در سال، در مقایسه با ۲.۶ درصد برای کل جهان و ۰.۶ درصد برای ایالات متحده.

برقی‌سازی چین از یک طرح جامع برنخاست. در عوض، این نتیجه پاسخ‌های تکنوکراتیک به مسائل گسسته مانند کمبود برق در مناطق صنعتی و نیاز به آزاد کردن ظرفیت راه‌آهن برای اهدافی غیر از جابه‌جایی زغال‌سنگ بود. اما اکنون، برقی‌سازی سریع یک هدف استراتژیک روشن را دنبال می‌کند. این موتور نوآوری صنعتی است — "تامین انرژی آینده"، همانطور که دامیان ما (Damien Ma) و لیزی لی (Lizzi Lee) در مقاله ژوئیه فارن افیرز خود بیان کردند. و دولت به شدت آگاه است که برق فراوان و ارزان قیمت، به کشور یک مزیت حیاتی در صنایع پرمصرف برق آینده، به ویژه هوش مصنوعی، می‌دهد. بنابراین پکن تلاش می‌کند تا اطمینان حاصل کند که سیستم برق آن بزرگترین و بهترین در جهان باقی بماند.

پنهان‌ترین بخش زیرساخت‌های عمیق چین، نیروی کار صنعتی بیش از ۷۰ میلیون نفری آن است — که بزرگترین در جهان است. به لطف توسعه فشرده زنجیره‌های تامین تولید پیچیده در این کشور، مدیران، مهندسان و کارگران کارخانه‌های چینی دهه‌ها "دانش فرآیند" — دانش عملی، کسب شده از تجربه — در مورد چگونگی ساخت و چگونگی بهبود تولید را دارند. این دانش فرآیند امکان نوآوری تکراری را فراهم می‌کند، یا به عبارتی، تنظیم مداوم محصولات به گونه‌ای که بتوانند کارآمدتر، با کیفیت بهتر و با هزینه‌های کمتر تولید شوند. همچنین امکان مقیاس‌بندی را فراهم می‌آورد: کارخانه‌های چینی می‌توانند نیروی کار بزرگ و با تجربه‌ای را برای ساخت تقریباً هر محصول جدیدی به کار گیرند. در نهایت، و مهمتر از همه، دانش فرآیند به چین امکان می‌دهد تا صنایع جدیدی را ایجاد کند. یک کارگر کارخانه در شنژن ممکن است یک سال آیفون مونتاژ کند و سال بعد گوشی‌های هوآوی میت را بسازد و سپس برای ساخت پهپاد برای DJI یا باتری خودروهای برقی برای CATL به کار دیگری مشغول شود.

دانش فرآیند در نیروی کار چین ممکن است بزرگترین دارایی اقتصادی پکن باشد. اما کمی‌سازی آن دشوار است. این یکی از دلایلی است که بقیه جهان به طور مداوم قابلیت‌های چین را دست‌کم گرفته‌اند. برخی تحلیلگران بر این باورند که چین کشوری است که بیشتر گوشی‌های هوشمند و سایر لوازم الکترونیکی جهان را مونتاژ می‌کند زیرا هزینه‌های نیروی کار آن پایین است. در واقع، این کشور همچنان رهبر جهان است زیرا نیروی کار آن ارزش خود را در پیچیدگی، مقیاس و سرعت اثبات کرده است.

تحلیلگران همچنین بلندپروازی شدید کارآفرینان چین را نادیده می‌گیرند. این کشور پر از تجار با خوش‌بینی، جسارت یا حماقتی است که به دنبال ایجاد تحول در بخش‌های مختلف هستند. لی جون (Lei Jun)، بنیانگذار افسانه‌ای شیائومی، در سال ۲۰۲۱ بر روی خودروهای برقی قمار کرد و اعلام کرد که شرکتش، که در آن زمان ۸۰ میلیارد دلار ارزش داشت، ۱۰ میلیارد دلار در این زمینه سرمایه‌گذاری خواهد کرد و این "آخرین پروژه کارآفرینانه بزرگ" او خواهد بود. در پیست مسابقه آلمان، این قمار نتیجه داد. لی توانست از یک اکوسیستم الکترونیک، شرکای باتری و نیروی کار با تجربه برای ساخت خودروهای برقی پرسرعت تنها در چند سال استفاده کند.

