ابراهیم راینتکات
ابراهیم راینتکات

اقتصاد جهانی تسلیح‌شده

بقا در عصر جدید اجبار اقتصادی

هنری فارل استاد امور بین‌الملل در مؤسسه آکورا بنیاد استاوروس نیارکوس در دانشگاه جانز هاپکینز است.

آبراهام نیومن رئیس کرسی جان پاورز در دیپلماسی کسب‌وکار بین‌المللی در دانشکده خدمات خارجی و استاد دپارتمان دولت در دانشگاه جورج‌تاون است.

آنها نویسندگان کتاب امپراتوری زیرزمینی: چگونه آمریکا اقتصاد جهانی را تسلیح کرد هستند.

زمانی که واشنگتن در ماه ژوئن از یک «توافق چارچوبی» با چین خبر داد، این نشانه تغییر آرام رویکرد در اقتصاد سیاسی جهانی بود. این نه آغاز دوران «رهایی» تحت عظمت یک‌جانبه آمریکا که دونالد ترامپ تصور می‌کرد، بود و نه بازگشت به رویای دولت بایدن برای رقابت مدیریت‌شده قدرت‌های بزرگ. در عوض، این گشایش واقعی عصر وابستگی تسلیح‌شده بود که در آن ایالات متحده در حال کشف این است که دیگران با آن همان کاری را می‌کنند که خودش مشتاقانه با دیگران کرده است.

این عصر جدید با سلاح‌های اجبار اقتصادی و فناورانه—تحریم‌ها، حملات زنجیره تأمین و اقدامات صادراتی—شکل خواهد گرفت که نقاط کنترل متعدد در زیرساخت‌های اقتصاد جهانی وابسته به هم را بازتعریف می‌کنند. برای بیش از دو دهه، ایالات متحده به طور یک‌جانبه از این گلوگاه‌ها در امور مالی، جریان اطلاعات و فناوری برای کسب مزیت استراتژیک استفاده کرده است. اما مبادلات بازار به‌ناچار با امنیت ملی درهم‌تنیده شده‌اند و ایالات متحده اکنون باید از منافع خود در جهانی دفاع کند که در آن قدرت‌های دیگر نیز می‌توانند از گلوگاه‌های خود بهره‌برداری کنند.

به همین دلیل است که دولت ترامپ مجبور شد با چین به توافق برسد. مقامات دولت اکنون اذعان می‌کنند که در ازای کاهش محدودیت‌های چین بر مواد معدنی کمیاب خاکی که صنعت خودروی ایالات متحده را فلج کرده بود، امتیازاتی را در کنترل صادرات نیمه‌رساناها داده‌اند. شرکت‌های آمریکایی ارائه‌دهنده نرم‌افزار طراحی تراشه، مانند Synopsys و Cadence، می‌توانند بار دیگر فناوری خود را در چین به فروش برسانند. این امتیاز به صنعت نیمه‌رسانای چین کمک می‌کند تا از بن‌بستی که با محدود کردن توانایی چین برای ساخت نیمه‌رساناهای پیشرفته توسط دولت بایدن، در آن گرفتار شده بود، رهایی یابد. و شرکت آمریکایی انویدیا می‌تواند بار دیگر تراشه‌های H20 را برای آموزش هوش مصنوعی به مشتریان چینی بفروشد.

در یک سخنرانی که کمتر مورد توجه قرار گرفت، در ماه ژوئن، مارکو روبیو، وزیر امور خارجه، به منطق دولت اشاره کرد. او گفت که چین «بازار» مواد کمیاب خاکی را در انحصار خود درآورده و ایالات متحده و جهان را در «فشار» قرار داده است. دولت متوجه شده بود «که قابلیت صنعتی ما عمیقاً به تعدادی از کشورهای متخاصم بالقوه، از جمله چین، وابسته است که می‌توانند آن را به عنوان اهرم فشار علیه ما به کار ببرند» و «ماهیت ژئوپلیتیک» را در «یکی از بزرگترین چالش‌های قرن جدید» تغییر داده است.

اگرچه روبیو بر خودکفایی به عنوان راه حل تأکید کرد، اما عجله دولت برای رسیدن به توافق، محدودیت‌های رویکرد «تنهایی» را نشان می‌دهد. ایالات متحده تهدیدهای خود را کاهش می‌دهد تا دشمنان را متقاعد کند که بخش‌های حیاتی اقتصاد آمریکا را فلج نکنند. قدرت‌های دیگر نیز در تلاشند تا بفهمند چگونه منافع خود را در جهانی پیش ببرند که در آن قدرت اقتصادی و امنیت ملی در حال ادغام هستند و یکپارچگی اقتصادی و فناورانه از یک وعده به یک تهدید تبدیل شده است.

واشنگتن مجبور شد دولت امنیت ملی خود را پس از توسعه بمب اتمی توسط کشورهای دیگر بازسازی کند؛ به همین ترتیب، باید دولت امنیت اقتصادی خود را برای جهانی بازسازی کند که در آن دشمنان و متحدان نیز می‌توانند وابستگی متقابل را تسلیح کنند. به طور خلاصه، سلاح‌های اقتصادی درست مانند سلاح‌های هسته‌ای در حال گسترش هستند و معضلات جدیدی را برای ایالات متحده و سایر قدرت‌ها ایجاد می‌کنند. چین با سرعتی قابل توجه با این جهان جدید سازگار شده است؛ قدرت‌های دیگر، مانند کشورهای اروپایی، با مشکل مواجه شده‌اند. همه باید تفکر استراتژیک خود را در مورد چگونگی تلاقی دکترین‌ها و قابلیت‌های خود با دکترین‌ها و قابلیت‌های سایر قدرت‌ها، و همچنین نحوه واکنش کسب‌وکارها که منافع و قابلیت‌های خاص خود را دارند، به‌روز کنند.

مشکل برای ایالات متحده این است که دولت ترامپ دقیقاً همان منابعی را که برای پیشبرد منافع آمریکا و محافظت در برابر اقدامات متقابل نیاز دارد، از بین می‌برد. در عصر هسته‌ای، ایالات متحده سرمایه‌گذاری‌های تاریخی در نهادها، زیرساخت‌ها و سیستم‌های تسلیحاتی انجام داد که آن را به مزیت بلندمدت رساند. اکنون، به نظر می‌رسد دولت ترامپ فعالانه این منابع قدرت را تضعیف می‌کند. در حالی که دولت در حال مقابله با چینی‌ها است، سیستم‌های تخصصی لازم برای مدیریت بده‌بستان‌های پیچیده‌ای را که با آن مواجه است، از هم می‌پاشد. هر دولتی مجبور است هواپیما را در حین پرواز بسازد، اما این اولین دولتی است که قطعات تصادفی را از موتور در ارتفاع ۳۰ هزار پایی جدا می‌کند.

