زمانی که همه میدانند که همه میدانند... نوشته استیون پینکر. اسکریبنر؛ ۳۸۴ صفحه؛ ۳۰ دلار. آلن لین؛ ۲۵ پوند
آن یک افسانه دموکراتیک نهایی و دلپذیر است. امپراتوری لباس جدیدی از دو کلاهبردار میخرد که به او میگوینند این لباس برای احمقها نامرئی است. امپراتور و درباریانش برای اینکه احمق به نظر نرسند، همگی از دوخت نفیس آن تمجید میکنند. وقتی امپراتور در خیابان رژه میرود، جمعیت ظرافت او را تحسین میکنند. تا اینکه یک پسر کوچک نکته آشکار را بیان میکند: پادشاه برهنه است.
خوانندگان مدتهاست داستان هانس کریستین اندرسن را دوست دارند. این داستان، خودبینی و خطاپذیری حاکمان را به آنها یادآوری میکند. اما استیون پینکر، روانشناس دانشگاه هاروارد، استدلال میکند که راه دیگری برای درک آن وجود دارد. این داستان «بر یک تمایز منطقی مهم» بین دانش خصوصی و دانش مشترک تکیه دارد. «با گفتن آنچه هر بینندهای در فاصله شنیداری دیگران میتوانست ببیند، [پسر] تضمین کرد که آنها اکنون میدانند که هر کس دیگری میدانست آنچه را آنها میدانستند، [و] اینکه همه میدانستند که همه میدانستند... و این رابطه آنها را با امپراتور، از اطاعت متملقانه به تمسخر تغییر داد.»
دانش مشترک — اینکه بدانیم دیگران چیزی را میدانند و آنها میدانند که ما میدانیم — قدرتمند است. پروفسور پینکر در این کتاب پرشور و فاضلانه استدلال میکند که فکر کردن به آن «بسیاری از معماهای امور عمومی و زندگی شخصی ما را روشن میکند.»
این میتواند دیکتاتوریها را سرنگون کند. در ۲۱ دسامبر ۱۹۸۹، نیکولای چائوشسکو، حاکم مستبد رومانی، در حال سخنرانی برای جمعیتی بزرگ بود که بسیاری از آنها کارمندان دولتی بودند که برای به اهتزاز درآوردن پرچمهای طرفدار رژیم آورده شده بودند. ناگهان، شخصی هو کشید. سپس هوی کشیدنها گسترش یافت و به زودی تمام جمعیت شروع به هو کشیدن کردند. اگرچه سانسورچیان فوراً پخش زنده تلویزیونی را قطع کردند، اما تمام کشور فهمید که عملاً همه از دیکتاتور متنفرند. چهار روز بعد، چائوشسکو با جوخه آتش اعدام شد و رومانی آزاد گشت.
دانش مشترک میتواند رویدادهای پیشپا افتادهتری را نیز آغاز کند. در سال ۱۹۷۳، جانی کارسون، مجری محبوب تلویزیون، هشدار داد که کمبود دستمال توالت در راه است. این خبر در زمان گفته شدن نادرست بود، اما به سرعت به حقیقت پیوست. برخی افراد حرف کارسون را باور کردند. دیگران فکر کردند که دیگران او را باور خواهند کرد و قبل از همه به سرعت برای ذخیره دستمال توالت اقدام کردند.
این اتفاق ایده کمبود دستمال توالت در زمانهای اضطراری را در ذهن عمومی تثبیت کرد، که شاید به همین دلیل در طول همهگیری کووید-۱۹ دوباره تکرار شد. ویروس به طور قابل توجهی زنجیرههای تأمین دستمال توالت را مختل نکرد، اما مردم آن را با وحشت خریدند زیرا فرض کردند که دیگران نیز چنین خواهند کرد. فروشگاهها با نصب تابلوهایی که تعداد بستههای مجاز برای خرید را به سه عدد محدود میکردند، به این هیجان پایان دادند. هدف این بود که «به مشتریان نشان دهند که مشتریان دیگر نمیتوانند قفسهها را خالی کنند.»
دانش مشترک امکان هماهنگی را، چه خوب و چه بد، فراهم میکند. پول فیات به آن متکی است: دلارها ارزش دارند زیرا همه میدانند که دیگران به آنها ارزش میدهند. و حقوق مالکیت «نه بر پایه قضاوت اینکه چه کسی 'شایسته' یک منبع است، بلکه بر دانش مشترک از اینکه چه کسی به عنوان دارنده حق نگهداری و استفاده از آن شناخته میشود، استوار است.»
در سمت منفی ماجرا، بزرگترین انگیزه برای قتل یکدیگر توسط مردان جوان، نزاع بر سر چیزهای بیاهمیت مانند یک توهین یا یک تنه زدن است. چرا؟ زیرا مردان جوان سرسخت نیاز به شهرتی دارند که کسی نباید با آنها درافتاد. اگر آنها به صورت عمومی عقبنشینی کنند، همتایان خود را به قلدر بودن دعوت میکنند. به همین دلیل، مطالعات نشان میدهد، اگر هیچ شاهدی حضور نداشته باشد، احتمال خشونتآمیز شدن یک بحث کمتر است.
چیزی مشابه در مورد کشورها صدق میکند. به طرز شگفتآوری، «برای بسیاری از افرادی که فکر میکنند کشورها بر سر منابع میجنگند»، بیشتر جنگهای بزرگ بین سالهای ۱۶۴۸ تا ۲۰۰۸ بر سر «اعتبار» یا «انتقام» بوده است. دونالد ترامپ نتوانسته درگیری در اوکراین را پایان دهد، تا حدی به این دلیل که او تصور میکند این درگیری بر سر املاک و مستغلات است، نه تمایل ولادیمیر پوتین برای «بازگرداندن عظمت تمدن روسیه و پاسخ به تحقیر آن در برابر غرب.»