برای درک اینکه چرا شرکت‌های آمریکایی اغلب برای انجام همین کار با مشکل مواجه می‌شوند، تجربه شیائومی را با اپل مقایسه کنید. در سال ۲۰۱۴، غول کامپیوتری اپل توسعه خودروهای برقی را در نظر گرفت. این ایده چندان هم دیوانه‌وار نبود. اپل دارای سرمایه بازاری ۶۰۰ میلیارد دلاری و ذخیره نقدی ۴۰ میلیارد دلاری بود که آن را به مراتب ثروتمندتر از شیائومی می‌کرد. با معیارهای متعارف، از پیچیدگی فناوری بیشتری نیز برخوردار بود. اما ایالات متحده سیستم انرژی یا ظرفیت تولید چین را ندارد، بنابراین زیرساخت آسانی برای استفاده اپل وجود نداشت. در نتیجه، در سال ۲۰۲۴، هیئت مدیره این شرکت پس از یک دهه توسعه خودروی برقی، این پروژه را متوقف کرد. همان سال، شیائومی ظرفیت تولید خود را گسترش داد و به طور مکرر هدف تحویل خود را افزایش داد. در همین حال، قهرمان خودروهای برقی آمریکا، تسلا، در تمام بازارهای اصلی خود، از جمله چین، با کاهش فروش مواجه است. خریداران چینی اکنون معتقدند که برندهای داخلی نوآورانه‌تر از تسلا و بیشتر با سلیقه‌های مصرف‌کننده در حال تغییر هماهنگ هستند.

در ایستگاه راه‌آهن هونگ‌چیاو در شانگهای، ژانویه ۲۰۲۵
در ایستگاه راه‌آهن هونگ‌چیاو در شانگهای، ژانویه ۲۰۲۵
گو ناکامورا / رویترز

واکنش نامطلوب

دست‌کم گرفتن چین اشتباه است. اما این کشور با چالش‌های اقتصادی جدی‌ای روبرو است که بسیاری از آنها حداقل تا حدی از همان سیاست‌های صنعتی ناشی می‌شوند که به پیروزی‌های آن منجر شده‌اند. تکنوکرات‌های چین منابع را نه تنها به زیرساخت‌های با بهره‌وری بالا، بلکه به شرکت‌های دولتی نیز هدایت کرده‌اند که سهم کمی در اکوسیستم فناوری پر جنب و جوش کشور دارند، بدهی‌های هنگفتی را به بار می‌آورند و کارایی اقتصاد را کاهش می‌دهند. محدودیت‌های سیاسی اعمال شده بر برخی از خلاق‌ترین کارآفرینان کشور، مانند جک ما (Jack Ma)، بنیانگذار علی‌بابا، و ژانگ ییمینگ (Zhang Yiming)، بنیانگذار مشترک بایت‌دنس — که پس از گسترش قدرت پکن بر اینترنت مصرف‌کننده تحقیر شدند — اعتماد بخش خصوصی را از بین برده است.

در همین حال، یارانه‌های بدون نظارت به فساد گسترده منجر شده است. نمونه بارز آن صنعت نیمه‌هادی چین است که از سال ۲۰۱۴ بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار حمایت مستقیم از سیاست صنعتی دولتی دریافت کرده است. برخی از پروژه‌های تامین مالی شده توسط این پول کلاهبرداری محض بودند. پروژه‌های دیگر قانونی بودند، اما هم تجار و هم مقامات دولتی از آنها سرقت می‌کردند. بیش از دوازده چهره ارشد صنعت تراشه از سال ۲۰۲۲ به اتهام فساد زندانی شده‌اند، از جمله رئیس Tsinghua Unigroup (که چندین تولیدکننده تراشه مهم را اداره می‌کند) و رئیس صندوق ملی مدارات مجتمع چین. دو وزیر صنعت و فناوری اطلاعات که در سمت خود بودند نیز به دلیل فساد اخراج شدند.

