دانیل آکر / بلومبرگ / گتی
دانیل آکر / بلومبرگ / گتی

جهان دیگر ترامپ را جدی نمی‌گیرد

در رژه‌ها و راهروهای قدرت جهانی، آمریکا به حاشیه رانده شده است.

رهبران روسیه، چین و کره شمالی مردان خوبی نیستند. آنها بر خودکامگی‌های بی‌رحمانه‌ای حکمرانی می‌کنند که مملو از پلیس مخفی و اردوگاه‌های زندان است. اما با این حال، آنها مردان جدی‌ای هستند و یک فرد غیرجدی را تشخیص می‌دهند. تقریباً یک دهه است که آنها دونالد ترامپ را سنجیده‌اند و به وضوح به این نتیجه رسیده‌اند: رئیس‌جمهور ایالات متحده شایسته احترام آنها نیست.

رژه نظامی روز چهارشنبه در پکن، جدیدترین مدرک است که خودکامگان جهان ترامپ را دست‌کم گرفته‌اند. ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، شی جین پینگ، رئیس‌جمهور چین، و کیم جونگ اون، فرزند نورچشمی کره شمالی که حداکثر قدرت را دارد، برای جشن هشتادمین سالگرد تسلیم ژاپن در جنگ جهانی دوم گرد هم آمدند. (الکساندر لوکاشنکو، دست‌نشانده بلاروسی پوتین نیز حضور داشت.) رئیس‌جمهور آمریکا دعوت نشده بود: از این گذشته، ایالات متحده چه نقشی در شکست ژاپن و آزاد کردن اوراسیا ایفا کرده بود؟ در عوض، ترامپ، درست مانند خود آمریکا، از تماشای حاشیه جا ماند.

اما این رژه بدتر از یک بی‌اعتنایی صرف بود. پوتین، شی و کیم تنها چند هفته پس از آن که پوتین به آلاسکا آمد و درخواست‌های ترامپ برای پایان دادن به جنگ روسیه علیه اوکراین را رد کرد، در همبستگی کامل با یکدیگر ایستادند و توان نظامی چین را بازبینی کردند. کاخ سفید تلاش کرد تا آن اجلاس نسنجیده را حداقل یک تساوی بین پوتین و ترامپ جلوه دهد، اما وقتی دیکتاتور کرملین بدون هیچ علاقه‌ای به مذاکره ظاهر می‌شود، در کنفرانس مطبوعاتی ابتدا صحبت می‌کند و سپس روز را با رد یک ناهار با دقت برنامه‌ریزی شده و پرواز به خانه به پایان می‌رساند، این یک تحقیر است، نه تبادل نظر.

ترامپ با دو عضو دیگر این تجسم شاداب قرن بیست و یکمی SPECTRE (سازمانی تخیلی در جیمز باند) نیز عملکرد خوبی نداشته است. در میان آشفتگی‌های ترامپ، شی به زیرکی چین را به عنوان چهره جدید ثبات و مسئولیت بین‌المللی مطرح می‌کند. او حتی نمایشی از پیشنهاد همکاری به رقیب و دشمن سابق چین، هند، را به راه انداخته است: دیپلمات‌های چینی ماه گذشته گفتند که چین در برابر «قلدری» آمریکا در کنار هند می‌ایستد، آن هم زمانی که ترامپ به دلایلی نامشخص، سعی داشت تعرفه‌های ۵۰ درصدی بر هند اعمال کند.

به همین ترتیب، کره شمالی‌ها نیز پس از بازی با غرور ترامپ و ناآگاهی او از امور بین‌الملل در طول دیدارهای دوره اول ریاست‌جمهوری‌اش، به سمت یک زرادخانه هسته‌ای گام برداشته‌اند که ظرف چند سال می‌تواند بزرگ‌تر از بریتانیا شود. ترامپ مطمئن بود که می‌تواند با کیم مذاکره کند، اما روزهای معطر «نامه‌های عاشقانه» بین ترامپ و کیم مدت‌هاست که به پایان رسیده است. به نظر می‌رسد رهبری پیونگ‌یانگ می‌داند که سرگرم کردن مودبانه ترامپ هزینه کمی دارد، اما باید بحث‌های جدی را برای رهبران کشورهای جدی نگه دارند.

ترامپ در پاسخ به کنار گذاشته شدنش از جشن پکن دقیقاً مانند همان رهبر درجه سومی رفتار کرد که شی، پوتین و کیم به نظر می‌رسد او را چنین می‌دانند. همزمان با برگزاری این رویداد، ترامپ به سایت رسانه اجتماعی خود — البته — رفت تا احساسات جریحه‌دار شده‌اش را با تلاشی شرم‌آور برای یک کنایه بیان کند: «باشد که رئیس‌جمهور شی و مردم فوق‌العاده چین روز جشن بزرگی و پایداری داشته باشند. لطفا گرم‌ترین احترامات مرا به ولادیمیر پوتین و کیم جونگ اون برسانید، در حالی که شما علیه ایالات متحده آمریکا توطئه می‌کنید.»

واقعیت این است که روسیه، چین و کره شمالی واقعاً علیه آمریکا توطئه می‌کنند، اما غر زدن در مورد آن در شأن و قدرت یک رئیس‌جمهور آمریکایی نیست. ترامپ به گله‌گذاری‌های نامناسب خود با درخواستی مبنی بر اینکه چین شجاعت آمریکایی‌هایی را که در اقیانوس آرام جان باختند به رسمیت بشناسد، ادامه داد:

سوال بزرگی که باید پاسخ داده شود این است که آیا رئیس‌جمهور شی چین به مقدار عظیم حمایت و «خونی» که ایالات متحده آمریکا برای کمک به چین جهت تضمین آزادی‌اش از یک مهاجم خارجی بسیار غیردوست داد، اشاره خواهد کرد یا خیر. بسیاری از آمریکایی‌ها در تلاش چین برای پیروزی و شکوه جان باختند. امیدوارم آنها به خاطر شجاعت و فداکاری‌شان به درستی مورد افتخار و یادآوری قرار گیرند!