همانطور که چین به سرعت با واقعیت‌های جدید وابستگی تسلیح‌شده سازگار می‌شود، در حال ساخت «پشته» جایگزین خود از صنایع با فناوری پیشرفته متمرکز بر اقتصاد انرژی است که یکدیگر را تقویت می‌کنند. اروپا در حال حاضر در حال دست‌وپا زدن است، اما به مرور زمان، ممکن است مجموعه فناوری‌های جایگزین خود را نیز ایجاد کند. ایالات متحده، به طور منحصربه‌فرد، مزایای نهادی و فناورانه خود را دور می‌ریزد. عدم توانایی واشنگتن در انطباق با تغییرات در سیستم بین‌المللی نه تنها به منافع ملی آمریکا آسیب می‌رساند، بلکه سلامت بلندمدت شرکت‌های آمریکایی و معیشت شهروندان آمریکایی را نیز به خطر می‌اندازد.

جهانی که جهانی‌سازی ساخت

وابستگی تسلیح‌شده نتیجه‌ای ناخواسته از دوران بزرگ جهانی‌سازی است که در حال پایان یافتن است. پس از پایان جنگ سرد، کسب‌وکارها یک اقتصاد جهانی وابسته به هم را بر پایه زیرساخت‌های متمرکز بر ایالات متحده ساختند. پلتفرم‌های فناوری ایالات متحده—اینترنت، تجارت الکترونیک، و بعدها رسانه‌های اجتماعی—سیستم‌های ارتباطی جهان را به هم بافتند. سیستم‌های مالی جهانی نیز به لطف تسویه دلار، که در آن کسب‌وکارها به طور مستقیم یا غیرمستقیم از دلار آمریکا برای معاملات بین‌المللی استفاده می‌کنند؛ بانک‌های کارگزاری که چنین تراکنش‌هایی را اجرا می‌کنند؛ و شبکه پیام‌رسانی مالی سوئیفت، با یکدیگر ترکیب شدند. تولید نیمه‌رسانای متمرکز بر ایالات متحده به بی‌شمار فرآیندهای تخصصی در اروپا و آسیا گسترش یافت، اما مالکیت فکری کلیدی، مانند طراحی نرم‌افزار نیمه‌رسانا، در دست چند شرکت آمریکایی باقی ماند. هر یک از این سیستم‌ها می‌توانست به عنوان «پشته» خاص خود درک شود، مجموعه‌های به هم پیوسته از فناوری‌ها و خدمات مرتبط که یکدیگر را تقویت می‌کردند، به طوری که، برای مثال، ورود به اینترنت آزاد به طور فزاینده‌ای به معنای ورود به پلتفرم‌های آمریکایی و سیستم‌های تجارت الکترونیک نیز بود. در زمانی که ژئوپلیتیک موضوعی از تریلرهای قدیمی جنگ سرد به نظر می‌رسید، کمتر کسی نگران وابسته شدن به زیرساخت‌های اقتصادی ارائه شده توسط کشورهای دیگر بود.

این اشتباهی برای دشمنان واشنگتن و سرانجام برای متحدانش نیز بود. پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، ایالات متحده شروع به استفاده از این سیستم‌ها برای پیگیری تروریست‌ها و حامیانشان کرد. در طول دو دهه آزمایش‌های پی‌درپی، مقامات آمریکایی جاه‌طلبی‌ها و دامنه نفوذ خود را گسترش دادند. ایالات متحده از بهره‌برداری از گلوگاه‌های مالی علیه تروریست‌ها به استقرار تحریم‌ها برای هدف قرار دادن بانک‌ها و به مرور زمان، قطع کردن کشورهای کامل، مانند ایران، از سیستم مالی جهانی پیش رفت. اینترنت به یک دستگاه نظارتی جهانی تبدیل شد که به ایالات متحده امکان می‌داد از پلتفرم‌ها و شرکت‌های جستجو، که توسط مقامات آمریکایی تنظیم می‌شدند، اطلاعات استراتژیک حیاتی در مورد کاربران جهانی خود را درخواست کند.

زیرساخت‌های وابستگی اقتصادی علیه دشمنان و دوستان ایالات متحده به کار گرفته شد. هنگامی که اولین دولت ترامپ از برنامه جامع اقدام مشترک، که ایالات متحده و دیگر کشورهای بزرگ، از جمله در اروپا، در سال ۲۰۱۵ با ایران برای محدود کردن برنامه هسته‌ای این کشور مذاکره کرده بودند، خارج شد، ایالات متحده تهدید کرد که اروپایی‌هایی را که به تجارت با جمهوری اسلامی ادامه می‌دهند، تحریم خواهد کرد. دولت‌های اروپایی خود را عمدتاً ناتوان از محافظت از شرکت‌های خود در برابر قدرت ایالات متحده یافتند.

این زمینه بود که ما برای اولین بار در سال ۲۰۱۹ درباره وابستگی تسلیح‌شده نوشتیم. تا آن زمان، بسیاری از مهم‌ترین شبکه‌های اقتصادی که زیربنای جهانی‌سازی بودند—ارتباطات، مالیه، تولید—آن‌قدر متمرکز شده بودند که تعداد کمی از شرکت‌ها و بازیگران اقتصادی کلیدی به طور مؤثر آنها را کنترل می‌کردند. دولت‌هایی که می‌توانستند بر این شرکت‌ها اعمال نفوذ کنند، برجسته‌ترین آنها دولت ایالات متحده، می‌توانستند از آنها برای کسب اطلاعات درباره دشمنان خود استفاده کنند یا رقبا را از دسترسی به این نقاط حیاتی در اقتصاد جهانی محروم کنند. در طول دو دهه، ایالات متحده نهادهایی را برای اعمال و هدایت این اختیارات در پاسخ به یک سری بحران‌های خاص ایجاد کرده بود.

سلاح‌های اقتصادی درست مانند سلاح‌های هسته‌ای در حال گسترش هستند.