یارانه‌های چین همچنین ممکن است، گاهی اوقات، نوآوری را سرکوب کنند. هزینه‌های سخاوتمندانه در تولید به ترویج اکوسیستم فناوری کمک می‌کند، اما به شرکت‌های با کارایی کمتر نیز اجازه می‌دهد بسیار طولانی‌تر از آنچه در یک اقتصاد بازار محور باقی می‌ماندند، به فعالیت ادامه دهند. این امر سود همه را کاهش می‌دهد، زیرا شرکت‌ها به طور مداوم قیمت‌های خود را برای حفظ سهم بازار کاهش می‌دهند. این به نوبه خود به این معنی است که شرکت‌های تولیدی نمی‌توانند به همان اندازه برای تحقیق و توسعه هزینه کنند. در واقع، آنها باید در مورد استخدام کارکنان جدید یا افزایش دستمزدها محتاط باشند.

چین ژله را به دیوار میخ زد.

صنعت خورشیدی یک نمونه بارز است. داشتن زنجیره تامین خورشیدی یک پیروزی استراتژیک برای دولت است، اما شرکت‌های تولیدکننده ماژول‌های خورشیدی عمدتاً محصولات غیر متمایز را می‌فروشند و برای سودهای ناچیز در حالی که قیمت‌ها را به حداقل می‌رسانند، مبارزه می‌کنند. همین امر در مورد تولیدکنندگان خودروهای برقی، گوشی‌های هوشمند و بسیاری از محصولات دیگر نیز صادق است، با تعداد زیادی از شرکت‌ها که محصولات مشابهی را با حاشیه سود بسیار کم تولید می‌کنند. بخش‌های فناوری چین داستان‌های موفقیت جهانی هستند، اما شرکت‌های موجود در آنها اغلب وضعیتی نامطلوب دارند.

اگر چین در مورد مشاغل فناوری و تولید بیش از حد سخاوتمند است، پس در مورد مشاغل خدماتی به اندازه کافی سخاوتمند نیست. پکن به طور مزمن بخش‌های خدماتی را بیش از حد قانونمند می‌کند، و شرکت‌های اینترنتی را که دولت آنها را درگیر اعمال انحصاری یا تهدیدکننده بی‌ثباتی سیاسی یا اجتماعی می‌بیند، سرکوب می‌کند. این کشور امور مالی، مراقبت‌های بهداشتی و آموزش را به شدت کنترل می‌کند. در نتیجه، رشد شغلی در این بخش‌ها ضعیف بوده است، که به این معنی است که رشد شغلی در کل چین به شدت آسیب دیده است. حتی در این کشور صنعتی محور، خدمات حدود ۶۰ درصد از نیروی کار شهری را به کار گرفته‌اند و مسئول تمام ایجاد خالص شغل در دهه گذشته بوده‌اند. با دشواری یافتن شغل، افزایش ناچیز یا عدم افزایش دستمزدها، و کاهش قیمت خانه‌ها — که اصلی‌ترین دارایی بیشتر مردم چین است — مصرف‌کنندگان چینی تمایلی به خرج کردن ندارند. کسب و کارهای خصوصی نیز، با مشاهده تقاضای ضعیف، به نوبه خود برای استخدام یا افزایش دستمزدها حتی محتاط‌تر شده‌اند.

مدل فعلی چین، بنابراین، عملاً رشد اقتصادی کندتر را تضمین می‌کند. به لطف چرخه معیوب ایجاد شده توسط پکن، اقتصاد اکنون به طور منظم برای رسیدن به هدف رشد سالانه پنج درصدی خود تلاش می‌کند و دائماً با رکود تورمی دست و پنجه نرم می‌کند. در همین حال، به دلیل تقاضای داخلی کند، بخش فزاینده‌ای از تولید بخش تولیدی فوق‌العاده پربار چین باید صادر شود که منجر به مازاد تجاری بزرگتر و بزرگتر می‌شود. مازاد تجاری چین در حال حاضر نزدیک به یک تریلیون دلار است، بیش از دو برابر رقم تنها پنج سال پیش.

