رژه نظامی چین در ۳ سپتامبر، که به مناسبت هشتادمین سالگرد پایان جنگ مقاومت علیه ژاپن برگزار میشود، چهارمین رویداد از این دست از زمان روی کار آمدن رئیسجمهور شی جین پینگ خواهد بود. با این حال، شرایط امروز به طرز چشمگیری متفاوت است. در داخل کشور، چین با مشکلات اقتصادی مواجه است، اما قدرت نظامی آن همچنان رو به رشد است. در عرصه بینالملل، روابط با غرب – به ویژه ایالات متحده – به طور فزایندهای متشنج است، در حالی که نظم بینالمللی پساجنگ تحت فشار جنگ روسیه و اوکراین در حال تغییر شکل است.
بنابراین، رژه امسال صرفاً یک نمایش تشریفاتی از نیروها و تسلیحات نیست؛ بلکه یک اقدام ارتباطی استراتژیک با دقت طراحی شده است که پیامهایی از قدرت نظامی، جایگاه دیپلماتیک و روایتهای تاریخی را در هم میآمیزد و مخاطبان داخلی و خارجی را هدف قرار میدهد.
عنصر نظامی، به ویژه، هم برای ایالات متحده، ژاپن، تایوان و همسایگان دریایی چین، و هم برای مخاطبان داخلی طراحی شده است.
همانند رژههای گذشته، پکن سیستمهای جدید یا در آستانه راهاندازی را به نمایش خواهد گذاشت – اما نه سلاحهایی که هنوز در دست آزمایش هستند یا محرمانهترین پروژهها. با این حال، با توجه به افزایش مدرنسازی نظامی در سالهای اخیر، انتظار میرود رژه ۲۰۲۵ پیشرفتهترین تجهیزات را به نمایش بگذارد.
گزارشها حاکی از آن است که تمرکز بر تانکهای نسل چهارم، هواپیماهای مستقر در ناو و جتهای جنگنده خواهد بود. همچنین ممکن است قابلیتهای جدیدی در جنگ سایبری و الکترونیکی، از جمله پهپادها، سلاحهای انرژی هدایتشده و فناوریهای پارازیت، همراه با موشکهای مافوق صوت، دفاع موشکی و سیستمهای حمله استراتژیک به طور برجسته نمایش داده شوند.
برای مخاطبان داخلی، این موضوع این پیام را تقویت میکند که چینِ زمانی ضعیف، اکنون یک ابرقدرت است – بخش کلیدی ادعای مشروعیت حزب کمونیست چین. برای مخاطبان خارجی، این سیگنال را ارسال میکند که ارتش آزادیبخش خلق (PLA) دیگر صرفاً برای جنگهای آینده آماده نمیشود، بلکه امروز آماده رزم است. این رژه بر توانایی ارتش آزادیبخش خلق در نمایش قدرت، بازدارندگی از دشمنان و اجرای ادعاهای امنیتی چین در منطقه تأکید خواهد کرد.
این رژه همچنین فرصتی برای نمایش دیپلماتیک است. ممکن است رکوردهای حضور خارجی را بشکند، به ویژه با گزارشهایی که نشان میدهد رهبران سطح بالا از اکثر کشورهای جنوب شرق آسیا – به جز فیلیپین – حضور خواهند داشت. این تفاوت عمدی است. پکن با گرد هم آوردن رهبران کشورهای جنوب شرق آسیا، خاورمیانه، آسیای مرکزی، آفریقا و آمریکای لاتین، به دنبال این است که خود را نماینده «جنوب جهانی» معرفی کند، نه رقیبی منزوی در برابر غرب. فهرست مهمانان به خودی خود به عنوان رأی اعتماد دیپلماتیک عمل میکند.
غیبتها نیز به همان اندازه گویا هستند. انتخابهای مانیل تحت تأثیر روابطش با واشنگتن؛ درگیریهای مکرر دریایی با نیروی دریایی چین؛ و نزدیکی خانواده دوترته، رقبای خاندان حاکم مارکوس، با پکن محدود شده است، در حالی که سنگاپور، که تنها معاون نخستوزیر خود را میفرستد، به طور استراتژیک به سمت بیطرفی یا مواضع طرفدار ایالات متحده گرایش دارد. حضور ویتنام، مالزی، اندونزی، کامبوج و میانمار، در مقابل، به پکن اجازه میدهد تا ادعا کند که اکثر کشورهای جنوب شرق آسیا، با وجود اختلافات جاری بر سر قلمرو در دریای چین جنوبی، همکاری را به رویارویی ترجیح میدهند.
