اولین سفر لوکوموتیو راه‌آهن استاندارد جدید کنیا به ایستگاه راه‌آهن در ۳۱ مه ۲۰۱۷، در ووی، کنیا. — تونی کارومبا/AFP از طریق گتی ایمیجز
اولین سفر لوکوموتیو راه‌آهن استاندارد جدید کنیا به ایستگاه راه‌آهن در ۳۱ مه ۲۰۱۷، در ووی، کنیا. — تونی کارومبا/AFP از طریق گتی ایمیجز

چین و امارات چگونه اقتصادهای آفریقا را متحول می‌کنند؟ اما به چه قیمتی؟

چین و امارات متحده عربی در رقابت برای پیشتازی در آینده اقتصادی آفریقا هستند که هر کدام رویکرد متفاوتی را در پیش گرفته‌اند.

سال‌هاست که چین بر چشم‌انداز سرمایه‌گذاری آفریقا مسلط است و پروژه‌های عظیم زیرساختی می‌سازد و سهام بلندمدتی را در صنایعی مانند معدن و انرژی تضمین می‌کند.

ابتکار کمربند و جاده (Belt and Road Initiative) همچنان کانال اصلی این مشارکت است. تنها در نیمه اول سال ۲۰۲۵، پکن ۱۲۴ میلیارد دلار برای پروژه‌های جدید در سراسر جهان متعهد شد که ۳۹ میلیارد دلار آن به آفریقا اختصاص یافت.

با این حال، در سال‌های اخیر، امارات متحده عربی به عنوان یک نیروی کلیدی در این قاره ظاهر شده است. بین سال‌های ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۳، شرکت‌های اماراتی تقریباً ۱۱۰ میلیارد دلار پروژه در سراسر منطقه اعلام کردند.

رویکرد چین

یون سان، یکی از همکاران ارشد و مدیر مشترک برنامه آسیای شرقی و مدیر برنامه چین در مرکز استیمسون، می‌گوید که مشارکت چین با آفریقا به طور تاریخی توسط دولت هدایت شده است و بانک‌های سیاست‌گذاری و شرکت‌های دولتی ریسک‌هایی را می‌پذیرند که شرکت‌های خصوصی از آنها دوری می‌کنند.

نتایج این رویکرد در سراسر قاره قابل مشاهده است: راه‌آهن استاندارد ۵ میلیارد دلاری در کنیا که توسط شرکت راه و پل چین ساخته و توسط بانک اگزیم چین، یکی از بانک‌های سیاست‌گذاری اصلی این کشور، تأمین مالی شد؛ راه‌آهن ۲ میلیارد دلاری در تانزانیا که دارالسلام را به بوروندی متصل می‌کند و توسط گروه راه‌آهن چین هدایت می‌شود؛ بندر توسعه‌یافته دوراله جیبوتی و اولین پایگاه دریایی خارج از کشور پکن که توسط شرکت چاینا مرچنتس هولدینگز (China Merchants Holdings) تأمین مالی شد؛ و پل معلق ۷۸۶ میلیون دلاری ماپوتو-کاتمبه در موزامبیک، بزرگترین پل در آفریقا.

اما الگوی چین بسیاری از دولت‌های آفریقایی را با بدهی‌های فزاینده‌ای روبرو کرده است: صندوق بین‌المللی پول در سال ۲۰۲۳ تخمین زد که تا پایان سال قبل، میانگین نسبت بدهی در میان اقتصادهای جنوب صحرای آفریقا تقریباً به ۶۰ درصد تولید ناخالص داخلی رسیده است. در سال ۲۰۲۴، بانک جهانی اعلام کرد که کل بدهی خارجی در میان اقتصادهای جنوب صحرای آفریقا به تقریباً ۵۰۰ میلیارد دلار رسیده است که بخش قابل توجهی از آن به چین تعلق دارد.