خطرات برای پکن آشکار است. رشد کندتر به معنای آن است که اقتصاد می‌تواند پویایی کمتری داشته باشد، و شرکت‌های فناوری ممکن است توانایی یا انگیزه برای نوآوری مداوم را از دست بدهند. مازاد تجاری همواره رو به افزایش می‌تواند باعث حمایت‌گرایی بسیار شدیدتر و هماهنگ‌تر از سوی بقیه جهان شود، با ده‌ها کشور که به ایالات متحده در ایجاد موانع تعرفه‌ای بر واردات چین می‌پیوندند. اما پکن به احتمال زیاد بر این خطرات غلبه خواهد کرد، همانطور که در گذشته بر بسیاری از چالش‌ها غلبه کرده است. این کشور شروع به تشخیص این موضوع کرده است که یارانه‌ها بیش از حد بالا هستند و شروع به کاهش آنها کرده است. بازیگران کوچکتر و ناکارآمدتر از بازار خارج خواهند شد. تثبیت در بخش خودروهای برقی از قبل مشهود است، به طوری که تعداد شرکت‌ها از ۵۷ به ۴۹ از سال ۲۰۲۲ کاهش یافته است. اکنون یک سوم تولیدکنندگان خودروهای برقی حداقل ۱۰ هزار خودرو در ماه می‌فروشند، که این رقم سه سال پیش کمتر از یک چهارم تولیدکنندگان بود. در مورد حمایت‌گرایی، اکثر کشورها متوجه خواهند شد که به سادگی هیچ جایگزین مقرون‌به‌صرفه‌ای برای محصولاتی که چین صادر می‌کند، وجود ندارد. همچنین راه‌هایی برای دور زدن موانع تعرفه‌ای وجود دارد، مانند ارسال کالا از طریق کشورهای سوم یا راه‌اندازی کارخانه‌های مونتاژ در کشورهای دیگر (همانطور که شرکت خودروسازی چینی BYD در برزیل و مجارستان انجام می‌دهد).

مقامات چینی، به نوبه خود، به نظر می‌رسد بر این باورند که هزینه‌های رشد کمتر، رکود تورمی و شرکای تجاری عصبانی ارزش پرداخت را دارد. شی جین‌پینگ، رهبر چین در سال ۲۰۲۰، سالی که تولیدکنندگان چین با افزایش تولید تجهیزات پزشکی و کالاهای مصرفی به چالش همه‌گیری کووید-۱۹ پاسخ دادند، گفت: "ما باید اهمیت اساسی اقتصاد واقعی را درک کنیم... و هرگز صنعتی‌زدایی نکنیم." پیام روشن بود: هدف اصلی پکن رشد سریع نیست، بلکه خودکفایی و پیشرفت فناوری است.

نمی‌توان متوقف شد، متوقف نخواهد شد

واشنگتن در برابر پیشرفت بخش‌های فناوری و تولید چین بیکار ننشسته است. با نگرانی از جاه‌طلبی‌های طرح "ساخت چین ۲۰۲۵"، اولین دولت ترامپ به برخی از بی‌رمق‌ترین دفاتر در وزارت بازرگانی جانی دوباره بخشید و یک دستگاه بوروکراتیک قدرتمند را برای قطع دسترسی چین به مواد حیاتی فراخواند. مقامات ایالات متحده دریافتند که چین به شدت به ورودی‌های فناوری غربی، مانند نیمه‌هادی‌های پیشرفته و تجهیزات ساخت نیمه‌هادی، وابسته است. بنابراین آنها شرط بستند که محاصره کامل این فناوری‌ها موتور فناوری چین را به شدت کند خواهد کرد. این یک پیشنهاد دو حزبی بود: وقتی جو بایدن، رئیس‌جمهور ایالات متحده، در سال ۲۰۲۱ روی کار آمد، محدودیت‌های سلف خود را حفظ کرد. در واقع، دولت بایدن کنترل‌های صادراتی بر تراشه‌های پیشرفته، به ویژه آنهایی که برای هوش مصنوعی ضروری هستند، و بر تجهیزات نیمه‌هادی را سخت‌تر کرد.

