در شبی مهتابی، موسیقی در میان خرابههای تخت جمشید طنینانداز شد؛ در حالی که مقامات ایرانی، دیپلماتها و مردم محلی به اجرای ارکستر ارمنی که موسیقی کلاسیک و سرود میهنی «ای ایران» را با گروه کُر ایرانی مینواخت، گوش میدادند.
چنین رویدادهایی در ایران نادر بوده است، جایی که جمهوری اسلامی شیعه مدتهاست رابطه پیچیدهای با موسیقی و جشنهای میراث پیش از اسلام داشته است. آیتالله علی خامنهای، رهبر معظم انقلاب، که از تخت جمشید ۲۵۰۰ ساله بازدید کرده، پایتخت سابق سلسله هخامنشی را هم «یک شاهکار معماری» و هم مکانی «فاقد معنویت و نماد ستمگری» نامیده بود.
با این حال، حاکمان تئوکراتیک ایران نه تنها این رویدادها را تحمل کرده، بلکه خود نیز آنها را سازماندهی میکنند. این بخشی از یک رویکرد نرم برای ترویج میراث فرهنگی و تلاش برای جلب رضایت مردمی است که به دلیل مشکلات اقتصادی و جنگ ۱۲ روزه ویرانگر با اسرائیل در ماه ژوئن، سرخورده شدهاند.
مقامات دولتی به برگزاری کنسرتهای موسیقی خیابانی با رقص و آواز مردان و زنان در کنار هم اجازه دادهاند و فرهنگ پارسی را با اضافه کردن مواردی مانند بنرها جشن گرفتهاند.
مهدی پارسایی، معاون استاندار فارس، استانی که تخت جمشید در آن واقع شده است، درباره کنسرت اوایل این ماه گفت: «این ارکستر به ما یادآوری میکند که ایران در کجا ایستاده و چه تواناییهایی دارد. مردم ما دارای ارزشهای عمیق تاریخی و فرهنگی هستند و [در زمانهای دشوار] به این گنجینهها روی میآورند.»
برخی از ایرانیان از افزایش فضای برای موسیقی، فرهنگ و ناسیونالیسم سکولار در یک رژیم تئوکراتیک که بر ایدئولوژی اسلامی شیعه بنا شده، استقبال کردهاند. با این حال، برخی دیگر، از جمله در فارس — که بخش عمدهای از شکوه پیش از اسلام ایران را در خود جای داده است — همچنان بدبین هستند و گمان میکنند این تنها یک تاکتیک برای ایجاد توهم عادی بودن زندگی است.
قاسم، یک مغازهدار در شیراز، مرکز استان فارس، گفت: «حمایت اخیر جمهوری اسلامی از ناسیونالیسم قابل ستایش است، اما نگرانم که این تنها یک تاکتیک باشد. این رژیم هرگز ایدئولوژی خود را به خطر نینداخته است. تاکتیکهایش را تغییر میدهد، و تلاش برای تلفیق ناسیونالیسم ایرانی با ایدئولوژی دینی به نظر یک مأموریت غیرممکن است.»
جمهوری اسلامی که با انقلاب ۱۹۷۹ به هزاران سال حکومت سلطنتی پایان داد، همیشه نسبت به گذشته باستانی خود و میراث سکولار سلسله پهلوی در قرن بیستم، که موسیقی پاپ و آواز و رقص زنان را ترویج میکرد، احساس ناراحتی داشته است. این رژیم همچنان رقص زنان و تکخوانی زنان را ممنوع کرده است.
مردم شیراز بیشتر درگیر مشکلات روزمره هستند. اگرچه از اینکه شهر دو میلیون نفری از بدترین حملات اسرائیل در امان ماندند آسودهخاطر بودند، اما از مشکلات ناشی از تحریمهای بینالمللی و عدم اصلاحات meaningful در روابط اقتصادی و خارجی، عمیقاً ابراز ناامیدی کردند. زنی که در صف یک عطاری ایستاده بود، گفت: «ما آرامش و صلح میخواهیم، اما تنها چیزی که داریم بدبختی است.»