برخی از مقامات ارشد ترامپ به تحقیقات آکادمیک ما برخورد کردند و، به شگفتی ما، آن را پسندیدند. طبق کتاب «جنگ تراشه» کریس میلر در سال ۲۰۲۲، هنگامی که دولت می‌خواست فشار بر شرکت مخابراتی چینی هوآوی را بیشتر کند، یکی از مقامات ارشد ایده وابستگی تسلیح‌شده را به عنوان یک راهنما برای تقویت کنترل‌های صادراتی علیه نیمه‌رساناها در نظر گرفت و این مفهوم را «چیزی زیبا» توصیف کرد.

با این حال، هدف اصلی ما افشای جنبه زشت این گونه تسلیح‌سازی بود. جهانی که جهانی‌سازی ساخته بود، آن چشم‌انداز مسطح از رقابت مسالمت‌آمیز بازار که مدافعانش وعده داده بودند، نبود. در عوض، مملو از سلسله‌مراتب، روابط قدرت و آسیب‌پذیری‌های استراتژیک بود.

علاوه بر این، اساساً بی‌ثبات بود. اقدامات آمریکا واکنش‌هایی از سوی هدف‌ها و اقدامات متقابلی از سوی ایالات متحده را در پی داشت. قدرت‌های بزرگ می‌توانستند حمله کنند و به دنبال آسیب‌پذیری‌هایی باشند که آنها نیز بتوانند از آن بهره‌برداری کنند. قدرت‌های کوچک‌تر ممکن بود به دنبال استفاده از کانال‌های مبادلاتی کمتر پاسخگو یا شفاف باشند و به طور مؤثر فضاهای تاریک را در اقتصاد جهانی ایجاد کنند. هر چه ایالات متحده بیشتر از ارتباطات متقابل علیه دشمنان خود استفاده می‌کرد، به همان اندازه احتمال بیشتری وجود داشت که این دشمنان—و حتی متحدان—ارتباطات خود را قطع کنند، پنهان شوند یا تلافی کنند. همانطور که دیگران وابستگی متقابل را تسلیح می‌کردند، ساختار ارتباطی اقتصاد جهانی بر اساس منطقی جدید، جهانی مبتنی بر حمله و دفاع بیشتر از منافع تجاری مشترک، بازسازی می‌شد.

جو بایدن، رئیس‌جمهور ایالات متحده، نیز تسلیح‌سازی را به عنوان ابزار روزمره حکمرانی به کار گرفت. دولت او کنترل‌های صادراتی نیمه‌رساناها را از دولت ترامپ به سطح جدیدی ارتقا داد و ابتدا آنها را علیه روسیه برای تضعیف برنامه تسلیحاتی مسکو، و سپس علیه چین به کار برد تا دسترسی پکن به نیمه‌رساناهای پیشرفته مورد نیاز برای آموزش کارآمد سیستم‌های هوش مصنوعی را مسدود کند. به گزارش واشنگتن پست، سندی که توسط مقامات دولت بایدن با هدف محدود کردن استفاده از تحریم‌ها برای مشکلات فوری امنیت ملی تهیه شده بود، به طور ناگزیر از ۴۰ صفحه به هشت صفحه توصیه بی‌اثر کاهش یافت. یکی از مقامات سابق از «سیستم بی‌وقفه، بی‌پایان، شما باید همه و هر کس را تحریم کنید...» که «از کنترل خارج شده بود» گلایه کرد.

نگرانی‌های مشابهی کنترل‌های صادراتی را نیز درگیر کرد. کارشناسان سیاست هشدار دادند که محدودیت‌های فناوری چین را تشویق می‌کند تا از چنگ ایالات متحده فرار کرده و اکوسیستم فناوری‌های پیشرفته خود را توسعه دهد. این امر مانع از اقدام دولت بایدن نشد، که در هفته‌های پایانی خود طرحی فوق‌العاده بلندپروازانه را برای تقسیم کل جهان به سه بخش اعلام کرد: ایالات متحده و چند تن از نزدیک‌ترین دوستانش به عنوان یک نخبه منتخب، اکثریت بزرگ کشورها در میانه، و تعداد کمی از دشمنان سرسخت در پایین‌ترین رده. از طریق کنترل‌های صادراتی، ایالات متحده و شرکای نزدیکش به نیمه‌رساناهای مورد استفاده برای آموزش هوش مصنوعی قدرتمند و جدیدترین «وزن‌ها»—موتورهای ریاضی که مدل‌های پیشرفته را هدایت می‌کنند—دسترسی خواهند داشت، در حالی که این موارد را از دشمنان ایالات متحده دریغ کرده و اکثر کشورها را مجبور به پذیرش محدودیت‌های عمومی خواهند کرد. اگر این طرح کار می‌کرد، مزیت بلندمدت آمریکا در هوش مصنوعی را تضمین می‌کرد.

اگرچه دولت ترامپ این طرح بزرگ تکنوکراتیک را کنار گذاشت، اما قطعاً هدف سلطه و کنترل گلوگاه‌های ایالات متحده را رها نکرده است. مشکل ایالات متحده این است که دیگران بیکار ننشسته‌اند. در عوض، آنها در حال ایجاد ابزارهای اقتصادی و نهادی برای مقاومت هستند.

اورزولا فون در لاین، رئیس کمیسیون اروپا، در حال سخنرانی برای رسانه‌ها در بروکسل، ژوئن ۲۰۲۵
اورزولا فون در لاین، رئیس کمیسیون اروپا، در حال سخنرانی برای رسانه‌ها در بروکسل، ژوئن ۲۰۲۵
ایو هرمان / رویترز

بچش از داروی خودت

تسلیحات وابستگی متقابل برای چندین سال در حال گسترش بوده و اکنون برای مقابله با قدرت ایالات متحده به کار گرفته می‌شوند. با شروع درک ریسک‌ها توسط چین و اتحادیه اروپا، آنها نیز تلاش کردند تا آسیب‌پذیری‌های خود را تقویت کرده و شاید از آسیب‌پذیری‌های دیگران بهره ببرند. برای این قدرت‌های بزرگ، همانند ایالات متحده، صرف شناسایی گلوگاه‌های اقتصادی کلیدی کافی نیست. همچنین لازم است که دستگاه دولتی ایجاد شود که بتواند اطلاعات کافی را برای درک منافع و خطرات فوری جمع‌آوری کرده و سپس آن اطلاعات را به کار گیرد. رویکرد چین در حال به ثمر نشستن است زیرا بر آسیب‌پذیری‌های ایالات متحده فشار می‌آورد تا آن را به میز مذاکره بکشاند. در مقابل، ضعف‌های نهادی داخلی اروپا آن را مجبور به تزلزل می‌کند و آن را در موقعیتی خطرناک در برابر ایالات متحده و چین قرار می‌دهد.