با این حال، موفقیت این کنترل‌ها در بهترین حالت مختلط بوده است. در سال ۲۰۱۸، دو شرکت بزرگ فناوری چینی، ZTE و Fujian Jinhua، پس از قطع ارتباط با فناوری آمریکایی تقریباً سقوط کردند. اما کسب‌وکارهای توانمندتر، با کمک وکلای واشنگتن و لابی‌گران، توانسته‌اند دوباره به صحنه بازگردند. (ترامپ اخیراً محدودیت‌ها بر تراشه‌های هوش مصنوعی پیشرفته ساخته شده توسط Nvidia را لغو کرد و به این شرکت اجازه داد تا دوباره محصولات خود را به چین بفروشد.) هواوی پس از تحریم آن توسط وزارت بازرگانی در سال ۲۰۱۹، به وضوح آسیب دید. اما تا سال ۲۰۲۵، این شرکت اعلام کرد که درآمدهای سال قبل آن به سطوح سال ۲۰۱۹ بازگشته است. این شرکت هنوز هم همان شرکت قبلی است که در ساخت تجهیزات 5G و تلفن‌های همراه عالی عمل می‌کند. با این تفاوت که اکنون، پس از سرمایه‌گذاری میلیاردها دلار برای جایگزینی تراشه‌های آمریکایی، یکی از نوآوران پیشرو نیمه‌هادی در چین نیز هست.

سایر شرکت‌ها حتی بهتر از این توانسته‌اند محدودیت‌های ایالات متحده را پشت سر بگذارند. SMIC، یکی از مهمترین کارخانه‌های تراشه چین، از زمان تحریم آن در سال ۲۰۲۰، درآمدهای خود را دو برابر کرده است. این شرکت هنوز از نظر سودآوری از TSMC، پیشرو صنعت، بسیار عقب‌تر است، اما پیشرفت‌های فناوری خاصی را به دست آورده و تولید تراشه‌های هفت نانومتری را آموخته است — یک دستاورد فناوری که پس از تحریم‌ها بعید به نظر می‌رسید. به طور مشابه، محدودیت‌های فناوری هوش مصنوعی برای جلوگیری از ظهور DeepSeek کار چندانی نکرد، شرکتی که یک مدل استدلال هوش مصنوعی تولید کرده است که تنها چند شرکت دیگر، همگی در سیلیکون ولی، قادر به رقابت با آن هستند.

هدف اصلی پکن نه رشد سریع بلکه خودکفایی و پیشرفت فناوری است.

موفقیت DeepSeek چندان دشوار نیست که درک شود. شرکت‌های هوش مصنوعی چینی ممکن است به همان تراشه‌های پیشرفته‌ای که شرکت‌های آمریکایی دسترسی دارند، نداشته باشند، اما به استعداد عالی، تراشه‌های بالغ و همچنین مجموعه‌های داده فراوان دسترسی دارند. آنها همچنین منبع نامحدودی از برق ارزان دارند — چیزی که رقبای آمریکایی آنها فاقد آن هستند. در نتیجه، طبق معیارهای فنی جهانی، مدل‌های زبان بزرگ چینی حداکثر شش ماه از رهبران آمریکایی عقب‌تر هستند، شکافی که به طور پیوسته در حال کاهش است. محدودیت‌های فناوری ایالات متحده، به جای سد کردن پیشرفت چین، لحظه اسپوتنیک را در چین ایجاد کرده است. شرکت‌های آن اکنون بزرگتر، سرسخت‌تر و به طور قابل توجهی کمتر به شرکت‌های آمریکایی وابسته هستند، نسبت به یک دهه پیش.