حملات گروهی در رسانههای اجتماعی به دلیل اینکه در ملاء عام اتفاق میافتند، خبیثانه هستند. آنچه پلیس گفتار را وحشتزده میکند «این نیست که یک ایده خطرناک ممکن است اندیشیده یا حتی بیان شود، بلکه این است که ممکن است به دانش مشترک تبدیل شود.» به همین دلیل است که مرتدانی که به صورت عمومی تابوها را میشکنند، به صورت عمومی مجازات میشوند. شاید به همین دلیل باشد که اکثر اساتید دانشگاههای آمریکا زیر ۳۵ سال طرفدار ساکت کردن سخنرانانی هستند که با آنها مخالفند، و یک پنجم از دانشجویانی که برای رسیدن به این هدف از خشونت استفاده میکنند، حمایت میکنند. پروفسور پینکر وحشتزده است. قتل چارلی کرک در ۱۰ سپتامبر نشان داد که او حق دارد.
تبلیغکنندگان و متخصصان روابط عمومی به طرز ماهرانهای از دانش مشترک سوءاستفاده میکنند. ارزش یک جایگاه تبلیغاتی در سوپربول تنها در این نیست که میلیونها نفر آن را خواهند دید؛ بلکه در این است که بینندگان میدانند میلیونها نفر دیگر نیز آن را دیدهاند. بنابراین، تبلیغات به ندرت برای کالاهایی است که به صورت خصوصی مصرف میشوند، مانند غلات صبحانه. بلکه برای برندهایی است که مردم اگر فکر کنند دیگران آنها را باحال میدانند، خریداری خواهند کرد، مانند اتومبیل یا لباس، یا محصولاتی که ارزش آنها به استفاده بسیاری از افراد از آنها بستگی دارد. سوپربول در سال ۲۰۲۲ به «کریپتو بول» (Super Bowl) معروف شد، زیرا بسیاری از صرافیهای ارز دیجیتال کالاهای خود را تبلیغ کردند. بسیاری از بینندگان سپس ارز دیجیتال خریدند، زیرا پس از شنیدن زمزمه مت دیمون، بازیگر، با صدای مردانه و جذاب «شانس از دلیران حمایت میکند»، فکر میکردند دیگران نیز چنین خواهند کرد.
حاکمان خودکامه در جلوگیری از انتشار دانش مشترک ماهرتر شدهاند. در نیمه دوم قرن بیستم، جنبشهای اعتراض مسالمتآمیز دو برابر شورشهای خشونتآمیز موفق بودند. همانطور که یک فیلمنامهنویس در فیلمی از سال ۱۹۸۲ از زبان مهاتما گاندی میگوید: «۱۰۰,۰۰۰ انگلیسی به سادگی نمیتوانند ۳۵۰ میلیون هندی را کنترل کنند اگر هندیها از همکاری امتناع ورزند.»
با این حال، در دو دهه گذشته نرخ موفقیت اعتراضات مسالمتآمیز کاهش یافته است (گرچه هنوز مؤثرتر از انواع خشونتآمیز هستند). دولتهای سرکوبگر اشکال هوشمندانهتری از سانسور را ابداع کردهاند. به عنوان مثال، چین نه تنها ابزارهای پیشرفته بیشماری برای شکلدهی به گفتگوی ملی دارد، بلکه از آنها با دقت استفاده میکند. به جای ساکت کردن شکایات، که اطلاعات ارزشمندی درباره اینکه کدام سیاست را اصلاح و کدام مقام را پاکسازی کند به رژیم میدهد، سختترین برخورد را با اطلاعاتی میکند که به معترضان در هماهنگی فعالیتهایشان کمک میکند، مانند اعلامیههای زمان و مکان برگزاری تجمعات.
ذهنهای بزرگ
مردم نسبت به دانش مشترک بسیار حساس هستند. پروفسور پینکر حدس میزند که این یکی از دلایلی است که زبان تکامل یافته، زیرا آن را به ارزانترین شکل ممکن تولید میکند. همچنین برخی از عادات عجیب انسانی را توضیح میدهد. ما سرخ میشویم تا دیگران بدانند که متاسفیم، حتی اگر نتوانیم خودمان را مجبور به عذرخواهی کنیم. ما از تماس چشمی برای جلوگیری از شرمساری اجتناب میکنیم. مورمونها شوخی میکنند: «پروتستانها پاپ را به رسمیت نمیشناسند. مورمونها همدیگر را در فروشگاه مشروب نمیشناسند.» اگر وانمود کنند که یکدیگر را ندیدهاند، میتوانند از اذعان به اینکه در حال شکستن قوانین بودهاند، اجتناب کنند.
هیچ حیوان دیگری به ظرفیت انسان برای حدس زدن آنچه در سر دیگری میگذرد نزدیک نمیشود – واقعیتی که یک بار جان این منتقد را نجات داد. او در حال قدم زدن در بوتهزارهای زیمبابوه بود که اتفاقی با دو شیر در حال جفتگیری روبرو شد. شیر نر به وضوح از این مزاحمت آزرده شده بود. راهنمای عاقل به ما دستور داد که فرار نکنیم، زیرا شیرها حیوانات فراری را غذا میبینند. شیرها، با این نتیجهگیری که ما غذا نیستیم، با ناراحتی از آنجا دور شدند. ما زنده ماندیم زیرا میدانیم شیرها چگونه فکر میکنند و آنها نمیدانند ما چگونه فکر میکنیم. انسان بودن خوب است – حتی اگر هر از چند گاهی، باید به برخی از همنوعانمان یادآوری کنیم که آنها نیز فقط انسان هستند.