برای چین، افشای اقدامات نظارتی ایالات متحده توسط ادوارد اسنودن، پیمانکار سابق آژانس امنیت ملی آمریکا، در سال ۲۰۱۳، هم گستره نفوذ ایالات متحده و هم مکانیسم‌های عصر جدید را نشان داد. پیش از این، پکن استقلال فناوری را یک هدف مهم بلندمدت می‌دید. پس از اسنودن، وابستگی به فناوری ایالات متحده را تهدیدی فوری و کوتاه‌مدت تلقی کرد. همانطور که کار ما با دانشمندان علوم سیاسی یلینگ تان و مارک دالاس نشان داده است، مقالات در رسانه‌های دولتی چین شروع به ستایش نقش حیاتی «امنیت اطلاعات» و «حاکمیت داده» برای امنیت ملی چین کردند.

بیداری واقعی زمانی اتفاق افتاد که اولین دولت ترامپ تهدید کرد که ZTE، یک شرکت بزرگ مخابراتی چینی، را از دسترسی به فناوری ایالات متحده محروم می‌کند و سپس کنترل‌های صادراتی را علیه هوآوی، که دولت آن را تهدیدی فوری برای برتری فناوری و امنیت ملی ایالات متحده می‌دانست، به سلاح تبدیل کرد. رسانه‌های دولتی چین شروع به تمرکز بر خطرات ناشی از «گلوگاه‌ها» و نیاز به «خودکفایی» کردند.

این ترس‌ها به اقدامات سیاسی ترجمه شد، زیرا حزب کمونیست چین یک «سیستم تمام عیار ملی» را برای تضمین استقلال فناوری چین توسعه داد و خواستار «پیشرفت در فناوری‌ها و محصولات اصلی 'گلوگاهی'» شد. چین همچنین شروع به فکر کردن در مورد چگونگی بهره‌برداری بهتر از مزایای خود در استخراج و فرآوری عناصر کمیاب خاکی کرد، جایی که با خروج شرکت‌های آمریکایی و سایر شرکت‌ها از بازار، تسلط خود را به دست آورده بود. قدرت چین در این بخش نه از انحصار ساده بر مواد معدنی، که این کشور به طور کامل آنها را در اختیار ندارد، بلکه از تسلط آن بر اکوسیستم اقتصادی و فناوری لازم برای استخراج و فرآوری آنها ناشی می‌شود. نکته قابل توجه این است که این مواد معدنی حیاتی برای انواع مقاصد صنعتی با فناوری پیشرفته، از جمله تولید آهنرباهای تخصصی که برای خودروها، هواپیماها و سایر فناوری‌های پیچیده حیاتی هستند، استفاده می‌شوند.

چین پیش از این در طول یک اختلاف ارضی در سال ۲۰۱۰، ژاپن را به کاهش عرضه عناصر کمیاب خاکی خود تهدید کرده بود، اما ابزارهای لازم برای بهره‌برداری سیستماتیک از این گلوگاه را نداشت. پس از بیداری نسبت به تهدید بهره‌برداری ایالات متحده از گلوگاه‌ها، چین صفحه‌ای از دفترچه راهنمای آمریکا را دزدید. در سال ۲۰۲۰، پکن یک قانون کنترل صادرات را به اجرا گذاشت که عناصر اصلی سیستم ایالات متحده را بازتعریف می‌کرد. این اقدام در سال ۲۰۲۴ با مقررات جدیدی برای محدود کردن صادرات اقلام دو منظوره دنبال شد. به سرعت، چین یک دستگاه بوروکراتیک برای تبدیل گلوگاه‌ها به اهرم فشار عملی ایجاد کرد. چین همچنین متوجه شد که در دنیایی از وابستگی تسلیح‌شده، قدرت نه از داشتن کالاهای قابل تعویض، بلکه از کنترل «پشته» فناوری ناشی می‌شود. درست همانطور که ایالات متحده صادرات تجهیزات و نرم‌افزار ساخت تراشه را محدود کرد، چین صادرات تجهیزات لازم برای فرآوری عناصر کمیاب خاکی را ممنوع کرد. این سیستم‌های نظارتی پیچیده، نه تنها کنترل بیشتری را برای چین فراهم می‌کند، بلکه اطلاعات حیاتی درباره اینکه چه کسی چه چیزی را می‌خرد نیز به آن می‌دهد و به آن امکان می‌دهد نقاط ضعف کشورهای دیگر را با دقت بیشتری هدف قرار دهد.

به همین دلیل است که تولیدکنندگان آمریکایی و اروپایی در ماه ژوئن در تنگنا قرار گرفتند. چین از سیستم کنترل صادرات جدید خود تنها برای تلافی علیه ترامپ استفاده نکرد، بلکه برای اعمال فشار بر اروپا و منصرف کردن آن از هم‌سویی با ایالات متحده استفاده کرد. تولیدکنندگان خودروی آلمانی مانند مرسدس و بی‌ام‌و به همان اندازه رقبای آمریکایی خود نگران توقف خطوط تولیدشان بدون آهنرباهای تخصصی بودند. هنگامی که ایالات متحده و چین برای اولین بار به یک توافق موقت رسیدند، ترامپ در تروث سوشال اعلام کرد که «آهنرباهای کامل و هرگونه عناصر کمیاب خاکی لازم، پیشاپیش توسط چین تامین خواهد شد»، و فوریت تهدید برای اقتصاد ایالات متحده را به رسمیت شناخت. مشکل بلندمدت چین این است که دولت آن بیش از حد قدرتمند و مایل به مداخله در اقتصاد داخلی برای اهداف صرفاً سیاسی است که سرمایه‌گذاری را مختل کرده و به طور بالقوه نوآوری را خفه می‌کند. با این حال، در کوتاه‌مدت، ظرفیت حیاتی را برای اعمال مجدد کنترل‌ها در صورت لزوم برای مقاومت در برابر خواسته‌های بیشتر ایالات متحده ایجاد کرده است.