برخی از مقامات آمریکایی می‌دانند که ایالات متحده نمی‌تواند تنها با حمله به صنایع چین پیروز شود. به عنوان مثال، برنامه‌ریزان اقتصادی دولت بایدن، یک سیاست صنعتی را طراحی کردند تا به ایالات متحده در پیشبرد بخش‌های استراتژیک خود کمک کنند. این کشور قانون تراشه‌ها (CHIPS Act) را تصویب کرد که تولید نیمه‌هادی را تقویت کرد، و قانون کاهش تورم (Inflation Reduction Act) را که به فناوری‌های پاک یارانه می‌داد. اما علیرغم اختصاص صدها میلیارد دلار، این تلاش‌ها عمدتاً با شکست مواجه شده‌اند.

دلیل این شکست‌ها ساده است. ایالات متحده به اندازه کافی زیرساخت‌های عمیق خود را ایجاد نکرده است. در اوایل دوره ریاست جمهوری بایدن، او طرحی جاه‌طلبانه را برای ارائه خدمات اینترنت به تقریباً هر آمریکایی رونمایی کرد. اما این طرح "اینترنت برای همه" قبل از پایان دوره او هیچ کس را به اینترنت متصل نکرد. هنوز هیچ شبکه ملی ایستگاه‌های شارژ خودروهای برقی وجود ندارد، با وجود اینکه کنگره میلیاردها دلار برای ایجاد آن اختصاص داده بود. و واشنگتن نتوانسته است موانع بوروکراتیک و نظارتی برای ساخت سیستم‌های انتقال برق را از بین ببرد، که باعث می‌شود شرکت‌های انرژی به سختی بتوانند از اعتبارات مالیاتی ایجاد شده توسط قانون کاهش تورمی برای پروژه‌های خورشیدی و بادی بهره ببرند.

اکنون، این اعتبارات در آستانه از بین رفتن هستند. لایحه مصالحه بودجه ژوئیه ترامپ، یارانه‌های خورشیدی و بادی سلف خود را برای بیشتر پروژه‌هایی که تا پایان سال ۲۰۲۶ شروع نشده‌اند، حذف می‌کند. قانون تراشه‌ها (CHIPS Act) هنوز در کتاب‌ها وجود دارد، اما رئیس‌جمهور این قانون را "وحشتناک" و "مضحک" خوانده است. در همین حال، تعرفه‌های ترامپ، عدم اطمینان عمیقی را در بین تولیدکنندگان ایجاد کرده است، که در حالی که برای حفظ زنجیره‌های تامین خود دست و پا می‌زنند، سرمایه‌گذاری‌ها را متوقف کرده‌اند. کاخ سفید ادعا می‌کند که تعرفه‌ها تولیدکنندگان را مجبور خواهند کرد تا کالاهای خود را پس از اعمال کامل محدودیت‌ها، در خاک آمریکا تولید کنند. اما تحلیل دولت اشتباه است. تولیدکنندگان برای بسیاری از ورودی‌های خود به واردات وابسته هستند، و آنها تمایلی به گرفتن تصمیمات سرمایه‌گذاری بزرگ بر اساس اظهارات متزلزل ترامپ از خود نشان نداده‌اند. در واقع، این کشور تنها بین آوریل و ژوئیه، درست پس از اعلام ترامپ برای اعمال تعرفه‌های بالا بر تقریباً هر کشوری، بیش از ۱۰,۰۰۰ شغل تولیدی را از دست داد.

البته ترامپ در شکست خود برای تحقق وعده‌ها، منحصر به فرد نیست. سیاستمداران آمریکایی هرگاه یک معدن یا تاسیسات نیمه‌هادی جدید افتتاح می‌شود، جشن می‌گیرند. اما بخش صنعتی ایالات متحده در میان تاخیر در تولید محصول، اخراج‌ها، و کاهش کیفیت تولید همچنان در حال کوچک شدن است. تولید واقعی صنعتی، که تا بحران مالی ۲۰۰۸ به طور پیوسته افزایش یافته بود، سپس سقوط کرد و هرگز بهبود نیافته است. این کوچک شدن حتی در بخش تولیدات دفاعی نیز اتفاق می‌افتد. علیرغم سرازیر شدن پول نقد، تقریباً تمام انواع کشتی‌های نیروی دریایی ایالات متحده در حال ساخت با تاخیر مواجه هستند، برخی تا سه سال. تولیدکنندگان گلوله‌های توپخانه تنها به آرامی در حال افزایش تولید هستند، حتی با وجود اینکه واشنگتن ذخایر خود را برای کمک به اوکراین خالی کرده است. و تلاش‌های ایالات متحده برای قطع وابستگی ارتش خود به مواد معدنی کمیاب چینی با شکست مواجه شده است.