سان به المانیتور گفت که در پاسخ به مشکل بدهی، «چین وام‌های خود به آفریقا را کاهش داده و شرایط بازپرداخت را به گونه‌ای ساختار داده است که مشکل را به آینده موکول کند.» او خاطرنشان کرد که چین اخیراً به سمت سرمایه‌گذاری‌های کوچکتر و میان‌مدت، مانند نیروگاه بادی ۷۶ میلیون دلاری سریم لودریتز در نامیبیا، یا نیروگاه خورشیدی ۴۹ میلیون دلاری دونسین در بورکینافاسو، روی آورده است.

سان همچنین اشاره کرد که چین به طور فزاینده‌ای به دنبال ایجاد شراکت با سایر بازیگران در سراسر قاره است: «با توجه به تقاضای زیاد قاره آفریقا برای سرمایه‌گذاری و کمک، به نظر می‌رسد چین مشتاق مشارکت با سایر بازیگران برای حمایت مشترک از پروژه‌ها و برنامه‌ها است.»

رویکرد امارات متحده عربی

به جای تأمین مالی راه‌آهن‌ها یا سدهای چند میلیارد دلاری، شرکت‌های اماراتی معمولاً بر پروژه‌های تجاری کوچکتر و سودآور در مناطق آزاد و بخش‌هایی از جمله انرژی‌های تجدیدپذیر، کشاورزی و خدمات مالی تمرکز کرده‌اند. شرکت بزرگ بندری اماراتی، دی‌پی ورلد (DP World)، با سیستم بندری چند میلیارد دلاری خود در مکان‌هایی مانند سومالی، سنگال و جیبوتی، یک استثنای قابل توجه است.

کامرون هادسون، همکار ارشد برنامه آفریقا در مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌المللی، به المانیتور گفت که سرمایه‌گذاران و شرکت‌های اماراتی تمایل دارند «موقعیت‌های سهامی را برای کسب درآمد بگیرند، اما آنها به روشی که چینی‌ها در معاملات تجاری دخیل هستند، مشارکت نمی‌کنند، مگر در موارد نادر سیستم‌های بندری.»

تمرکز بیشتر بر پروژه‌هایی است که بازده مالی فوری از سرمایه‌گذاری را ارائه می‌دهند. به عنوان مثال، شرکت گلوبال ساوث یوتیلیتیز (Global South Utilities) امارات متحده عربی، نیروگاه‌های خورشیدی ۵۰ مگاواتی در جمهوری آفریقای مرکزی و ماداگاسکار می‌سازد، در حالی که شرکت اِمیا پاور (AMEA Power) بزرگترین تأسیسات خورشیدی غرب آفریقا را در توگو اداره می‌کند و پروژه‌هایی در جیبوتی، بورکینافاسو، تونس و اوگاندا دارد. شرکت مصدق (Masdar) ابوظبی تا سال ۲۰۳۰، ۱۰ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری و ۱۰ گیگاوات ظرفیت انرژی تجدیدپذیر جدید در سراسر قاره را برنامه‌ریزی کرده است.

فراتر از انرژی‌های تجدیدپذیر، سرمایه‌گذاران اماراتی در نفت، گاز و معدن فعال هستند: شرکت اَدنوک (ADNOC) ۱۰ درصد سهام در حوزه گازی روووما (Rovuma) در موزامبیک دارد، شرکت آلفا ام‌بی‌ام (Alpha MBM) دبی اولین پالایشگاه نفت ۴ میلیارد دلاری اوگاندا را می‌سازد و شرکت بین‌المللی منابع هلدینگ (International Resources Holding) مستقر در ابوظبی، معادن مس موپانی (Mopani Copper Mines) زامبیا را کنترل می‌کند و در حال بررسی پروژه‌هایی در آنگولا، بوروندی، تانزانیا و کنیا است.

این سرمایه‌گذاری‌ها اغلب زمان کمتری برای نتیجه‌دهی نیاز دارند و برای دولت‌های آفریقایی بدهی کمتری به همراه دارند. اما آنها همچنین دارای جریان‌های استراتژیک خاص خود هستند: سرمایه اماراتی اغلب با ردپای امنیتی ابوظبی در دریای سرخ و شاخ آفریقا که به دنبال نفوذ است، همخوانی دارد.

هادسون گفت که سرمایه‌گذاران اماراتی «به شکلی بسیار تهاجمی‌تر از چینی‌ها به سیاست می‌پردازند.»