دیدار روبیو با وزیر امور خارجه چین وانگ یی در کوالالامپور، مالزی، ژوئیه ۲۰۲۵
دیدار روبیو با وزیر امور خارجه چین وانگ یی در کوالالامپور، مالزی، ژوئیه ۲۰۲۵
ماندل نگان / رویترز

همه حرف است

اینکه آیا اروپا می‌تواند در برابر فشار پکن — و از این نظر، واشنگتن — مقاومت کند، یک سوال باز است. اروپا بسیاری از قابلیت‌های یک ابرقدرت ژئواکونومیک را دارد، اما فاقد ابزارهای نهادی برای استفاده از آنهاست. سیستم سوئیفت، در بلژیک مستقر است، همچنان که یورکلیر، زیرساخت تسویه حساب برای بسیاری از دارایی‌های مبتنی بر یورو. شرکت‌های اروپایی — از جمله غول لیتوگرافی نیمه‌رسانای هلندی ASML، شرکت نرم‌افزاری سازمانی آلمانی SAP، و ارائه‌دهنده 5G سوئدی Ericsson — گلوگاه‌های کلیدی در پشته‌های فناوری را اشغال کرده‌اند. بازار واحد اروپا از برخی جهات دومین بازار بزرگ جهان است و به طور بالقوه به آن اجازه می‌دهد شرکت‌هایی را که می‌خواهند کالاها را به کسب‌وکارها و مصرف‌کنندگان اروپایی بفروشند، تحت فشار قرار دهد.

اما این امر مستلزم آن است که اروپا مجموعه جامعی از نهادها و پشته‌ای مستقل از فناوری‌ها را برای خود ایجاد کند. این امر در کوتاه‌مدت تا میان‌مدت بعید است، مگر اینکه پروژه نوپای «یورواستک» (EuroStack)، که هدف آن تأمین امنیت اروپا در برابر دخالت خارجی با ایجاد یک پایگاه فناوری اطلاعات مستقل است، واقعاً به اوج برسد. با وجود اینکه اروپا در دوران اولین دولت ترامپ از خطر وابستگی تسلیح‌شده بیدار شد، به سرعت دوباره به خواب رفت.

انصافاً، ضعف‌های اتحادیه اروپا همچنین نشان‌دهنده شرایط منحصر به فرد آن است: این اتحادیه به یک حامی نظامی خارجی وابسته است. حمله روسیه به اوکراین وابستگی کوتاه‌مدت اروپا به ایالات متحده را افزایش داده است، حتی با وجود اینکه کشورهای اروپایی برای تقویت توانایی‌های دفاعی خود تلاش می‌کنند. دولت بایدن پوششی دوستانه به اجبار اقتصادی داد و با دولت‌های اروپایی مانند هلند برای محدود کردن صادرات ماشین‌آلات ASML به چین هماهنگی کرد. در عین حال، ایالات متحده اطلاعات دقیق مورد نیاز اروپا را برای اعمال تحریم‌های مالی و کنترل‌های صادراتی علیه روسیه فراهم کرد و نیاز اروپا به توسعه توانایی‌های خود را از بین برد.

سستی و رخوت اروپا با اختلافات داخلی تشدید می‌شود. هنگامی که چین در سال ۲۰۲۱ مجموعه‌ای از محدودیت‌های صادراتی را بر لیتوانی برای مجازات حمایت سیاسی این کشور از تایوان اعمال کرد، شرکت‌های آلمانی دولت لیتوانی را برای کاهش تنش تحت فشار قرار دادند. بارها و بارها، پاسخ اروپا به تهدید اجبار اقتصادی چین با شرکت‌های اروپایی که ناامیدانه به دنبال حفظ دسترسی خود به بازارهای چین هستند، فلج شده است. در عین حال، اقدامات برای افزایش امنیت اقتصادی بارها توسط کشورهای عضو اتحادیه اروپا تضعیف شده یا با هیئت‌های تجاری به پکن، که پر از مقامات ارشد مشتاق برای انجام معاملات هستند، تعدیل می‌شوند.

از همه مهم‌تر، اروپا تقریباً غیرممکن می‌داند که به طور منسجم در مورد امنیت اقتصادی عمل کند، زیرا کشورهای آن به شدت کنترل فردی بر امنیت ملی را حفظ می‌کنند، در حالی که اتحادیه اروپا به طور کلی تجارت و جنبه‌های کلیدی مقررات بازار را مدیریت می‌کند. مقامات بسیار شایسته زیادی در سراسر اداره تجارت کمیسیون اروپا و پایتخت‌های ملی کشورهای عضو پراکنده‌اند، اما راه‌های کمی برای هماهنگی آنها در اقدامات گسترده که ابزارهای اقتصادی را با اهداف امنیت ملی ترکیب می‌کنند، وجود دارد.

نتیجه این است که اروپا اهداف امنیتی اقتصادی فراوانی دارد اما فاقد ابزارهای لازم برای دستیابی به آنهاست. اگرچه اورزولا فون در لاین، رئیس کمیسیون اروپا، در مورد «خطر تسلیح شدن وابستگی‌های متقابل» هشدار داده است و کمیسیون او یک استراتژی واقعاً پیچیده برای امنیت اقتصادی اروپا تهیه کرده است، اما ابزارهای بوروکراتیک لازم برای ارائه نتایج را ندارد. این اتحادیه معادل دفتر کنترل دارایی‌های خارجی ایالات متحده (OFAC) را ندارد که قادر به جمع‌آوری اطلاعات و هدف‌گیری اقدامات علیه مخالفان باشد، یا دستگاه جدید کنترل صادرات چین را.

یک آزمایش فوری این است که آیا اروپا از «ابزار ضد اجبار» که به اصطلاح تفنگ بزرگ آن محسوب می‌شود، استفاده خواهد کرد یا اجازه خواهد داد که به دلیل عدم استفاده زنگ بزند و منسوخ شود. این مکانیسم حقوقی پیچیده — که به اتحادیه اروپا اجازه می‌دهد از طریق مجموعه‌ای گسترده از ابزارها، از جمله محدود کردن دسترسی به بازار، سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی و تدارکات عمومی، به اجبار پاسخ دهد — قرار است به بروکسل امکان دهد علیه متحدان و دشمنان تلافی کند. این ابزار به عنوان پاسخی به تهدید اولین دولت ترامپ طراحی شد و با عجله بازسازی شد تا ابزاری برای مقابله با چین فراهم آورد.