ایالات متحده در چندین حوزه حیاتی همچنان برتری خود را نسبت به چین حفظ کرده است: نرم‌افزار، بیوتکنولوژی، و هوش مصنوعی، و همچنین در اکوسیستم نوآوری دانشگاه‌محور خود. اما این نهادها با آینده‌ای نامشخص روبرو هستند. ترامپ از زمان بازگشت به قدرت، کاهش بودجه تحقیقات علمی و محروم کردن کشور از نیروی کار ماهر را آغاز کرده است. آژانس‌های دولتی اکنون دانشگاه‌های برتر، از جمله هاروارد و کلمبیا، را تحت نظر دارند و کمک‌های مالی دولتی را قطع کرده و تهدید به لغو وضعیت معاف از مالیات دانشگاه‌ها به دلیل اتهامات مبالغه‌آمیز ضد یهودیت می‌کنند. کاخ سفید بودجه بنیاد ملی علوم و موسسات ملی بهداشت را به شدت کاهش داده است. در همین حال، خصومت ترامپ با مهاجران باعث شده است که محققانی که به ایالات متحده می‌آمدند، به دنبال موقعیت‌هایی در شرکت‌ها و دانشگاه‌های دیگر باشند. اخراج‌های گسترده به صنعت ساخت و ساز آمریکا آسیب می‌رساند. این کشور به سادگی اکوسیستم نوآوری خود را برای سال‌های آینده به خوبی آماده نکرده است.

بازگشت به اصول

ایالات متحده می‌تواند و باید کاهش هزینه‌ها و محدودیت‌های مهاجرتی ترامپ را به محض امکان معکوس کند. اما رقابت مؤثر با چین بیش از صرفاً برداشتن محدودیت‌های خودساخته نیاز دارد. شکست‌های واشنگتن در طول دولت‌ها به یک دلیل گسترش می‌یابد: مقامات آمریکایی، دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان به طور یکسان، صلاحیت چین را جدی نگرفته‌اند. سناتور آرکانزاس، تام کاتن، در ماه آوریل در رسانه‌های اجتماعی نوشت: "چین نوآوری نمی‌کند — سرقت می‌کند"، و این جمله نشان‌دهنده سطحی نگری آمریکایی‌ها در مورد دستاوردهای چین است. بسیاری از رهبران ایالات متحده همچنان معتقدند که یک رژیم کنترل صادراتی ظریف‌تر، شتاب فناوری چین را متوقف خواهد کرد. آنها وکیل به جنگ مهندسی می‌فرستند. آنها باید درک کنند که هر چقدر هم ایالات متحده فشار بیاورد، سیستم صنعتی و فناوری چین را از بین نخواهد برد.

آنچه واشنگتن باید انجام دهد، تقویت ظرفیت‌های خودش است. این به معنای شروع کار سخت برای ساختن زیرساخت‌های عمیق ایالات متحده است. واشنگتن نباید سعی کند سرمایه‌گذاری‌های عظیم و اغلب بی‌نتیجه پکن را در تمام سیستم‌ها تکرار کند. اما باید بهتر از رویکرد موردی و بخش به بخش بایدن عمل کند. و باید استراتژی ترامپ را که امید دارد چماق تعرفه باعث بازگشت صنعت به داخل کشور شود، و تمرکز او بر صنایع سنگین قدیمی مانند فولاد را کنار بگذارد.