بدین ترتیب، رژه دو نمایش را به ارمغان خواهد آورد: موشکها و آرایشها در میدان تیانآنمن و حلقهای از دوستان در جایگاه بازرسی. مرکز ثقل دیپلماتیک، سفر ولادیمیر پوتین خواهد بود. رئیسجمهور روسیه در این رژه و نشست سازمان همکاری شانگهای که چند روز قبل برگزار میشود، شرکت خواهد کرد و با شی برای مذاکرات دوجانبه ملاقات خواهد داشت. برای پوتین، که هنوز به دلیل جنگ اوکراین منزوی است، پکن مشروعیت میبخشد. برای شی، حضور پوتین بر اعتماد استراتژیک چین و روسیه تأکید میکند. این دو رهبر که در کنار یکدیگر نشستهاند، همانند کاری که شی در رژه سالگرد جنگ جهانی دوم روسیه در ماه مه انجام داد، یکی از برجستهترین تصاویر این رویداد خواهد بود.
زمانبندی به ویژه قابل توجه است. در حالی که واشنگتن واسطه یک گفتگوی سهجانبه ایالات متحده-روسیه-اوکراین است، انتظار میرود شی و پوتین به طور محرمانه در مورد ترتیبات پساجنگ، از جمله چشمانداز صلح و شکل یک نظم جهانی جدید، گفتگو کنند. چنین گفتوگوهایی علنی نخواهند شد، اما اهمیت آنها در این است که پکن و مسکو فراتر از نگرانیهای فوری زمان جنگ، در حال هماهنگی هستند. برای پکن، این فرصتی برای نشان دادن خود به عنوان یک قدرت مسئول است؛ برای مسکو، راهی برای خروج از انزواست.
با این حال، انتظارات باید متوسط باشد. احتمالاً هیچ توافق جدید مهمی صورت نخواهد گرفت و هیچ اعلامیه عمومی از مخالفت مشترک با غرب وجود نخواهد داشت. در عوض، شی و پوتین احتمالاً به الگوی آشنای "ابهام استراتژیک" پایبند خواهند بود – تأکید بر همکاری در عین حال که جایی برای انعطافپذیری باقی میگذارند.
سخنرانی شی به مناسبت هشتادمین سالگرد پیروزی در جنگ مقاومت، نقطه کانونی دیگری خواهد بود. برای دههها، روایت جهانی از جنگ جهانی دوم به سهم ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی اولویت داده و فداکاریهای چین را کماهمیت جلوه داده است. این رژه به شی صحنهای میدهد تا آن داستان را بازگو کند.
انتظار میرود او استدلال کند که چین نقش «تعیینکنندهای» در شکست ژاپن و شکلدهی به نتیجه جنگ در آسیا ایفا کرده است و این امر هم غرور ملی در داخل و هم ادعای پکن مبنی بر اینکه یکی از معماران بنیانگذار نظم پساجنگ بوده است را تقویت میکند. در قبال ژاپن، شی احتمالاً لحنی محتاطانه خواهد داشت – اصرار بر مسئولیت تاریخی در حالی که از لفاظیهای تحریکآمیز اجتناب کرده و به جای آن به چشمانداز «جامعه آسیا-اقیانوسیه با آینده مشترک» میپردازد.
به طور گستردهتر، شی میراث جنگ جهانی دوم را به آرزوهای چین برای نظم آینده پیوند خواهد زد. او احتمالاً بر پایان هژمونی جهانی ایالات متحده، چندقطبیگرایی و نمایندگی بیشتر برای کشورهای در حال توسعه تأکید خواهد کرد.
پیام اصلی این است که چین صرفاً به خودنمایی قدرت نمیپردازد. بلکه یک روایت یکپارچه را ارائه میدهد: این کشور در گذشته بازیگری تعیینکننده بوده، در حال حاضر قدرتی مقتدر است و آرزو دارد که نظم فردا را شکل دهد. شی جین پینگ به دنبال تحکیم اقتدار داخلی خود است در حالی که به جهان سیگنال میدهد که چین قصد دارد هم وارث برحق تاریخ و هم معمار نظم فردا باشد.