با این حال، از همان ابتدا، مقامات اروپایی روشن کردند که امیدوارند هرگز مجبور به استفاده واقعی از ابزار ضد اجبار نشوند، زیرا معتقد بودند که صرف وجود آن بازدارنده کافی خواهد بود. این اشتباه محاسباتی فاحشی از آب درآمد. ابزار ضد اجبار با تضمین‌های قانونی پیچیده‌ای همراه است که هدف آن اطمینان از عدم استفاده کمیسیون اروپا از آن بدون تأیید کافی از سوی کشورهای عضو اتحادیه اروپا است. این تضمین‌ها باعث می‌شود قدرت‌های دیگر مانند چین و ایالات متحده تردید کنند که آیا هرگز علیه آنها استفاده خواهد شد. فرآیند طولانی استقرار آن به آنها فرصت لازم را می‌دهد تا هرگونه اقدام اجرایی را خنثی کنند، با استفاده از تهدیدها و وعده‌ها برای بسیج مخالفت داخلی علیه آن. همانطور که در مورد تلاش‌های قبلی اروپا برای مسدود کردن تحریم‌ها، چین و ایالات متحده معمولاً می‌توانند روی اصل EACO حساب کنند که «اروپا همیشه در مواجهات ژئواکونومیک کوتاه می‌آید». اروپا فاقد اطلاعات، نفوذ نهادی و توافق داخلی برای انجام کارهای دیگر است.

ابزار ضد اجبار دقیقاً نقطه مقابل «ماشین روز قیامت» در فیلم دکتر استرنج‌لاو، آن هجویه کلاسیک جنگ سرد، است. آن ماشین یک فاجعه بود زیرا به طور خودکار موشک‌های هسته‌ای را در پاسخ به یک حمله شلیک می‌کرد اما تا زمانی که حمله‌ای آغاز نشد، یک راز پنهان باقی ماند. در مقابل، مقامات اروپایی بی‌وقفه درباره دستگاه روز قیامت خود صحبت می‌کنند، اما دشمنان اروپا مطمئن هستند که هرگز مستقر نخواهد شد؛ این اطمینان آنها را تشویق می‌کند تا شرکت‌ها و کشورهای اروپایی را به راحتی و آسودگی خاطر تحت فشار قرار دهند.

خودویرانگری

اروپا با ضعف‌های ساختاری دست و پنجه نرم می‌کند، اما مشکلات ایالات متحده عمدتاً ناشی از انتخاب‌های خودش است. پس از دهه‌ها ساخت آهسته ماشین پیچیده جنگ اقتصادی، ایالات متحده در حال از هم پاشیدن آن است.

این تا حدی نتیجه ناخواسته سیاست داخلی است. دومین دولت ترامپ یک توقف استخدام سراسری را در دولت فدرال اعمال کرد که بسیاری از نهادها از جمله دفتر تروریسم و اطلاعات مالی وزارت خزانه‌داری، که بر OFAC نظارت دارد، را تحت تأثیر قرار داد و پست‌های کلیدی را خالی و بخش‌ها را با کمبود کارکنان مواجه کرد. پیشنهادات بودجه اولیه کاهش کلی بودجه برای این دفتر را پیش‌بینی می‌کنند، حتی با وجود افزایش تعداد برنامه‌های مرتبط با تحریم‌ها. اگرچه هوارد لوت‌نیک، وزیر بازرگانی ایالات متحده، حمایت خود را از اداره صنعت و امنیت وزارتخانه، که عمدتاً مسئول کنترل صادرات است، ابراز کرده است، اما این سازمان بیش از ده‌ها کارمند را به عنوان بخشی از کاهش گسترده نیروی کار دولت از دست داد. OFAC و BIS هرگز آن‌قدر همه‌فن‌حریف که شهرتشان نشان می‌داد، نبودند و گاهی اشتباه می‌کردند. با این حال، آنها مزیت فوق‌العاده‌ای را برای واشنگتن فراهم می‌کردند. کشورهای دیگر هیچ معادل نقشه‌های OFAC از امور مالی جهانی یا درک دقیق زنجیره‌های تأمین نیمه‌رسانا که توسط مقامات کلیدی در شورای امنیت ملی بایدن توسعه یافته بود، نداشتند.

چنین فروپاشی نهادی نتیجه اجتناب‌ناپذیر ترامپیسم است. از نظر ترامپ، تمام محدودیت‌های نهادی بر قدرت او نامشروع هستند. این امر منجر به بازنگری بزرگی در دستگاهی شده است که در دهه‌های گذشته برای هدایت تصمیمات امنیت اقتصادی خدمت کرده است. همانطور که ناهال توصی، روزنامه‌نگار، در پولیتیکو مستند کرده است، شورای امنیت ملی، که قرار است سیاست امنیتی را در سراسر دولت فدرال و آژانس‌ها هماهنگ کند، کارکنان خود را بیش از نصف کاهش داده است. وزارت امور خارجه با کاهش شدید شغل‌ها روبرو شده است، در حالی که فرآیند سنتی بین‌نهادی که از طریق آن سیاست‌ها ساخته و ابلاغ می‌شوند، عملاً ناپدید شده است و مقامات را در مورد آنچه از آنها انتظار می‌رود در تاریکی رها کرده و به مقامات ماجراجو اجازه می‌دهد تا با ابتکارات ناهماهنگ خود، خلأ را پر کنند. در عوض، سیاست بر شخص ترامپ و هر کسی که آخرین بار با او در کاروان کنترل‌نشده بازدیدکنندگان کاخ سفید صحبت کرده است، متمرکز شده است. همانطور که شخص‌گرایی جایگزین تصمیم‌گیری بوروکراتیک می‌شود، سود کوتاه‌مدت بر منافع ملی بلندمدت غلبه می‌کند.

این امر منجر به واکنش منفی از سوی متحدان — و دادگاه‌های ایالات متحده — شده است. مارک کارنی، نخست‌وزیر کانادا، اخیراً هشدار داد که «ایالات متحده در حال پول‌سازی از سلطه خود است». دادگاه‌های فدرال ایالات متحده، که مدت‌ها در مورد مسائل امنیت ملی بسیار مطیع قوه مجریه بوده‌اند، ممکن است در حال تجدید نظر باشند. در ماه مه، دادگاه تجارت بین‌المللی ایالات متحده حکمی قابل توجه صادر کرد و اعلام کرد که ایالات متحده در استناد به قانون اختیارات اضطراری اقتصادی بین‌المللی — اساس قانونی بسیاری از قدرت‌های اجباری ایالات متحده — برای اعمال تعرفه بر کانادا و مکزیک، از اختیارات خود تجاوز کرده است. این حکم به دادگاه استیناف فدرال تجدیدنظر شده است، اما این قضاوت احتمالاً تنها اولین مورد از چالش‌های بسیاری خواهد بود. نکته قابل توجه این است که پرونده تجاری ناشی از شکایتی بود که توسط وکلای محافظه‌کار و آزادی‌خواه مطرح شده بود.