او افزود: «آنها نوعی استراتژی یکپارچه دارند که شامل نفوذ سیاسی، دیپلماتیک و حتی امنیتی به گونه‌ای است که سبد سرمایه‌گذاری آنها را تقویت می‌کند.» هادسون گفت در کشورهایی مانند سودان، اتیوپی، لیبی و نیجر، «تلاش واقعی برای شکل دادن به فضای سیاسی که سرمایه‌گذاری آنها در آن قرار می‌گیرد، به شکلی که چینی‌ها این کار را نمی‌کنند، وجود دارد.»

انتخاب‌های آفریقا و نگاه بلندمدت

برای بسیاری از کشورهای آفریقایی، این مسئله انتخاب بین این دو نیست. برخی برای راه‌آهن و پل‌ها به چین روی می‌آورند، در حالی که برای بنادر یا نیروگاه‌های تجدیدپذیر با امارات متحده عربی شراکت می‌کنند.

کنیا، به عنوان مثال، میزبان پروژه‌های زیرساختی با تأمین مالی چین، مانند راه‌آهن، است در حالی که سرمایه‌گذاری قابل توجهی از امارات متحده عربی در انرژی‌های تجدیدپذیر نیز دریافت می‌کند. در اتیوپی، پروژه‌های با حمایت دولت چین بر راه‌آهن و مناطق صنعتی تمرکز کرده‌اند، در حالی که امارات متحده عربی در انرژی و لجستیک سرمایه‌گذاری کرده و همچنین گزارش شده است که در جنگ تیگرای اتیوپی در کنار دولت نخست‌وزیر ابی احمد، با تأمین سلاح، پهپاد و حمل و نقل هوایی، حمایت نظامی مستقیم ارائه داده است.

در عین حال، هادسون گفت، در مناطقی که امارات متحده عربی برای مدت طولانی در آنجا فعالیت داشته است، بیشتر در شرق آفریقا و شاخ آفریقا، «مقدار فزاینده‌ای از، اگر نگوییم پشیمانی خریدار، حداقل اذعان به این که سرمایه‌گذاری اماراتی قطعاً با قید و شرط همراه است، و اینکه در مقطعی امارات ممکن است از این موقعیت سرمایه‌گذاری برای فشار آوردن به دلایل سیاسی استفاده کند، به گونه‌ای که ممکن است برخی رهبران را ناراحت کند.»

علاوه بر این، امارات متحده عربی چشم‌انداز کمی در زمینه تجارت دوطرفه عمده ارائه می‌دهد. چین با بیش از یک میلیارد مصرف‌کننده، بازار بالقوه عظیمی برای کالاهای آفریقایی است، در حالی که جمعیت کوچکتر امارات چنین فرصت‌هایی را محدود می‌کند. همانطور که هادسون بیان کرد، «انتظار بسیار کمی وجود دارد که هر کشور آفریقایی قرار است به بازار اماراتی کالا بفروشد، زیرا این بازار بسیار کوچک است.»

اما هادسون در نهایت اشاره کرد که در میان دولت‌های آفریقایی، «یک اذعان گسترده وجود دارد که "گداها نمی‌توانند انتخاب‌گر باشند" و اگر کسی [مانند امارات متحده عربی] با میلیاردها دلار سرمایه‌گذاری وارد شود که قرار است قدرت شما را تقویت کند، شما در موقعیتی نیستید که آن را زیر سؤال ببرید یا رد کنید.»

هادسون تأکید کرد که رقابت بین چین و امارات متحده عربی وجود دارد، اما این رقابت بخش‌محور است، به عنوان مثال، در مورد استخراج مواد معدنی حیاتی. هادسون توضیح داد که برای دولت‌های آفریقایی، رقابت مطلوب است: «آنها از هر دو به یک اندازه استقبال می‌کنند... آنها در تلاشند تا حد ممکن سرمایه‌گذاری، سرمایه و سبد سرمایه متنوعی را جذب کنند» تا بتوانند شوک‌های ژئوپلیتیکی، قیمتی یا اقتصادی را بدون ریسک وابستگی بیش از حد به یک شریک، تحمل کنند.