قطعی برق زندگی روزمره را بدتر کرده است؛ شیراز در ماههای اخیر به دلیل کمبود انرژی ناشی از سرمایهگذاری ناکافی مزمن، حداقل روزانه دو ساعت با خاموشی مواجه بوده است.
سارا، مغازهدار ۲۰ ساله پوشاک، از چالشهای اداره یک کسبوکار گفت: «قطعی برق به فروش آسیب میزند. هیچ کس نمیخواهد در تاریکی خرید کند.» او نیز مانند بسیاری از جوانان ایرانی، امید کمی دارد. «من آرزو دارم روزی بوتیک خودم را باز کنم، اما با چنین اقتصادی، حفظ امید دشوار است.»
اگرچه به دلیل روابط بینالمللی پرتنش، گردشگران خارجی تقریباً غایب هستند، اما بازدیدکنندگان داخلی رو به افزایشاند، که ناشی از غرور ملی فزاینده و علاقه به تاریخ باستان ایران است.
آمار رسمی نشان میدهد که در نوروز امسال، پنج مکان تاریخی پربازدید توسط ایرانیان همگی در استان فارس بودهاند که نسبت به سال قبل ۳۰ درصد افزایش داشته و تخت جمشید مقصد اصلی بوده است.
مانند جاهای دیگر، زنان در شیراز از زمان جنگ با اسرائیل از آزادی اجتماعی بیشتری برخوردار شدهاند و بسیاری از آنها بدون حجاب که معمولاً اجباری است، در اماکن عمومی قدم میزنند.
یلدا، دانشجوی ۲۰ ساله باستانشناسی، که با دوستانش در نزدیکی آرامگاه حافظ، شاعر قرن چهاردهم، نشسته بود، از نپوشیدن حجاب لذت میبرد، اما نسبت به امکان تغییر واقعی ابراز ناامیدی کرد.
او گفت: «چندین بار به جمهوری اسلامی فرصت دادهایم؟ آنها همیشه در اصلاحات شکست میخورند.» با این حال، مشکلات او فراتر از سیاست است: او که اهل شهر مذهبی اهواز در جنوب است، گفت: «بزرگترین چالش من خانواده خودم است. من بین آنها و رژیم گیر کردهام.»
تلاش جمهوری اسلامی برای در آغوش کشیدن میراث فرهنگی و ناسیونالیسم نیز با مقاومت مواجه شده است. قاسم روانبخش، نماینده تندرو مجلس، این ماه در صحن علنی مجلس گفت که دولت اصلاحطلب مسعود پزشکیان به جای حل مشکلات اقتصادی، بر «مسائل حاشیهای مانند کنسرتهای موسیقی خیابانی برای شاد کردن مردم» تمرکز کرده است.
او گفت: «این مثل بیماری است که درمان نمیشود و مجبورش میکنند موسیقی گوش دهد تا دردش را فراموش کند.»
نادره رضایی، معاون وزیر فرهنگ و بالاترین مقام زن در بخش هنر، که در میان مقامات مرد برجسته بود، در ردیف اول کنسرت تخت جمشید نشسته بود.
با این حال، روز بعد او برکنار شد — گمان میرود بخشی از دلیل آن، تلاشهای وی برای سازماندهی کنسرت دیگری، این بار در میدان آزادی تهران با همایون شجریان، مشهورترین خواننده ایران، بوده است.
آن کنسرت که انتظار میرفت دهها هزار نفر را به خود جلب کند، به طور ناگهانی لغو شد. اگرچه مقامات به زمان محدود برای سازماندهی چنین رویداد بزرگی اشاره کردند، تحلیلگران گفتند که رژیم از این ترس داشت که این نمایش، که مردم ممکن است از آن به عنوان فرصتی نادر برای رقص عمومی استفاده کنند، به جشنی ضد رژیم تبدیل شود.
شجریان از محقق نشدن بزرگترین آرزویش ابراز ناامیدی کرد. بسیاری از مردم نیز همین حس را داشتند.
دنیا، حسابدار ۳۸ ساله، گفت: «احساس میکنیم دائماً در حال تلاش هستیم تا مقامات را از دخالت در زندگیمان بازداریم. سیستم از تغییر خودداری میکند و بهای آن، جوانی و آینده ماست.»