این پیام دقیقاً اعتماد به نفس و رهبری را نشان نمی‌دهد؛ بلکه بیشتر شبیه شکایت مردی است که اسیر ناامنی‌هاست. یک فرمانده کل قوا با اعتماد به نفس بیشتر، این رژه را نادیده می‌گرفت و در صورت سوال در مورد آن، چیزی در این باره می‌گفت که ایالات متحده همیشه به فداکاری‌های متحدانمان در جنگ جهانی دوم احترام گذاشته است. اما ترامپ این‌طور نیست: او با ترش‌رویی اعلام کرد که حتی اگر بچه‌های باحال او را دعوت کرده بودند، شرکت نمی‌کرد.

متأسفانه، خودکامگان تنها نیستند که ترامپ را به عنوان یک رهبر بی‌کفایت می‌بینند. حتی متحدان آمریکا نیز تشخیص داده‌اند که ترامپ ممکن است شریک رسمی آنها باشد، اما آنها بیشتر کارها را با رئیس‌جمهور آمریکا با نوازش غرور او و کار کردن در اطرافش انجام می‌دهند. پس از آن که ترامپ از اجلاس آنکوریج بیرون آمد و اساساً حرف‌های پوتین را تکرار کرد، هفت رهبر ارشد اروپایی به واشنگتن شتافتند تا به ترامپ بگویند که او خوب عمل کرده و آنها واقعاً به او احترام می‌گذارند، اما شاید بهتر باشد از امضای سیاست کرملین خودداری کند.

اگر رئیس‌جمهور ترامپ یک سیاست خارجی و تیمی برای اجرای آن داشت، آسیب‌های او به قدرت و اعتبار آمریکا کمتر می‌شد. او هیچ‌کدام را ندارد: ترامپ بیشتر به دلایل شخصی، از جمله برای رهایی از زندان، برای ریاست‌جمهوری نامزد شد و سیاست خارجی او، اگر بتوان نامی بر آن نهاد، صرفاً امتداد منافع شخصی اوست. او اجلاس‌هایی برگزار می‌کند، بیانیه‌های رسانه اجتماعی منتشر می‌کند و در جلسات عکس‌برداری شرکت می‌کند، به نظر می‌رسد عمدتاً برای اعتبار بخشیدن به ادعای خود برای دریافت جایزه نوبل یا برای تغییر چرخه خبری زمانی که مسائلی مانند اقتصاد (یا پرونده‌های جفری اپستین) بیش از حد مورد توجه قرار می‌گیرند.

بدتر از آن، ترامپ دیگر توسط افرادی احاطه نشده است که به امور خارجی اهمیت می‌دهند یا می‌توانند به شایستگی وارد عمل شوند و سیاست‌های ثابتی را ایجاد کنند. در دوره اول ریاست‌جمهوری خود، ترامپ یک وزیر دفاع، جیمز ماتیس، داشت که به ایجاد استراتژی دفاع ملی کمک کرد؛ سندی که ترامپ ممکن است آن را نادیده گرفته باشد، اما حداقل به یک نهاد امنیت ملی که به راهنمایی از سوی کسی، در جایی، نیاز داشت، ابلاغ شد. اکنون در پنتاگون، ترامپ پیت هگست را دارد که ظاهراً تمایل یا توانایی کمی برای فکر کردن درباره پیچیدگی‌ها از خود نشان می‌دهد.

قرار بود مارکو روبیو، وزیر امور خارجه، یکی از «بزرگسالان حاضر در اتاق» جدید باشد، اما او در عوض به مردی با لباس چسبان تبدیل شده است که رئیس‌جمهور بدون هیچ راهنمایی بیشتری وظایف و مسئولیت‌ها را به او می‌چسباند. او به این وضعیت تقلیل یافته است که با چهره‌ای گرفته در کنفرانس‌های مطبوعاتی کاخ سفید با رهبران خارجی بنشیند در حالی که ترامپ خود و مهمانانش را شرمنده می‌کند. در همین حال، تولسی گابارد، مدیر اطلاعات ملی، وقت خود را صرف تلاش برای ریشه‌کن کردن جاسوسانی می‌کند که فکر می‌کند از رئیس‌جمهور متنفرند. متأسفانه، مأمورانی که او شکار می‌کند، آمریکایی هستند، که حتماً لبخند بر لبان شی می‌نشاند و شاید حتی خنده‌ای از ته دل افسر سابق کا.گ.ب.، پوتین، را به همراه داشته باشد.

آمریکا سرگردان است. نه سیاست خارجی منسجمی دارد، نه تیمی از متخصصان ارشد که دفاع ملی و دیپلماسی‌اش را مدیریت کنند، و نه رئیس‌جمهوری که به جهان فراتر از آنچه می‌تواند برای او فراهم کند، علاقه‌ای داشته باشد. جای تعجب نیست که مردانی که در پکن گرد هم آمدند — سه خودکامه که کشورهایشان در مجموع صدها سلاح هسته‌ای را به سمت ایالات متحده نشانه رفته‌اند — احساس آزادی می‌کنند که طوری رفتار کنند که گویی حتی یک لحظه هم به ترامپ یا کشوری که او رهبری می‌کند فکر نمی‌کنند.