در عوض، سیاست‌گذاران باید مانند چین، به فکر اکوسیستم باشند. ایالات متحده دارای نقاط قوت دیرینه در کارآفرینی و امور مالی است، بنابراین سرمایه‌گذاری‌های دولتی در زیرساخت‌های عمیق مدرن احتمالاً بازدهی زیادی خواهد داشت، درست همانطور که سرمایه‌گذاری‌ها در راه‌آهن‌ها و بزرگراه‌ها در قرون نوزدهم و بیستم داشتند. پروژه‌های زیرساختی در مقیاس بزرگ می‌توانند تقاضا برای فناوری‌های مختلف را تحریک کرده و دانش فرآیند مورد نیاز برای ساخت آنها را ایجاد کنند، که گام‌های اولیه حیاتی در بازسازی پایگاه تولیدی هستند. یک اولویت اصلی باید ساخت یک سیستم برق بزرگتر و بهتر باشد که از انرژی هسته‌ای، گاز طبیعی و منابع انرژی تجدیدپذیر استفاده کند. برای به حداکثر رساندن استفاده از تجدیدپذیرها، ایالات متحده باید در ساخت باتری‌های ذخیره‌سازی بیشتر و خطوط انتقال ولتاژ بالا سرمایه‌گذاری کند.

واشنگتن وکیل به جنگ مهندسی می‌فرستد.

ایالات متحده همچنین باید راه‌هایی برای کاهش ساختار هزینه‌ها در سراسر صنایع خود پیدا کند. از آنجا که این کشور غنی با دستمزدهای بالا و استانداردهای کار و محیط زیست است، هرگز نمی‌تواند از نظر در دسترس بودن نیروی کار ارزان با چین یا هند رقابت کند، و نباید هم تلاش کند. اما برای جدی بودن در بازسازی صنعت، واشنگتن باید تعهد خود را به جذاب کردن بازارهایش برای بخش‌های سرمایه‌بر نشان دهد. حذف تعرفه‌های ویرانگر ترامپ، که تولید آمریکایی را به شدت گران خواهد کرد، ضروری است، همانطور که تامین انرژی فراوان و ارزان. همچنین اصلاحات مجوزدهی که هزینه‌های نظارتی اضافی ساخت و ساز جدید را از بین می‌برد، تامین مالی دولتی کافی برای تحقیق و توسعه پایه، و سیاست‌های مهاجرتی لیبرال که شرکت‌ها را قادر می‌سازد بهترین استعدادها را از هر جای جهان جذب کنند، نیز ضروری است. مورد آخر به طور دقیق یک معیار هزینه نیست، اما برای بازسازی دانش فرآیند ایالات متحده ضروری است. بسیاری از این دانش اکنون در خارج از کشور وجود دارد، و ایالات متحده باید مایل به واردات آن باشد.

بیش از هر چیز، واشنگتن نباید آنچه را که با آن روبرو است، دست‌کم بگیرد. پکن دستیابی به برتری فناورانه را به یک اولویت سیاسی مهم تبدیل کرده است. یارانه‌هایی که برای پیشبرد پیشرفت فناوری استفاده کرد، ضایعات زیادی تولید کرد، اما این یک عارضه جانبی برای دستیابی به رهبری در صنایع آینده بود. برای رقابت، ایالات متحده نیز باید به رهبری در این صنایع متعهد شود، و باید بیشتر مایل به پذیرش اشتباهات و مقداری ضایعات به عنوان بهای موفقیت باشد.

مدل چین کارساز بوده زیرا سیاست‌گذاران آن بسیاری از کارها را درست انجام داده‌اند و شرایط موفقیت را برای کارآفرینان چینی فراهم کرده‌اند. این کشور ممکن است مشکلاتی داشته باشد، اما همچنان مؤثر خواهد بود. و هرچه بیشتر موفق شود، ایالات متحده و متحدانش تحت فشار شرکت‌های چینی در انرژی، کالاهای صنعتی، و شاید حتی هوش مصنوعی، بیشتر صنعتی‌زدایی خواهند کرد. اگر ایالات متحده می‌خواهد به طور مؤثر رقابت کند، سیاست‌گذاران آن باید زمان کمتری را صرف نگرانی در مورد چگونگی تضعیف رقیب خود کرده و زمان بیشتری را به چگونگی تبدیل کشور خود به بهترین و پرانرژی‌ترین نسخه از خود اختصاص دهند.