حمله دولت ترامپ به نهادهای دولتی، منابع مادی قدرت آمریکا را تضعیف می‌کند. در بخش‌های اصلی — مالی، فناوری و انرژی — دولت در حال کاهش اهمیت ایالات متحده نسبت به گذشته است. ترامپ و متحدانش به شدت در حال ترویج ارزهای دیجیتال هستند، که مبهم‌تر و کمتر پاسخگوتر از دلار سنتی هستند، و از اقدامات اجرایی علیه پلتفرم‌های ارزهای دیجیتال که امکان فرار از تحریم‌ها و پولشویی را فراهم می‌کنند، چشم‌پوشی می‌کنند. در آوریل، دولت ایالات متحده تحریم‌ها علیه تورنادو کش، سرویسی که به گفته وزارت خزانه‌داری ایالات متحده صدها میلیون دلار ارز دیجیتال دزدیده‌شده برای کره شمالی را پولشویی کرده بود، لغو کرد. و علاقه دوحزبی آمریکا به استیبل‌کوین‌ها، نوعی ارز دیجیتال، چین و اروپا را برای تسریع تلاش‌هایشان در توسعه سیستم‌های پرداخت جایگزین تحت فشار قرار می‌دهد.

وابستگی اقتصادی علیه ایالات متحده به کار گرفته شده است.

در برخی موارد، دولت ترامپ سیاست‌های بایدن را معکوس کرده و انتشار فناوری‌های قبلاً کنترل‌شده را ترویج کرده است. در یک توافق قابل توجه با امارات متحده عربی، دولت ترامپ با تسهیل گسترش عظیم مراکز داده در منطقه با استفاده از نیمه‌رساناهای پیشرفته ایالات متحده موافقت کرد، با وجود روابط مستمر بین امارات و چین و هشدارهای کارشناسان سیاست که ایالات متحده نباید برای هوش مصنوعی به خاورمیانه وابسته باشد.

اخیراً، لایحه هزینه‌ها که ترامپ و متحدان کنگره‌اش در اوایل تابستان امسال تصویب کردند، عملاً کنترل فناوری انرژی نسل بعدی را با دو برابر کردن سرمایه‌گذاری در اقتصاد کربنی، به چین واگذار می‌کند. حتی در حالی که واشنگتن برای مقابله با نفوذ چین بر مواد معدنی حیاتی کار می‌کند، اقداماتی را که با هدف به حداقل رساندن وابستگی ایالات متحده به زنجیره‌های تأمین چین در مناطق حیاتی انرژی‌های تجدیدپذیر و توسعه باتری صورت گرفته بود، حذف کرده و سرمایه‌گذاری خود در علم را به شدت کاهش می‌دهد. نتیجه این است که ایالات متحده با انتخاب ناخوشایندی روبرو خواهد شد: یا به فناوری انرژی چین تکیه کند یا تمام تلاش خود را برای کار با فناوری‌های مرده عصر گذشته به کار گیرد.

شاید انتظار می‌رفت که ایالات متحده به عصر وابستگی تسلیح‌شده همانند عصر گسترش هسته‌ای واکنش نشان دهد: با تنظیم مجدد استراتژی بلندمدت خود، ایجاد قابلیت‌های نهادی لازم برای اتخاذ سیاست‌های خوب و تقویت موقعیت جهانی خود. در عوض، بر معاملات کوتاه‌مدت شرط‌بندی می‌کند، ظرفیت نهادی برای تجزیه و تحلیل اطلاعات و هماهنگی سیاست‌ها را از بین می‌برد و قطب‌های اقتصادی و فناوری را که هنوز کنترل می‌کند، مسموم می‌سازد.

این فقط بر توانایی واشنگتن برای اجبار دیگران تأثیر نمی‌گذارد؛ بلکه جذابیت پلتفرم‌های اقتصادی کلیدی ایالات متحده را نیز تضعیف می‌کند. استفاده از وابستگی تسلیح‌شده همواره از مزایای «پشته آمریکایی» بهره‌برداری کرده است: مجموعه متقابل تقویت‌کننده روابط نهادی و فناوری که دیگران را به مدار ایالات متحده جذب می‌کرد. هنگامی که هوشمندانه استفاده می‌شد، تسلیح‌سازی به آرامی و در محدوده‌هایی که دیگران می‌توانستند تحمل کنند، پیش می‌رفت.

اما اکنون، ایالات متحده در حال سقوط به یک کاهش سریع و غیرقابل کنترل از دارایی‌های خود است و اهداف کوتاه‌مدت را به قیمت اهداف بلندمدت دنبال می‌کند. این کشور به طور فزاینده‌ای از ابزارهای خود به روشی بی‌هدف استفاده می‌کند که به سوءتفاهم‌ها و پیامدهای غیرمنتظره منجر می‌شود. و این کار را در جهانی انجام می‌دهد که در آن کشورهای دیگر نه تنها توانایی‌های خود را برای مجازات ایالات متحده توسعه می‌دهند، بلکه پشته‌های فناوری نیز می‌سازند که ممکن است برای جهان جذاب‌تر از پشته ایالات متحده باشند. اگر چین در فناوری انرژی پیشتاز شود، که به نظر محتمل است، کشورهای دیگر به مدار آن کشیده خواهند شد. هشدارهای تیره ایالات متحده در مورد خطرات وابستگی به چین برای کشورهایی که به خوبی از تمایل ایالات متحده برای تسلیح‌سازی وابستگی متقابل برای اهداف خودخواهانه آگاه هستند، بی‌اثر خواهد بود.

زمان بازسازی

در دهه‌های اول عصر هسته‌ای، سیاست‌گذاران آمریکایی با عدم قطعیت عظیمی در مورد چگونگی دستیابی به ثبات و صلح مواجه بودند. این امر آنها را به سرمایه‌گذاری‌های عمده در نهادها و دکترین‌های استراتژیک سوق داد که می‌توانست از سناریوهای کابوس‌وار جلوگیری کند. واشنگتن، که اکنون وارد لحظه‌ای مشابه در عصر وابستگی تسلیح‌شده می‌شود، خود را در موقعیتی به خصوص شکننده می‌یابد.

دولت فعلی ایالات متحده اذعان دارد که این کشور نه تنها قادر به بهره‌برداری از آسیب‌پذیری‌های اقتصادی دیگران است، بلکه خود نیز عمیقاً آسیب‌پذیر است. با این حال، رسیدگی به این مشکلات مستلزم آن است که دولت برخلاف عمیق‌ترین غرایز ترامپ عمل کند.

مشکل اصلی این است که با ادغام امنیت ملی و سیاست اقتصادی، دولت‌ها باید با پدیده‌های به‌شدت پیچیده‌ای سر و کار داشته باشند که تحت کنترل آنها نیستند: زنجیره‌های تأمین جهانی، جریان‌های مالی بین‌المللی و سیستم‌های فناوری نوظهور. دکترین‌های هسته‌ای بر پیش‌بینی پاسخ‌های یک دشمن واحد متمرکز بودند؛ امروزه، زمانی که ژئوپلیتیک عمدتاً توسط وابستگی تسلیح‌شده شکل می‌گیرد، دولت‌ها باید در میدانی با بازیگران بسیار بیشتری حرکت کنند، و بفهمند چگونه زنجیره‌های تأمین بخش خصوصی را در جهاتی هدایت کنند که به خودشان آسیب نرساند و در عین حال پاسخ‌های انبوهی از بازیگران دولتی و غیردولتی را پیش‌بینی کنند.

توانمندسازی ایالات متحده برای حفظ موقعیت خود در عصر وابستگی تسلیح‌شده بیش از صرفاً توقف گسست سریع و برنامه‌ریزی‌نشده ساختارهای بوروکراتیکی که سیاست‌گذاری لحظه‌ای و خودمعامله‌گری را محدود می‌کنند، نیاز دارد. استراتژی موفق در عصر وابستگی تسلیح‌شده نیازمند تقویت همین نهادها است تا آنها را انعطاف‌پذیرتر و قادرتر به توسعه تخصص عمیقی سازد که برای درک جهانی به‌شدت پیچیده لازم است، جهانی که در آن دشمنان واشنگتن اکنون بسیاری از کارت‌های برنده را در اختیار دارند. این ممکن است برای یک سیستم سیاسی که تخصص را کلمه‌ای ناپسند تلقی می‌کند، دشوار باشد، اما برای حفظ منافع ملی حیاتی است.

چین یک دستگاه بوروکراتیک برای تبدیل گلوگاه‌ها به اهرم فشار عملی ایجاد کرد.

واشنگتن بیشتر بر این تمرکز کرده است که چگونه از این سلاح‌ها به بهترین نحو استفاده کند تا اینکه چه زمانی نباید از آنها استفاده شود. کشورهای دیگر مایل بودند به زیرساخت‌های فناوری و مالی ایالات متحده تکیه کنند، با وجود خطرات، زیرا ایالات متحده را دولتی می‌دانستند که منافع شخصی‌اش، حداقل تا حدی، توسط حاکمیت قانون و تمایل به در نظر گرفتن منافع متحدانش محدود شده است. این محاسبه، احتمالاً به طور غیرقابل برگشتی، تغییر کرده است، زیرا دومین دولت ترامپ روشن کرده است که کشورهایی را که ایالات متحده از نظر تاریخی به آنها نزدیک‌تر بوده، کمتر متحد و بیشتر کشورهای دست‌نشانده می‌بیند. بدون محدودیت‌های واضح و قابل اجرا بر اجبار ایالات متحده، قدرتمندترین شرکت‌های چندملیتی مستقر در ایالات متحده، مانند گوگل و جی. پی. مورگان، خود را در زمین بی‌طرف یک منطقه جنگی جدید گرفتار خواهند دید و از هر سو مورد حمله قرار می‌گیرند. همانطور که کشورها برای محافظت از خود در برابر اجبار ایالات متحده (و زیرساخت‌های آمریکایی) کار می‌کنند، بازارهای جهانی دچار گسستگی و تکه‌تکه شدن عمیقی می‌شوند. لری سامرز، وزیر خزانه‌داری سابق، هشدار داده است که «پذیرش فزاینده‌ای برای گسستگی» در اقتصاد جهانی وجود دارد، و «شاید حتی نگران‌کننده‌تر — فکر می‌کنم این حس رو به رشدی وجود دارد که شاید قطعه ما بهترین قطعه برای ارتباط نباشد.»

این به نوبه خود، درس عمیق‌تری را نشان می‌دهد. ایالات متحده در طول یک چهارم قرن گذشته از توانایی خود در تسلیح وابستگی متقابل سود برد. این کشور از مزایای اقتصاد بین‌المللی مبتنی بر نهادهای چندجانبه و یک رژیم فناوری که بر اساس خودتصویرش به عنوان یک قدرت لیبرال ساخته شده بود، بهره برد، حتی در حالی که به شیوه‌های یک‌جانبه و گاهی غیرلیبرال برای تأمین منافع خود به دلخواه عمل می‌کرد. فقط یک سال پیش، برخی از روشنفکران و سیاست‌گذاران آمریکایی امیدوار بودند که این سیستم بتواند تا آینده نامحدود دوام آورد، به طوری که قدرت اجباری یک‌جانبه ایالات متحده و ارزش‌های لیبرال همچنان دست در دست هم پیش روند.

این اکنون بسیار بعید به نظر می‌رسد. ایالات متحده با انتخابی روبرو است: جهانی که در آن اجبار تهاجمی آمریکا و زوال هژمونی ایالات متحده یکدیگر را تقویت می‌کنند یا جهانی که در آن واشنگتن خود را با دیگر کشورهای لیبرال همسو می‌کند با کنار گذاشتن سوءاستفاده از قدرت‌های یک‌جانبه خود. نه چندان پیش، مقامات آمریکایی و بسیاری از روشنفکران، عصر وابستگی تسلیح‌شده و عصر هژمونی آمریکا را یکی می‌پنداشتند. چنین فرضیاتی اکنون منسوخ به نظر می‌رسند، زیرا کشورهای دیگر نیز به این سلاح‌ها دست می‌یابند. همانند عصر هسته‌ای، ایالات متحده باید از یک‌جانبه‌گرایی روی گردانده، به سوی تنش‌زدایی و کنترل تسلیحات، و شاید در بلندمدت، به سوی بازسازی یک اقتصاد جهانی وابسته به هم بر پایه‌های قوی‌تر حرکت کند. عدم انجام این کار، هم امنیت و هم رفاه آمریکا را به خطر خواهد انداخت.